شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


کلارینت یعنی مرگ


کلارینت یعنی مرگ
● نگاهی دوباره به در گلستانه
ویولن، كلارینت، پیتسیكاتوهای ویولنسل، سنتور، آواز اصفهان، در گلستانه و صدای احمدرضا احمدی: دشت هایی چه فراخ، كوه هایی چه بلند، در گلستانه چه بوی علفی می آمد، من در این آبادی پی چیزی می گشتم، پی خوابی شاید ، پی نوری ریگی لبخندی...
ویولن، ویولنسل، كمانچه، كلارینت و آواز شهرام ناظری: در گلستانه چه بوی علفی می آمد...
دف، سه تار، سنتور، تنبك، چهارگاه، آوازهای دسته جمعی، هوشنگ كامكار و سهراب سپهری: پشت هیچستانم، پشت هیچستان جایی است، پشت هیچستان رگ های هوا پر قاصدهایی است كه خبر می آرند از گل واشده دورترین بوته خواب، آدم اینجا تنهاست، تنهاست، تنهاست و در این تنهایی سایه نارونی تا ابدیت جاری است، به سرا غ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید، مبادا كه ترك بردارد چینی نازك تنهایی من...
یك روز همسر هوشنگ كامكار كتاب شعر های سهراب را ورق می زد و با صدای بلند می خواند كه به كامكار پیشنهاد كرد روی شعرهای سهراب موسیقی بسازد. چه سالی بود: ۱۳۶۵. كامكار تحت تاثیر واژه ها و تصاویر شعر قرار گرفت و نوشتن موسیقی در گلستانه را شروع كرد. تا آن زمان همراهی موسیقی ایرانی و شعر نو مرسوم نبود. به غیر از «زمستان» مهدی اخوان ثالث كه شهرام ناظری آوازش را خواند و چند كار دیگری كه به صورت پراكنده انجام گرفته بود. اسم سهراب مثل امروز برای مردم شناخته شده نبود و هوشنگ كامكار كار بزرگی را شروع كرد: «مدت ها شعرهای سهراب را می خواندم و به موسیقی واژه ها فكر می كردم. بر سر مزار سهراب رفتم. برای تلفظ و فهمیدن معنی درست بعضی لغت ها پیش احمد شاملو و احمدرضا احمدی رفتم. آرام آرام شروع كردم به نوشتن. نمی توانستم پشت پیانو بنشینم و موسیقی بنویسم. نت هایم را باید در فضای باز و در حال راه رفتن پیدا می كردم. دفترچه كوچكی داشتم كه ایده هایم را در آن می نوشتم.»
و به این ترتیب بود كه شعرهای سهراب برای اولین بار وارد موسیقی شد. واژه ها، فضای اندوهگین شعر سهراب و تصاویری كه این شعرها داشت به موسیقی درآمد: «رنگ سبز، آب، دشت، كوه، اندوه و حالات عرفانی به وسیله رنگ آمیزی مختلف سازها، پاساژ ها و افه های اركستری به تصویر كشیده شدند.» هوشنگ كامكار سازهای بادی را به منظور های مختلف به كار گرفت: كلارینت یاد آور مرگ بود، ترومپت و چند ساز برنجی دیگر یادآور ظهر تابستان، دهل فضای شاد و روستایی.
هوشنگ كامكار دكلمه اشعار سهراب را به احمدرضا احمدی پیشنهاد كرد كه پیش از این اشعار او را در نواری به نام «ابیات تنهایی» و با موسیقی فریبرز لاچینی دكلمه كرده بود و صدای گرم و اندوهگینش البته بهتر از هر كس دیگری مناسب خواندن شعرهای سهراب بود.
هوشنگ كامكار به سراغ خواننده ای رفت تا آن را اجرا كند: «اما او به من گفت كه از شعر نو متنفرم و البته خودش سال ها بعد شعر نو خواند.» بعد از آن بود كه كامكار به شهرام ناظری پیشنهاد كرد و او با خوشحالی پذیرفت، چون در «زمستان» به خوبی توانسته بود شعر اخوان ثالث را اجرا كند و به قول هوشنگ كامكار: «آقای ناظری شعرهای سهراب را به بهترین شكل ممكن خواند و چه بهتر خواننده ای كه آن موقع از شعر نو متنفر بود آن را نخواند.»
«در گلستانه» اثری مستقل شد كه در آن شعر نو به صورت آواز به موسیقی راه می یافت. برای شهرام ناظری خواندن شعر نو تجربه ای سخت نبود. او می گوید: «این آوازها یك روز عصر در استودیو بل و نزد آقای منوچهر ریاحی ضبط شد. تمرین های بسیار برای درآوردن آواز و همراه كردن آن با شعرهای سهراب در كار نبود.» ناظری پیش از این و غیر از تجربه زمستان كه خود موسیقی آن را نوشت و محمدرضا درویشی تنظیمش كرد، «می تراود مهتاب» نیما را پیش از انقلاب خوانده بود كه البته هیچ وقت مجال ضبط و انتشار پیدا نكرد و سال ها بعد از انتشار در گلستانه یعنی سال ۱۳۷۶ اثر دیگری به نام «راست پنجگاه مركب» كه شامل دو مجموعه به نام های «فریاد» و «كوچه باغ های نیشابور» بود، به همراه گروه آذرسینا در كنسرتی در ورزشگاه انقلاب و همین طور آمل اجرا كرد كه آن هم ضبط و منتشر نشد. این اثر شامل شعرهایی از فروغ فرخزاد (نگاه كن كه غم چگونه قطره قطره درون دیده ام آب می شود) در گوشه های اصفهان و شوشتری، محمدرضا شفیعی كدكنی(حلاج و كوچه باغ های نیشابور) در راست پنجگاه، اسماعیل خوئی، احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث (كرك)، فریدون مشیری(باران) و... بود. «آن موقع مثل امروز نبود كه با یك كامپیوتر بشود یك استودیوی خانگی درست كرد. سه استودیو بیشتر در تهران وجود نداشت و امكانی برای ضبط این كار به وجود نیامد. در سال های بعد هم آن حال و هوا و حس در من و بقیه اعضای گروه از بین رفت. این كار در زمان خود انجام نگرفت و كم كم به بوته فراموشی سپرده شد، در حالی كه برای اجرای آن چهار سال تمرین كرده بودیم.»
ساخت در گلستانه یك سال طول كشید، در زمستان سال ۱۳۶۶ به مناسبت شصتمین سال تولد سهراب سپهری ضبط و منتشر شد و فضای موسیقی را كه آرام آرام به راه خود ادامه می داد و تجربه های گذشته را پیش می برد، تكان داد.
موسیقی ایرانی برعكس امروز در دهه شصت حضور پررنگی داشت، اگرچه آثار بسیاری خلق نمی شدند اما بیشتر آثاری كه آمدند تا امروز شنونده خود را حفظ كرده اند. آن موقع سخت گیری های ناشی از مسائل شرعی موسیقی بیشتر بود اما موسیقی دانان كار خود را می كردند، كنسرت ترتیب می دادند و هیچ ترسی نداشتند كه همه چیز به هم بریزد و اجرا بر هم زده شود. مثل امروز نبود كه اهالی این هنر به جای خلق هنر چشم به دهان دولت بدوزند تا ببینند سیاست های امسال چیست، طبق آن پیش بروند و سر تعاریف واژه هایی كه در این سیاست ها برای اولین بار به كار گرفته شده دربمانند. در این سال ها چه تعداد آثار سمفونیك و اركسترال خلق شده اند و موسیقی دانانی كه ساخته های آن روزشان، امروز آدم را حیرت زده می كند چه می كنند؟ بعضی از آنها كاری نمی كنند مگر خلق آثار مناسبتی كه با سفارش ساخته می شوند و جز نهادهای دولتی، خریداری ندارند.
در دهه شصت هم آثار بسیاری ساخته شدند كه مجالی برای اجرا پیدا نكردند. اگرچه واژه ای مثل «موسیقی ملی» مطرح شد اما هنوز آن قدر همه گیر نشده بود كه هر گروهی آثار خود را موسیقی ملی بدانند و تعریف شخصی خود را هم از آن ارائه كنند و معیار موسیقی ملی با ساز خودشان سنجیده شود. هوشنگ كامكار از اولین كسانی بود كه واژه ملی را برای در گلستانه به كار برد و در بوك لت نوار آن را توضیح داد: «منظور از موسیقی ملی ایران همانا استفاده از عوامل و ویژگی های موسیقی و سنتی و فولكلور ایران به عنوان هسته اصلی و تلفیق آن با جنبه هایی از تكنیك و فنون آهنگسازی موسیقی علمی جهانی مانند كنترپوان، هارمونی، اركستراسیون و به كارگیری انواع سازها است.»*
البته در دهه شصت حوصله آهنگسازان برای توضیحات فنی درباره آثاری كه می سازند بیشتر بود همچنان كه هوشنگ كامكار در دفترچه سی دی در گلستانه درباره هر قسمت توضیح نسبتاً كاملی داده است اما امروز كمتر می توانیم دیدگاه هر آهنگساز را درباه ساخته اش بی واسطه بدانیم.
كامكار در گلستانه را در چهار قسمت نوشت كه قسمت اول با تم ملایم در آواز اصفهان و دكلمه احمدرضا احمدی آغاز می شود و با آواز شهرام ناظری و اشاره هایی به چهارگاه در مد دشتی به پایان می رسد. «تم یادآور مرگ كه در ابتدای این قسمت در ساز كلارینت معرفی می شود، بر سرتاسر قطعه سایه افكنده و گه گاه برای یادآوری در نقاط گوناگون ظاهر می شود.»*
قسمت دوم در مایه دشتی و با نوای ملایم ابوا سلو كه به گفته آهنگساز تداعی كننده رنگ سبز است، آغاز می شود: «در این قسمت به خاطر فضای خاص شعر به رنگ آمیزی تك تك سازها توجه ویژه ای شده است و در آن آرپژ های سنتور قطرات آب و لغزش سوسمار را مجسم می كند. پس از پاساژهای قوی و هیجانی اركستر، صدای دهل فضای شاد روستایی همراه ملودی های ساده و پرتحرك سازهای ایرانی و ابوا تداوم جریان زندگی را با دیدن شقایق ها نوید می دهد. یكی از بارزترین بیان تصاویر صوتی این قسمت بر روی كلمه «هیچ» است كه در آن به جز خواننده سلو تمام سازهای اركستر سكوت دارند. پس از مدولاسیون های مختلف به مد ماهور، دوماهور، سل، آواز سلو در گوشه عراق بر وری آكمپانیمان اركستری شروع و پس از اشاره ای به عراق افشاری بلافاصله در مد ماهور به قسمت سوم می پیوندد.»*
آغازگر قسمت سوم صدای دف ها است و آواز شهرام ناظری در ماهور: زندگی خالی نیست، مهربانی هست، سیب هست، ایمان هست ... و كوتاه ترین قسمت این اثر شكل می گیرد كه حالتی شاد و سرخوشانه دارد.
قسمت چهارم و گروه كر اركستر را همراهی می كنند: «در این قسمت صدای انسانی محتاط بوده و به جز پیتسیكاتوهای كنترباس كه ضربان قلبی مضطرب را مجسم می كند صدای هیچ ساز دیگری به گوش نمی رسد.»*
كامكار سعی كرده تاثیر مرگ سهراب را در پایان اثر نشان دهد. به گفته او رفتن روح شاعر به آسمان ها به وسیله پاساژهایی كه به اوج می روند، به موسیقی در می آید و اثر با صدای كلارینت كه یادآور مرگ است به پایان می رسد.
در گلستانه كه منتشر شد، بازتاب های متفاوتی داشت اما كامكار به كارش معتقد بود و جرات این را كه تجربه ای كاملاً متفاوت از قبل آغاز كند: «بله این كار بازتاب خیلی خوبی در میان مردم داشت. دوستی داشتم كه می گفت اگر توانستی اثری بنویسی كه هم كسانی كه علم موسیقی دارند آن را تحسین كنند و هم عامه مردم، آن كار ارزشمند است. اما یكی بدون دیگری ارزش چندانی ندارد. در گلستانه چنین بود اگر چه بعد از انتشار آن بعضی روشنفكران از آن انتقاد كردند اما من به زیبایی آن اعتقاد داشتم و با هزینه شخصی خودم ضبطش كردم.»
انتقادات چه بود؟ می گفتند شعر با موسیقی جور نیست. اما چنین چیزی واقعیت نداشت. كامكار با ملودی، هارمونی و رنگ صدا، محتوای شعر را بیان كرده بود. در گلستانه اثری بود متشكل از سازهای سنتی ایرانی و سازهای كلاسیك غربی كه همنشینی خوبی با هم داشتند و هیچ صدای اضافه ای كه با بافت كار جور در نیاید شنیده نمی شد. اما آن زمان به عنوان یك اثر در موسیقی تلفیقی شناخته نشد. اصلاً در سال ۶۶ هنوز این موسیقی مد نشده بود تا از همنشینی سازها كه به همنشینی صدای آنها منجر نمی شود و آنها مستقل از هم پیش می روند و در كنار هم قرار گرفتن آنها موسیقی تازه ای خلق نمی كند، موسیقی تلفیقی به وجود بیاید و در گلستانه را اثری تلفیقی معرفی كنند كه با تعریف این واژه در ایران حتماً از اهمیتش كم می شد. در گلستانه یكی از آثاری است كه می تواند به موسیقی دانانی كه دنبال خلق صدایی جدید در آثار خود هستند، بیاموزد كه می شود ایرانی یا فرنگی بودن سازها را فراموش كرد و آنها را اعضای یك خانواده دانست اما هستند كسانی كه از موسیقی تلفیقی گردآوردن سازهای مختلف را یادگرفته اند. احتمالاً آنها اول سازها را به ترتیب می چینند و بعد شروع به نوشتن قطعه می كنند. ولی در «درگلستانه» چه ساز دیگری را می توان جایگزین سه تار یا سنتور كرد؟ آیا صدای دیگری جای ترومپت را در این اثر می گیرد؟ و این معنی واقعی تلفیق است.
كنسرت این اثر چهار پنج سال بعد از ضبط آن در فرهنگسرای بهمن و به وسیله اركستر این فرهنگسرا اجرا شد. در غیاب شهرام ناظری كه در ایران نبود بیژن كامكار خواندن آواز را به عهده گرفت و بعدها دیگر مجالی برای اجرای زنده دیگری از آن فراهم نشد. شهرام ناظری می گوید: «جمع كردن یك گروه بزرگ كه لازمه اجرای در گلستانه است، مشكلات بسیار دارد. گذشته از اینكه زمان بسیاری از ضبط آن می گذرد و دیگر حس و حال گذشته برای اجرای دوباره آن وجود ندارد.» هیچ اركستری هم به هوشنگ كامكار اجرای آن را پیشنهاد نكرد: «من هم آدمی نیستم كه از اركستری تقاضای اجرای كارهایم را داشته باشم.» بعد از انتشار «در گلستانه» اجرای چند شعر دیگر سهراب هم به شهرام ناظری پیشنهاد شد اما به قوت در گلستانه نبود و ناظری نپذیرفت. خود او هم ترجیح می دهد روی شعر شاعرانی كار كند كه تاكنون مجال پیدا نكرده اند وارد موسیقی ایران شوند.
از روزی كه این اثر خلق شد چیزی حدود ۱۹ سال می گذرد اما در گلستانه هیچ وقت نایاب نشده است. در فروشگاه های موسیقی لابه لای آثار مختلف كه حرفی، شعری، زمزمه ای برای گفتن ندارند می شود در گلستانه را هم دید: به مناسبت شصتمین سال تولد سهراب سپهری، آهنگساز: هوشنگ كامكار، آواز: شهرام ناظری، دكلمه اشعار: احمدرضا احمدی، با همكاری نوازندگان و گروه كر مركز سرود، طرح و اجرای جلد: آیدین آغداشلو.
مرضیه رسولی
منبع : روزنامه شرق