جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا
فلسفه تحلیلی و امر سیاسی
عموم مورخین، فرگه، راسل، مور و ویتگنشتاین را آبای فلسفه تحلیلی قلمداد کردهاند. از مور و ویتگنشتاین که بگذریم، فرگه با فضای اجتماعی-سیاسی پیرامون خود نسبتی داشت و آشکارا موضع ضدیهود اختیار کرده بود. راسل نیز هم درباره قدرت کتاب نوشت، هم مخالف جنگ جهانی دوم بود و بههمین سبب طعم زندان را چشید و هم در جهت خلع سلاح هستهای دنیای آن روزگار فعالیت میکرد. فیلسوفان حلقه وین نیز با نوشتن مانیفست خود در دهه چهارم قرن بیستم، هم مواضع ضدمتافیزیک و به زعم خود ضدخرافی اتخاذ کردند و هم علیه نظام سرمایهداری مدرن موضع گرفتند.
پس از جنگ جهانی دوم نیز کسانی نظیر راسل که چند صباحی در رویکرد دستاوردهای فیلسوفان پدیدارشناسی نظیر برنتانو و هوسرل به دیده عنایت مینگریستند، احتمالا بهخاطر فضای ضدآلمانی و لطمات وارده ناشی از جنگ، از تقابل میان آموزههای فلاسفه تحلیلی و قارهای سخن میراندند؛ حتی نیچه پا را فراتر مینهاد و صریحا میگفت نژاد انگلوساکسون به درد فلسفیدن نمیخورد چراکه تواناییهای لازم برای انجام این کار را ندارد هرچند به لحاظ تاریخی و در مراحل پیدایی، چنانچه آمد، برخی از فلاسفه تحلیلی دغدغههای اجتماعی- سیاسی نداشتند و در این حوزهها مشارکت میکردند، اما خصوصا از اواسط قرن بیستم و با ظهور فیلسوفانی نظیر کواین، گودل، استراسون، آستین، دیویدسون.... فلاسفه تحلیلی کمتر به موضوعات اجتماعی سیاسی ـ نظراً و عملا ـ پرداختهاند. در مقابل، حوزههایی نظیر معرفتشناسی، فلسفه منطق، فلسفه زبان و فلسفه ذهن... بیشتر عرصه فعالیت این فلاسفه بوده است. (هرچند در دهههای پایانی قرن بیستم با ظهور راولز در آمریکا و سینگر در استرالیا بحث و محض نظری در حوزه اخلاق و سیاست در سنت تحلیلی رونق گرفته است). از سوی دیگر، فلاسفه قارهای نظیر دریدا، لویناس، مرلوپونتی، فوکو، هایدگر، هگل، نیچه، آدورنو، هورکهایمر... نظراً و عملا بیشتر به حوزه سیاست و اجتماع پرداختهاند. اگر فلاسفه قارهای بیشتر به ادبیات، دغدغههای وجودی، تطور تاریخی ایدهها و نسبت سوژه با قدرت و سیاست پرداختهاند، بههمین سبب، فعالیتهای فلاسفه قارهای با کار و بار روشنفکری نسبت بیشتری برقرار میکند که علیالاصول معطوف به تعامل با جامعه و طبقه متوسط شهری از طریق ایدههاست.
در مقابل، فعالیتهای فلاسفه تحلیلی بیشتر سمت و سوی آکادمیک دارد و درباره مقولاتی نظیر معنا، معرفت، صدق، آگاهی،... به نظر دقیق و به نحو تخصصی بحث میکند.
در فضای فلسفی کشور ما نیز، به تبع از آنچه که در میان اهالی فلسفه مغربزمین گذشته آنچه که در حوزه فلسفه قارهای انجام میشود، هم مخاطب بیشتری دارد و هم در رسانهها بروز و ظهور بیشتری پیدا کرده است. هر چند طی دو دهه اخیر، حجم ادبیات تولید شده در حوزه فلسفه تحلیلی، اعم از تألیف و ترجمه، حقیقتا چشمگیر است و امروزه فیلسوفانی نظیر فرگه، مور، راس، ویتگنشتاین، راسل، کارنپ، پوپر، برلین، کواین، ائر، کریپکی... نامهای آشنا در میان ما هستند، همچنان کار و بار فلسفه قارهای در فضای فکری جامعه ما رونق بیشتری دارد. این امر بیشتر از اینکه حاکی از اقبال به فلسفه قارهای و رویگردانی از فلسفه تحلیلی باشد، نمایانگر تفاوت میان این دو نوع فلسفیدن و سنت فلسفی است.
سروش دباغ
منبع : روزنامه کارگزاران
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه روسیه مجلس شورای اسلامی نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت
هلال احمر بارش باران یسنا آتش سوزی پلیس قوه قضاییه تهران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش سازمان هواشناسی دستگیری
حقوق بازنشستگان قیمت خودرو بازار خودرو قیمت طلا قیمت دلار قیمت سکه خودرو دلار سایپا بانک مرکزی ایران خودرو کارگران
فضای مجازی سریال نمایشگاه کتاب تلویزیون مسعود اسکویی عفاف و حجاب سینما سینمای ایران دفاع مقدس موسیقی
رژیم صهیونیستی آمریکا جنگ غزه فلسطین حماس اوکراین چین نوار غزه ترکیه انگلیس یمن ایالات متحده آمریکا
استقلال فوتبال پرسپولیس علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ برتر رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ
هوش مصنوعی تلفن همراه گوگل اپل آیفون همراه اول تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون کبد چرب بیمه بیماری قلبی دیابت کاهش وزن داروخانه رابطه جنسی