جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

بیت المقدس، مسأله این است


بیت المقدس، مسأله این است
در مورد بعضی جاها، حرف زدن مشكل است. چه برسد این حرف ها مذاكره باشد و مقدمه ای بر یك «توافق». بیت المقدس و مسجدالاقصی از این قبیل اند. طعم تلخی كه گاه بی گاه از این سرزمین پیامبران، سیمای مردمان را فشرده می كند و تراكم داعیه هایی كه كشتگان بسیار گرفته است. سه دین آسمانی در این محل تلاقی كرده اند و اینجا شده است مهمتر از آن چیزی كه در مخیله هر كسی بگنجد. ببینید! صلیبی ها پس از تصرف قدس خطاب به پاپ چه نوشتند: «اگر می خواهید بدانید با دشمنانی كه در اورشلیم به دست ما افتادند چه معامله شد، همین قدر بدانید كه كسان ما در رواق سلیمان و معبد، در لجه ای از خون مسلمانان می تاختند و خون تا زانوی مركب ها می رسید»؛ فكرش را نمی كنیم كه این همه خون را چگونه می شود پاك كرد. این جا شاید آنقدر ارزش دارد كه به راحتی بشود ده ها هزار نفر را در آن گردن زد، همان طور كه صلیبی ها این كار را به راحتی انجام دادند! حالا هیچ آدم ابلهی هم نمی تواند بگوید كه این هم زمینی است چون بقیه زمین ها. حتی آن هایی هم كه همیشه حوادث گذشته را به تاریخ حواله می كردند آن چنان بوی خوش یا ناخوش اتفاقات آینده به مشامشان رسیده كه به تازگی فهمیده اند هنوز از این خون ها باید ریخته شود.
سادگی همیشه چیز خوبی نیست. یك زمانی بودند كسانی كه می گفتند «اسحق رابین» از تندروهای اسرائیلی زرنگ تر است. او برای مهار استعدادهای در حال انفجار فلسطینی ها با صدها اما و اگر و شرط، حكومت نصف و نیمه ای را در دو قطعه زمین مجزا پذیرفت. «خودگردان» هم اصطلاح بامزه ای بود كه بر نام این حكومت نیم بند بدون مرز(۱) فلسطینی سوار كردند - هر چند همین را هم حالا كه به «حماس» رسیده، قبول ندارند - او داشت سر اعراب را با پنبه می برید اما در واقع اصل قضیه را به تأخیر می انداخت. شاید خودش هم فكر می كرد زرنگی می كند، ولی نمی دانست كه زودتر از هر كس دیگر با «اصل» رو به رو خواهد شد. اصل، بیت المقدس و حرم شریف بود كه هیچ كدام از دوطرف جرأت نداشتند بر سر آن توافق كنند، اما از مذاكره ابایی نداشتند، روش «مذاكره، تا چه پیش آید». خلاصه او را كشتند، در تل آویو، میدان «پادشاهان اسرائیل»، راهپیمایی صلح، در میان پانصد نفر گارد محافظ. قاتلش، «ایگال عمیر»، دانشجوی حقوق كه نه دیوانه بود و نه صلح طلب، چند وقت پیش برای چندمین بار در دادگاه گفت كه «حكم خدا بود و پشیمان نیستم»
او فقط از یك چیز متأسف بود - چرا زودتر كار را تمام نكرده. زودتر ازچه؟ قبل از مذكره بر سر تقسیم «بیت المقدس». این ماجرا دوباره نیز ممكن است اتفاق بیفتد. پس از این كه «ایهود باراك» مجبور شد باچمدان های بازنشده اش، دست خالی از كمپ دیوید به تل آویو باز گردد، هرچند امتیازی هم نداده بود، اما به او مهلت ندادندكه پایش را از هواپیما بیرون بگذارد و گفتند كه او در مذاكرات آنچنان كه باید نبوده یعنی در مورد «اورشلیم» با غریبه ها حرف زده است. چند روز بعد «آریل شارون» با یك هزار تفنگدار اسرائیلی به صحن مسجدالاقصی آمد و در میان انبوه سربازان گفت كه برای زیارت مقدس ترین زیارتگاه یهود آمده است. این برای فلسطینی ها با اعلان جنگ هیچ فرقی نداشت. شاید باراك رودست خورده بود و شاید قصد كابینه او از موافقت با رفتن شارون به مسجدالاقصی برای این بود كه عرفات را بترسانند و بعد هم در باغ سبز، درست در همان روز؛ مصاحبه ای از باراك در «جروزالیم پست» به چاپ رسید كه وی در آن از یافتن راه حلی جدید برای مشكل بیت المقدس خبر داد، اما دیگر باراك، باراك قهرمان اسرائیلی ها درعملیات «انتبه»(۲) نبود، بلكه این بار بیشتر به یك كارشناس تجزیه و تحلیل سیستم ها می مانست كه سیستمش به هم ریخته و از پس تجزیه و تحلیل آن هم برنمی آید. هرچه باشد او مدرك فوق لیسانس این رشته را از دانشگاه استنفورد در دست دارد. همه چیز اشتباه از كار درآمد. فلسطینی ها آنچنان برآشفتند كه پس از ۱۸ ماه برای نخستین بار می شد به وضوح اضطراب را در چهره نخست وزیر دید، چهره ای كه حتی در عقب نشینی از جنوب لبنان هم این چنین به هم ریخته نبود.
سیاسیون داخلی هم برای او خط و نشان های آشنایی كشیدند و خاخام ها نیز. «بنیامین نتانیاهو» موضع گیری شدیدی كرد و درك این سخن او كه «نخستین پیشنهاد باراك در این مورد، آخرین پیشنهاد او نیز خواهد بود» دیگر خیلی سخت نبود. حافظه ها هنوز ۴ نوامبر ۱۹۹۵ را به خاطر می آوردند و آن پنج گلوله انفجاری كه در تن «رابین» نشست و این تاریخ یعنی چهار روز بعد از این كه «یوسی بیلین» (نماینده رابین) و «ابومازن» (نماینده وقت عرفات) به طور محرمانه در آپارتمان كوچكی در تل آویو نگارش متن توافقنامه ای را به پایان رساندند كه هیچ وقت اجرا نشد، خلاصه باراك هم مجبور شد استعفا كند.
روزهایی كه پس از شهادت فتحی شقاقی تا مرگ رابین و از آنجا تا انتفاضه مسجدالاقصی و سقوط باراك از پی هم گذشتند، همه نشان داد كه صهیونیست ها هنوز تمایلی ندارند كه سردوستان و دشمنان خود را با پنبه ببرند، آنها در این مورد ترجیح می دهند كه از روش های بهتر و سریع تری استفاده كنند. امروز دیگر می شود فهمید كه در مورد هر چیزی نمی شود حرف زد، مذاكره كرد و شاید به توافق رسید، یا اینكه تندروهای اسرائیلی دست كم واقع بین ترند، دقیقاً هم به این علت كه وقت خود را تلف نمی كنند: «اگر توافق حاصل نمی شود پس برای چه باید مذاكره كرد»؛ آنها دوست دارند هر چه زودتر بروند سراغ اصل مطلب وكوتاه هم نمی آیند.
«صلح بین اسرائیلی ها و فلسطینی ها محال است» این را شارون گفته بود و خیلی های دیگر هم در اسرائیل همین را می گویند.
رضا شكیبایی
پی نوشت:
۱- حكومت خودگردان فلسطینی متشكل از دو بخش مجزای كرانه باختری رود اردن و باریكه غزه، هیچ مرز هوایی، دریایی و زمینی با دنیای بیرون ندارد و محصور رژیم صهیونیستی است.
۲- عملیات آزادسازی گروگان های اسرائیلی در فرودگاه انتبه اوگاندا در سال ۱۹۷۶ به فرماندهی ایهود باراك.
منبع : روزنامه ایران