سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا


نو اما کوتاه


نو اما کوتاه
شعر نو، شعری است آزاد، که در آن فرم و ساختار هر شعری را خود شعر ـ فضا و محتوای شعر ـ پدید می‌آورد، بنابراین حد خاصی نیز برای شعر وجود ندارد. با وجود این از آنجا که کوچک‌ترین واحد شعر نو، بند است و هر شعر از ترکیب یک یا چند بند پدید می‌آید، که این بندهای گوناگون در نهایت ساختار نهایی شعر را پدید می‌آورند. می‌توان گفت که شعر کوتاه شعری است که در یک بند و گاه نیز در دو بند سروده شده باشد و خود هر بند شعر نیز ممکن است از یک یا چند گزارة شعری/ جمله تشکیل شده باشد، مثل شعر «کک کی» از نیما یوشیج که در سه بند سروده شده است:
دیری‌ است نعره می‌کشد از بیشة خموش
کک‌کی، که مانده گم
از چشم‌ها نهفته پری‌وار
زندان بر او شده‌ است علف‌زار
بر او که قرار ندارد
هیچ آشنا گذار ندارد
امّا به تن درست و برومند
کک‌کی، که مانده گم
دیری است نعره می‌کشد از بیشة خموش
(مجموعه شعرها، صفحه ۱۹۹)
بند اول که از دو جمله تشکیل شده است، تصویری ارائه می‌دهد از گاوی که در بیشه گم شده است، در بند دوم که از چهار جمله تشکیل شده است موقعیت گاو گمشده را در بیشه و در تنهایی گزارش می‌کند و در بند سوم که از سه گزاره تشکیل شده است، ضمن تکرار تصویر نخستین شعر، شاعر به تندرستی گاو اشاره می‌کند. گاوی سالم و تندرست است ولی گم شده‌ است.
حال اگر از این شعر همان تصویر اول یا بند اول شعر را جدا بکنیم، خواهیم داشت:
دیری است نعره می‌کشد از بیشة خموش کک‌کی، که مانده گم.
فقط یک تصویر خواهیم داشت نه یک شعر، تصویری از یک گاو گمشده در جنگل، که اصطلاحاً بدان «طرح» می‌گویند. این کار را می‌توان با خیلی از شعرها انجام داد، و بندی از آن را جدا کرد و جداگانه خواند یا در مطلبی نقل کرد، ولی نباید فراموش کرد که این بند جداشده از شعر، دیگر یک شعر کامل نیست، بلکه تصویری است از تصاویر یک شعر که به تنهایی افاده معنی نمی‌کند، بلکه در کنار بندهای دیگر شعر و با تعامل و تقابل با آن‌ها که فضای کلی شعر را پدید می‌آورد. یا این سطر آغازین شعر «قصه شعر سنگستان» از مهدی اخوان ثالث:
دوتا کفتر
نشسته‌اند روی شاخة سدر کهنسالی
که روییده غریب از همگنان در دامن کوه قوی‌پیکر
(از این اوستا، صفحه ۱۴)
که یک طرح است و تصویری ارایه می‌دهد از دوتا کفتر که روی درخت سدری نشسته‌اند، ولی نمی‌توان آن را یک شعر کامل یا شعر کوتاه به شمار آورد، همان‌طور که در خود شعر اخوان این بند، بند آغازین شعر را تشکیل می‌دهد و مقدمه‌ای است برای ورود به فضای شاعرانه که در کلیت شعر اتفاق می‌افتد.
ولی گاه نیز پاره‌ای از یک شعر می‌تواند به تنهایی کامل و مفید معنی باشد، به طوری‌که به‌توان آن را یک شعر کامل و مستقل به شمار آورد، مثل این پاره‌شعر از شعر «واحه‌ای در لحظه» سهراب سپهری:
به سراغ من اگر می‌آیید
نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من.
(هشت‌کتاب، صفحه ۳۶۱)
که گرچه بند پایانی شعر «واحه در لحظه» سپهری است، ولی در عین حال به همین صورت و جدا از پیکرة اصلی شعر، شعری است مستقل و کامل و قضایی می‌سازد مخیل و شاعرانه، که از هر نظر کامل است و مفهوم مستقل و کاملی را نیز منتقل می‌کند، به طوری‌که بدون درنظرگرفتن بقیه شعر نیز می‌تواند به‌تنهایی شعری کامل باشد و نمونه‌ای از یک از شعر کوتاه که در سه مصراع سروده شده است.
درست مثل شعر کوتاه «هدیه» از فروغ فرخ‌زاد که بد نیست برای مقایسه باهم بخوانیم:
من از نهایت شب حرف می‌زنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف می‌زنم
اگر به خانة من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچة خوشبخت بنگرم
(تولدی دیگر)
که باز یک شعر کوتاه است که در دو بند سروده شده است، با این تفاوت که ایجاز لازم در شعر کوتاه در آن رعایت نشده است، که بدون توجه به بند اول که تصویری توضیحی است در مورد موقعیت زمانی و مکانی شاعر و نیز حذف جمله معترضه (برای من ای مهربان) از پیکرة شعر خواهیم داشت:
اگر به خانه من آمدی چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچة خوشبخت بنگرم
به طور کلی شعر کوتاه، شعری است موجز و مختصر، که با حداقل کلمات سروده شده و فضایی می‌سازد کامل، شاعرانه و مخیل و تصویری است از لحظه‌های گذرای زندگی و حاصل تأمل شاعر است در این لحظه‌ها، در صورتی که «طرح» فقط یک تصویر ساده ‌است، تصویری ساده از زندگی و طبیعت، که تنها در حد تصویر باقی می‌ماند و تا شعر و شعر کامل فاصله زیادی دارد. به همین جهت نیز می‌توان بندهای کوتاهی از شعر شاعران مختلف را از پیکرة آن جدا کرد و به طور مستقل خواند یا جایی نقل کرد، که در نهایت چیزی جز یک طرح یا تصویر نخواهد بود؛ تصویری که از ویژگی هر بند شعر نو است و یک شعر نو کامل از مجموع این بندهای مستقل پدید می‌آید و تصویرهایی که در هر بند شعر ارایه می‌شود در تعامل و تقابل با تصویرهای دیگر شعر است که سرانجام فضای کلی شعر را پدید می‌آورد، مثل این تصویر از شعر «ترانة تاریک» احمد شاملو:
بر زمینة سربی صبح
سوار خاموش ایستاده است
و یال بلند اسبش در باد پریشان می‌شود
(ابراهیم در آتش، صفحه ۳۶)
که به تنهایی یک تصویر ساده است از موقعیت سواری که خاموش ایستاده است و طرحی است که به تنهایی فقط در حد یک تصویر باقی می‌ماند و نمی‌تواند یک شعر کامل باشد؛ ولی همین بند کوتاه شعر ـ که در اصل در پنج سطر سروده شده است ـ در کنار بقیه قسمت‌های شعر است که فضای کلی شعر را پدید می‌آورد. بنابراین به هرچند سطر کوتاهی که در هیأت شعر نوشته شده باشد نمی‌توان شعر کوتاه گفت و همان‌طور که گفتیم شعر کوتاه، شعری موجز و مختصر که در چند سطر (یک یا دو بند) سروده شده و فضای کاملی بسازد که مفهوم و محتوای واحد و مستقلی را به مخاطب منتقل کند؛ فضایی کامل و مستقل امّا متخیل و خیال برانگیز، مثل این شعر از احمد شاملو:
سلاخی
می‌گریست
به قناری کوچکی
دل‌ باخته بود
(مجموعه اشعار)
و یا این شعر کوتاه «سفرنامه باران» از شفیعی کدکنی:
آخرین برگ سفرنامه باران
این است
که زمین چرکین است
که اولی شعری است کوتاه که از دو گزاره تشکیل شده و برای تأکید و توجه در چهار سطر آمده است و دومی شعری است که باز از دو گزاره تشکیل شده و در سه سطر آمده است، و هردو نمونه کاملی از یک شعر نواند. شعرهایی که در نهایت در حد یک بند کوتاه شعرند،‌ ولی در عین حال فضایی می‌سازند کامل و قابل‌تأمل. در بین شعرهای شاعران نوپرداز از این نمونه‌ها بسیار یافت می‌شود که یکی از معروف‌ترین آن‌ها شعر «احساس» هوشنگ ابتهاج (ه.ا.سایه) است که در سال ۱۳۳۱ سروده شده است و شعر کوتاهی است در چهار سطر یا مصراع که باز از دو گزاره شاعر تشکیل شده است:
بسترم
صدف خالی یک تنهایی است
و تو چون مروارید
گردن‌آویز کسان دگری
ولی در بین شاعران معاصر بیش از همه «محمد زهری» به شعر کوتاه توجه دارد،‌ و شعرهای کوتاه کتاب‌های «شبنامه» و «پیر ما گفت» در نوع خود از بهترین نمونه‌های شعر کوتاه معاصرند،‌ که در این یک نمونه از مجموعه شعر «شبنامه» را با هم می‌خوانیم:
شبی از شب‌ها
عطسة عافیتی کرد بهار
نفس گرم زمین
به علف
شیوة رستن آموخت
(شبنامه، صفحه ۴۱)
در همین راستا می‌توان از منصور اوجی یاد کرد که به ایجاز کلام علاقه دارد و شعرهایش اغلب با حداقل کلمات ممکن سروده شده است. بویژه شعر کوتاه و زیبای «هوای باغ نکردیم» که در نوع خود یکی از بهترین شعرهای معاصر است:
کجاست بام بلندی
و نردبان بلندی
که برشود و بماند بلند بر سر دنیا
و برشوی و بمانی بر آن و نعره برآری:
هوای باغ نکردیم و دور باغ گذشت
(این سوسن است...، صفحه ۲۷۲)
به همین نحو می‌توان در بین شعر شاعران معاصر نمونه‌هایی از این شعرهای کوتاه یافت و شاعران نسل انقلاب نیز مثل شاعران نسل‌های گذشته به سرودن شعر در قالب کوتاه (شعر کوتاه) توجه داشته‌اند که از آن میان می‌توان از یوسف‌علی میرشکاک نام برد با شعرهای کوتاه اشارت:
من از تو هیچ نمی‌خواهم
جز این‌که
بین من و آفتاب نباشی
(از زبان یک یاغی، صفحه ۱۴۳)
و یا شعر زیبای «پیشواز» از قیصر امین‌پور:
چه اسفندها... آه
چه اسفندها دود کردیم
برای تو ای روز اردی‌بهشتی
که گفتند این روزها می‌رسی
از همین راه
(آینه‌های ناگهان، صفحه ۶۶)
و شعری از رحمت حقی‌پور:
صبحگاهان
در ایستگاه آفتاب
مسافران
پیاده می‌شوند
غروب تنگ
به خانه می‌رسند
با دستمالی
خیس
از اشک
(ایستگاه صبحدمان، صفحه ۳۵)
که در حقیقت شعری است کوتاه که از دو گزاره تشکیل شده، ولی به دلیل نوع تقطیع و پلکانی نوشتن به نظر بلندتر می‌رسد و به راحتی می‌توان آن را در دو سطر به صورت زیر نوشت:
«صبحگاهان در ایستگاه آفتاب مسافران پیاده می‌شوند غروب تنگ، با دستمالی خیس از اشک، به خانه می‌رسند.»
و در بین شعرهای شاعران نسل جوان و جوان‌تر نیز نمونه‌های فراوانی می‌توان یافت که از این میان به شعر کوتاه «ماه» از مهدی مظفری ساوجی می‌توان اشاره کرد آن‌ هم در آخرین مجموعه شعرش به نام «رنگ‌ها و سایه‌ها»:
از چشم شب شاید
از چشم آفتاب نمی‌افتد
ماه
(رنگ‌ها و سایه‌ها، صفحه ۵۵)
ناگفته نماند که این شعرهای کوتاه هیچ ربطی به «هایکو»های ژاپنی ندارد، که شعری است با ویژگی‌های خاص خود، شعری که ریشه در فرهنگ بودائیسم و ذن دارد، در قالبی خاص و کوتاه سروده می‌شود، که شعری‌ است هجایی که دارای هفده هجاست که در آن مصراع‌های اول و سوم دارای پنج هجاست و مصراع دوم هفت هجا. یعنی شعری که در آن سه مصراعی بودن شعر، و رعایت ترتیب ۵ و ۷ و ۵ هجا در سه سطر الزامی است، بویژه با طبیعت‌گرایی خاصی که در شعر جریان دارد و نیز توجه به بینش خاص بودایی، که اگر بینش خاص بودایی و فرهنگ ذن را از آن حذف کنیم رعایت سه سطری بودن شعر و هفده‌‌هجای کل شعر آن هم به ترتیب پنج و هفت و پنج هجا الزامی‌ است، که تطبیق آن با زبان فارسی با ویژگی‌های خاصی که دارد کاری است بسیار دشوار و تقریباً غیر ممکن می‌نماید. مثل این دو نمونه که در حقیقت هایکوهایی پیوسته‌اند:
(۱)
دوستش دارم
وقتی می‌خندد در باغ
مانند تو گل
(۲)
افسونم کرده است
زیبایی تو، چون گل
در باد و باران
که مجموعه‌ای از دو هایکو است با همان ویژگی‌های اصلی یعنی شعری در سه مصراع که مصراع اول و سوم آن دارای پنج هجاست و مصراع دوم هفت هجا که در مقایسه با شعرهای سنتی فارسی تنها یک هجا بیشتر از یک مصراع شعر سنتی فارسی دارد؛ یعنی غزل یا قصیده‌هایی در وزن‌های مثل چهاربار مفاعلن یا چهاربار فاعلاتن و یا مستفعلن و یا مفاعیلن.
حال اگر بخواهیم پیشینه‌ای برای این شعرهای کوتاه نو، در سنت شعر فارسی یا شعرهای سنتی فارسی ارائه دهیم بهترین مثال تک‌بیت‌های فارسی‌اند، تک‌بیت‌هایی که برخی باقی مانده از شعرهای بلندی چون غزل یا قصیده‌اند و برخی نیز به صرف تک‌بیت سروده شده‌اند که در لحظه‌ای بر ذهن شاعر خطور کرده است و شاعر آن را به همان صورت «تک‌بیت» حفظ کرده است و بدون آن‌که تلاش کند، غزلی بسازد در همان وزن و قافیه و بیت سروده شده را در این قالب قرار دهد. مثل تک‌بیت‌های مهدی اخوان ثالث:
همین نه ماه چو رویت گلی در آب ندید
پری‌وشی چو تو، آیینه هم به خواب ندید
(سر کوه بلند، صفحه ۲۶۹)
یا:
رسیده‌ایم من و نوبتم به آخر خط
نگاه‌دار، جوان‌ها، بگو سوار شوند
(همان، صفحه ۲۷۰)
یعنی بیتی که در قالب‌های سنتی واحد شعر است، خود می‌تواند شعر مستقل کوتاهی باشد. همان‌طور که در شعر نو، هر بند که کوچک‌ترین واحد شعر است، در نهایت می‌تواند به صورت شعر کوتاه مستقلی درآید.
ضیاءالدین ترابی
منبع : سورۀ مهر