دوشنبه, ۳۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 May, 2024
مجله ویستا


توانایی در کار هنری


توانایی در کار هنری
هر ساله پشت آپارتمان‎ام گل و درخت می‎کارم. اما، شکوفه‎های نورس آن توسط کودکان بازی‎گوش پرپر می‎شوند. یا درختانی که شاخه‎هایش کنده شده و از توان می‎افتند. با دیدن این شاخه‎های بریده شده از کاشتن گل و درخت در سال آینده پشیمان می‎شوم ولی، سال دیگر از کاشتن آن‎ها دست بر نمی‎دارم: می‎کارم و پرپر می‎شوند.
درختانی که سال‎ها آب و خاک خورده‎اند و نور دیده‎اند، اینک در برابر این بازی‎گوشی‎ها پردوام‎اند. کسی را یارای کندن آن نیست. او بر سر پای خود ایستاده است و سالیانی چنان استوار خواهد ماند. درخت تنامند و مردی تنومند: نه فرو- تن.
چه کسی کاشت و چه کسی بازی‎گوشی کرد؟ چه کسی تسلیم این نامرادی‎ها گشت؟ چه کس خاموش شد؟ و چه کس روشی بر پا داشت که در برابر توفان‎ها و حوادث استوار بماند؟ یک گل بکارید تا منظور مرا دریابید. دوست هنرمند من در حیاط کارگاه‎اش گل و درخت کاشته است.
گل‎های او هرگز آسیب نمی‎بینند. درختان او بی‎هیچ صدمه‎ای بزرگ می‎شوند. ولی موضوع این جاست که غیر از خودش و من کسی آن‎ها را نمی‎بیند.
گل‎هایی که تنها می‎رویند و می‎شکفند. این حیف نیست؟ چه کسی باید آن‎ها دریابد؟ چه کسی از بوی آن‎ها باید طرب‎ناک شود؟ گل‎های داودی، زنبق و جعفری: دریغ از یک نگاه. در برابر این، گل‎هایی که من کاشته‎ام به زودی پرپر می‎شوند.
آیا گلی کاشته‎اید که با شکوفه دادن‎اش شادمان شوید و از خود بی‎خود؟ و فردای آن روز جای پایی که له کرده. آیا در این زمان افسوس خورده و دل‎گیر شده‎اید؟ آیا به یک باره همه چیز را تعطیل کرده‎اید؟ اگر این کار را کرده‎اید هرگز از شکوفه دادن درخت اقاقیا واقعا شادمان نشده‎اید. حتا یک لحظه دیدن آن برابر است با همه چیز. این شادی مرا بر آن می‎دارد که مدتی را عرق ریزم و شکوفه‎ای را ببینم. از مسیری رد شوم که شکوفه‎های اقاقیا پیاده رو را پر کرده‎اند.
شما چه طرحی برای بازی‎گوشی کودکی دارید هنگامی که شاخه‎ی درختی را می‎شکند؟ آیا او خود شاخه‎ی نازک درختی از زندگی هستی نیست؟ چه گونه می‎توان او را ناسزا گفت؟
حالِ هنر و دانش ما چنین است. چه بسا کسانی که از این زیبایی‎ها بهره‎مند می‎شوند و زیباییِ دیگر به بار می‎آورند. کسانی که با دیدن هنرِ دست و پا شکسته از توان کار هنری برمی‎افتند.
کسی که مقاله‎ای می‎نویسد و به این و آن می‎تازد، آیا در پی روشی‎ست که بدی‎ها را ریشه کَن کند یا این که کار او فقط پرخاش‎گری‎ست؟ دو مورد مهم را در این جا اشاره می‎کنم که ناخشنودی‎ام از نویسندگان و هنرمندان حساب می‎شود: کسانی که با اندک تنشی رو به خاموشی می‎روند (هنرمندان) و کسانی که در برابر تنش‎ها، مقالات تنش‎زا و غیر روش‎مند تولید می‎کنند.
هم چنان که بدن من در برابر ویروس‎ها توان خود را به کار می‎گیرد و تا آخرین نفس ایستادگی می‎کند، هنرمند نیز با کوچک‎ترین نامرادی‎ها به خاموشی نمی‎رود. بل که، از آن چه تولید کرده پشتیبانی می‎کند و آن را علنی می‎کند. از آن چه می‎داند اصولی و درست است دست برنمی‎دارد و این است آن چه که هنر را جاودان می‎کند. شکوفه‎ای که نور ندیده، بار نمی‎آید. ایده‎ای که علنی نشده پژمرده است. باید بوی این ایده به مشام مردم برسد، گرچه شاید له شود.
ایده‎هایی که در مغز من‎اند چه بزرگ و پرمحتوایند. اما یک موضع نوری این پرمحتوایی را نشان‎مان خواهد داد. نورْ بدنِ ژولیده و نارس را پرتوان خواهد ساخت. در بلندترین جای ممکن آن را بکار. بگذار توفان و آذرخش آن را بترساند. در جاهای نم‎ناک و سایه که از هر چیز امن است طراوتی نخواهد داشت.
و نویسندگانی که هرگز روشی در نوشته‎هایشان ندیده‎ام. سال‎هاست که انگشت بر سوراخی کرده‎اند که دست بردار نیستند. آیا طرحی برای معضلی چنینی و مشکلات دیگری که در آینده قسمت‎مان خواهد شد در چنته دارید؟ یا این که آن مرگ باد و این یکی زنده باد؟
دریغ از پیشنهادی که برای بهتر شدن امور فرهنگی، سیاسی و معیشتی مردم داده شود. روش کاری که بی‎شباهت به این نکن و وان نخور است. همیشه در برابر معضلات نو به سنت هزار ساله پناه برده‎ایم.
خلیل غلامی
http://khalil-golami.blogfa.com