شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

سوسیالیست دموکرات


نام «سالوادور آلنده» که آورده می شود، ناخودآگاه کلمه «کودتا» هم به ذهن متبادر می شود. نام آلنده به عنوان رهبر محبوبی که با کودتا از ریاست جمهوری شیلی برکنار شد، در ذهن بسیاری از ما حک شده و تاریخ همواره بر این واقعه تلخ گواهی می دهد.
سالوادور آلنده سال ۱۹۰۸ به دنیا آمد و روز یازدهم سپتامبر۱۹۷۳ یعنی روز کودتای ژنرال پینوشه در کاخ ریاست جمهوری شیلی در حمامی از خون، به تجربه سه ساله بی سابقه یی پایان داد.
سالوادور آلنده گوسنس ۲۶ ژوئیه ۱۹۰۸ در خانواده یی ثروتمند به دنیا آمد. از زمانی که برای ادامه تحصیل وارد دانشکده پزشکی شد، به فعالیت های سیاسی گرایش پیدا کرد. با اینکه پزشک بود، اما تنها مدتی کوتاه به این شغل پرداخت و به جای آن در فعالیت های اجتماعی و سیاسی نقش فعالانه یی داشت. در سال ۱۹۳۱ که حکومت کارلو ایبانز ساقط شد، آلنده به دلیل شرکت در تظاهرات سیاسی بارها به زندان افتاد. وقتی پدرش درگذشت زندانبانان اجازه دادند فقط یک ساعت در مراسم عزاداری شرکت کند و در همین لحظات بود که تصمیم گرفت؛ «از این لحظه زندگی خویش را وقف مبارزه اجتماعی خواهم کرد.»
تحلیل تمام سیر حرکت آلنده، و به ویژه مواضع او در جریان دوران پرتلاطم جبهه خلق، به ما امکان می دهد به نحو مناسبی دوران زندگی او را بررسی کنیم. خودکشی او در کاخ ریاست جمهوری موندا، نه اقدامی مایوسانه بود و نه عملی رمانتیک که با هدف ورودی قهرمان گونه به تاریخ انجام شده باشد. این عمل در واقع در امتداد مسیر زندگی انسانی واقع گرا و سیاستمداری برجسته بود.
در بطن جنبش چپ شیلی که مدت های مدید ادعای مارکسیسم داشت و در حزب سوسیالیستی که در ۱۹۶۰به سوی «ماکسیمالیسم» منحرف شد، آلنده بیانگر نوع ویژه یی از مبارزه انقلابی بود. او امیدهای خود را به صندوق های رای وابسته کرده بود و به امکان استقرار سوسیالیسم درون نظام سیاسی موجود اعتقاد داشت.
آلنده با یک سخنور انقلابی تشنه به سخنان آتشین هیچ وجه مشترکی نداشت. او انسانی سیاسی و آبدیده شده در مبارزات روزمره بود و سعی می کرد اذهان را برای سیاستی مردمی درون نظام دموکراتیک مبتنی بر آرای عمومی جلب کند؛ نظامی که در آن ائتلاف های سیاسی تقویت کننده چپ قابل تحقق باشند. با این همه هرگز نقد سرمایه داری و تمایل به سوسیالیسم را کنار نگذاشت و این تفاوت بزرگ مواضع او و مواضع حزب سوسیالیست کنونی شیلی است که از زمان پایان دیکتاتوری عضو مجمع دموکراتیک است. از نظر آلنده واقع گرا بودن به معنای نفی آینده از دیدگاه سیاستی «پراگماتیستی» نبود.
دیدگاه او در دوران ائتلاف چپ میانه رو (۱۹۴۷- ۱۹۳۷)، به ویژه در زمان دولت پدرو آگیرسردا که در آن وزیر بهداشت بود، شکل گرفت. در این دوران آنچه را که بعدها از سال ۱۹۵۲به مرکز استراتژی اش تبدیل شد، یعنی تلاش برای ایجاد وحدت میان دو حزب بزرگ مردمی، حزب سوسیالیست و حزب کمونیست، کشف کرد.
آلنده بیش از ۴۰ سال در صحنه سیاسی شیلی و حزب سوسیالیست شیلی حضور داشت. پیش از رسیدن به ریاست جمهوری در انتخابات ۱۹۷۰، در مقام های سناتور، نماینده و وزیر کابینه فعالیت می کرد. آلنده سه بار در سال های ۱۹۵۲ ، ۱۹۵۸ و ۱۹۶۴ کاندیدای ریاست جمهوری شده و شکست خورده بود تا اینکه در سال ۱۹۷۰ بالاخره در انتخابات برنده شد و با وجود تلاش های امریکا برای جلوگیری از گرفتن قدرت توسط او، به ریاست جمهوری رسید. آلنده پس از رسیدن به ریاست جمهوری برنامه سوسیالیستی جنجال برانگیزی را پیاده کرد و دوران حکومتش همواره حاکی از ناآرامی های عمومی، اعتصاب، تحریم های امریکا، شکایت های دادگاه عالی شیلی و تقاضای اعضای اپوزیسیون برای استفاده از نیروی نظامی برای آرام کردن اوضاع بود. در ۲۲ آگوست ۱۹۷۳ مجلس نمایندگان شیلی قطعنامه یی علیه او صادر کرد و هنوز یک ماه از این قطعنامه نگذشته بود که دولت او در ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ و با کودتای نظامی امریکا و سازمان سیا به رهبری ژنرال پینوشه سرنگون شد.محبوبیت آلنده میان مردم شیلی شاید بیش از هر موضوع دیگری در تاریخ خودنمایی کند و جملاتی از آخرین سخنرانی او پیش از کودتا به خوبی بیانگر این محبوبیت است .
● رادیو؛ ماگالانس ساعت ۰۳/۹ صبح یازدهم سپتامبر ۱۹۷۳
«بی شک، این آخرین بار خواهد بود که من شانس سخن گفتن با شما را خواهم داشت. در این شرایط، تنها یک چیز می ماند تا با کارگران در میان بگذارم؛ من تسلیم نخواهم شد. من در یک لحظه دشوار تاریخی قرار گرفته ام. وفاداری به خلقم را با نثار جانم ثابت خواهم کرد. من به شما اطمینان خواهم داد و یقین دارم بذر دموکراسی را که توسط هزاران هزار شیلیایی نجیب و باوجدان در این سرزمین کاشته شده، هرگز نمی توان خشک کرد. آری نظامیان قدرت دارند و می توانند خلق را به بند بکشند ولی قادر نخواهند بود چه با خشونت و چه با جنایت، جلوی روند جامعه را بگیرند. تاریخ از آن ماست. این مردم اند که تاریخ را می سازند. کارگران میهن ام، از شما به خاطر اینکه همیشه وفاداری خود را به شخص من نشان داده اید، تشکر می کنم. من تنها نقش سخنگوی شما را در تلاش گسترده و عظیم برای عدالت بازی کرده و قول داده ام به قانون اساسی پایبند باشم؛ و به این قول خود وفادار مانده ام. در این لحظه حساس که من برای آخرین بار با شما سخن می گویم، از شما می خواهم از تجربیات خود درس بگیرید...»
زهرا بیگدلی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید