پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

پیوند نیکی و حقیقت


پیوند نیکی و حقیقت
از دیرباز نسبت میان هنر (Techne) و طبیعت (Physis) مورد بحث اندیشمندان بوده است.
یونانیان نیز میان هنر و طبیعت تفاوت می‌گذاشتند. طبیعت یا وجود به تعبیر آنها بر نفس پدیده‌ها دلالت داشت، بدین معنی كه شكوفایی و سیر آن درون ذات بود و از خارج وجودش برانگیخته نمی‌شد. با این حال اگر انسان در سیر از عدم به وجود و از وجود به عدم در پی تصرف این روند برمی‌آمد و در سایه دانش و بینش خویش به ساختن و آفرینش مبادرت می‌ورزید، نتیجه این تلاش هنر و یا تخنه (Techne) نامیده می‌شد.
قبل از آنكه فیلسوفانی چون سقراط و افلاطون به مساله طبیعت و هستی بپردازند فیلسوفانی همچون آنكسیمندروس و تالس به عنوان دانش‌پژوهان طبیعت در پی دست یافتن به رمز و راز‌ طبیعت به پژوهش می‌پرداختند اما سقراط و افلاطون برای نخستین‌بار طبیعت را در سایه هنر به طور دقیق مورد مطالعه قرار دادند.افلاطون مدعی بود اگر بخواهیم در ساحت طبیعت جای پایی برای خویش بگشاید ناگزیر است به دانشی كه تخنه نام دارد، دست یابد.تخنه در روزگار كهن به هیچ‌وجه ساختن و ابداع ایجاد نمی‌كرد، بلكه به گونه‌ای از دانش معطوف بود كه آگاهی از آن ساختن و آفرینش آثار هنری را در پیش داشت.بعدها ارسطو معنای دیگری از تخنه را مطرح كرد اما وی نیز بر این نكته تاكید داشت كه تخنه وجهی از دانش است. البته تعریف ارسطو از تخنه با آنچه كه امروزه هنر نامیده می‌شود مشابهت بیشتری دارد.
در فلسفه افلاطون منظور از تخنه استعداد هنری، محاكات و تقلید از زیبایی‌های طبیعی و انسانی بود. در فرهنگ كهن یونانی تخنه ارتباط نزدیكی با پوئیسیس داشت اما از زمان سقراط و افلاطون واژه میمسیس كه در فارسی به محاكات و یا تقلید ترجمه شده است، جانشین آن گشت. واژه پوئیسیس به معنای از پرده بیرون آوردن بود یعنی هنرمند حقیقت را از پرده خیال خویش بیرون می‌آورد و آن را به عالم شهود وارد می‌كند.
اما در امر محاكات قرار نیست چیزی از عالم خیال به حقیقت وارد شود بلكه هنرمند به ساختن و شكل دادن طبیعتی می‌پردازد كه می‌بیند در واقع به تقلید و تجسم طبیعت دست می‌زند. چنین تجسمی هرگز نمی‌تواند از حد موضوع فراتر رود و به نظر سقراط و افلاطون، انسان موجودی است كه از صورت‌های ناب تنها می‌تواند تصاویری ناقص و محسوس به دست دهد. در تعریف پوئیسیس ما با سفر به درون و تخیل خویش دست به ابداع و خلاقیت می‌زنیم اما در قلمرو میمسیس همان‌گونه كه افلاطون در جمهوریت نیز بدان اشاره می‌كند، صنعتگران به مدد تخنه وسائل و ابزاری را كه المثنی‌هایی از صورت‌های ناب هستند را برای مصرف مردم تولید می‌كنند.به طور كلی برای تمام آثار هنری و صنعتی سه وجه را می‌توان در نظر گرفت. وجه نخست همان صورت معقولی است كه خداوند آن را خلق كرده است. وجه دوم به وسیله دست‌ورزان و صنعتگران انجام می‌شود و سوم همان وجهی است كه طی آن نقاشان در پرتو چهره‌پردازی به وجود می‌آورند. در واقع هنرمند وجه سوم ظهور و خلق را برعهده دارد و شاید به همین جهت است كه از نظر افلاطون در مرتبه پایین آفرینش قرار می‌گیرد.یكی از مقولات مهمی كه در فلسفه یونان وجود دارد آرته (Arete) كه معنی چندان دقیقی در فارسی ندارد.
البته معنایی چون فضل، بزرگواری و شرف برای آن در نظر گرفته شده است. دو مكتب مهم غرب در جهت‌گیری ترجمه و تعریف این واژه نقش داشتند، یكی مكتب ارزش‌شناختی كانت و دیگری مكتب سودباوری انگلوساكسون. این دو مكتب در رابطه با پیوند میان حقیقت و نیكی دو دیدگاه متفاوت را عرضه می‌كنند، مكتب سود‌باوری در ارزشگذاری كنش‌ها و رفتار آدم‌ها عامل بهره‌وری و لذت را ملاك قرار می‌دهد اما به باور طرفداران كانت، نخستین سوالی كه در مورد مسائل اخلاقی می‌توان مطرح كرد، به حق و تكلیف انسان مربوط می‌شود. در مسائل ارزشی باید اصل خوشی و لذت را كنار گذاشت و پرسید وظیفه و تكلیف من چیست؟پیروان مكتب كانت در تعریف و تعیین محدوده واژه آرته از آن به فضیلت، پارسایی و تقوا تعبیر كرده‌اند و پیروان مكتب سود‌باورانه بوده‌اند و این واژه را به بزرگواری، كمال و برتری ترجمه كردند. برای رسیدن به معنایی دقیق‌تر برای این واژه باید به كاربرد آن در متن یونان قدیم رجوع كرد. در آن زمان مراد از آرته، امكان رسیدن به حداكثر توانایی در انجام یك عمل و رسیدن به نتیجه هرچه بیشتر بود.در دوران ماقبل هومر این واژه به ویژگی‌هایی همچون شجاعت، دلاوری و مردانگی اشاره داشت اما در زمان هومر، آرته با نیكی پیوندی یافت. در ایلیادو ادیسه هومر، آرته به صورتی متعارف برای همه قهرمانان و بزرگان به كار می‌رفت و به تدریج با زوال فرهنگ اسطوره‌ای و پایان دوران هومر، دگرگونی در معنای این واژه بروز كرد. از این دوره به بعد برتری و بزرگواری به فضیلت‌های درونی از جمله اعتدال و عدالت‌خواهی قرار گرفت و آرته نیز كاربرد معنایی جدیدی در همین راستا پیدا كرد. در واقع با گذر زمان آنچه كه فضیلت و برتری محسوب می‌شود زیر لوای آرته قرار می‌گرفت.
منبع : روزنامه تهران امروز