پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


فراوانی ها و کمبودها در مسیر توسعه


فراوانی ها و کمبودها در مسیر توسعه
اصطلاحات «توسعه نیافتگی» و «فقیر poor» برای کشورها به صورت مترادف به کار می رود. کشور توسعه نیافته کشوری است که هیچ نشانه توسعه نیافتگی در آن مشاهده نگردد. کشورهای «در حال توسعه و کمتر توسعه یافته» (به صورت مترادف) کشورهایی هستند که پتانسیل توسعه در آنها وجود دارد لیکن یا از آن استفاده نشده و یا این که به طور بهینه مورد استفاده قرار نگرفته است. بدین ترتیب کشورهایی مانند هند، پاکستان، اوگاندا، برزیل، آرژانتین، ایران و ترکیه جزو کشورهای در حال توسعه هستند.
علی رغم ساختار متفاوت کشورهای مختلف در حال توسعه، که به آنها «کشورهای جهان سوم» نیز گفته می شود، می توان ویژگی های عمومی و مشترکی را در بین این کشورها ملاحظه نمود؛ غالب کشورهای جهان سوم، سیستم اقتصادی مختلط دارند به این معنا که مالکیت و بهره برداری منابع هم به صورت دولتی و هم به صورت خصوصی انجام می گیرد که بسته به شرایط تاریخی و سیاسی کشورها، درجه مالکیت و بهره برداری در دو بخش متفاوت است؛ کشور های آمریکای لاتین نسبت به کشورهای آسیایی و آفریقایی بخش خصوصی بزرگتری دارند. ساخت بیشتر کشورهای در حال توسعه اساساً کشاورزی است که فعالیت عمده اقتصادی را بر حسب توزیع نیروی کار تشکیل می دهد. تجربیات و شواهد حاکی است که کشورهای دارای منابع غنی طبیعی معمولاً از رشد اندکی برخوردارند و این به دلیل فقدان نیروی کار متخصص، طرز نگرش افراد جامعه در مورد پیشرفت و ساختارهای پیچیده فرهنگی، مذهبی و اخلاقی در این کشورها می باشد. همچنین کشورهای در حال توسعه محتاج کشورهای توسعه یافته هستند و به واردات تکنولوژی های مختلف می پردازند. سطح عمومی زندگی در این کشورها بسیار پائین است که در قالب فقر (در آمد سرانه پائین)، مسکن ناکافی، سوء تغذیه، نرخ بالای مرگ و میر و پائین بودن امید به زندگی و ... جلوه گر می شود. اضافه بر این، توزیع درآمد در کشورهای در حال توسعه بنابه نظر اکثر اقتصاددانان، نسبت به کشورهای توسعه یافته نابرابرتر است و در هر سطحی از درآمد سرانه، هرچه توزیع در آمد نابرابرتر باشد میزان فقر بیشتر است که فقر نیز یکی از معیارهای توسعه نیافتگی می باشد. تقریباً، تمام کشورهای در حال توسعه گرفتار دوگانگی اقتصادی هستند؛ دوگانگی اقتصادی به این معناست که در جامعه دو بخش اقتصادی وجود دارد؛ بخش پیشتاز غالباً دارای تغییر و تحول سریع، تکنولوژی بر، سرمایه بر و کاراندوز است و بخش سنتی، بشدت کاربر بوده و تغییر و تحول محدودی دارد. بخش پیشتاز به نظام بازار وابستگی دارد و بخش سنتی به شرایط اقتصاد معیشتی. دوگانگی در قالب مقایسه بخش صنعتی و بخش کشاورزی نیز بیان می شود؛ صنعت از پروژه های سرمایه بر استفاده کرده و کالاهای مصرفی با دوام و واسطه سرمایه ای تولید می کند در حالی که کشاورزی، به تولید محصولات کشاورزی با روش های سنتی می پردازد. از نقطه نظر روابط تولیدی نیز در این کشورها دوگانگی اقتصادی وجود دارد؛ روابط تولیدی سرمایه داری در بخش پیشتاز و روابط ما قبل سرمایه داری در بخش سنتی. این دو رابطه با یکدیگر متضادند و تنها با برتری یکی بر دیگری اقتصاد از دوگانگی خارجی می گردد. بهره وری نیروی کار نیز در کشورهای در حال توسعه پائین است که این ناشی از فقر عمومی موجود در این کشورهاست و فقر عمومی خود در بر گیرنده سوء تغذیه، بهداشت نامطلوب، فقدان آموزش مناسب برای نیروی کار و عدم تحرک جغرافیایی نیروی کار و ... است. به نظر استفان آنکه، کشورهای در حال توسعه از یک «فرهنگ غیر اقتصادی» برخوردارند، به این معنا که نگرش های سنتی علت اصلی عدم استفاده مطلوب از نیروی انسانی است. افراد تمایل کمتری برای جذب درآمدهای اضافی دارند واکثراً بیسواد، محافظه کار و سنت گرا هستند. فقر در این کشورها برای مردم یک تقدیر الهی محسوب می شود و آزمونی برای سنجش تحمل انسان ها می باشد. در نتیجه در این کشورها، مردم، فقر را به بیکاری، عقب ماندگی اقتصادی و توزیع نابرابر در آمد و تورم و سایر دلایل علمی مرتبط نمی دانند. در این جوامع، افراد نه براساس کارمفید بلکه بیشتر براساس سن، جنسیت، فامیلی و موقعیت اجتماعی تقسیم بندی می شوند و یک کارمند دولت با وجود تولید اقتصادی پائین نسبت به یک کارگر تولیدی ارزش و موقعیت اجتماعی بالاتری دارد. براساس این تحلیل و نظر میروبالدوین، قدرت سنت در این کشورها، خشکی روابط اجتماعی و عدم اطمینان نسبت به اندیشه های بدیع و جدید، فضایی نامطمئن برای عملیات تجربی و بروز قوه خلاقیت ایجاد نموده و همین امر، این کشورها را در احداث واحدهای صنعتی وتجاری ناتوان کرده است. اگر نیز عده ای اقدام به احداث صنایع جدید برای تولید برخی کالاها نمایند هموار می کوشند هر چه سریع تر، به
انحصار گری در تولید دست یابند. این دسته از افراد، از طریق ارتباط با سران بالای نظام، موقعیت خود رامحکم نموده و ازتسهیلات ویژه در امر تولید مانند تخفیف های مالیاتی و تعرفه در صادرات و واردات استفاده می کنند. به دلیل ادعای انحصار گری صاحبان صنایع مذکور، ورود به این صنایع نیز با افزایش ریسک و نااطمینانی همراه خواهد بود.
ویژگی دیگر کشورهای درحال توسعه، کمبود سرمایه و کالاهای سرمایه ای است؛ ناکافی بودن سرمایه در این کشورها از دو منبع نشأت می گیرد؛ اول این که، میزان پس اندازها و سرمایه گذاری در وسایل تولید بسیار کم است و این خود به دلیل درآمد ناخالص سرانه پائین می باشد. دلیل دوم، وجود اثر نمایشی در بلندمدت می باشد؛ در بسیاری از افراد جامعه این احساس وجود دارد که به تقلید از استانداردهای مصرفی دیگران مصرف نمایند. درنتیجه، بخش زیادی از درآمدهای افزایش یافته در این کشورها به جای سرمایه گذاری در پروژه های تولیدی، مصروف خرید کالاهای مصرفی لوکس وارداتی می گردد و این پدیده غالباً در میان طبقات بالای این جوامع مشاهده می گردد که در زمینه هایی مانند خرید و فروش طلا و جواهرات، احتکار، خرید و فروش زمین و انتقال پول به خارج از کشور و غیره فعالیت می کنند.
عقب ماندگی تکنولوژیک کشورهای درحال توسعه نیز، در وهله اول، در هزینه متوسط نسبتاً زیاد تولید با وجود دستمزدهای پائین و در وهله دوم، در نسبت زیاد کار و سرمایه به تولید است که بیانگر پائین بودن کارایی تولید و کاراست. استفاده از نیروی کار غیرمتخصص در جریان تولید و استفاده از کالاهای سرمایه ای بیشتر برای رسیدن به خودکفایی ملی از دیگر نشانه های عقب ماندگی تکنولوژیک در این کشورها می باشد. عقب ماندگی تکنولوژیک خود عامل عقب ماندگی اقتصادی است در عین حال، عقب ماندگی اقتصادی نیز به عقب ماندگی تکنولوژیک منجر می گردد.
مشخصه های اقتصادی مذکور، مشکلات عمده اقتصادی کشورهای توسعه نیافته را دربر می گیرند و خود عامل یک سلسله مشکلات فرعی هستند. مثلاً وابستگی اقتصادی به خارج، عامل مشکلاتی نظیر تک محصولی بودن صادرات، پائین بودن سهم توسعه نیافته ها در تولیدات صنعتی جهان، بهره برداری ناصحیح از منابع و تغییر روزافزون رابطه مبادله به ضرر توسعه نیافته هاست.
● جمع بندی و نتیجه گیری
علی رغم ساختار متفاوت کشورهای مختلف درحال توسعه، که به آنها «کشورهای جهان سوم» نیز گفته می شود، می توان ویژگی های عمومی و مشترکی را در بین این کشورها ملاحظه نمود. برخی از این ویژگی ها، به صورت ساختاری وجود داشته و برخی دیگر زائیده روابط بین المللی هستند. به طور کلی، مهم ترین ویژگی های کشورهای درحال توسعه را می توان در قالب، بدهی های کلان به خارج، فرار سرمایه ها، فرار مغزها، ضعف تراکم سرمایه، وجود صنایع وابسته و بیمار، تورم افسار گسیخته، ضعف کیفیت آموزش، مشکلات مربوط به برنامه ریزی توسعه، بیکاری پنهان، بهره برداری ناصحیح از منابع و ضعف تکنولوژیکی، مورد بررسی قرار دارد.
علی صادقین
منبع : روزنامه ایران