شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


چالدران؛ شکست پیروزمندانه صفویه


چالدران؛ شکست پیروزمندانه صفویه
سرآغاز جنگ‌های چندصدساله ایران و عثمانی را باید در ابتدای دوره صفویه جست.
یعنی زمانی كه ایران در سایه تمركز قدرت سیاسی، تثبیت مرزهای تاریخی و وحدت مذهبی هویت ویژه‌ای پیدا كرد و این هویت ویژه را از سوی همسایه‌ای شوكتمند در مرزهای غربی خود در معرض تهدید جدی یافت. بی‌شك دولت عثمانی نیز از وجود رقیبی تازه‌نفس در كنار خود بیمناك بود. خاصه آنكه علاوه بر اختلاف‌های سیاسی معمول، تعارض‌های مذهبی عمیقی با این رقیب تازه‌پا داشت.
به بیان دیگر، تاسیس دولتی با ایدئولوژی رزمنده شیعی در جوار مرزهای امپراتوری سنی مذهب عثمانی، خطری بالقوه برای عثمانیان بود و بیم آن می‌رفت تركمن‌های ساكن در شرق آناتولی كه خود زمانی از حامیان حكومت عثمانی بودند، در حوزه مغناطیس «ایدئولوژی صفوی» قرار گیرند و گروه‌گروه در سلك مریدان و جان‌نثاران این خاندان درآیند. اگر چنین می‌شد، بی‌تردید بخش بزرگی از شرق امپراتوری عثمانی كه قلمروی قبایل تركمن بود، زیر چتر حكومت صفویه قرار می‌گرفت و مكتب تشیع یكی از كامل‌ترین موفقیت‌های تاریخی‌اش را به دست می‌آورد.
در این هنگام برای دولت عثمانی زنگ‌های خطر یكی پس از دیگری به صدا درمی‌آمدند و شورش شیعیان امپراتوری لحظه به لحظه فزونی می‌گرفت. این وضع برای بایزید دوم (فرزند سلطان محمد، فاتح قسطنطنیه، پایتخت افسانه‌ای بیزانس) تحمل‌پذیر نبود و او بی‌آنكه اندكی تردید روا دارد، به سركوب یا تبعید دسته‌‌جمعی شیعیان قلمروی خود پرداخت تا بلكه حضور ایدئولوژی صفویه در شرق و مركز آناتولی كاستی گیرد اما چنین نشد و مرگ بایزید، خاندان عثمانی را یك‌چند در گرداب جنگ‌های خانگی و برادركشی‌های دهشتناك فرو برد و سرانجام از میانه این گرداب سلیم (فرزند بایزید) سربرآورد و بر تخت نشست.
حالا دیگر همه چیز برای آتش زدن به خرمن جنگ مهیا بود چرا كه شاه اسماعیل صفوی در جنگ قدرت از رقبای سلیم پشتیبانی كرده بود و سردارانش نیز مدتی آناتولی شرقی را عرصه تاخت و تاز خود قرار داده بودند. هنگامی كه سلیم برای جنگ آماده شد، ابتدا برای اطمینان از پشت‌سر، شیعیان آناتولی را به دست قتل‌عامی هولناك سپرد و سپس با ۲۰۰ هزار سپاهی كه داشت به مرزهای امپراتوری صفوی حمله برد. آن هم برای پیكار با سپاهیانی كه در خوشبینانه‌ترین حالت افزون از ۴۰ هزار نبودند و گویا در برابر ۲۰۰ اراده توپ و ۱۰۰ خمپاره‌انداز سپاه عثمانی، سلاحی جز شمشیر خویش نداشتند. آنان گمان می‌بردند كه جنگ با سلاح آتشین، كاری ناجوانمردانه است و اگر جنگ را به كمك توپ ببرند، جوانمردی را باخته‌اند!
مقدر آن بود كه ۲ سپاه در دشت چالدران در برابر یكدیگر صف‌آرایی كنند و فصلی خاطره‌انگیز از تاریخ سرزمینشان را رقم بزنند (۹۲۰ هـ .ق) همین كه جنگ آغاز شد، غرش توپ‌های عثمانی مجال هنرنمایی را از قزلباشان صفوی گرفت و سرداران سپاه یك به یك بر زمین افتادند.
اسماعیل با باقیمانده سپاه عقب نشست و سلیم فاتحانه قدم در تبریز نهاد. لیكن به سبب جنگ و گریز بقایای سپاه صفوی و فرارسیدن زمستانی سخت، شهر را خالی كرده و به دست مغلوبان سپرد.
چالدران نخستین جنگ بزرگ صفویان و نخستین شكست بزرگ آنان بود اما شگفت است كه چون نشانه افتخاری پذیرفته شد و سال‌ها بعد خاطره‌اش در كنار خاطره پیروزی‌های درخشان و جنگ‌های ظفرمندانه صفویه بر تارك عمارت چهلستون نقش بست.
پس از چالدران تا هنگام مرگ اسماعیل، دیگر هیچ جنگ مهمی میان ۲ دولت درنگرفت اما هنگامی كه تهماسب، فرزند خردسال اسماعیل جانشین پدر شد و دربار صفوی در كشمكش میان سرداران برای تسلط بر شاه خردسال گرفتار آمد و در همان حین با یورش ازبكان در مرزهای شرق روبه‌رو شد، امپراتوری عثمانی دریافت كه نباید این فرصت طلایی را از دست بدهد. این بار نوبت «سلطان سلیمان قانونی» قدرتمندترین سلطان تاریخ امپراتوری عثمانی بود تا بر طبل جنگ بكوبد و سردارانش را راهی مرزهای ایران سازد. تهماسب در اولین تهاجم در مقابل ۹۰ هزار سپاهی عثمانی به زحمت توانست كه ۷ هزار مرد جنگی را گردآورد و البته روشن بود كه حاصل این مصاف چه می‌تواند باشد. طی چند رشته جنگ تمامی عراق از ایران منتزع شد و تبریز در پایتخت صفویان، هم مدتی به اشغال سپاه عثمانی درآمد. توان بقا در برابر چنین نابرابری‌هایی می‌رساند كه تهماسب استاد تكنیك‌های محافظه‌كارانه بوده است. او از تاكتیك امحاء منابع حداكثر بهره‌برداری را می‌كرد. نواحی مرزی آذربایجان كه ارتش مهاجم عثمانی می‌بایست از آن بگذرد به طور منظم ویران می‌شد. زمانی كه نیروهای عثمانی به مرز ایران می‌رسیدند در انتهای خطوط مواصلاتی طولانی قرار می‌گرفتند و رساندن تداركات به افرادشان دشوار می‌گردید و هر چه بیشتر به داخل آذربایجان پیشروی می‌كردند، در وضع بدتری قرار می‌گرفتند. هنگامی هم كه ناگزیر به عقب‌نشینی به نواحی كوهستانی آذربایجان و كردستان می‌شدند، كردها و سایر قبایل به ستوهشان درمی‌آوردند و آنگاه پشیمان از كرده خود، از همان راهی كه آمده بودند، باز می‌گشتند.
منبع : روزنامه تهران امروز