چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

دین و دنیای متجدد


دین و دنیای متجدد
شاید نظریه‌پردازان غربی و تئوریسینهای لیبرالیسم گمان نمی‌بردند كه ایدئولوژی آنها نیز مانند ماركسیسم به این زودی موزه‌ای و كتابخانه‌ای شود. ایدئولوژی جهان سرمایه‌داری گمان می‌كرد كه با استواری بر پایه‌های اومانیسم، سكولاریسم و مدرنیسم می‌تواند سلطنت بی‌گزند و پایداری بر جوامع بشری پیدا كند. اما این خام‌اندیشی بر اثر غفلت از شناخت درست در مورد انسان، آفرینش، و خدا بوجود آمد و به جرأت می‌توان مدعی شد كه اگر نوزائی معاصر در جهان اسلام نبود، می‌رفت كه جهان را در ورطهٔ هلاكت و نابودی افكند.
اكنون كه مدرنیسم سكولار، درگیر چالش‌های درونی بسیار است، با طرح پروژهٔ جهانی‌شدن سعی دارد كل جامعهٔ بشری را هم در پارادوكسهای گرداب‌گونهٔ خود فرو برد. در این میان وجدان بیدار بشریت روز به روز به سمت دین و معنویت اقبال می‌كند و بعد از سرخوردگی از ایدئولوژی‌های معوج‌چپ و راست، اكنون پاسخ نیازهای روحی، جسمی، اجتماعی، سیاسی و فلسفی خود را از دین تمنـّا می‌كند.
آنچه كه پیش رو دارید، مقاله‌ای است كه خصیصه‌های غیرانسانی و غیرطبیعی مدرنیسم معاصر را به نقد كشیده و كاركرد دین را در مسیر آزادسازی جوامع بشری از تنگنای مدرنیتهٔ بدقوارهٔ جهان معاصر بازكاوی نموده است. لطفاً ملاحظه فرمائید.
مبحث چگونگی تعامل دین با تمدن جدید هنگامی مطرح می‌شود كه انسان امروزی سرمست از پیشرفتهای سریع علمی و تكنولوژیك، با شتاب به سوی دنیایی كه خود ترسیم كرده پیش می‌رود و در این مسیر با احساس بی نیازی به دین، اندیشه اومانیسم را محور حركت خویش قرار داده است. با این وجود در گفتار حاضر اساسا قصد تخطئه علم و انكار پیشرفتهای به دست آمده از آنرا نداریم. همچنین معتقدیم بشر در آینده به دست آوردهای علمی سودمند فراوانی دست خواهد یافت كه امروزه تصور آن نیز برای ما ممكن نیست. بنابراین مقصود و نیت اصلی ما از ارائه بحث دین و دنیای متجدد طرح این پرسش است كه اولا: بشر با این سرعت به كجا می‌رود و در این مسیر با چه چالشهایی مواجه خواهد شد و آیا علم و تكنولوژی قادر به رفع چالشهای مزبور می‌باشد؟ ثانیا: نقش دین در رفع نیازهای انسان معاصر، چیست؟ به عبارت دیگر سخن از معناداری زندگی و بررسی چالشهای دنیای متجدد و كاركردهای دین در جهان معاصر، موضوع اصلی مقاله حاضر را تشكیل می‌دهد.
الف- چالشهای دنیای متجدد:
۱- آینده مبهم: بحث خود را از این پرسش آغاز می‌كنیم كه بشر در نهایت مسیری كه قرار دارد به كجا خواهد رسید؟ شاید تاكنون برخی فیلمهای هالیوودی را كه تلاش می‌كنند سرانجام بشر امروزی را نشان دهند دیده‌اید؛ هرچند ممكن است در نگاه اول، تعدادی از آنها مضحك به نظر برسند اما تفكری در آنها نهفته است كه چه بسا تهیه كنندگان اینگونه فیلمها نیز به آن آگاه نباشند.
چنین برنامه‌هایی سعی دارند شوربختی بشر را در اوج پیشرفتهای علمی و تكنولوژیكی نشان دهند. انسان نوین به یك رباط با برنامه‌ای خاص تبدیل شده كه هر لحظه از روح و طبیعت انسانی خود بیشتر فاصله می‌گیرد. متاسفانه با وجود پیشرفت اعجاب آور علوم، معرفت و شناخت نه تنها رشد نكرده، بلكه از هرگونه ترقی جزئی نیز باز مانده است. اومانیسم عریان جدید حتی كاركرد اصلی فلسفه را تغیییر داده و آن را به خدمت خود درآورده است. به همین دلیل دیگر قادر به درك رازهایی كه در پیش و پس اعمالمان نهفته است، نیستیم و باید سوگمندانه مرگ فلسفه را باور كنیم.
وضعیت بشر امروزی مانند كسی است كه بدون اطلاع از جهت حركت رودخانه به داخل آن می‌پرد و خود را به جریان آب می‌سپارد. اینگونه افراد در واقع هیچ نقشی در هدایت خود نداشته و غوطه‌ور در وضع بی‌خبری سرانجام متوجه می‌شوند كه دیگر دیر شده و در لبه پرتگاه نیستی قرار دارند. آیا تا به حال از خود سوال كرده‌ایم، چرا باید درون این رودخانه پرید و به سوی ناكجاآباد حركت كرد؟
فرض كنید پایان حركت بشر امروزین، دست یابی به حداكثر رفاه و قدرت است. در این بین ارائه یك نمونه بسیار راهگشا خواهد بود. از جهت پیشرفتهای دنیوی، آمریكا در مقایسه با اروپا، مانند شهری در برابر روستا است. اما در همین آمریكایی كه زندگی در آن رویای بسیاری از جوانان است و برای اقامت در آنجا گاه سالها رنج و حقارت را تحمل می‌كنند، با وجود آنكه كمتر از پنج درصد جمعیت جهان را در خود جای داده بیش از پنجاه درصد كوكائین جهان مصرف می‌شود. معادل ارزش بودجه دفاع ملی آمریكا كه به میلیاردها دلار می‌رسد مشروبات الكلی خریداری می‌گردد. سالانه پانزده میلیون آمریكایی به افسردگی مبتلا گشته و بیش از پانصد میلیون دلار صرف خرید داروهای ضد افسردگی می‌شود.۱ بسیاری از جوانان این كشور با احساس پوچی و بی هدفی دست به خودكشی می‌زنند. مطالعات و پژوهشهای جدید در آمریكا نشان می‌دهد كه مسائل و مشكلات اصلی جامعه مانند؛ فقر، جنایت، نا‌‌امنی و خشونت با تقلیل و نزول جایگاه خانواده، انجمنهای محلی، مراكز عبادت و كلیساها و بی‌علاقگی افراد به مشاركت در اینگونه اجتماعات مرتبط می‌باشد. جالب اینجاست كه از خود مردم آمریكا نیز ریشه این مسایل، نه مشكلات مادی، بلكه مسایل معنوی و اخلاقی می‌باشد.۲
اما براستی چرا پیشرفتهای بشر او را به آسودگی خاطر و فراغ خیال نرسانده و هر روز بر ترس و اضطرابش افزوده می‌شود؟ حتی شادیها و لذتهای كوتاه و ناپایدار نیز او را نسبت به سرنوشت نهایی خود نگران‌تر ساخته است. حداقل نتیجه‌ای كه از این وضعیت گرفته می‌شود این است كه امروز بشر، محتاج راه جدیدی است كه به نگرانیهای او پایان داده و به استمرار زندگی او معنا دهد.
۲- دموكراسی بی هدف:
بی‌ترید دموكراسی یكی از بنیانهای اصلی زندگی اجتماعی غرب را شكل می‌دهد. دموكراسی در یك تعریف كلی عبارت است از: حكومت مردم، توسط مردم، برای مردم، توسط همه و برای همه.۳ همچنین دموكراسی را حق برابر كلیه اعضای جامعه جهت شركت در تصمیم‌گیریها نیز می‌نامند.۴ دموكراسی به قدری برای غرب اهمیت دارد كه برای صدور آن به سایر كشورها- كه به زعم غرب فاقد دموكراسی هستند- خشونت نیز مجاز دانسته شده است. ممكن است برخی معتقد باشند، دموكراسی مقبول‌ترین نظام حكومتی در شرایط كنونی است اما براستی دموكراسی تا چه میزان در تحقق آرمانهای خود موفق بوده است؟ آیا مدلهای مختلف دموكراسی قادر به مشاركت عموم طبقات اجتماعی در تصمیمات سیاسی، اقتصادی و.. هستند؟ آیا این اكثریت است كه همواره حكومت را به دست می‌گیرد یا اقلیت نیز در شكلی از دموكراسی قادر به كسب قدرت می‌باشد؟ نمونه بارز این پرسش انتخاب جرج دبلیو بوش به ریاست جمهوری آمریكا با رای دادگاه و بدون برخورداری از اكثریت آراء مردم می‌باشد. لذا باید پذیرفت كه انسانها دقیقا در جاده‌ای خطرناك قرار دارند كه فقط با یك اشتباه به دامان دیكتاتوری و یا یك نظام تمامیت خواه در خواهند غلتید.۵ حال اگر این اكثریت است كه براساس دموكراسی صاحب حق می شوند، پس حق این اقلیت چگونه رعایت خواهد شد؟ آیا دموكراسی جهت تامین حقوق اقلیت ناكام فكری كرده است؟ از سوی دیگر تا چه میزان مردم در انتخاب خود آزاد و مستقلند؟ آیا صاحبان قدرت و ثروت با بهره برداری از امكانات تبلیغی حق یك انتخاب آزاد و مستقل را برای مردم محفوظ می‌دارند؟ چه تضمینی وجود دارد كه قدرت حاكمه از صلاحیتهای كافی برای حكومت برخوردار باشد؟
نتایج یك سنجش ملی در آمریكا در سال ۱۹۹۶.م نشان دادكه فقط ۳۵ درصد از شهروندان این كشور معتقدند كه می‌توان به افرادی غیر از خود در جامعه اعتماد داشت.۶ آرنولد توینبی در رابطه دموكراسی و شایسته سالاری می‌گوید:« دولت قانونی، كسانی را می‌پروراند كه سیاست را پیشه خود قرار داده و در هنر ترغیب رای دهندگان برای رساندن آنان به قدرت و حفظ آنان در موضع قدرت به صورت اشخاصی حرفه‌ای در می‌آیند. اِعمال این هنر حرفه‌ای، سیاستمداران را قادر می‌سازد كه در انتخابات پیروز شوند… انتخاب كنندگان آنان را انتخاب می‌كنند و با این حال از آنها متنفرند. بی اعتبار شدن سیاستمداران، نظام سیاسی قانونی را بی اعتبار می‌سازد؛ نظامی را كه باعث می‌شود سیاستمداران از طریق اشتباه انتخاب‌كنندگان، به مدیریت جایگاهی كه لایق آن نیستند انتخاب شوند.»۷‌پرسشهای مختلف دیگری نیز درباره مشروعیت دموكراسی وجود دارد كه غرب تاكنون از پاسخ به آن عاجز بوده و از این طریق چالش بزرگی در برابر دنیای متجدد ایجاد شده است. اما آیا می‌توان نظام جدیدی را جایگزین دموكراسی نمود كه از عیوب آن مبرا باشد؟ به نظر ما پاسخ به این پرسش مثبت است و در بخشهای بعدی این گفتار تلاش می‌كنیم به این موضوع بپردازیم.۳- بی‌عدالتی:
وجود فاصله طبقاتی و مساله فقر از بحثهای بسیار مهم در غرب به شمار می‌رود. اعلام آمار افراد بی‌خانمان در كشورهای اروپایی حتی مناظر زیبای توریستی غرب را نیز تحت تاثیر قرار داده است. در حالیكه بخش قابل توجهی از جمعیت جهان از سوء تغذیه و گرسنگی در رنج می‌باشند، سالانه چندین میلیارد دلار صرف درمان بیماری چاقی در غرب می‌شود. در هر ثانیه حدود پانزده هزار دلار جهت تولید سلاح در آمریكا خرج می‌شود و شركتهای تولید كننده انواع سلاح از طریق جنگهای متمدنانه‌ای كه اغلب، یك طرف پیدا یا پنهان آن كشورهای غربی هستند، هر روز متمولتر می‌شوند. فضای لیبرالیسم و سوسیالیسم اقتصادی در غرب معاصر، اساسا اجازه ظهور و بروز عدالت را نمی‌دهد. نظامهای تامین اجتماعی نیز عمدتا برای آرام كردن كسانی است كه به وسیله سرمایه‌داران غربی از حق طبیعی خود محروم شده‌اند. نظام سرمایه داری با ترویج مصرف گرایی و تجمل طلبی، فرصت رشد اقتصادی را از اكثریت جامعه سلب می‌كند. این وضعیت مرزهای بی عدالتی را در پروژه جهانی شدن گسترش می‌دهد و در نتیجه كشورهای توسعه نیافته برای همیشه قربانی منافع پایان ناپذیر كشورهای توسعه یافته باقی خواهند ماند. گشوده شدن بازارهای داخلی به روی تولیدات جهانی و فقدان رقابت قدرت علمی و تكنولوژیكی با كالاهای غربی، بازارهای داخلی كشورهای توسعه نیافته را از كالاهای ملی تهی خواهد كرد و دیگر چیزی به نام اقتصاد ملی، خودكفایی و استقلال معنا نخواهد داشت. در چنین وضعیتی، چه در كشورهای غربی و چه در كل جهان تنها یك اقلیت خوش شانس از ثروت و قدرت برخوردار بوده و سایرین به سوی مقصدی می دوند كه هیچگاه به آن نخواهند رسید. از آنجا كه عدالت همواره توام با آزادی امكان تنفس می‌یابد، این مفهوم نیز در دنیای متجدد با پرسشهای بسیاری مواجهه گشته است. در سالهای اخیر محدود سازی شدید آزادی مطبوعات و رسانه‌ها و برنامه‌ریزی به منظور جهت دهی به افكار عمومی در غرب به ویژه پس از حادثه یازده سپتامبر، استمرار تبعیضهای نژادی، قومی، مذهبی و اعمال خشونت علیه رنگین پوستان به كرات مشاهده می‌شود.
۴- جرم، جنایت و فحشا:
در حالیكه آمار جرم، جنایت و فحشا به ویژه در میان نسل جوان در جوامع توسعه یافته، بسیار بالاست، حركت كور انسان معاصربه سوی ناكجاآباد، افزایش آمارهای مورد اشاره را طبیعی جلوه می‌دهد. به حاشیه رفتن دین و نگاه ابزاری به اخلاق پیامدی جز افزایش جرم و جنایت ندارد. همچنین وجود فحشا را نیز باید نتیجه طبیعی نگاه اومانیستی به جهان دانست.«زندگی برای لذت بیشر» پیام اصلی دنیای متجدد است. كسب لذت بیشتر نیز با تنوع و جذابیت بخشیدن به لذایذ دنیوی حاصل می‌شود. سود سرسام آور سایتهای اینترنتی و شبكه‌های تولید و توزیع فیلمها و تصاویر مستهجن، نشان از بحرانی است كه حاصلی جز سقوط و نابودی بشریت ندارد. فحشا نیز مانند مواد مخدر انسان را تنها به لذتی موقت می‌رساند كه رنج پس از آن، نابسامانیهای روحی فراوانی برای انسان متجدد به بار می‌آورد. فحشا در بستر بی بندوباری و فقدان عفاف در جامعه رشد كرده و ریشه خانواده را كه ستون اصلی هر جامعه‌ای است می‌خشكاند. امروزه آمار روز افزون فرزندان بی سرپرست محصول طلاق و فحشا ، شیوع بیماریهای مهلك نظیر ایدز، ناراحتیهای روانی ناشی از ارتباطات نامشروع و دهها معضل دیگر دنیای متجدد را با چالشهای جدی مواجه ساخته است.
۵- خشونت و تروریسم:
بی‌ترید باید پذیرفت كه قرن اخیر، از جهت آمار كشتار انسانها یكی از خشن‌ترین قرون تاریخ بوده است. بزرگ‌ترین جنگهای قرن گذشته در غرب رخ داده و یا چنانكه گذشت یك طرف پیدا یا پنهان آن غرب بوده است. رقابت تسلیحاتی و تولید انبوه سلاحهای هسته‌ای، شیمیایی و كشتار جمعی همگی با پیشرفت علمی و با تكیه بر اندیشه دنیای متجدد انجام پذیرفته است. از سوی دیگر باید غرب را كانون تولید و رشد تروریسم در اشكال مختلف آن دانست. رژیم صهیونیستی كه كاملا مخلوق غرب شمرده می‌شود، مظهر واقعی تروریسم دولتی در جهان است و با حمایتهای بی دریغ غرب به ویژه آمریكا، به جنایات خود در سرزمین اشغالی فلسطین ادامه می‌دهد. تجاوز رژیم بعثی عراق با حمایت تبلیغی، مالی و تسلیحاتی مستقیم غرب به ایران و سپس بروز جنگهای اخیر خلیج فارس كه به درستی جنگ نفت نامیده می‌شود و نیز جنگ افغانستان، همگی محصول تفكر حاكم بر دنیای متجدد است. افشای ماهیت حادثه یازده سپتامبر كه هنوز در هاله‌ای از ابهام قرارد دارد و نیز فجایع به بار آمده در افغانستان و عراق نظیر اعمال شكنجه‌های وحشتناك از سوی مدعیان حفظ حقوق بشر، حیثیت غرب را به شدت مخدوش ساخته است. این نگرانی زمانی شدت خواهد یافت كه پیوند پیشرفتهای كشورهای توسعه یافته به ویژه در تكنولوژی زیستی و الكترومكانیك با رشد اقتصادی، موجب تولید سلاحهای جدید كشتار جمعی و توسعه خشونت در جهان گردد.
۶- محیط زیست:
از چند دهه قبل، مساله آلودگی و نابودی محیط زیست به ابعاد نگران كننده‌ای رسیده است. هم اكنون بشر با تهدید جدیدی مواجه شده كه مبنای آن حرص و طمع موجود در اندیشه‌های اومانیستی می‌باشد. باید گفت كه نامهربانی با طبیعت از یك طرز تفكر ویژه سرچشمه می‌گیرد و صرفا مساله‌ای اتفاقی نیست. آلودگیهای صنعتی و شیمیایی و نیز نابودی منابع طبیعی، خطری است كه سلامتی و بقای انسان را تهدید می‌كند. به كار بردن سلاحهای كشتار جمعی جدید در برخی از مناطق جهان، علاوه بر مرگ هزاران انسان، تهدیدی جدی حیات طبیعی و سلامتی نسلهای آتی را نیز در پی خواهد داشت. وجود انبارهای عظیم سلاحهای هسته‌ای و شیمیایی در كنار آلودگیهایی كه باید از آن به ثمره تكنولوژی مدرن تعبیر كرد، همگی محصول دنیای متجدد است كه به صورت شرم آوری دامنگیر حیات تمام جامعه بشری شده است.
۷- خروج پیشرفت علم و تكنولوژی از چارچوبهای اخلاقی:
زمانیكه دین و اخلاق از جوامع انسانی رخت بندد، همواره خطر سوء استفاده از علم و تكنولوژی وجود خواهد داشت. برخی پیشرفتهای تكنولوژیك كه برای دهه‌های آتی پیش بینی شده‌اند قدرت متنابهی را به صاحبانشان می‌دهند كه امكان هرگونه سوء استفاده از آنها متصور است. تكنولوژی زیستی به رغم فواید بسیار زیادی كه برای بشر ایجاد كرده، ممكن است پیامدهای شومی را نیز در پی داشته باشد. از آن جمله می‌توان به مواردی نظیر تولید تجهیزات كشنده‌ و پیچیده‌ یا تغییر رفتار بشری از طریق مهندسی ژنتیك اشاره كرد. ۸ همچنین پیش بینی می‌شود میكرو الكترومكانیك، با یك نوآوری اساسی، امكان تولید ابزار و وسایل را با بهره‌گیری از روشهای تولید مولكولی و با تقلید از آفرینش انسان فراهم خواهد ساخت.۹ موارد فوق در عین ایجاد تحول در زندگی بشر، در صورت سوء استفاده فاجعه بار خواهند بود.
ب- كاركردهای دین در دنیای معاصر:
۱- یكی از پاسخهای مهم دین به بشر، تبیین هدف زندگی می‌باشد. در طول تاریخ، آدمی همواره با پرسش از هدف زندگی مواجه بوده و پاسخ به این پرسش نقش تعیین كننده‌ای در جهت‌یابی زندگی فردی و اجتماعی او داشته است. در واقع می‌توان گفت مسیر دین و تجدد را همین پاسخ مهم از یكدیگر جدا ساخته است. علاوه بر این بررسی مساله كشف هدف زندگی با رسالت انبیای الهی و غایت خلقت انسان نیز پیوند دارد. استاد شهید مطهری در این باره می‌گوید:«این مساله به اینكه انسان چه موجودی است و چه استعدادهایی در او نهفته است باز می‌گردد. به عبارت دیگر چون بحث را از جنبه اسلامی انجام می‌دهیم، نه عقلی وفلسفی، باید ببینیم اسلام چه بینشی درباره انسان دارد و انسانی كه اسلام می‌شناسد، استعداد چه كمالاتی را دارد كه برای آنها آفریده شده است… مطلبی كه مورد اتفاق همه است این است كه انبیاء برای دستگیری انسان و برای كمك به انسان آمده‌اند. در واقع یك نوع خلأ و نقص در زندگی هست كه انسان فردی و حتی انسان اجتماعی با نیروی افرد عادی دیگر نمی‌تواند آن را پر كند و تنها به كمك وحی است كه انسان می‌تواند به سوی یك سلسله كمالات حركت كند.»۱۰ تفاوت اصلی جهان بینی اسلامی با نگرش اومانیستی در این موضوع نهفته كه یكی ایمان به خدا و وحی را محور زندگی و تكامل فردی و اجتماعی قلمداد می‌كند و دیگری انسان را در جایگاه خدا می‌نشاند و نقش خالق هستی و هدایت الهی به واسطه انبیاء را نادیده می‌گیرد. از سوی یكی، سعادت انسان در اوج قدرت و لذت در دنیاست و دیگری سعادت انسان را قرار گرفتن در مسیر كمال وجودی او می‌داند. انسان متجدد، این موجود ضعیف كه هنوز هزاران معمای خلقت را برای خود حل نكرده و هرچه پیش می رود بر جهل او افزوده می‌گردد، قادر به ایجاد آرامش در زندگی خود نیست، چراكه مسیر حركت او خلاف مسیر كمال وجودی انسان است كه از طریق انبیاء الهی و وحی تبیین گردیده است. نگرش اسلامی به هستی، خلقت و انسان، یك نگرش پویا و پیش برنده است و می‌تواند زندگی انسان را در دنیا به سامان رسانده و به پرسشهای بی شمار او درباره دنیا، مرگ و زندگی پس از مرگ پاسخ دهد و او را به لذت و آرامشی پایدار برساند. ما از این نگرش به جهان بینی توحیدی تعبیر می‌كنیم كه قدرت ایجاد تحول در زندگی انسان را نیز داراست. جهان بینی توحیدی یعنی درك این نكته كه جهان از یك مشیت حكیمانه پدید آمده و نظام هستی براساس وجود خیر و رحمت و رسانیدن موجودات به كمالات استوار است. جهان بینی توحیدی، یعنی جهان«یك قطبی» و «تك محوری» كه از ماهیت از اویی(انالله) و «به سوی اوئی» (انا الیه راجعون) برخوردار است.۱۱‌جهان بینی توحیدی ضمن آنكه به حیات و زندگی معنی، روح و هدف می‌بخشد انسان را در مسیری از كمال قرار می‌دهد كه در هیچ موردی متوقف نمی‌شود. جهان بینی توحیدی ضمن برخورداری از كشش و جاذبه لازم به انسان نشاط و دلگرمی می‌بخشد. این نوع نگرش ضمن ارائه هدفهای متعالی و مقدس افرادی فداكار می‌سازد و آدمی را از سقوط به دره هولناك پوچ گرایی و هیچ ستایی نجات می‌دهد.۱۲ جهان بینی توحیدی داروی درمان بسیاری از نابسامانیها و بیماریهای روحی بشر امروز است كه مواد مخدر، الكل، پول و علم و تكنولوژی از عهده درمان آن برنمی‌آیند. براساس جهان بینی توحیدی مسیر زندگی بشر و نهایت آن مشخص است و در این مسیر بن بست و آخر خطی وجود ندارد. جهان بینی توحیدی یك حركت خودآگاه و اختیاری در رودخانه پرتلاطم زندگی مادی است كه هدایت الهی را شامل حال انسان امروزی می‌كند.۲- حكومت دینی:
صرف نظر از تازگی ورود این اصطلاح به ادبیات دینی باید بپذیریم كه اسلام، مبانی و روشهای روشنی را جهت اداره جامعه و مشاركت عمومی ارائه داده است. گرچه ممكن است تاكنون سیستم دقیقی برای تحقق اهداف اسلام در حوزه حكومت طراحی نشده باشد ولی قابلیت طراحی سیستمی انعطاف‌پذیر و كارآمد، با لحاظ مقتضیات زمان بالقوه در آن وجود دارد. آنچه در این بحث برای ما حائز اهمیت است، مولفه‌هایی می‌باشند كه مدل حكومت اسلامی را با مدلهای دموكراسی متفاوت می‌گرداند و در عین حال ضعفها و كاستیهای حكومت مبتنی بر دموكراسی غربی را پوشش می‌دهد. قبل از ورود به این بحث باید توجه داشت، سخن از حكومت دینی، عملا به منزله نفی كامل سكولاریسم است. سكولاریسم از بنیادهای اولیه دموكراسی است و نمی‌توان دموكراسی را پذیرفت و سكولار نبود. در جامعه اسلامی، مردم بر این عقیده‌اند كه می‌بایست از هدایتهای الهی در اداره جامعه بهره گرفت چراكه دین برای جامعه و حكومت موازینی پویا و زنده وضع نموده است. حكومت دینی در یك تعریف اجمالی عبارتست از تحقق عقیده‌ای كه«بر مرجعیت دین در كلیه امور اجتماعی، سیاسی و حكومتی تاكید می‌ورزد و در عین حال راه را در برخی زمینه‌ها برای سهیم شدن جنبه‌های عقلانی و راهكارهای بشری در اداره جامعه، هموار می‌داند. زیرا بر این نكته صحه می‌گذارد كه مواردی یافت می شود كه در متون دینی سخن و پیام روشنی درباره آن وجود ندارد و این بشر است كه با عقل، تجربه و دانش خویش باید آن امور را سامان دهد.»۱۳‌در راس چنین حكومت دینی، ولی فقیه قرار دارد كه به واسطه نخبگان مورد انتخاب اكثریت، و از میان واجدان شرایط تعیین می‌گردد. ولی فقیه به معنای امروزی، رهبری است كه از آشنایی با مذهب و نیز قدرت استنباط دیدگاه دین در حوزه مسائل جدید به صورت روشمند برخوردار بوده وعلاوه بر آن فردی عادل، مدیر و مدبر نیز باشد. در اصل یكصد و نهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ویژگیهای رهبر چنین توصیف گردیده است:
صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه،۲ - عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام‌‌‌
۳-‌ برخورداری از بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت كافی برای رهبری.
در حكومت دینی، ولی فقیه مناسب‌ترین فرد برای تشخیص معارف الهی است و شرط وجود و استمرار عدالت و تقوا راه را بر هرگونه گناه و پیروی از هوای نفس و به عبارتی نقض مقررات الهی، می‌بندد. در چنین شرایطی بدیهی است، نظارت و رهبری دائمی ولی فقیه ضمانت لازم را برای حركت جامعه در مسیر اعتقادی مسلمانان ایجاد می‌كند و زمینه ظلم، تبعیض، فساد و نفاق را به شدت كاهش می‌دهد. از سوی دیگر دوام و بقای حكومت اسلامی شدیدا به صلاحیت حاكمان و اسلامی ماندن جامعه پیوند خورده است. «حكومت اسلامی هیچگاه بدون خواست و اراده مردم متحقق نمی‌شود و تفاوت اساسی حكومت اسلامی با حكومتهای جابر در همین است كه حكومت اسلامی، حكومتی مردمی است و بر پایه زور و جبر شكل نمی‌گیرد. بلكه براساس عشق و علاقه مردم به دین و حاكم اسلامی صورت می‌پذیرد و هرچه مردم از اخلاق و معارف دینی بهره‌مند‌تر باشند و هرچه اتحاد و همبستگی و الفت الهی بیشتری داشته باشند، حكومت اسلامی نیز استوارتر و در رسیدن به اهدافش موفق‌تر است.»۱۴ «در حكومت دینی گرچه میان اكثریت اقلیت از حیث برخورداری از حقوق فردی و اجتماعی تفاوتی وجود ندارد ولكن نظر اكثریت نه به معنای مولد حق، بلكه به معنای كاشف حق، از اعتبار و مشروعیت برخوردار است. از سوی دیگر در مقام عمل و اجرا، رای و تشخیص اكثریت معتبر است و می‌تواند در اداره جامه شریك و سهیم باشد.»۱۵
با این توضیحات برای حكومت اسلامی چهار هدف عمده ذیل را می‌توان ذكر كرد: نخست آنكه حكومت دینی با رشد فرهنگی و معنوی جامعه، انسانها را در مسیر كمال وجودی خود قرار دهد، دوم آنكه این نوع حكومت با رشد اقتصادی، جامعه‌ای آباد و قدرتمند ایجاد كند و ضمن تامین رفاه و آسایش آحاد مردم، ریشه فقر را در جامعه بخشكاند. سوم آنكه حكومت اسلامی عدالت اجتماعی را در همه سطوح آن برقرار ساخته و در عین تشویق مردم به رشد اقتصادی از بروز تبعیض، فساد و رانت خواری و … جلوگیری نماید و هدف آخر اینكه، ضمن برقراری امنیت مطلق چه در داخل كشور و چه در مرزها با تمامی مصادیق ظلم و تجاوز به نحو قاطع مبارزه نماید.
اصولا انجام وظیفه اصلی حكومت در قراردادن انسانها در مسیر كمال وجودی خویش، زمینه جرم، جنایت و فحشا را به شدت كاهش می‌دهد. صرف نظر از تهاجم فرهنگی غرب به كشورهای مسلمان، و با وجود عدم استقرار حكومت دینی در این كشورها، آمار جرم، جنایت، فحشا و نابسامانیهای روحی، با آمار موجود در جوامع سكولار قابل قیاس نیست. وجود حس انسان دوستی، محبت و ایثار و فداكاری در جامعه اسلامی و نیز سلامت روحی و روانی در چارچوب اهداف حكومت و نظام اعتقادی و اخلاقی مسلمانان و التزام آنان به موازین دینی، قابل توجه می باشد. بر این اساس باید گفت جامعه اسلامی، جامعه‌ای است پرنشاط كه با حداكثر مشاركت در مسیر تحقق اهداف زندگی فردی و جمعی انسان گام بر می‌دارد.
اسلام و خشونت و تروریسم:
شگفت‌آور است كه امروز در حالی به مسلمانان و دولتهای اسلامی برچسب خشونت و حمایت از تروریسم زده می‌شود كه برخورداری از نرمش، رافت و رحمت چه در داخل جامعه اسلامی و چه در میان جوامع غیرمسلمان یكی از اصول جاری و مسلم اسلام به شمار می‌رود كه قرآن كریم و احادیث معصومان(ع) همواره بر آن تاكید داشته است. همچنین براساس رعایت اصل فوق، گسترش سریع اسلام در جهان و حتی در مقطعی از تاریخ در اروپا مشاهده گردید. ویل دورانت در این باره می‌نویسد:«پیدایش و اضمحلال تمدن اسلامی از حوادث بزرگ تاریخ است. اسلام، طی پنج قرن، از سال ۸۱ هجری قمری تا ۵۹۷ هجری از لحاظ نیرو، نظم، بسط قلمرو اخلاق نیك، تكامل سطح زندگی، قوانین منصفانه انسانی، تساهل دینی، ادبیات، طب و فلسفه پیشاهنگ جهان بود.»۱۶این در حالی است كه باید توجه داشت یكی از بزرگترین فجایع و جنایات تاریخی علیه مسلمانان به نام مسیحیت و از سوی غرب تحت عنوان جنگهای صلیبی، اتفاق افتاد كه هیچگاه از خاطره مسلمانان پاك نخواهد شد. در دوران معاصر نیز بیشترین خشونت و اقدامات تروریستی با حمایت غرب علیه مسلمانان صورت می‌گیرد و غرب همچنان كانون تولید سلاحهای كشتار جمعی اعم از هسته‌ای و شیمیایی و غیره به شمار می‌رود. تروریسم دولتی اسرائیل نیز كه محصول غرب می‌باشد، موجبات گسترش خشونت در جهان را فراهم آورده است. از دیدگاه اسلام، هرگونه خشونت ورزی در قالبهای گوناگون و هرنوع تروریسم، غیر شرعی و محكوم است و حتی ساخت و یا استفاده از سلاحهای كشتار جمعی براساس فتاوای مراجع تقلید حرام می‌باشد. البته مفهوم وفلسفه دفاع یا مجازات به قدری با خشونت فاصله دارد كه بحث درباره این دو نیز بی فایده است. امروزه دفاع و مقاومت ملت مظلوم فلسطین یا شیعیان جنوب لبنان در مقابل تجاوز آشكار رژیم صهیونیستی به سرزمین و خانه آنها تروریسم نامیده می‌شود. در حالی كمك به این مردم مظلوم، حمایت از تروریسم قلمداد می‌گردد كه جنایات اسرائیل، دفاع از خود و مشروع خوانده می‌شود. پر واضح است كه این اتهام ابزاری تبلیغی و سیاسی علیه جهان اسلام و به ویژه جمهوری اسلامی است كه ریشه تاریخی آن نیز باید بررسی گردد. به هر حال وجود برخی گروههای تروریستی به نام اسلام(در برابر تروریسم سازمان یافته در غرب) كه در ماهیت اسلامی بودن آنها نیز تردید جدی وجود دارد به هیچ وجه به منزله مشروعیت خشونت در اسلام نیست. در متن اسلام جهت ایجاد صلح جهانی و پایان خشونت راهكارهایی پیش بینی شده است كه تحقق آن بشر را از وضعیت بغرنج كنونی نجات خواهد داد.
اسلام و محیط زیست:
چنانچه در بخشهای قبلی اشاره شد، آنچه در دوران تجدد بر سر محیط زیست آمده فراتر از درك بشریت است. همچنین نمی‌توان این حالت را اتفاقی و سهوی قلمداد كرد و یا از پیامدهای ناخواسته علم و تكنولوژی دانست. بلكه، پشتوانه فكری صنایع موجود در غرب و طرز تفكر حاكم بر آن به انسانها اجازه چنین مواجهه‌ای با محیط زیست را داده است. در مقابل، نگاه اسلام به محیط زیست یك نگاه ممتاز است. عشق به طبیعت، مهربانی با محیط زیست، بهره‌برداری مناسب از منابع طبیعی و به عبارتی رعایت حقوق طبیعت و رشد و توسعه منابع طبیعی یكی از ارزشهای اسلامی به شمار می‌رود كه مسلمانان همواره به آن توجه خاصی مبذول داشته‌اند. فراتر از این هرگونه اقدامی كه به محیط زیست ضرر برساند و حقوق و منافع عمومی را تضییع كند یك ضد ارزش و حتی حرام شرعی تلقی می‌گردد. حال باید دید ریشه چنین نگاهی به طبیعت در اسلام از كجا سرچشمه گرفته است. نگرش اسلامی به نظام و محیط زیست طبیعی، مانند هرچیز دیگری كه اسلامی باشد، ریشه در قرآن دارد. طبعیت به یك معنا در وحی قرآن سهیم بوده و در مواردی روی سخن پاره ای از آیات قرآن علاوه بر انسانها طبیعت را نیز در بر می‌گیرد. خداوند در برخی آیات كتابش اعضای غیرانسانی عالم خلقت، نظیر گیاهان و جانوران، خورشید و ستارگان را به شهادت فرا می‌خواند. همچنین قرآن مرزبندی قاطعی میان امور طبیعی و فرا طبیعی و میان عالم انسانی و عالم طبیعت ترسیم نمی‌‌كند. برهمین اساس انسانی كه پرورده مكتب قرآن است، عالم طبیعت را دشمنی نمی‌شمارد كه باید برآن چیرگی یافت بلكه آنرا جزئی از جهانبینی اسلامی می‌داند كه در حیات زمینی‌ و به یك معنا حتی در سرنوشت نهایی او نیز شریك می‌باشد.۱۷‌
اما باید پرسید چرا با این توضیحات وضعیت محیط زیست در كشورهای مسلمان چنین بحرانی است. در پاسخ می‌توان گفت كه غلبه تفكر اومانیستی و زندگی صنعتی در جهان، مسلمانان را نیز متاثر ساخته و اصولا زمینه تحقق اهداف اسلامی را كاهش داده است. باید توجه داشت كه غرب زباله‌های صنعتی را به خارج از قلمروی جغرافیایی خود منتقل می‌كند و پیامدهای زیست محیطی آزمایش سلاحهای شیمیایی و كاربرد گسترده آنها معمولا متوجه كشورهای دیگر است. نباید تاثیرات مخرب این سلاحها را در دو جنگ بزرگ اخیر در منطقه خلیج فارس فراموش كرد. نه تنها نسل امروز بلكه نسلهای بعدی نیز از عوارض خطرناك آن بی‌نصیب نخواهد بود. نكته مهم در این بحث چارچوبهایی است كه پیشرفتهای علمی و تكنولوژیك را در مسیر تكامل وجودی انسان و بر مبنای منافع حقیقی كل بشر و نه فقط یك اقلیت ناچیز تامین می‌كند. نگرش اسلام به محیط زیست به منزله تعطیلی كارخانه‌ها و یا توقف پیشرفتهای علمی بشر نیست، بلكه معنای آن به كنترل درآوردن پیشرفتهای تكنولوژیك در راستای اهدافی است كه انسان را به سعادت نزدیك‌تر نموده و از بحرانهای موجود نجات می‌دهد.
رضا غلامی
پی نوشت‌ها
آنتونی رابینز، قدرت شگرف درون، ترجمه: میترا میرشكار، صص۲۲-۲۱
حمید مولانا، جامعه مدنی، ص۱۷۵
عبدالرحمن عالم، بنیادهای علم سیاست، ص۲۹۵
دیوید بیتهام و كوین بویل، دموكراسی چیست، ترجمه: شهرام نقش تبریزی، ص۱۶
برای قرن بیست و یكم، گفتگوی دو فرزانه، آرنولد توینبی و رابی كوایكدا، گروه مترجمان، ویراستار: فریبرز مجیدی، ص۳۹۵
حمید مولانا، همان، ص۱۷۵
همان، ص۴۰۱
رجوع كنید به: استراتژی امنیت ملی آمریكا در قرن ۲۱، كمیسیون تدوین استراتژی امنیت ملی آمریكا
همان
۱۰- مرتضی مطهری، تكامل اجتماعی انسان، ص۷۱
۱۱- مرتضی مطهری، جهان بینی اسلامی، ص۷۱
۱۲- همان، ص۷۲
۱۳- احمد واعظی، حكومت دینی، ص۲۹
۱۴- محمد جوادی آملی، ولایت فقیه: ولایت فقاهت و عدالت، ص۸۳
۱۵- همان، صص۹۲-۹۱
۱۶- مجموعه آثار، ج ۱، ص۳۴۹، به نقل از تاریخ تمدن ویل دورانت، ج۱۱، ص۳۱۷
۱۷- سید حسین نصر، نیاز به علم مقدس، ترجمه: حسن میانداری، ص۲۱۵
منبع : ماهنامه زمانه