جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


شهر سپید


شهر سپید
از اتوبوس که پیاده شدم، مصاحبه‌هایم را شروع کردم. زن و مرد، پیر و جوان با گرمی و صمیمیت و حوصله به سؤالاتم پاسخ می‌دادند، پرسش‌هایم همه درباره ازدواج، نحوه انتخاب همسر و شکل زندگی‌های مشترک بود.
چه شهر عجیبی بود، آداب و رسومشان تفاوت بسیاری با شهرهای دیگر داشت، حرف‌های تازه‌ای می‌شنیدم.
می‌گفتند: در اینجا کسی در سن پایین ازدواج نمی‌کند چون همه می‌دانیم سن پایین ازدواج از مهم‌ترین دلایل طلاق است. دخترهای ما سعی می‌کنند تا پیش از پیداکردن استقلال مالی، ازدواج نکنند. بنابراین نیاز مالی نه دلیل هیچ ازدواجی است و نه موجب تداوم زندگی نامطلوب. مهریه سنگین نداریم. مهریه، هدیه‌ای است در حد توان مرد که درصورت امکان در همان ابتدای زندگی به زن پرداخت می‌شود، در عوض دختران در ضمن عقد صاحب حقوقی چون حق طلاق، حق حضانت فرزند، حق انتخاب محل زندگی و داشتن شغل و... می‌شوند.
جشن‌های عروسی بسیار ساده است، نمی‌پسندیم که زوج‌های جوان در ابتدای زندگی، به‌خاطر امور غیرضروری متحمل مخارج سنگین و بدهی شوند، تشریفات را هم دلیل آبروی خانواده نمی‌دانیم. جدا از این مسئله، تجربه ثابت کرده گاهی خاطره همان مراسم مفصل و پر زرق و برق؛ زن و شوهر جوان را در رودربایستی خاصی قرار می‌دهد و اگر از انتخاب خود پشیمان شوند، جرأت ابراز ندارند... در اینجا علاوه بر آزمایش خون و مشاوره ژنتیک، دختر و پسری که قصد ازدواج دارند باید چند جلسه مشاوره پیش از ازدواج داشته باشند. این مشاوره‌ها برای تایید سلامت روحی آنها و معقول بودن انتخابشان باتوجه به ویژگی‌های فرهنگی و خانوادگیشان ضروری است.
در شهر ما تن ندادن به مشاوره پیش از ازدواج به اندازه فرار از آزمایش خون مذموم و موجب شک و تردید است. جوانان ما خودشان به این باورها رسیده‌اند.به زوج‌های جوان فرصت می‌دهیم تا یکدیگر را بشناسند و همواره به آنان یادآور می‌شویم که پس از سنجیدن و شناخت یکدیگر در این فرصت و دوره شناخت، اگر مشکل ارتباطی احساس می‌کنند و یا هشدارهایی ایشان را به شک و تردید در انتخابشان کشانده است، مسئله را جدی دانسته و در پی حل آن باشند تا به زندگی فرسایشی که ممکن است با نفرت و کینه و تحمل و مدارا همراه باشد تن ندهند.
زندگی مشترک کانون عشق و صمیمیت و همدلی و تکامل است، نه محل عذاب و رنج و تحمل و مدارا.
به همین دلیل است که در شهر ما طلاق، خیانت، خودکشی یا همسرکشی بسیار کمتر از شهر‌های دیگر دیده می‌شود. در اینجا افراد خشن ملزم به گذراندن کلاس‌های کنترل خشم و درمان و مداوا هستند و اگر مردی در زندگی مشترک مرتکب اعمال خشن و ضرب و شتم شود، همسر او می‌تواند به‌محض مراجعه به دادگاه و درخواست طلاق، خودش را مطلقه اعلام کند، در چنین مواردی کاغذبازی‌های اداری و تشکیل پرونده و دوندگی‌های مکرر لازم نیست؛ چراکه ادامه زندگی با فرد خشن ممکن است به قیمت جان زن تمام شود، مگر حتما باید زن کشته شود تا یقین پیدا کنیم که زندگی او با همسر خشن در معرض خطر است؟
در اینجا زوج‌های جوان چند سال نخست زندگی مشترک را صرف به تفاهم رسیدن و شناخت یکدیگر می‌کنند و زود بچه‌دار نمی‌شوند،‌ تا مشکلات احتمالی دامن بچه‌ها را نگیرد. برای تسهیل زندگی و ارتباط زن و شوهر، آنها را از قید معاشرت‌های مکرر، مفصل با افراد فامیل یکدیگر رها کرده‌ایم؛ عاداتی مانند کادو بردن برای پسرعمه، دخترخاله و پسردایی که ازدواج کرده، خانه خریده یا بچه‌دار شده... .
حتی نزدیکترین افراد خانواده زن و شوهر جوان از معاشرت زیاد با ایشان پرهیز می‌کنند. (چه رسد به مداخله در زندگی ایشان) و این موجب می‌شود تا زوج جوان فرصت بیشتری برای شکل دادن و تکامل بخشیدن به رابطه‌شان را داشته باشند... می‌دانید که گاهی همین معاشرت‌ها برای زن و شوهر جوانی که هنوز رابطه خود را شکل نداده‌اند موجب اختلاف و دردسر می‌شود.
در اینجا زنان بیوه و مطلقه در امنیت کامل اجتماعی به‌سر می‌برند و برای کسب درآمد و داشتن شغل، صاحب تسهیلات و امتیازاتی هستند، مکان‌هایی نیز برای نگهداری از زنان و فرزندانی که قربانی اعتیاد و خشونت همسرانشان هستند و توان اقتصادی ندارند وجود دارد. در دوره دبیرستان کلاس‌هایی هست که مهارت‌های انتخاب همسر و ارتباط با جنس مخالف را به جوانان آموزش می‌دهد...
از تعجب و تحسین دهانم بسته نمی‌شد.
پرسیدم: راستی نام شهر شما چیست؟
که صدای نزدیکی در گوشم طنین انداخت... گویی به عالمی دیگر فرایم می‌خواند:
پا شو... بلند شو... چرا روی روزنامه‌ها خوابیده‌ای؟ بیدارشدی؟
- آره...پاشدم...
این بریده‌های روزنامه‌ها چیه دور خودت جمع کردی؟
- گزارش همسرکشی‌های سال۸۶... زن‌هایی که شوهرهاشونو کشتن... مرد‌های که زن‌هاشونو کشتن...
- این همه؟
- آره دیگه... تقریبا هفته‌ای دوبار...
منبع : روزنامه همشهری