جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


ابزار با شمایل انسانی


ابزار با شمایل انسانی
حضور کارگران افغانستانی در بازار کار ایران به سال‌های اول دهه ۵۰ برمی‌گردد. هزاران کارگر افغانستانی، همزمان با رونق اقتصادی سال‌های اول این دهه‌، وارد ایران شدند. نیروی کار ارزان‌قیمت این کارگران و رویای شوق‌‌برانگیز انباشت سرمایه و سودهای کلان‌، عامل رقابت سرمایه‌‌داران ایران‌‌ و در راس‏ آنها حکومت پهلوی جهت رفع موانع اداری ورود این مردم به ایران‌ بود. در آن سال‌ها همچون امروز کارگران افغانستانی در این کشور به سخت‌ترین کارها با نازل‌ترین دستمزدها اشتغال داشتند‌، از حداقل امکانات رفاهی و بیمه و بهداشت محروم بودند، تحت کنترل پلیس روزگار می‌گذراندند و آوار تبلیغات حکومت پهلوی و ژورنالیست‌ها را علیه خود تحمل می‌کردند. سال‌های طولانی جنگ داخلی در افغانستان‌، بیکاری‌ و فقر و فلاکت ناشی از آن و به ویژه فقدان امنیت زندگی در جهنم ناشی از حاکمیت و درگیری دست‌های مجاهد و سپس طالبان و حتی این سال‌های حکومت قانونی و دموکرات کرزای، سبب شد که میلیون‌ها مردم افغانستان به کشورهای مجاور از جمله ایران مهاجرت کنند. توده میلیونی کارگران افغانستانی در دوره اخیر زندگی اقتصادی ایران نیز همچنان برای انجام شاق‌‌ترین و پست‌ترین کارها با نازل‌‌ترین دستمزدها به خدمت گرفته می‌شدند.
شرایط برده‌‌وار کار و معیشت کارگران افغانستانی در ایران جدید به چنان درجه‌ای از رسمیت و پذیرش‏ رسید، ‌که دولت در سال ۶۳ طی بخشنامه‌ای با عنوان «روش‏ اجرایی طرح اشتغال موقت آوارگان مسلمان افغانی‌»، تنها کار در مشاغلی خاص را برای این دسته از کارگران مجاز اعلام کرد. کار در کوره‌‌پزخانه‌‌ها، امور ساختمانی‌، تخلیه بار و بارگیری‌، دباغی‌، کشاورزی‌، معادن‌، شیشه‌‌گری‌، دامپروری‌‌، ذوب ‌پلاستیک‌‌، راهسازی‌، کانال‌‌کشی‌، گچ‌‌ریزی‌، آهک‌‌‌پزی‌ و چرم‌‌‌سازی از جمله سخت‌ترین کارهایی بودند، که دولت آنها را برای کارگران افغانستانی مجاز شمرده بود. حسب ‌‌الامر همین بخشنامه‌، کارفرمایان ایرانی‌ از حقوق ناچیز هر کارگر افغانستانی‌، مبلغ هزار تومان را نیز کسر و بابت استخدام وی به حساب دولت واریز می‌کردند. بخشنامه سال ۶۳، بعدها با ابلاغیه سال ۶۵- که اشتغال این کارگران را در نانوایی‌‌ها ممنوع می‌‌کرد- تکمیل شد. این ابلاغیه با توجیه «بهداشت عمومی» و «عدم صلاحیت بهداشتی کارگران افغانستانی»، موقعیت فرودست و زندگی مشدد این مردم زحمتکش و ساکت را بیش‏ از پیش‏ تحکیم و تقویت کرد. برای سالیان دراز، کارگران افغانستانی نه تنها باعث رونق بازار سرمایه‌‌داران ایرانی و افزایش‏ ثروت‌‌ آنان شدند، که حربه‌ای برای فشار بیشتر به موقعیت کار و سطح زندگی کارگران متولد ایران هم بودند.
کارگر محروم افغانستانی از فرط فقر و اضطرار مجبور به پذیرش‏ کارهای سخت و طاقت‌‌فرسا با نازل‌ترین دستمزدها بود؛ و این نه تنها به کاهش‏ دستمزد و تنزل معیشت کارگر ایرانی منجر می‌شد، که دودستگی و نفاق در صفوف کارگران را هم دامن می‌زد. این سیکل‌ بسته‌، سرنوشت میلیون‌ها کارگر افغانستانی در ایران را توضیح می‌دهد. تاریخ این مهاجران، تاریخ کارهای شاق، دستمزدهای ناچیز و بی‌‌‌حقوقی‌های مفرط‌، تاریخ زندگی در خرابه‌ها، گرسنگی‌ و رنج‌‌های مداوم‌ با چاشنی تحقیر بوده است‌. با این همه در سال‌های اخیر شاهد برخورد تند دستگاه‌های دولتی، قضایی و انتظامی برای اخراج فوری این مهاجران بوده‌ایم، به طوری که تیم‌های وزارت کشور، نیروی انتظامی، دادستانی، وزارت بازرگانی به همراه بازرسان وزارت کار در طرح اخراج آنان مشارکت می‌کنند.
● فرصت شغلی یا بیگاری
یکی از آن حرف‌هایی که قدیم می‌گفتند، حالا هم می‌گویند بدون آنکه بدانند چه می‌گویند، این است که «کارگران افغان فرصت‌های شغلی کارگران ایرانی را اشغال کرده‌اند». فرصت شغلی به مجموعه امکاناتی که برای بهره‌گیری از نیروی کار انسانی فراهم می‌شود می‌گویند. این امکانات تنها دستگاه‌ها و ابزار کار نیستند بلکه «شغل» باید تضمین‌کننده حال و آینده کارگر هم باشد؛ در زمان حال بهداشت و درمان، حقوق متناسب با حداقل‌های معیشت و برای آینده بیمه بیکاری و بازنشستگی را فراهم کند. جزئیات این حقوق که لازمه ایجاد شغل و به‌کارگیری نیروی کار انسانی است، طی ۲۰۳ ماده در قانون کار ایران ذکر شده است. پس زمانی می‌توانیم کارگران افغانی را به اشغال فرصت‌های شغلی کارگران ایرانی متهم کنیم که آنان با تمام حقوق یک انسان کارگر به کار گرفته شوند. اما سوال اینجاست که کدامیک از کارگران افغانی از این حقوق بهره‌مند هستند؟ کار کارگران افغانی اساسا فرصت شغلی محسوب نمی‌شود که اخراج آنها ایجاد فرصت شغلی باشد. کارفرماهای ایرانی حقوق نیروی کار انسانی را برای کارگران افغانی رعایت نمی‌کنند بلکه در ازای ریسکی که این کارگران با جان‌شان می‌کنند به آنها مزدی در حد سیرکردن شکم‌شان می‌پردازند.
خروج آنها لزوما به معنی این نیست که کارفرما مجبور شود یک کارگر ایرانی را جایگزین کارگر افغانی‌اش کند و طبق قانون مجبور به رعایت تمام حقوق قانونی او شود. در ایران فقر، کارگران را آماده پذیرش هر چیزی (حتی بردگی در کشور خودشان) کرده است. نهایتا اگر کار بالا بگیرد و همه کارگران افغانی هم اخراج شوند کارگران ایرانی برای به دست آوردن همان تکه نان کارگران افغانی ناچارند کار آنها را با همان شرایط انجام بدهند. کارفرما هم هیچ ضرری نمی‌کند. همانطور که به صورت غیرقانونی از فقر کارگر افغانی استفاده می‌کرد این‌بار از فقر کارگر ایرانی استفاده می‌کند. نهایتا از هر هزار کارگر ایرانی یکی- دو نفر هم شکایت کنند و وارد چرخه بروکراسی بشوند و اگر خوش‌شانس باشند حق‌شان را بگیرند، چیزی تغییر نمی‌کند.
● به چه قیمتی؟
یکی از نگرانی‌های بحق ما در قبال اخراج کارگران افغانی می‌تواند استقبال کارگران ایرانی از این اقدام دولت باشد. نمی‌توان کتمان کرد که اخراج افغان‌ها به حال بخشی از کارگران ایرانی که عموما کارگران آزاد (و نه صنعتی) هستند تاثیر مثبتی خواهد داشت. اما به چه قیمتی؟ یک طرف این ماجرا کارگران افغانی هستند که نه تنها نیروی کارشان، بلکه زندگی‌شان را می‌فروشند. تاکید می‌کنم که کارگران افغانی در ایران مزد کاری که انجام می‌دهند را دریافت نمی‌کنند بلکه غالبا نیمی از حقوق یک کارگر ایرانی (یعنی مزدی ناعادلانه بدون حمایت قانونی و بیمه و سایر مزایا) را بابت خطری که به جان می‌خرند دریافت می‌کنند. مثلا کارگر افغانی که بدون امکانات اولیه ایمنی روی داربست (یک تکه چوب) در ارتفاع ۲۰، ۳۰ متری زمین ساختمان می‌سازد، کار نمی‌کند، خطر می‌کند. خطر شل بودن پیچ، پوسیده بودن چوب، خطر یک قدم نابجا برداشتن، خطر یک لحظه حواس‌پرتی و بعد سقوطی که اگر تهش مرگ باشد بهترین اتفاق ممکن رخ داده چون اگر آسیب جدی دیگری ببیند، مثلا فلج شود، سربار آدم‌های بدبخت‌تر از خودش می‌شود چون از حمایت بیمه برخوردار نیست. اوضاع سایر مشاغل هم کم و بیش به همین صورت است؛ کار و زندگی مخفی، کار بیشتر و مزد کمتر روی حساب ریسکی که کارفرما با به کارگیری‌شان متحمل می‌شود. در چنین شرایطی اگر کسی سوال کند که «چرا این کارگران به کشورشان بازنمی‌گردند؟» چه پاسخی می‌تواند داد و چه تضمینی هست که او درک کند «جایی که حتی نمی‌شود مثل ایران روی جانت قمار کنی و مزد بخور و نمیر بگیری دیگر چه جور جایی است؟!»
طرف دیگر هم کارگران ایرانی هستند. افغان‌ها همکاران آنها نیستند. حمایت حداقلی قانون، از کارگران افغانی برای کارگران ایرانی رقیب ساخته است. کارگران ایرانی هیچوقت نمی‌توانند خودشان را به جایگاه صفری که کارگران افغانی در آن به سر می‌برند تنزل دهند. قانون کار ایران بحق این اجازه را به کارگر ایرانی نمی‌دهد که بدون حمایت قانون کار کند، حتی اگر هیچگونه قراردادی امضا نکرده باشد باز کارفرما می‌داند که اگر کارگر ایرانی‌اش شکایت کند و حرفش را اثبات کند، می‌تواند حقوق قانونی‌اش را بگیرد و حتی مسبب جریمه کارفرما شود. بنابراین کارگر ایرانی نمی‌تواند بگوید: من هیچکدام از حقوق قانونی‌ام را نمی‌خواهم و فقط همان مزدی را می‌خواهم که کارگران افغانی می‌گیرند. اینچنین است که کارگر افغانی با مزد کم در واقع نرخ مزد کارگر آزاد ایرانی را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. شاید ساده‌ترین راه‌حل برای خروج از این وضعیت همان اخراج کارگران افغانی باشد. اما همانطور که در بند قبلی هم اشاره شد، چه تضمینی هست که با رفتن افاغنه کارگران ایرانی مجبور به کار در همان وضعیت نشوند؟ در شرایطی که قانون کار با اجرای ضعیفش از جانب دولتی که خود به این قانون ایمان ندارد و در صدد تغییرش حرکت می‌کند، نمی‌تواند تضمین حمایتی مناسبی باشد، کارگران توان دفاع از حقوق خود را ندارند و نمی‌توان به عقب‌نشینی کارفرمایان امیدوار بود. پس کارگران به دلیل فقر و برای رهایی از بیکاری ناچارند با همان شرایط کار کنند. اما راه‌حل دوم بازرسی قدرتمند برای پاسداری از قانون کار و در کنار آن به رسمیت شناختن حقوق انسانی برای کارگران افغانی است. طبق آمارهای دولتی از مجموع سه‌میلیون مهاجر افغانی تنها هزار نفر دارای مجوز کار هستند. چنانچه این کارگران به صورت قانونی در ایران به کار مشغول شوند دیگر کارفرمایان نیستند که شرایط کار را تعیین می‌کنند بلکه آنان ناچارند به قانون کار عمل کنند و شاید دیگر شاهد چند دستگی در بازار کار ایران نباشیم.
● هنرش نیز بگو
در تمام سال‌های حضور کارگران افغانی در ایران، با وجود بی‌مهری‌ها و سختگیری‌هایی که شاهدش هستیم برخی رفتارهای ستایش‌برانگیز انسانی را نیز شاهد بوده‌ایم. به عنوان مثال چندی پیش با اوج‌گیری اخراج آنان، گروهی از فعالان سیاسی و اجتماعی، دانشگاهیان، نویسندگان و روزنامه‌نگاران ایرانی در محکومیت برخوردهای دولت با مهاجران افغان، بیانیه‌ای صادر کردند. در این بیانیه تاکید شده بود «اخراج مهاجران افغان در شرایطی که هنوز کشورشان دستخوش ناآرامی‌‌های پیامد جنگ‌ است و در شرایطی که هنوز معیارهای حداقلی زندگی و امنیت در بسیاری از مناطق این کشور متزلزل و دور از دسترس است، سیاستی ناپذیرفتنی است». نکته قابل تامل امضای این بیانیه توسط تعدادی از کارگران فعال در امور تشکل‌یابی بود که نشان‌دهنده درک صحیح آنان از مناسبات بازار کار است. آنان در بیانیه ذکر کرده بودند توجیه چنین سیاستی با توسل به این استدلال که نیروی کار افغان فرصت اشتغال بیکاران ایرانی را گرفته، به اندازه خود این سیاست غیر قابل قبول است. نه تنها شواهدی چون لایه‌بندی طبقاتی و تحصیلی بیکاران ایرانی در مقایسه با نوع مشاغلی که مهاجران در آن مشغول به‌کار هستند و نیز شواهدی که از سیاست‌های کلان‌تر اقتصادی برمی‌آید، نشان از سستی اصل این استدلال دارد، بلکه باید گفت حتی در صورت صحت چنین استدلالی، راه‌حل در پیش گرفته شده باز هم غیر انسانی و محکوم است. به علاوه، در شرایطی که دولت اجازه تحقق ساده‌ترین خواست‌های نیروی کار داخلی همچون شمول فراگیر قانون کار و بیمه‌های تامینی و حق داشتن سندیکاهای مستقل کارگری را برای تامین امنیت کار و جلوگیری از بیکاری نمی‌دهد، توسل به استدلال‌هایی از آن دست که در بالا آمد بیشتر پرسش‌برانگیز است». در این میان جامعه هنری ایران هم بیکار ننشسته است. به تازگی نمایشگاه عکسی از کارگران افغانی در نگارخانه پردیسان فرهنگسرای دختران برگزار شد.
احمد زاهدی که این نمایشگاه به همت وی برپا شده بود، علت برگزاری این نمایشگاه را اخراج گسترده و بی‌رویه کارگران افغانی و انتشار اخباری که منجر به تنفر مردم از این کارگران شده است و اعتراض به گسترش این روند غیرانسانی اعلام کرده بود.
سعید فرزانه
منبع : روزنامه کارگزاران