شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


تایم کد Timecode


تایم کد   Timecode
▪ نویسنده و کارگردان: مایک فیگیس.
▪ مدیر فیلمبرداری: پاتریک استوارت.
▪ طراح صحنه: شارلوت مالموف.
▪ موسیقی متن: مایک فیگیس، آنتونی مارنیلی.
▪ بازیگران: زاندر برکلی(اوان وانتز)، گولدن بروکز(امیکس ریچاردسن)،سافرون باروز(اما)، ویوکا دیویس(ویکتوریا کوهن)، ریچارد ادسن(لستر مور)، ایمی گراهام(پرستار سیک)، سلما هایک(رز)،گلن هدلی(روان درمانگر)، اندروز هکلر(بازیگر آزمایشی)، هالی هانتر(دستیار)، دنی هیوستن(رندی) ، جولین سندز(کوئنتین)، استلان اسکارسگارد(الکس گرین)، جین تریپلهورن(لورن هاتاوی)، استیون وبر(دارن فترز).
▪ محصول ٢٠٠٠ آمریکا،٩٣ دقیقه.
هالیوود، زمان حال. پرده به چهار بخش تقسیم شده و چهار تصویر متفاوت را به نمایش می گذارد ؛ و از این راه تجربه های متداخل گروهی از دست اندرکاران صنعت سینمای آمریکا را پی می گیرد. همه ماجراها در اطراف کمپانی "رد مالیت فیلمز" رخ می دهد.
اما از جلسه روان درمانی خارج می شود و به طرف دفتر فیلمسازی همسرش الکس گرین به راه می افتد، تا تصمیم خود را مبنی بر جدا شدن از وی به اطلاع او برساند. لورن به کمک میکروفونی که در کیف رز مخفی کرده ، پی به ملاقات پنهانی و رابطه جنسی او با الکس در اتاق نمایش شرکت می برد. در همین حال لستر کارگردان مستاصل فیلم های نامتعارف به دنبال بازیگر زن برای فیلم جدید خود می گردد. یکی از بازیگرانی که در آزمایش های مربوطه مردود شده با امای درمانده آشنا می شود و او را به آپارتمانش دعوت می کند، اما وقتی دوست پسرش سر زده از راه می رسد، اما مجبور به ترک سریع آپارتمان می شود. در شرکت فیلمسازی، الکس درخواست رز برای انجام آزمایش بازیگری را نشنیده می گیرد و سپس در جلسه ای که آنا، کارگردان اروپایی بیانیه خود را درباره یک روش جدید در سینما مطرح می کند، حاضر می شود. در حالی که رز می خواهد از شرکت خارج شود، لستر با او برخورد می کند و او را برای ایفای نقش اول فیلم خود انتخاب می کند. لورن نیز که خون جلوی چشمانش را گرفته به شرکت الکس هجوم می برد و الکس را هدف گلوله قرار می دهد. الکس مجروح به زمین می افتد و آنا با دوربین دیجیتال خود از او فیلمبرداری می کند.الکس غرق در خون پیامی تلفنی از اما دریافت می کند و اما به او می گوید که هنوز دوستش دارد.
● کجا را نگاه کنم؟
مایک فیگیس کارگردان بریتانیایی در آخرین ساخته خود دست به چنان نوآوری های دیوانه واری زده که یافتن نقطه شروعی برای بررسی آن را دشوار می کند. به همین علت اجازه بدهید بررسی خود را به دو گونه آغاز کنم، چون تایم کد* کامل ترین ساخته مایک فیگیس و یکی از مهم ترین و زیباترین فیلم های تجربی تاریخ سینماست. شاید این ادعا خوانندگان و همکاران گرامی را به تعجب وادارد، اما بی گمان با دیدن چند باره فیلم اهمیت بنیادین این فیلم برای آینده سینما روشن خواهد شد.
۱) ماجرای تایم کد در اطراف یکی از دفاتر فیلمسازی لس آنجلس می گذرد و داستان شوهری خیانتکار و موسس موقر یک کمپانی نه چندان بزرگ فیلمسازی( با بازی اسکارسگارد) و همسر جان به لب رسیده و شکّاک او(باروز)، یک زوج لزبین( هایک و تریپلهورن) که با هم اختلاف دارند و یک بعد از ظهر پر از زلزله های خفیف در شرکت فیلمسازی را به تصویر می کشد که در پایان به تیر خوردن الکس، مدیر شرکت، به دست لورن(تریپلهورن) عاشق حسود و خشمگین رز(هایک) منتهی می شود. داستان فیگیس مانند فیلم پیشینیانی چون وایلدر( سانست بلوار) و آلتمن(بازیگر) به بدبینی ساده انگارانه ای آغشته است، اما قدرت خود را نه از سانتی مانتالیزم بلکه بر عکس، از بررسی زندگی انسان ها و مناسبات روانی آن ها می گیرد و در نهایت تبدیل به یک مطالعه روان شناختی درباره " اضطراب ناشی از تماس یا دیگران " می شود.
شخصیت های تایم کد همگی درمانده اند و نفرین شده، اما سرشار از میل به زندگی که تمامیت خواهی وجود شان را لبریز کرده است. آن ها همگی نمایندگان نمونه ای وضعیت انسان معاصر هستند( دست کم در جوامع غربی) که همدلی بیننده را بر می انگیزد. تایم کد نه بدبینی تحمیلی و رنگ و رو رفته بازیگر را دارد و نه غم غربت سانست بلوار را یدک می کشد. تایم کد در نهایت شناخت و ارزش گذاری روابط انسانی و ذات آن ها را نشانه می رود. فیلم با تصویر اما در گوشه راست بالای کادر آغاز می شود که در حال صحبت با روان درمان گر خویش است و با نشان دادن یک دستمال کاغذی اشاره می کند که خون بالا آورده است. در ادامه، سه قسمت دیگر پرده نیز روشن می شود و در سمت چپ بالای کادر لورن از پله های یک خانه پایین می آید و وارد خیابان می شود. سومین تصویر در مربع چپ پایین ابتدا به چهار قسمت تقسیم می شود و مانیتور مرکز امنیتی درون یک ساختمان را نشان می دهد و بالاخره چهارمین تصویر با در جا دویدن کوئنتین آغاز می شود و از این لحظه به بعد چهار تصویر همزمان به نمایش در می آیند. جوهره کنکاش فیگیس در تصویر سوم نهفته است و تایم کد به تماشای مانیتورهای یک سیستم امنیتی شبیه می کند، که وقایع و اتفاقات در دسترس دوربین ها را در زمانی واقعی و بدون پردازش به نمایش می گذارند. البته، همان گونه که در واقعیت چنین سیستمی ممکن است که نقطه دید دوربین ها در نقاطی با هم تلاقی کرده و شخصیت های واحدی را از زوایای مختلف به نمایش بگذارند، در تایم کد نیز شخصیتی در یک چهارم تصویر وجود دارد که وارد تصویر دیگری می شود و حتی گاهی دو دوربین یک شخصیت را دنبال می کنند که در هر دو تصویر دیده می شود. بیننده نیز در این روند شرکت می کند و هنگامی که شالوده حوادث و روابط میان شخصیت ها شکل می گیرد، وی شروع به پیش بینی لحظه ای می کند که آنان همگی در تمامی چهار تصویر در کنار هم قرار بگیرند.
چهار دوربین فیگیس به مثابه دوربین های امنیتی برداشتی طولانی و بدون قطع ارائه می کنند و از چارچوب زمان واقعی نیز خارج نمی شوند. این شباهت در زمینه صدا نیز کامل می شود و هر چند در آن واحد صدای زمینه هر چهار تصویر به گوش می رسد، اما فقط دیالوگ های یکی از آن ها به وضوح قابل شنیدن و درک شدن است. تمامی این عوامل در کنار ابداعات تکنیکی فیگیس منجر به نزدیک تر شدن هر چه بیش تر نمایش به واقعیت شده و توهم گسترده تماشای فیلمی مستند گونه را دامن می زند. هر لحظه مرز میان واقعیت و رویا با نمایش ملال، سرگشتگی و گم گشتگی شخصیت ها فرو می ریزد و سینما را از قالب رویا پردازانه اش دور می کند، هجو و طنزی نیز که در تایم کد وجود دارد عاری از احساسات گرایی و تکان دهنده است. شخصیت ها هم چون خواب گردها در خلاء روابط انسانی قدم بر می دارند، ظاهراً هدفمند، اما در باطن سرگشته، پریشان، در حال نابود کردن خود و دیگران و حتی پرشور.
فیگیس در تایم کد پس از کارنامه ای درخشان بالاخره موفق شده تمامی تم های مورد نظرش را از جهت فرم و مضمون در یک فیلم در کنار هم قرار دهد. تایم کد چکیده تفکرات یک فیلسوف مدرن در باب انسان و روابط انسانی (از دیدگاه روان شناسی جنسی) است، که پرداختن به آن ها( چنین تلخ) مستلزم جسارت که خیر، بلکه شجاعت و شهامتی فراوان است. فیگیس با دو فیلم آخرش پایان عصر رویا بینی را ( همگام با فیلمسازان گروه دوگما و حتی پیشگام تر از آن ها) اعلام می کند.
۲) تماشای تایم کد تجربه غریبی است و مطمئن هستم هرگز دو تماشاگر را پیدا نخواهید کرد که دریافت ها و تجربه ای مشترک از تماشای این فیلم داشته باشند. هم چنین کم تر بیننده ای را خواهید یافت که نیاز به دوباره و حتی چند باره دیدن فیلم احساس نکند. بسیاری از منتقدان شکّاک شاید تایم کد را با دلایلی چون متظاهرانه بودن رد کنند، اما در حقیقت تایم کد فیلمی است که بر اساس محدودیت های رسانه و از دل فرصت های بی نظیر برآمده از همان محدودیت ها ساخته شده است. فیگیس در حقیقت ادامه دهنده بر حق سنت " نوآوری سینمایی " است که با گریفیث، ابل گانس و بسیاری دیگر آغاز شد و با تاریخ سینما عجین شده است. فکر تقسیم پرده نمایش به ناپلئون ابل گانس بازمی گردد و ارئه چهار رویداد با تم مشترک، نیای قدری چون تعصب گریفیث دارد و برداشت طولانی فن سالاری چون هیچکاک( در طناب) به خود دیده وسعی در رسیدن به زمان واقعی شاهکاری چون ماجرای نیمروز زینه مان را باعث شده است. تایم کد با پیروی از " سنت نوآوری " در کنار کسانی چون گریفیث، گانس، اورسون ولز و فون تریر قرار می گیرد که سعی در گسترش و غنی کردن زبان تصویر داشته اند. نقطه تمایز او از پیشینیان اش در استفاده از تمامی آن بدعت های آن ها و خودش در قالب اثری واحد است که تایم کد را از تجربه گرایی ، شهامت و جسارت آنارشیستی قابل تحسین یک اثر نمایشی ناب سرشار می سازد. تایم کد یک تجربه ناب و استثنایی است؛ از فیلمبرداری به وسیله چهار دوربین دیجیتال( در یک برداشت طولانی همزمان) گرفته تا یازیگری و نمایش آن.
● فیلمبرداری: تایم کد به وسیله دوربین ویدیویی دیجیتال فیلمبرداری شده و فیگیس باید ثابت کند که تماشای اثر او الزاماً به معنی از دست دادن غنای نوار سلولوئید نیست. وضوح بالای فیلم و رنگ های درخشان آن نوعی حالت بی واسطگی را تشدید می کند و تصاویر حالت یک برنامه زنده ماهواره ای و تلویزیونی را پیدا می کند-] تجربه ای مشابه در تعطیلات سال نو ٢٠٠٠ توسط فیلمسازان گروه دوگما(لارس فون تریر، تامس وینتربرگ، کریستین لورینگ و سورن کراف یاکوبسون) صورت گرفت و چهار دوربین در تعقیب چهار شخصیت( در طول زمان واقعی و همزمان و بدون تدوین) به کار افتادند و شش کانال تلویزیونی دانمارک این تجربه را پخش کردند. البته تایم کد به دلیل فیلمبرداری در نوامبر ١٩٩٩ پیشگام محسوب می شود.[
● تدوین: فیگیس مرحله تدوین را از پروسه فیلم حذف کرده تا آن را هر چه بیش تر به زندگی شبیه کند. ما اکنون در زندگی واقعی و روزمره بیش از هر زمان دیگری آماده دیدن تصاویر متعدد هستیم و فعالیت هایی دوگانه و حتی چند گانه را انجام می دهیم. مثلاً هنگام رانندگی با تلفن همراه صحبت می کنیم یا هنگام تماشای تلویزیون به موسیقی پخش شده از ضبط صوت گوش می دهیم و همزمان کتابی را هم می خوانیم. حذف تدوین در تایم کد نیز منجر به نتیجه ای همسان می شود تا تمامی حواس پنج گانه آدمی درگیر شده و از انفعال او بکاهد. نقطه دید دوربین ها نیز کمپوزیسیونی مانند چشم انسان را در حال حرکت ضبط می کنند که فاقد برش از نوع متعارف است و انتخاب نقطه دید از طریق حرکت هایی چون پن، تیلت و ترکیبی از این دو صورت می گیرد. البته فقدان برش آزادی بی حد و حصری نیز به کارگردان می دهد که فارغ از دخالت استودیو ها به کار ادامه دهد و در نتیجه کنترل خلاقانه کارگردان بر فرآیند فیلمسازی را هم به دنبال دارد، البته بیننده را نیز در انتخاب تصاویر آزاد می گذارد.
● بازیگری: گفت و گوها به طور کامل توسط هنر پیشگان بر اساس طرح داستانی فیگیس بداهه پردازی شده است و بیست و هفت شخصیت در فیلم وجود دارد که همگی دیالوگ دارند. از این نظر تایم کد به فیم های مایک لی شباهت دارد که اغلب بر پایه گفت و گوهای فی البداهه استوار است. هم چنین از جهت تعدد شخصیت ها به آثا جان سیلز مانند شهر امید و تک ستاره و آثار رابرت آلتمن مانند نشویل و برش های کوتاه شبیه است، اما تفاوتی آشکار میان فیلم فیگیس و آن آثار وجود دارد. در تایم کد چهار رویاد به موازات هم بر پرده شکل می گیرد و بازیگران عملا با هم در پروسه خلاقانه فیلمسازی شریک شده و نقش مولف می یابند. تلاقی زندگی شخصیت ها و استفاده از برداشت بلند نیز که بر حفظ حس در طول زمان(مانند تئاتر) کمک می کند، باعث می شود دیدگاه تالیفی بازیگر از جهت تشریک مساعی بهتر شکل بگیرد.
● صدا و موسیقی: از نظر شنیداری فیگیس به شکلی متناوب یک حاشیه صوتی را بر سه تای دیگر ترجیح می دهد تا توجه تماشاگر را به تصویر مربوط به آن جلب کند. در بعضی دقایق نیز هر چهار باند صوتی قطع و موسیقی جایگزین شده و هر چهار تصویر به شکلی نمادین به وحدتی خاص می رسند. در صحنه های مختلف از موسیقی جاز ( ساخته خود فیگیس) و موسیقی گوستاو مالر استفاده می شود که باز جنبه ای هدایتی به خود می گیرد، اما باز هم بیننده مختار است تا تصویر دلخواه خویش را انتخاب کند و مقاومت او در برابر موسیقی حاشیه صوتی بر خودآگاهی اش می افزاید.
● تم و روایت: تجربه فیگیس در فیلم قبلی خود( از دست دادن معصومیت جنسی) از جهت روایت اپیزودیک فاقد نظم خطی( سه مقطع از زندگی یک مرد، در کودکی، نوجوانی و جوانی که با روایت مدرنی از آدم و حوا بدون حفظ تناسب زمانی و مکانی پشت سر هم چیده شده بود) به نوبه خود گام حیرت انگیزی در به هم ریختن تمامی اصول و پیش فرض های روایت در سینما بود. فیگیس در تایم کد در ادامه همان مسیر در نمایش چهار رویداد در پرده ای واحد پرداخته و هم چون فیلمسازان معاصرش ( مانند پل تامس اندرسون در ماگنولیا) سعی در توصیف موقعیت انسان سرگشته معاصر دارد. این روایت با بدعت گذاری های فرمالیستی شکل مدرن تری به خود می گیرد( عذر می خواهم که از به کار بردم کلمه پست مدرنیسم خودداری می کنم).
● خودآگاهی و فاصله گذاری: اندکی پیش از پاین فیلم تقریباً تمامی شخصیت ها در سالن گردهمایی شرکت شاهد صحبت کارگردانی اروپایی ( و متظاهر) درباره فیلمی هستند که باید با چهار دوربین دیجیتال و همزمان آدم و حوا فیلمبرداری شود. این لحظه که با سخنان کارگردان درباره فرمالیسم روسی، مونتاژ روسی، به روز کردن نظریه های لایبنیتس و بخشیدن ماهیت مدرن به رسانه همراه است، لحظه جالب و زیبایی سرشار از خودآگاهی را رقم می زند و به گونه ای شرح حال خود فیگیس را هم بازگو می کند. کارکرد دوم این صحنه آگاهی تماشاگر از ماهیت نمایشی بودن رویدادی است که شاهد آن است واز رویاپرداز بودن رسانه نیز می کاهد.
● تماشاگر مولف: مهم ترین دستاورد تجربه فیگیس ( جدا از آزادی کارگردان که در مصاحبه با مایکل سراگو به آن پرداخته) روند آزادسازی و مختار بودن و هم چنین مولف بودن تماشاگر سینماست. زمانی گابریل گارسیا مارکز در پاسخ به یک خبرنگار گفته بود که در ازای هر نسخه از هر کتاب واحد، یک خواننده مولف وجود دارد. این گفته مارکز که خود تحصیل کرده رشته سینماست به نوعی ریشه در دیدگاه های ایماژیستی فیلمسازان و متفکران روس دارد که آن را در میان توده مردم نیز تعمیم می دادند. از دیدگاه آنان توده مردم بیش تر به تصویر فکر می کنند تا فرمول های نظری، که البته عقیده درستی بود. اما در سینما به دلیل این که رسانه کارگردان محسوب می شد، لاجرم تصاویر گرفته شده از دیدگاه او را نیز به توده ها تحمیل می کرد.اما ادبیات چنین نبود و هر چند دیدگاه نویسنده را با خود به همراه داشت ولی به دلیل پرداخت ذهنی و تصویری خاص هر خواننده از کتاب او را از حالت انفعالی خارج ساخته و نقشی همسان نویسنده به او اعطا می کرد. اما سینما به شکلی انفعالی و بر اساس حس همذات پنداری تماشاگر را تقریباً به طور الزامی با خود درگیر می ساخت. فیلمسازان بسیاری در طول تاریخ سینما کوشیدند به مدد تکنولوژی و سبک، تماشاگر را بیش تر و فعالانه تر درگیر رسانه کنند. اگر در اواخر دهه ١٩٤٠ فیلمبرداری با وضح بالا و عمق میدان گرگ تولند در همشهری کین تماشاگر را در انتخاب نقطه ای که در هر نما می باید مورد توجه قرار گیرد، آزاد گذاشت، اکنون فیگیس تماشاگر را از قید تدوین و روایت یکسویه کارگردان رها ساخته تا نسخه خودش را از فیلم تایم کد در ذهن خویش تدوین کند. همین امر باعث می شود هیچ دو بینننده ای فیلم را به یک شکل نبینند.
حتی اگر قرار باشد بیننده هم چون کتابی خوانده شده مجدداً به سراغ تایم کد برود، لایه های دیگری را در تدوین ذهنی مجدد کشف کرده و باز هم فارغ از انفعال عمل خواهد کرد. چرا که چشمانش به تصویر و صدای یکی از چهار بخش دیگر پرده واکنش نشان خواهد داد و ذهنش مرتب در باب ارتباط تصاویر با یکدیگردست به پیشگویی خواهد زد، هم از دیدگاه روند داستان و هم از جهت موضوع و برای مثال به دوگانگی همزمان بودن و چگونگی ارتباط متقابل میان شخصیت های اصلی. این امر باعث کشف توان بیننده به عنوان تدوین گر شده و قوه داستان پردازی او را نیز تحریک خواهد کرد.
به همین دلیل تایم کد رسانه سینما را از محدودیت اسفاده از سوی هم فیلمساز و هم تماشاگر می رهاند. تایم کد فیلمی است حد فاصل میان فیلم های داستانی و فیلم های نظریه پردازانه تجربی که دست به چالشی عظیم درباره مفاهیم انتزاعی زیبایی شناسی و فلسفی زده و حیرت آور این که توانسته همه این ها را در کنار هم به شکلی سازمان یافته قرار دهد. می توان تجربه قابل تحسین مایک فیگیس را با آثار ژیگا ورتوف و نظریه های مایاکوفسکی مقایسه کرد که به دنبال رهانیدن تکنولوژی از فرایند نا انسانی شدن و تبدیل سینما به چیزی بیش از وسیله قصه گویی و دستیابی به منافع سیاسی و تجاری بودند. تایم کد دعوت از منتقدان طرفدار نظریه مولف به مبارزه ای جذاب و دعوت از تماشاگران برای شرکت در بازی دوسویه خلاقانه ای است که ضامن رهایی اوست. تایم کد هر چه که باشد تجربه مهم و تحسین برانگیزی است که نشان می دهد آینده از آن پل تامس اندرسون، مایک فیگیس . فیلمسازان گروه دوگما است. شاید ترفند فیگیس محکوم به تکرار شود یا به جریانی رایج در بدنه سینمای تجاری تبدیل شود، اما امیدوارم تماشاگران از فرصتی که تایم کد به وجود آورده استفاده کنند و آن را به عنوان دعوتی برای شرکت در یک رویداد بپذیرند.
Timecode : یک " باند" جداگانه روی نوارهای ویدیویی یا صوتی است، که زمان بندی تصویر به طور بی وقفه به صورت دیجیتالی بر روی آن ضبط و در موقع تدوین برای یافتن سریع نماها از آن استفاده می شود.
منبع : موج نو


همچنین مشاهده کنید