پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

از اندیشه تا علم بومی


از اندیشه تا علم بومی
یکی از ویژگی های عصر حاضر که آن را از سایر اعصار و قرون پیش از خود متمایز می نماید، موضوع علم و دانش است. علم و معرفت از جمله مفاهیم و موضوعاتی است که جوامع بشری از ابتدا با آنها آشنا بوده اند و همواره به عنوان مؤلفه ای موثر بر زندگی بشر شناخته شده است. همواره بخش مهمی از دستورها و مباحث ادیان، ایدئولوژی ها، فرهنگها و فعالیتها متوجه علم و دانش و معرفت بوده است و این امر تا زمان ما نیز ادامه دارد.(۱)
اما آنچه به عنوان یکی از ویژگیهای ممتاز دوران معاصر می باشد (دورانی که به عصر مدرنیسم معروف است و از قرون چهاردهم و پانزدهم میلادی در اروپا شروع به رشد کرد و با انقلاب صنعتی و انقلاب روشنفکری فرانسه ظهور و بروز بیشتر یافت و سرانجام با عصر امپریالیسم و استعمار سراسر دنیا را فرا گرفت) مسأله علم و دانش است.
در واقع هم خود مسأله ذات و ماهیت علم و دانش و هم نوع نسبت و رابطه ای که بشر در حیطه امور معرفتی و نوع نگاه های فرهنگی و تمدنی با آن برقرار کرده است. نوع نگاه به علم و دانش، گسترش خیره کننده آن، تأثیرگذاری خارق العاده آن بر زندگی بشر و نتایج گوناگون حاصل از این فرایند که بیشتر مدنظر می باشد، امروزه یکی از معیارهای تقسیم بندی و طبقه بندی کشورها و جوامع و تعیین میزان پیشرفت و توسعه یافتگی و اهمیت کشورها، معیار علم و دانش است که با توجه به کمیت و کیفیت و سطح علوم و دانش در هر کشوری جایگاه کشور را در معادلات جهانی مشخص می کنند.
در واقع، امروزه علم یکی از مهمترین مؤلفه های قدرت یک کشور در سطح بین المللی محسوب می گردد و سبب می شود آن کشور بتواند نقش مهمتری را در تحولات جامعه جهانی داشته و تأثیر بیشتری بر سایر کشورها بگذارد و بدین ترتیب با شتاب و سهولت بیشتری به مقاصد هدفهای خود برسد.
اینها همگی به اهمیت و نقش علم در عصر حاضر مربوط بود، لکن حال تعریف علم و دانش چیست؟ گستره آن کدام است؟ تولید علوم وفنون دارای چه مراحل و مسیری است؟
محصولات و نتایج آن چیست؟ آیا مطلق است یا نسبی؟ عوامل مؤثر در پیشرفت علوم و دانش در جوامع مختلف از کجا پدید می آید؟ تحولات آن در دوران ما چگونه است؟ چرخه معرفتی وعلمی جهان چگونه است و جایگاه جوامع و تاریخ آنها چگونه در این چرخه تعریف می گردد؟ علم مقدس و ارزشی چیست و بسیاری سؤالهای دیگر که پیرامون علم و کارکرد آن در دنیای معاصر مطرح می گردد، همگی از جمله مسائلی هستند که اندیشمندان متعددی را در سراسر جهان به خود مشغول کرده و پاسخهای زیادی نیز به این سؤالها داده شده است.
اما نکته مهم برای ما آن است که اندیشمندان هر کشوری هنگامی که به این سؤالها به گونه ای بومی و از درون و با نگاه اصیل و به مقتضای نیازها و واقعیات جامعه خود توجه کنند، آنگاه است که می توانند جایگاه کشور و جامعه خود را در این عرصه و این چرخه عظیم دانش بشر در جامعه بزرگ و پیچیده امروزی مشخص نمایند و آنگاه با خود آگاهی، هدفهای متناسب را مشخص و مسیر حرکت را معین نمایند، و با چشمانی باز طی طریق نمایند، به گونه ای که بتواند کشور و مردم و فرهنگ خود را در هیاهوی دنیای پرسروصدای معاصر به ساحل امن و تعادل دلخواه برسانند.
از همین جاست که بسیاری دغدغه ها و حرکتها شروع می شود و هرکدام به قدر عمق و پایداری خود مؤثر واقع می شوند. در کشور ما نیز با توجه به پیشینه بسیار درخشانی که در زمینه علم و فرهنگ و فرهیختگی وجود دارد، همواره این ظرفیت عظیم معرفتی مورد توجه است و توقع می رود بر اثر یک نوع خودباوری و به خود آمدن تاریخی و جمعی، تحولی عظیم رخ دهد و مثل همیشه تاریخ که تحولات ایران زمین بر تحولات و حرکتهای وسیع جهانی در زمینه علم و معرفت تأثیر گذاشته است، مؤثر باشد و حتی مسیر حرکت جهانی کاروان علم و دانش و معرفت را در بسیاری از ساحتها تغییر دهد.
پشتوانه عظیم و درخشان تمدن مسلمین در قرنهای متمادی و بویژه معارف ناب و خارق العاده و عمیق تفکر شیعی که با نبوغ و همت و زمینه معرفتی و فرهنگی قوم ایرانی نیز همراه گشته است و ما آن را نظام معرفتی ایرانی- اسلامی یا بهتر بگوییم ایرانی شیعی می نامیم و همچنین تجربیات سایر جوامع اسلامی که در اختیار و مورد تحلیل ما بوده و هست، همگی خبر از یک حرکت مستمر، آرام و بسیار منعطف درلایه های زیرین معرفتی، فرهنگی و تمدنی می دهد که به اعتقاد برخی بزرگان، باید کم کم به انتظار بروز و ظهور موج گونه آن در جهان علم و دانش و معرفت باشیم تا بشر ره گم کرده و جهان تاریک دوران ما را به نور علم و معرفت ایرانی- شیعی خود منور و روشن سازد.
آنچه باعث واضح تر شدن این مباحث و پرداختن هرچه بیشتر به آنها شده، وقوع انقلاب اسلامی ایران است. انقلاب اسلامی تنها یک انقلاب سیاسی که به جایگزینی یک نظام سیاسی به جای نظام دیگر منجر شود، نیست. انقلاب اسلامی ایران در واقع یک انقلاب معرفتی در جهان ما به شمار می رود و حقیقت آن چیزی نیست جز خیزش عظیم معرفتی وعلمی جریان نرم و آرام تفکر شیعی و ایرانی.
انقلاب اسلامی ایران نگاه ها را نسبت به بسیاری از مسائل از جمله مسائل سیاسی، اقتصادی، نظامی و... تغییر داده است؛ لکن تولید تئوریهای جدید اجتماعی و معرفتی، یکی از مهمترین و چشمگیرترین نتایج این خیزش بزرگ می باشد، حرکتی رو به جلو که تنها به نفی و نقد محض مبانی و ساختار فرهنگ و تمدن منحط غربی که برگرفته از نفسانیت انسان منحرف و از عالم بالا بریده می باشد، نیست. انقلابی معرفتی و فرهنگی با تغییر نگاهی جامع که تمام ساحتهای زندگی بشر را مورد توجه قرار داده و سنگرها را یکی پس از دیگری فتح می کند.
آنچه امروزه بیشتر تحت عنوان نهضت نرم افزاری تولید علم مطرح می گردد نیز نه ایده ای جدید بلکه تجدید حرکت و بازتعریف به روز و بسیار مترقی از همان نرم افزار جامع و پویای تفکر و حتی عرفان واندیشه اشراقی شیعی و ایرانی است که جنبه دیگری از جنبه های انقلاب معرفتی ایران و تاریخ تفکر اسلامی را نمایان می سازد.
امروزه در مجامع گوناگون نقدهای زیادی تحت عناوین و موضوعات مختلف بر بنیانهای علوم غربی و مکاتب متعدد آن وارد می گردد که بسیاری از این نقدها نیز توسط خود اندیشمندان غربی صورت می گیرد. لکن اغلب آنها تلاشی در جهت نجات فرهنگ و تمدن وعلوم و معرفت غربی از گرداب مشکلات و مسائل روزافزونی است که با آنها درگیرند. همین امر در واقع محل جدایی تفکر انقلابی ما از این سنخ اندیشه های منتقد غربی است، زیرا در بستر تفکر انقلاب اسلامی که در واقع نماد آن تفکر اشراقی و معرفتی شیعی می باشد، وقتی صحبت از تولید علم و شکستن مرزهای علوم می شود نگاهی بس عظیم تر و گسترده تر نسبت به مبانی و وجوه مختلف در این زمینه مطرح است، دیدگاهی که ویژگی عمده آن سازنده و مثبت بودن آن است تا مخرب و منفی بودن و نقد محض.حال که به جد صحبت از موضوع علم و تولید علم می شود، سؤالی که ذهن را به خود مشغول می سازد آن است که تولید کدام علم و چگونه و با چه مکانیسمی؟
براساس چه طرح و نقشه و روش شناسی؟ آیا تولید علم و کسب علم و طی طریق در این مسیر فقط منحصر به پیروی از علوم مدرن موجود و سعی در رسیدن به این قافله می شود؟ شاید بتوان این سؤال را کاربردی ترین مسأله ای دانست که باید در ابتدای بحث از علم و دانش و تولید آن در کشورمان مطرح و سعی شود پاسخ مقتضی و متناسب به آن ارائه گردد. اصولاً هیچ مسأله و امر مبهمی روشن نمی شود و هیچ مطلبی پیش نمی رود مگر با طرح پرسشهای مربوط و اساسی در آن زمینه و ارائه راه حلها و بحثهای کارآمد و ناظر به مسأله.
هرچند در این نوشتار مجال کافی برای دستیابی به پاسخهای قطعی و جامع و مانع برای این سؤال ها نباشد، اما می توان برخی نکات و نظرها را در جهت روشن تر شدن فضای بحث و نزدیک تر شدن به جواب مطرح نمود.
حال، یکی از مبنایی ترین نکات در اینجا آن است که بدانیم اصولا علم و دانش در زندگی انسان و جامعه انسانی چه نقشی دارد؟ ساده تر بگوییم،علم و دانش و معرفت به چه کار بشر می آید؟ ابتدایی ترین پاسخ که به ذهن می آید آن است که علم و دانش موجب قدرتمند شدن انسان می گردد.
علم درمقابله با سختی ها و گذر از مشکلات سبب مجهز شدن انسان می گردد و به عنوان ابزاری برای اوست تا به رفع نیازهای خود بپردازد و در جهت خواستها و هدفهای خود پیش رود.
همان طور که انگیزه بسیاری فعالیتهای بشری همواره رفع نیازهای خود بوده، نیازهایی که گاه مادی و گاه معنوی اند و به هرحال از نوع جنس آدمیزاد برمی خیزند: «احتیاج ما در اختراع و ابداع و کشف است» پس مشخص می گردد که پاسخ به مسأله ابتدایی ما یعنی این سؤال که «علم و دانش به چه کار می آید و چه نقشی در زندگی انسان دارد؟» مسبوق به روشن شدن این بحث می گردد که ما چه نیازهایی داریم و اینکه نوع نیازهای ما نوع ابزارها را مشخص می سازد. مثلا وقتی انسان تشنه است و به آب نیاز دارد، متوسل به آب می گردد، لذا جهت حرکت او و خواست او و انگیزه او در جهت رسیدن به آب شکل می گیرد نه چیزدیگر. با همین مثال ساده می توان دید که چگونه ساختار نیازمندیهای انسان و جامعه انسانی به فعالیتها وافکار و انگیزه ها و نیروهای او جهت می دهد، ابزارها را تعریف می نماید و دورنمای راهها را مشخص می کند.
پس بهتر است دایره بحث را محدود کرده و بر شناخت و آگاهی نسبت به نیازهای بشر و نیازهای جوامع انسانی متمرکز نماییم.
سؤال جالبی که در اینجا ذهن را به خود مشغول می نماید، سؤالی مبنایی تر است. خود ساختار نیاز در انسان و زندگی او و جامعه او تعریفش را از کجا می گیرد؟ یعنی چگونه و کدام مرجع یا مراجع این نیازها را تعریف می نمایند؟ تا آنگاه بر مبنای آنها ابزار پاسخگویی یعنی علم و... مشخص شده و تعریف شوند و جهت دار گردند؟ قبل از پاسخ به این سؤال یک نگاه و سیر ساده و سطحی به خصوصیات جوامع و گروه های انسانی در طول تاریخ و در دوران ما در میان جوامع گوناگون ما را به اقیانوسی از نیازها و خواستها و اولویتهای مختلف رهنمون می سازد.
اگر دقت شود، می بینیم که جوامع انسانی و نژادها و گروه ها علاوه بر تفاوت در رنگ و جغرافیا و زبان و... در نوع علایق و نوع اولویتها و خواستها و حتی مفاهیمی که با آنها ذهن خود را شکل می دهند، نوع فرهنگ و معماری وهنر و ادبیات حتی سلیقه ها و... هزاران مورد دیگر با یکدیگر متفاوتند. اغلب این تفاوتها جنبه نرم افزاری دارند و هنگامی که بروز کنند، جنبه سخت افزاری آنها نیز در قالبهای گوناگون مشخص می شود. آنچه با بیان این نکته کوچک مشخص می گردد، تفاوت چشمگیر نظام نیازمندیها و تعریف نیاز و جهت دهی آنهاست.
از شرق تا غرب جهان مجموعه ای متنوع و رنگارنگ از تعریفها و نیازها نمایانند که هر کدام هم ابزار رفع خود را می طلبند. حال اگر این دو مقدمه را کنار هم در نظر بگیریم آشکار می گردد که علوم هم که عمده ترین ابزار مبنایی رفع نیازهای بشری و جوامع می باشد (اعم از علوم انسانی یا علوم فنی) می تواند با تنوع و کثرت نیازهای مختلف، دارای تعاریف و یا حداقل اولویتهای مختلف باشد.
پی نوشت:
۱-دانایی/ مجله تخصصی تولید علم
دکتر رضا غلامی
منبع : روزنامه قدس