پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به فلسفه دین کانت


نگاهی به فلسفه دین کانت
هرچند در باب جنبه های گوناگون اندیشه كانت سخنان بسیاری گفته شده اما كمتر مقالی است كه به صورت مستقل فلسفه دین كانت را مورد بررسی قرار داده باشد. آنچه در ادامه می خوانید، از دایرهٔالمعارف فلسفی استنفورد اخذ شده و شاید یك استثنا باشد
كه قصد دارد فلسفه دین كانت را در دوره پیشاانتقادی یعنی قبل از انتشار كتاب "نقد عقل محض" بررسی كند...
كانت در طول زندگی فكری خود به بسیاری از مضامین و موضوعات پرداخت كه گروههای فلسفی معاصر آنها را ذیل عنوان "فلسفه دین" گردهم آورده اند. این مضامین شامل استدلالهایی در باب وجود خدا، صفات خدا، جاودانگی نفس، مسأله شر و ارتباط اصول اخلاقی با باور و عمل دینی می شوند. در نوشته هایی از وی كه با عنوان دوره پیشا نقدی معروف هستند -یعنی قبل از انتشار كتاب "نقد عقل محض" در سال -۱۷۸۱ كانت بجد به موقعیت نظری و كاركرد مفهوم خدا علاقه مند بود. بنابراین او در صدد بود مفهوم خدا را در دل مجموعه ای مدون و نظم از اصول فلسفی بنیادینی قرار دهد و نظم و ساختار جهان را تبیین كند.
با بسط فلسفه انتقادی كانت نقشی جدید برای به كارگیری اصول فلسفی در فهم نقش و ساختار جهان قایل شد. در نتیجه طرح انتقادی، تأثیری مهم بر نوع كنش و موقعیت مفهوم خدا در فعالیت نظری مابعدالطبیعه داشت. علاوه بر این، فلسفه انتقادی مكان و مجالی مهیا كرد كه از آنجا كانت توانست به جنبه های مهم دیگر مفاهیم خدا و دین آشكارتر از نوشته های قبلی اش توجه نشان دهد. مهمترین این جنبه ها البته مفاهیم اخلاقی و دینی هستند كه نوع بشر به خدا نسبت می دهد. از چشم انداز رشد تفكر كانت، این مدخل در ذیل بحثهای اولیه ای كه در دل بستر فلسفی پیشاانتقادی قرار دارد جای می گیرد. تنها پس از این موضوع است كه می توان مباحث مطرح شده از سوی وی بعد از سال ۱۷۸۱ را با توجه به طرح انتقادی وی مطرح ساخت. این طرح، مضامینی را برجسته می كند كه برای فلسفه دین بسیار مهم هستند. این مضامین عبارتند از : كاركرد فلسفی مفهوم خدا، استدلالهایی برای وجود خدا، نسبت بین اخلاق و دین ( از جمله نسبت بین ایمان دینی و شر افراطی) و نقش دین در دینامیك فرهنگ و تاریخ انسانی.
● دیدگاه كلی و پیش زمینه
در بین كارهای اولیه كانت كه به موضوع خدا مربوط هستند "بیانی تازه از اصول اولیه معرفت مابعدالطبیعی"، "تاریخ طبیعی كلی و نظریه بهشتها" و "مبنایی محتمل برای برهان وجود خدا" به چشم می خورند. این نوشته ها البته با توجه به علایق او به علوم طبیعی شكل گرفته اند و با بستر فكری كه در آن فلسفه های عقل گرا از كارهای "لایب نیتز" و "ولف" به صورت كلی ناشی شده اند شكل گرفته اند. مشی وی در قبال مضامینی چون نسبت قدرت خدا و نظم جهان این بود كه از دست نوشته ها و افكار دیگر اولیه خود مدد گیرد تا فهمی از مفهوم خدا در دل "مابعدالطبیعه" و "جهان شناسی" صورت دهد. افكار و روش اولیه به تدوین اصول كلی نظر داشت، در حالی كه افكار متأخر بر اصول فیزیكی كه هدایت كننده عملكرد جهان طبیعی هستند نظر داشت.
در مرحله اول، بحثهای كانت از تصور و مفهوم خدا بر محتویات دینی و كاركرد این مفهوم برای انسانها و فعالیتشان از جمله پرستش خدا از سوی انسان توجه نداشت. توجه این نوشته های اولیه بیشتر بر موقعیت مناسب مفهوم خدا در دل مجموعه منظمی از اصول فلسفی است كه نظم و ساختار جهان را تبیین می كنند. البته علاقه به موقعیت نظری و كاركرد مفهوم و تصور خدا در تمام زندگی فكری كانت حضور دارد. برخی از تحلیلها و مباحث مهم كانت كه مسائلی را در باب مفاهیم، باورها و فعالیتهای دینی مطرح می كنند در حكم مقدمات فلسفه انتقادی كانت به شمار می آیند.
این طرح تا آنجا كه نقشی جدید برای اصول فلسفی در فهم نظم و ساختار جهان قائل است تأثیری مهم بر موقعیت مفهوم خدا در دیدگاه كانت بر عهده داشت. این طرح همچنین مجالی را مهیا كرد تا كانت صریحتر به مضامین مهمی بپردازد كه مربوط به داده های دینی است كه انسان آنها را با خدا مرتبط می كند، در نتیجه فلسفه انتقادی كانت در لایه ای افراطی تر از آنچه وی قبلاً علیه تبیین عقل گرایی از نسبت خدا و جهان بسط داده بود مطرح شد. در این تبیین عقل گرا مفهوم خدا به عنوان مؤلفه بنیادین متعالی در چنین نظمی یعنی اصول تبیینی بنیادین و مبنای مطلق و غایی برای جهان مطرح بود. در مقابل این دیدگاه، كانت در مورد این نكته بحث می كند كه مفهوم خدا به صورت مناسب تنها كاركردی در اصل تنظیمی - یعنی محدود كننده - در تبیینهای علمی از نظم زمانی- مكانی جهان دارد. بنابراین فلسفه انتقادی كانت آنچه را كه مابعدالطبیعه عقل گرا به عنوان دلایل وجود خدا پیشنهاد می كرد از ریشه برمی كند. در رویه اثباتی، این فلسفه تبیینی از این كاركرد صورت می دهد كه تأیید خدا بر طبق ایمان و اخلاق، نقشی در زندگی انسانی برای تأمین فعالیت اخلاقی در طول زندگی مهیا می سازد.
در حالی كه علایق علمی و سنتهای عقل گرای فلسفی بر طرح اولیه وی كه از خدا به عنوان مفهوم كلیدی مابعدالطبیعه، یاد می كرد تأثیرگذار بودند جنبه های دیگری از بستر تاریخی و اجتماعی هم بر دیدگاههای دین شناسانه كانت تأثیر می گذاشتند. این جنبه ها باعث شدند كانت دین را به عنوان مشخصه ای برای زندگی و فرهنگ انسانی مدنظر قرار دهد. از میان این جنبه ها البته مهمترین علت منشأ رشد در محیط سنت پیتیسم بود كه جریانی اصلاحی در دل پروتستان آلمانی به شمار می آمد و بر رفتار صادقانه بر طبق مطلق گرایی دینی تأكید داشت. والدین كانت پیتیست بودند و تحصیلات ابتدایی وی در مدرسه ای كه به توسط كشیش پیتیستی یعنی اف.ای.اشولتز تأسیس كرده بود صورت گرفت. كانت البته از آموزش اخلاقی درونی این گروه دست نكشید، هرچند كه علیه برخی از آداب و مناسك رسمی دینی كه این گروه و دیگر مسیحیان در مجامع عمومی صورت می دادند، جبهه گیری كرد.
عامل مهم دیگر در بسط رهیافت فلسفی كانت به فهم دین، علایق همیشگی وی به تنوع فرهنگ انسانی و دینامیك تعامل اجتماعی انسانی بود. این امر چشم اندازی به كانت می بخشید تا از طریق آن، دین را به عنوان پدیده ای اساساً انسانی بیابد كه در آن جنبه های مختلف حوزه های انسانی ما احساسی، فكری، تاریخی و اجتماعی به شیوه هایی كه برای فهم نقش انسانی در عالم مهم هستند، تركیب شده اند.
یكی از نتایج تأثیرات متقابل این اجزا در شكل دهی به تفكر كانت این است كه هیچ اثری از كانت در باب دین به تنهایی دیدگاهی جامع را در باب تحلیل و بررسی دین ارائه نمی كند؛ هرچند كه مهمترین اثر وی در این زمینه كتاب "دین در دل محدوده عقل صرف" است. هیچ كس هم تاكنون اینها را در مجموعه مدون و منسجمی با عنوان "فلسفه دین" جمع نكرده است. هر تبیینی از منش فلسفی كانت در باب دین نه تنها باید همه آثاری كه در این زمینه موجودند را در برگیرد بلكه باید پیشرفتها و تغییراتی كه در دیدگاه كانت طی پنج دهه تفكر فلسفی رخ داده اند را مدنظر قرار دهد.
برای بررسی بهتر بحثهای كانت در باب فلسفه دین كارهای گوناگون وی در بستری كه به دوره پیشا انتقادی معروف است، مدنظر است. در این دوره كانت به مضامینی اشاره می كند كه به نظرش برای پژوهش فلسفی در باب دین مهم اند. اینها هم البته كاركرد فلسفی مفهوم خدا، استدلالهایی برای وجود خدا، رابطه اخلاق و دین (ازجمله مفهوم "ایمان اخلاقی" و "شر افراطی") و نقش دین در دینامیك فرهنگ و تاریخ انسانی هستند.
● استدلالهایی برای اثبات وجود خدا: دوره پیشا انتقادی
در بین سه اثری كه از كانت سخن به میان آمد استدلالهایی برای اثبات وجود خدا در كتاب "یك مبنای محتمل برای اثبات وجود خدا" در محوریت و توجه قرار دارند. او استدلالهای وجود خدا را به دو دسته تقسیم می كند: "استدلالهای لمی" و "استدلالهای انی".
استدلالهای لمی بر مفهوم عقلی خدا تأكید می كنند و بدین طریق خواهان اثبات وجود او هستند، اما استدلالهای انی از مفاهیم تجربی برای اثبات وجود خدا استفاده می كنند. استدلال وجودی كه كانت آن را صورت بندی جدیدی كرده است و در ضمن معتقد است تنها استدلال دقیق و معتبر است در ذیل عنوان اول یعنی استدلالهای لمی جای می گیرد. استدلالهای فیزیكی و غایت انگارانه اما در ذیل عنوان دوم قرار دارند.
با توجه به مواضعی كه كانت در مورد استدلالهای نظری وعقلی در باب اثبات خدا دارد و او حتی بعدها هم آنها را تأیید می كند سه نكته را باید یادآوری نمود:
اول آنكه كانت پیشاپیش مؤلفه اصلی نقد خود را علیه برهان و استدلال وجودی كه در كتاب "نقد عقل محض" بسط یافت تدوین می كند. طبق این نظر وجود هیچ وقت محمول قرار نمی گیرد. نقد كانت معطوف به تبیینهای عقل گراست كه گزاره "چیزی وجود دارد" كه برای حمل صفتی ابراز می كنند - یعنی صفت هستی- را در مفهوم شی ء قرار می دهند. (یك نمونه برای صفتی كه در محمول قرار می گیرد البته بعد است كه برای اشیای فیزیكی یك صفت محسوب می شود). امری كه برای استدلال وجودی مهم است این دیدگاه است كه "وجود" ضرورتاً كیفیتی برای مفهوم خدا محسوب می شود. بنابراین این نكته برای نتیجه گیری در باب اینكه خدا وجود دارد بسیار مهم است. در مقابل این ادعا كانت در مورد این موضوع بحث می كند كه در هیچ موردی -حتی در باب خدا- ما نمی توانیم "وجود" را كیفیتی بدانیم كه از مفهوم شئ ای استنتاج شود.
دوم اینكه كانت در دوره اول زندگی خود بر خلاف موضعش در فلسفه انتقادی اذعان می كند كه استدلالی نظری وجود دارد كه به صورت معتبری به این نتیجه منجر می شود كه خدا وجود دارد و این استدلال البته در ذیل آنچه او استدلال وجودی می نامد جای می گیرد؛ یعنی استدلالی كه از مفهوم خدا آغاز می شود.
و سوم اینكه او همه استدلالهای هستی شناسی و غایت شناسی را ذیل عنوان "استدلال كیهان شناسی" درج می كند و تصریح می نماید كه این استدلال با توجه به جهان و تجربه اشیایی كه در جهان وجود دارند به دست می آید. او البته پیشاپیش میان قدرت اقناع كنندگی و اعتبار این استدلالها تمایز و تفاوت قایل می شود. یك خط استدلال از آنچه وی "استدلال كیهان شناسی" می نامد بر اساس مفهوم علیت است و این استدلال بدانجا ختم می شود كه موجودی ضروری باید وجود داشته باشد. او در كتاب "نقد عقل محض" اشاره دارد به اینكه بنیانهای این استدلال با بنیانهای استدلال وجودی تفاوت و تمایزی ندارند. در اینجا نیز وجود را به عنوان محمول مورد توجه قرار می دهند. استدلال دیگر كه وی بدان استدلال غایت گرایانه می گوید از مشاهده های نظم و هماهنگی در جهان آغاز می شود و به این نتیجه ختم می گردد كه خالق باشعوری كه آن نظم را برقرار كرده باید وجود داشته باشد. این استدلال نیز از دلیل مناسبی برخوردار نیست، با این همه كانت آن را به عنوان مشخصه مهمی از عقل انسان كه می خواهد طبیعت را به عنوان یك كل مشاهده كند در می یابد، هرچند كه این استدلال هم برهانی جدی برای اثبات وجود خدا مهیا نمی سازد.
نوشته: فیلیپ روسی
ترجمه: حسین فرزانه
منبع : روزنامه قدس