چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا


درآمدی بر« نگاه به سندیکاها و اتحادیه های کارگری » در ایران


درآمدی بر« نگاه به سندیکاها و اتحادیه های کارگری » در ایران
توجه به نهادهای مدنی و نقش آن در ایجاد توازن در تعاملات اجتماعی در جامعه ی ایرانی قدمتی طولانی ندارد یا لاقل پیوستگی و انسجام و تداوم لازم را برای نهادینه شدن و باز تولید فرهنگ اجتماعی نداشته است هر چند جرقه وار و ناپیوسته در برهه هایی خاص از تاریخ این مرز و بوم می توان توجه به روشهای احقاق حقوق اقشار مختلف مردم را از راه نهاد گرایی یافت . به سبب حوادث سخت تاریخی جای جای تاریخ ایران مملو است از نهضتهای اجتماعی رادیکال که پیروز یا سرکوب ، درهر حال توان حرکت جامعه ی ایرانی را کند کرده و گاه منجر به ایجاد جریانهای انحرافی و دیکتاتوریهای جدید در تاریخ ایران شده است . عمده ترین عامل ظهور انقلابهای خونین و حرکتهای رادیکال در تاریخ ایران اجبار به سکوت مشقت بار و خفقان تاریخی حاصل از تابوهای پیش انگاشته و ایدئولوژیهای سرکوبگر از سوی حاکمیتهای مستبد تاریخی از سویی و شتابزدگی در حرکت های سیاسی در زمانهای کوتاه و فرصتهای تاریخی بدست آمده در فاصله ی دو استبداد ظاهرا" ناهمگون یا دو سرکوب است . چه حکومتهای برون ساخت و خارجی و چه حکومتهای به ظاهر خودی هریک در جای خود به محض تثبیت ، فضایی از خفقان و سرکوب بر این سرزمین و مردمانش تحمیل کرده اند که حاصل آن برای این سرزمین جز عقب ماندگیهای بسیار، علیرغم تلاش بی وقفه ی فرزانگان این سرزمین نبوده است . کتمان فرهنگ پیش شتافته ی شایرنشینهای ایرانی در تاریخ ، زمانی از سوی اعراب قبیله نشین و زمانی دیگر تخریب زیرساختهای فرهنگ دهقانی از سوی قبایل مغول ، قرهنگ زودهنگام و نوجوان وابسته به زمین ، دهقانی - فئودالی ایران را به کنش متقابل و ظهور انقلابهای ملی - دهقانی ( که حاکمان وقت همواره برای توجیه سرکوب ، آن را دارای ماهیت دینی یا ضددینی جلوه می دادند . ) همچون قیام بابک خرمدین - استاذسیس و نهضتهای خونینی چون سربداران واداشت و این حرکات در جای خود به رغم ماهیت حق خواهانه ناگزیر به اتلاف نیروهای انسانی و مادی بسیار انجامید .
ایرانی برهه های مختلف تاریخ ،محروم از هرگونه امکان گفتمان ِ برابر ِ اجتماعی با حاکمیتهای سیاسی خودی یا بیگانه و محروم از یک فضای آزاد تنفس عاری از ظلم و اجحاف همواره شناور در دریای خفقان و مشقت آنقدر به سکوت تن داده تا اختیار از کف رفته و بی اندیشه از پیامدهای کار دل به دریا زده و آن کرده که در صحنه های بسیار از تاریخ هزاران ساله ی این مرز و بوم می توان دید . حاکمان سیاسی این کشور نیز هرگز از پا ننشسته و گوشه گوشه ی این سرزمین را مدفن هزاران انسان دل در گروی آزادی و حقوق انسانی کرده اند . سیاهچاله های حکومتهای باستان ، کشتزارهای آدم کاشته ی مزدکیان بی سر، سربداران خراسان ، پیروان استاذسیس و خرمدینان و هزاران گبرانگاشته ی ایرانی محکوم از سوی خلیفگان عرب ، سخن از سالها فریاد در زیر خفقان این سرزمین دارد .
اما آنچه امروز در جامعه ی ایرانی پدید آمده مقوله ی دیگری است . جامعه ی امروز ایران پنهان و آشکار و در سطوح مختلف با نگرشی عمیق به تاریخ و سیاه مشق های تجربه ی نهادگرایی در فرصتهای نادر تاریخی به تشکیل خط منسجم و پیوسته ی تشکیل نهادهای موثر در توسعه ی پایدار می اندیشد . در این راه مسلما" زمان تحمیل و القای احزاب و اتحادیه ها و تفکرهای انحرافی و القایی از سطوح بالای جامعه و از سوی نهادهای حکومتی به صورت فرمایشی سپری شده . اینک توجه بسیاری به فرصتهای تاریخی معطوف است تا با تشکلهای موثر و پایدار زمینه های مدنیت وپیشرفت و توسعه ی پایدار و نه گسسته ، نامتعادل و ناهمگون را فراهم کنند .
یکی از عمده ترین نهادهای موثر در مشارکت های مردمی و احقاق حقوق اجتماعی - اقتصادی ، اتحادیه ها یا سندیکاها هستند که با فعالیت در حوزه های اقتصادی - اجتماعی می توانند آنگاه که سکوهای قدرت به سود قدرتمداران اقتصادی سنگین می شود و نهادهای رسمی و ارکان حکومتی و قوانین رایج کشوری از احقاق حق مردم در بخش اقتصادی خاصی قاصرند وارد تعاملات اجتماعی شده و به موازنه ی قدرت میان زورمداران و آسیب پذیران اقتصادی کمک کنند .
ضرورت توجه به نقش اتحادیه ها آنگاه روشنتر می شود که بررسیهای تاریخ معاصر ایران صحنه های دردناکی از پایمال شدن حقوق هزاران کارگر و افراد متعلق به اقشار پایین اجتماع را پیش چشم می آورد. متاسفانه در اکثر این صحنه ها دولتهای حاکم وقت ، برای برجا ماندن و استفاده از قدرت اجتماعی به زدوبند و چشم بستن بر اعمال زورمداران اقتصادی از سویی و سرکوب و جلوگیری از ورود به صحنه ی مبارزات اجتماعی از سوی طبقات پایین اجتماع پرداخته اند ( بگذریم از اینکه در بسیاری از برهه های تاریخ ایران قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی با هم پیوند خورده یا در اختیار شمار واحدی بوده است . )
دولتها و حکومتها در ایران همواره به سندیکالیزم و اتحادیه گرایی از زاویه ی آنارشیستی آن یعنی آنارکوسندیکالیزم نگریسته اند . گویی هر اتحادیه ی کارگری در نخستین هدف سقوط حاکمان سیاسی را طلب می کند . در هر کجای تاریخ ایران که اتحادیه های خودجوش به عنوان عکس العملی زیر بار قدرتمندان اقتصادی تشکیل شده است پیشتر و بیشتر از زورمداران و حاکمان قدرتهای اقتصادی ، حاکمان سیاسی برخود لرزیده اند و عکس العمل نشان داده اند . حکومتهای معاصر ایران همواره در رشد تشکلات صنفی خصوصا" تشکلات و اتحادیه های کارگری خطر سقوط خود را یافته اند و در صدد عکس العملهایی برآمده اند . سرکوب ، فشار ، تهدید ،ایجاد رعب و وحشت از حضور در اتحادیه ها ، ممنوعیت ایجاد تشکلها و جلوگیری از تشکیل آنها ، تشکیل اتحادیه های فرمایشی موازی و ایجاد امکانات و تبلیغ برای آنها ، جاسوس بازی و بدنام کردن افراد و هزاران ترفند دیگر که صفحات تاریخ سیاسی ایران را سیاه کرده است و خصوصا" در تاریخ نگاری اتحادیه های کارگری منعکس است . آنچنان مغالطه و سیاست بازی بر سر طبقات فرودست همچون کارگران باریده است که امکان تفکر و دستیابی به آگاهی از این قشرمحروم گرفته شده ودربسیارروزهای تاریخ افراد این قشربه مانند عقرب گرفتاردرمحاصره ی آتش بر سر خود نیش زده و بسیاری نمایندگان و دلسوزان واقعی خود را از بین برده اند .باز جای بسی تاسف است که جای نهادهای رسمی حمایتی واقعی که به موقع و موثر وظیفه ی خود را در قبال افراد تحت ستم زورمداران اقتصادی انجام دهند ، از دولت و قضاوت گرفته تا مجلس قانونگذاردربسیاری صحنه های تاریخی خالی است و دربرابراین همه چه می توان گفت ؟
برخلاف اروپای تاریخی میان دوره ی انتقال فئودالیسم و سرمایه داری که با تدوین قوانین حمایتی سعی درایجاد یک حداقل معیشت برای اقشار پایین اجتماع داشت صفحات کشور ما خالی از هر گونه دفاع دولتها و حتی نمایندگان مردم از حقوق کارگران است آنچنان که حتی درسخنان درون مجلس مشروطیت در زمانی که کارگران ایرانی زیر فشار سرمایه داران خرد و بزرگ ، بیگانه و خودی به نحو دهشت باری روزگار می گذراندند از انکار وجود طبقه ای به نام کارگر در ایران سخن به میان می آید و هیچ سهمی از نمایندگان برای رعایا و کارگران در نظر گرفته نمی شود . جایی که در همان مجلس از اتلاف وقت مجلس در صورت پرداختن به مقوله ای به نام حقوق کارگر سخن به میان می آید ، دیگر وضعیت در زمان رضاخان و ... روشن است .درچنین زمانی نمایندگان بسیاری از محرومان که جز احقاق حقوق اقتصادی تقاضایی ندارند به بند و زندان می افتند و. تا جایی که در ۱۳۲۰ همزمان با سقوط رضاخان که شمار بسیاری از کارگران و نمایندگان آنان پس از سالها زندان از زندان آزاد می شوند ، بسیاری از نخستین سازماندهندگان سندیکاهای کارگری در ایران در زندان رضاخانی به شهادت رسیده اند .
ناگفته پیداست که با وصفی که رفت با توجه به نفوذ استعمار خصوصا" انگلیسیها که به دنبال فروش امتیازات و ثروتهای ملی که از زمان قاجاریه در ایران باب شد و در زمان پهلویها شکل دیگری گرفت ، در چنین روزگاران سیاهی ایجاد اتحادیه های کارگری در ایران چه سان موثر و کارآمد توانست به احقاق حقوق حداقل کارگران بپردازد و با ایجاد ترس در دل قدرتمندان و حاکمان اقتصاد و سیاست از طریق سینرژیسم گروهی و ایجاد قدرت سندیکایی آنها را وادار به قبول حق زندگی انسانی برای کارگران ایرانی نماید . ذکر این نکته ضروری است که اتحادیه های کارگری در ایران نه مانند اتحادیه های کارگری در شماری از کشورها به مبنای حکومت دست یافتند و نه مانند کارگران اروپایی به سهمی از درامد ملی ( در قالب دولت رفاه و سوسیالیزم پایه ) اما بی شک وضع زندگی ، شخصیت اجتماعی و رعایت حقوق اولیه ی کارگران پیش از ظهور این اتحادیه ها و پس از آن تغییرات قابل توجهی نمود . و بی شک ارتقا نقش اجتماعی کارگر ایرانی از شخصیتی با ظاهر کارگر نظام بورژوایی اما در باطن رعیتی فاقد هرگونه حقوق اجتماعی و حتی امنیت زندگی رعیتی ، به کارگری با حق تعیین سرنوشت خود و با حق کسب آگاهی مرهون همان اتحاد و اتحادیه ها و انسانهایی است که با نثار جان خود چه به صورت شهادت لحظه ای و جه به صورت سخت تر از آن یعنی اهدای تک تک لحظه های زندگی بزرگشان به ایفای نقش انسانی و اجتماعی خود پرداختند .
از آنجا که سرمایه دار تاریخی ایران ؛ چه بیگانگانی چون کنسرسیوم نفتی انگلیس یا سرمایه داران روسی شیلات شمال که محیط عاری از قوانین حمایتی ایران را فضای مناسبی برای استثمار کارگران می دیدند و چه سرمایه داران ایرانی که ریشه در نظام فئودالی و خانها و اربابهای نظام ارباب و رعیتی ایران داشتند و جز به برگشت سریع سرمایه و سود بیشتر نمی اندیشیدند و در روابط این دو گروه و کارگران هیچ نظام قانونمندی موجود نبود اتحادیه ها در قطع ید یا لااقل به حداقل رساندن این اجحافها نقش بسزایی داشتند .
سفیر انگلستان اوضاع اواخر سال ۱۳۲۲ یعنی دوسال پس از تشکیل فعال اتحادیه های کارگری در ایران را در گزارش ویژه ای چنین خلاصه می کند : « دو سال پیش کارگران کاملا" استثمار می شدند . آنها ناچار بودند روزانه ده ساعت کار کنند و این برای دستمزدی به ارزش اندک ده ریال بود و هیچ کاری برای تضمین تندرستی آنها انجام نمی گرفت و غرامتی هم برای مصدومیت زمان کار آنها پرداخت نمی شد . درضمن کارخانه داران هم داراییهای هنگفتی انباشت می کردند . هنگامی که نخستین نشانه ی پایداری نمایان شد ، کارخانه داران و دولت اهمیت آن را درک نکردند آنان از شوروی می ترسیدند و نگران بودند که عقاید کمونیستی درحال گسترش ، در بین کارگرانشان رواج یابد . همچنین از اینکه کارگران ساده و معمولی با اشخاص مهم و متشخصی چون آنان ( کارخانه داران ) با بی احترامی رفتار کنند خشمگین هستند ؛ برای آنان جریحه دار شدن شان و منزلت اهمیت دارد . حرص و آز را هم می توان به اینها افزود چون تنها فکر آنها پول و پول بیشتر است و به هیچ روی نمی خواهند حتی اندکی از سود هنگفتشان را به کارگران واگذارند . آنها هر موضوع مربوط به دعوای کارگران را ناخوشایند می دانند .و معمولا" بر این باورند که این دعواها کار مخالفان استو کارگران نادانتر از آنند که مسئولیتی برعهده گیرند ... اکنون آشکار است که ایران آغاز دوره ای نوین و پیدایش جنبش اجتماعی جدیدی را تجربه می کند . امتیازاتی که کارگران بدست آورده اند چشمگیر است و حتما" به این کار ادامه خواهند داد تا کارفرمایان قدرت تازه آشکار شده ی آنان را درک کنند . »
به دلیل همین سبقه ی خاص است که تاریخچه ی اتحادیه های کارگری ایران بسیار اهمیت می یابد . هرچند امروز عصر نهادهای چند بعدی است همچنان تشکیلات صنفی و کارگری در کشور ما علیرغم اهمیتشان از ضعفهای بسیاری رنج می برند . عدم توجه به این نهادهای مهم جامعه ی مدنی می تواند همچنان جامعه ی ما را از مردمسالاری عدالت اجتماعی واقعی ، توسعه ی پایدار و شرکت در تعاملات جهانی باز دارد . هر چند امروز از سازمانهای غیردولتی و نهادهای جهانی پیشرفته تر سخن به میان است چگونه می توان به چنین نهادهایی اندیشید وقتی هنوز جای نهادهایی همچون اتحادیه ها ، احزاب و گردهم آییهای موثر مردمی در فضای جامعه ی ما خالی است و هنوز دید مثبت و جهت داری نسبت به آن از سوی نهادهای رسمی وجود ندارد ؟

[ دکتر مهدی پیروز نیا ]
منبع : هفته نامه فصل نو