یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

مرزهای ناپیدای جهانشمول


مرزهای ناپیدای جهانشمول
آیا جهانی شدن، كشورهای پیرامونی و در حال توسعه را مدد خواهد رساند یا این كه بر معضلات و گرفتاری های این جوامع، خواهد افزود؟ این سؤالی است كه عموم متفكرانی را كه درباره این حوزه و عوامل مؤثر بر آن تدقیق می كنند به تأمل واداشته است.
آنتونی گیدنز، جامعه شناس نامدار معاصر، در مطلب حاضر كوشیده است تا به نحو گذرا، این پرسش ها را محل تأمل قرار دهد. نگاه گیدنز ضمن آن كه واقع بینانه است، انتقادی هم هست. او در عین حال كه جهانی شدن را پدیده ای واقعی و موجود می داند، مخاطرات ناشی از این پدیده را بخصوص برای كشورهای در حال توسعه، گوشزد می كند. برای كشور ما كه در موقعیت تصمیم گیری بحرانی قرار گرفته است، شناخت ضروری و بایسته است.
دوستی داشتم كه زندگی روستایی در آفریقای مركزی را مطالعه می كرد چند سال پیش در ناحیه ای دورافتاده برای میهمانی به خانه ای محلی دعوت می شود. انتظار او این بود كه در آن خانه با سرگرمی های سنتی جامعه ای منزوی روبه رو شود، اما برعكس، به دستگاه ویدئویی برخورد با فیلمی كه حتی تا آن موقع سینماهای لندن هم نمایش نداده بودند. چنین رویدادهایی نكاتی را درباره دنیای «مدرن» ما گوشزد می كند - چیزهایی كه جزئی و پیش پا افتاده نیستند. ما در دنیای انتقالات تأثیرگذار بر جنبه های زندگی به سر می بریم. خوب یا بد، به درون نظم اجتماعی كشانده می شویم كه هیچ كس به طور كامل از آن باخبر نیست، اما بر تمامی زندگی ما تأثیر می گذارد. جهانی شدن، بحث روز محافل است. در فرانسه، اسپانیا، آمریكای لاتین و... گستره دارد و گویی هیچ گفتار سیاسی بدون مراجعه به آن، كامل نیست. حدود ۱۰ سال پیش در كنفرانس ها، سخنرانی ها یا در گفت وگوها این اصطلاح به ندرت به كار می رفت و در سال های گذشته متفكران مختلف تقریباً نظرات متضادی درباره جهانی شدن داشته اند. از این رو، پاره ای از این متفكران درباره چیزهای كلی اظهار نظر می كنند و من آنها را «شكاكان» می نامم. شكاكان نسبت به پدیده جهانی شدن، به دیده تردید می نگرند و معتقدند اقتصاد جهانی، از چیزی كه در دوره های پیشین بوده متفاوت نیست.
بیشتر كشورها فقط میزان اندكی از درآمدشان را از طریق تجارت خارجی كسب می كنند. علاوه بر این، مطالعات اقتصادی به جای این كه در سطح وسیع انجام شود، بین مناطق صورت می پذیرد. مثلاً كشورهای اروپایی در جمع خودشان به تجارت می پردازند و لاجرم چنین است كه بلوك های تجاری اصلی، همچون اروپا یا آسیا و آمریكای لاتین، به وجود آمده است.
گروه دیگری نیز هستند كه من به آنها لقب رادیكال ها را می دهم. رادیكال ها بر این باورند كه جهانی شدن امری واقعی است و نیز نتایج آن در هر جایی قابل لمس است. آنها می گویند بازار جهانی بیش از اندازه نسبت به دو سه دهه قبل توسعه پیدا كرده است و از این رو نسبت به مرزهای ملی بی اعتناست و سبب شده كه حاكمیت آنها به خطر بیفتد. در این میان، سیاستمداران نیز نفوذ خود را درون مرزهای ملی شان از دست داده اند. دولت ها چنان كه - اومائه (تحلیلگر اقتصادی ژاپنی) می نویسد به «افسانه» بدل شده اند. تحلیلگرانی از جمله اومائه مشكلات اقتصادی سال های اخیر را ناشی از فرایند جهانی شدن می بینند. رادیكال ها به چپ سیاسی متمایل شده اند، خصوصاً چپ سنتی. گرچه دولت ها به هیأت افسانه درآمده اند، اما حكومت ها هنوز می توانند به مثابه میانجی زندگی اقتصادی و دولت رفاه، سالم باقی بمانند.
آنچنان كه شكاكان می پندارند، جهانی شدن به ایدئولوژی بازارهای آزاد دامن زده است. آنها آرزو دارند دولت های رفاه كنار گذاشته شده و هزینه های دولت كاهش یابد. در اواخر قرن ۱۹ اقتصاد باز جهانی، سود با میزان بالای تجارت را در پی داشت. در این وضع و حال حق با چه كسی است؟ من با رادیكال ها موافقم. سطح تجارت امروز در جهان بیش از پیش است و این شامل عموم كالاها و خدمات می شود. اما نیك می دانیم كه بیشترین و بزرگترین تفاوت در سطح چرخش سرمایه است. در عصر حاضر پول الكترونیكی به چرخش افتاده است. در اقتصاد الكترونیكی جهانی مدیران بانك ها و شركت ها، همچون میلیون ها افراد سرمایه گذار دیگر، می توانند با فشار دادن یك دكمه كامپیوتر مبلغ كلانی از سرمایه را از یك نقطه به نقطه دیگری در جهان انتقال دهند و همان قدر نیز توانایی متزلزل كردن اقتصاد جهانی را دارند - آنچنان كه در آسیای شرقی همین اتفاق افتاد. باری، مقدار معاملات اقتصادی دنیا معمولاً با دلار آمریكا سنجیده می شود. یك میلیون دلار برای مردم عادی پول هنگفتی است، اما اندازه اش هشت اینچ مربع بیشتر نیست.
هر روز افزون بر یك تریلیون دلار در بازارهای معاملاتی در گردش است. ارزش آنچه كه ما پول می نامیم و در دست داریم، با پولی كه در بانك داریم از لحظه ای تا لحظه دیگر بر مبنای نوسانات بازار در حال تغییر است. بنابراین، جهانی شدن آنچنان كه ما تجربه می كنیم نه فقط جنبه های نوآورانه و ابداعی، بلكه ابعاد انقلابی نیز دارد.
به هر تقدیر، من با نظرات شكاكان و رادیكال ها موافق نیستم. هر دو گروه پدیده ها را فقط در قالب اصلاحات اقتصادی درك می كنند. چنین نوع نگاهی درست نیست. جهانی شدن هم جنبه های سیاسی، فناوری و فرهنگی دارد و هم جنبه اقتصادی. چنین ایده ای كه تاریخ آن نیز به اواخر دهه ۱۹۶۰ می رسد، در تمامی نظام های ارتباطی توسعه یافته، رسوخ كرده است.
در اواسط قرن نوزدهم، ساموئل مورس نقاش اهل ایالت ماساچوست آمریكا، نخستین پیام را با تلگراف منتقل كرد. او با این كار مرحله جدیدی را در تاریخ جهان به ثبت رساند. قبل از او هیچ كس چنین پیامی را نفرستاده بود، اگرچه ظهور ارتباطات ماهواره ای نیز نشان داد كه تلگراف به سرعت در حال كهنه شدن است. نخستین ماهواره ارتباطی در۳۰سال گذشته به فضا پرتاب شد، اما اكنون افزون بر ۲۰۰ ماهواره در فضا وجود دارد كه اطلاعات را منتقل می كند و برای نخستین بار، ارتباط لحظه ای از یك طرف دنیا به طرف دیگر امكان پذیر شده است. این در حالی است كه انواع دیگر ارتباط الكترونیكی با پخش ماهواره ای بیشتر و بیشتر انسجام پیدا كرده و در مقایسه با سال های گذشته سریعتر هم شده است.
ارتباطات الكتریكی، فقط به شیوه ای كه اخبار و اطلاعات سریع را می رساند قابل اطلاق نیست، بلكه در كلیت زندگی ما نیز تغییرات بی شماری ایجاد می كند. برای نمونه، تصویر نلسون ماندلا برای ما از همسایه مان آشناتر است. ماندلا شهرت جهانی دارد و این شهرت را در سطح گسترده مدیون فناوری ارتباطاتی جدید است. در جهان معاصر، دسترسی به فناوری های ارتباطی رو به افزایش است. در ایالات متحده ۴۰ سال پیش، رادیو، ۵۰ میلیون شنونده داشت، اما تنها ۱۵ سال بعد از تولید كامپیوتر، همان تعداد یعنی پنجاه میلیون نفر از این وسیله استفاده می كردند.
با گذشت چهار سال از اختراع كامپیوتر، ۵۰ میلیون آمریكایی به طور منظم از اینترنت استفاده كردند. این دیدگاه كه جهانی شدن فقط مربوط به نظام های بزرگ است، مثل نظم مالی و اقتصادی، تصوری از اساس باطل است. جهانی شدن فقط شامل جریانات سیاسی و اقتصادی نیست. به عنوان مثال، درباره ارزشهای خانواده می توان چنین عنوان كرد كه بیشتر كشورها در صدد بیرون آمدن از نفوذ جهانی شدن هستند، اما این امر قابل حصول نیست. نظام های سنتی خانواده تغییر شكل و ماهیت داده و در اكثر نقاط جهان ادعای برابری می كنند، درحالی كه قبلاً چنین جامعه ای نبوده است. ما می دانیم كه زنان در تاریخ به ندرت، برابر با مردان پنداشته می شوند.
جهانی شدن مجموعه فرآیندهای پیچیده ای است نه امری واحد. در جهانی شدن، ملتها بخشی از قدرت اقتصادی شان را از دست می دهند. جهانی شدن، ممكن است سكوی پرتاب باشد، اما می تواند به سقوط هم منجر بشود و یا عامل خلق فشارهای جدید برای استقلال محلی و منطقه ای باشد. دانیل بل، جامعه شناس آمریكایی، می نویسد: ممكن است ملتی بسیار كوچك مسائلی بزرگ را حل كنند و ملتی بزرگ مسائل ناچیز را سامان بخشند. جهانی شدن دلیلی برای احیای هویتهای فرهنگی محلی در قسمتهای مختلف جهان است. به عنوان مثال، اگر كسی بپرسد چرا اسكاتلندیها می خواهند وابسته به ممالك متحده بریتانیا نباشند یا چرا جنبش جدایی طلبان در «كبك» فعال هستند، ناگفته پیداست كه جواب این سؤالها در تاریخ فرهنگی آنها موجود است.جنبش ناسیونالیستی یا محلی، واكنشی است در مقابل گرایش های جهانی سازی. افزون بر این كه در جهانی شدن فشار از دو ناحیه اقتصادی و فرهنگی وارد می شود و این امر با ایجاد فرصت های اقتصادی و فرهنگی جدید در درون دولتها عمل می كند. مثلاً منطقه اقتصادی هنگ كنگ، منطقه شمال ایتالیا یا منطقه ای در كالیفرنیا، یا منطقه ای كه در شمال اسپانیا، اطراف بارسلونا (كاتولونیا) توسعه یافته است. این تغییرات از سوی عواملی خاص انجام می گیرد.
پس برخی از این تغییرات، ساختاری هستند و برخی تاریخی. تأثیرات اقتصادی، بویژه نظام مالی جهانی، از میان عوامل دیگر نقش مؤثرتری را ایفا می كنند. این تغییرات از سوی فناوری و اشاعه فرهنگی شكل می گیرند. فروپاشی كمونیسم شوروی، اهمیت و قدرت چنین فاكتورهایی را مجدداً به اثبات رساند. جهانی شدن، چرایی و چگونگی پایان كمونیسم شوروی را بیان كرد. اتحاد شوروی و كشورهای اروپای شرقی در دوره هایی از رشد و توسعه یعنی تا اوایل دهه ۷۰ قابل مقایسه با كشورهای صنعتی دیگر بودند. بعد از آن زمان، به سرعت عقب ماندند. شوروی با تمركز بر صنایع سنگین، توازن مقابله و برابری با اقتصاد الكترونیكی جهانی را نداشت و سیستم كنترل فرهنگی و ایدئولوژیكی همراه با اقتدار سیاسی كمونیسم عملاً نتوانست در مقابل گستره جهانی ارتباطات مقاومت كند. از این رو، رژیمهای شوروی و كشورهای اروپای شرقی قادر به جلوگیری و منع مردم از دیدن برنامه های رادیو تلویزیونی غرب نبودند. در واقع، تلویزیون نقش بسیار مهمی در تحولات بنیادی ۱۹۸۹ بازی كرد كه برای نخستین بار و به طور صحیح، «انقلاب تلویزیونی» نامیده شد. ناگفته پیداست كه جهانی شدن فقط در سطحی خاص توسعه نیافته است و به عبارت دیگر، پیامدهای یكدست و یكسانی را در بر نداشته است. زندگی عموم مردم خارج از اروپا و آمریكای شمالی به نظر سخت می آید و بیشتر نوعی غربی سازی یا شاید آمریكایی سازی است.
بیشتر شركتهای قابل توجه در زمینه جهانی شدن، آمریكایی هستند، كه در این میان بیشتر شركتهای چندملیتی عظیم نیز آمریكایی هستند. بی تردید این شركتها اگر از كشورهای ثروتمند نیستند، از مناطق فقیر هم نیستند، اما به غیر از دو نگرش پیشین، نظرگاه دیگری نیز وجود دارد و آن بدبینانه نگریستن به جهانی شدن است. نظر بدبینانه، جهانی شدن را دستاورد كشورهای صنعتی شمال می داند. بر مبنای چنین باوری، فرهنگهای محلی در حال نابودی هستند و نابرابری جهانی بیشتر و وضعیت فقیران وخیم تر شده است.
جهانی شدن دنیای برنده ها و بازنده ها را رقم می زند. عده ای مسیر پیروزی و خوشبختی را طی می كنند و عده زیادی هم محكوم به زندگی ناخوشایندند. آمارها رقت انگیز شده اند. چرا كه ، سهم فقیرترین جمعیت دنیا از درآمد جهانی از ۲۳ درصد به ۴۱ درصد در طول ده سال گذشته كاهش یافته است. در مقابل، این نسبت در مورد ثروتمندان از ۷۰ درصد به ۸۵ درصد افزایش یافته است. در صحرای آفریقا، ۲۰ كشور پایین ترین درآمدها را نسبت به درآمدهای واقعی در دو دهه گذشته داشته اند. در بیشتر كشورهای توسعه نیافته، متأسفانه مقررات حفاظتی رعایت نمی شود یا با كم توجهی مواجه است. بیشتر شركت های چندملیتی كالاهایی - از جمله سیگار با نیكوتین بالا - را كه در كشورهای خودشان كنترل و یا تحریم می شود با كیفیت پایین، در كشورهای در حال توسعه پخش می كنند و گویی این همان دهكده جهانی است كه بیشتر به غارت و چپاول جهانی شبیه است.
از این رو، خطر اكولوژیكی و گسترش نابرابری مهم ترین مسأله جامعه جهانی است. بحث اصلی من این است كه امروزه جهانی شدن مصادف با غربی شدن است. اگرچه دولتهای غربی و كشورهای صنعتی هنوز بر كل جهان سیطره ندارند. اما آیا جهانی شدن اشاعه مصلحت عمومی است؟ جواب این سؤال به غایت دشوار است. كسانی كه چنین سؤالی می پرسند، جهانی شدن را عامل نابرابری مردم جهان می دانند. معمولاً جهانی شدن در ذهن مردم معنای اقتصادی دارد و در درون آن، تجارت آزاد لحاظ می شود. تجارت آزاد برای یك كشور و یا مناطق پیرامون آن، موجب ضعف تدریجی اقتصاد معیشتی محلی می شود.
تجارت همیشه نیازمند چارچوبی است كه در حكم شیوه توسعه اقتصادی است. بازارها با ابزارهای اقتصادی كهنه، خلاق نخواهند بود. مخالفت با جهانی شدن اقتصاد و انتخاب راهبرد حمایت از محصولات داخلی تاكتیك غلطی برای كشورهای ثروتمند و فقیر است. حمایت از محصولات داخلی ممكن است نیازمند راهبردی در زمانهایی و در تعدادی از كشورها باشد.
برای نمونه كشور مالزی كنترل هایی كه در سال ۱۹۹۸ با سد كردن جریان سرمایه انجام داد، كار مناسبی بود، اما شیوه های همیشگی حمایت گرایی كمكی به توسعه كشورهای توسعه نیافته نمی كند و در بین یكی از بلوك های تجاری متخاصم درگیر می شوند. بحث دیگر ما درباره جهانی شدن بر روی دولت - ملت متمركز است. آیا دولت - ملت ها و رهبران سیاسی ملی هنوز قدرتمند هستند و یا در مقابل نیروهای شكل دهنده جهانی به بحثی نامربوط بدل می شوند؟ دولت - ملت ها و رهبران سیاسی هنوز قدرتمند هستند و نقش بزرگی در جهان بازی می كنند، سیاست اقتصاد ملی در حال تغییر و تحول است. ملت ها در حال بازسازی هویت های خویش از شیوه های قدیمی هستند.
اگرچه این امر موضوع بحث برانگیزی است و با پایان جنگ سرد به راه افتاده است. دولت ها مدت زمانی است كه دیگر دشمنانی ندارند. چه كسی دشمن بریتانیا، فرانسه یا ژاپن است؟ امروزه دولت ها در ظاهر بیش از دشمنانشان خطر می كنند و آن تغییر گسترده در ماهیت خودشان است. این امر تنها شامل ملت و دولت ها نمی شود، بلكه به هر جایی كه نگاه كنیم، به ظاهر دست نخورده مانده، ولی از درون دگرگون شده است؛ دولت، خانواده، كار، سنت، طبیعت و... دیگر مانند گذشته نیستند و فقط پوسته بیرونی آنها باقی مانده و درون آنها به طور كامل تحول یافته است. این امر هم در كشورهای بزرگ صنعتی مثل آمریكا، بریتانیا، فرانسه و تقریباً در دیگر كشورها نیز چنین شده است.
این تغییرات سبب ساز چیزی می شوند كه پیشتر سابقه نداشته است: جامعه جهانشمول جهانی. ما نسل اول این جامعه جدید هستیم كه وضعیت بغرنجی دارد. این رویداد مطابق با اراده جمعی انسانها نیست. عموم آدمیان احساس می كنند تحت تسلط نیروی مافوقی قرار دارند كه هیچ كنترلی بر آن ندارند، ناتوانی ما از عیوب شخصی مان نشأت نمی گیرد، بلكه بازتابی از ناتوانی نهادهای ماست. ما نیازمند تغییر و تحول و ایجاد عصر جدیدی هستیم. ما می توانیم و باید زمام دنیای عنان گسیخته را به دست بگیریم. ناگفته پیداست كه جهانی شدن - كه شرایط زندگی ما را دگرگون كرده - جزو زندگی امروز ماست و ما باید با این فرآیند آشنا شویم.
آنتونی گیدنز
ترجمه: مسعود شكیبا
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید