چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

بلانکیسم(Blanquism)


بلانکیسم(Blanquism)
بلانکیسم به روش سیاسی و اندیشه‌ای گفته می‌‌شود که برگرفته از روش و نظرات لوئی اگوست بلانکی(Louis Auguste Blanqui) (۱۸۸۱ـ۱۸۰۵) انقلابیِ فرانسوی باشد.
وی از چهره‌های برجسته رهبران کارگری فرانسه در قرن نوزدهم به شمار می‌آمد. بلانکی سازمان‌دهنده انواع انجمن‌های سری و باشگاه‌های مردمی بود که در بسیاری از توطئه‌های ضدحکومت شرکت داشت. اعتقاد این چهره انقلابی بر این بود که با روش‌های توطئه‌آمیز می‌توان بورژوازی را سرنگون کرد. بلانکی در انقلاب‌های ۱۸۳۰ و ۱۸۴۸ پاریس شرکت داشت. همچنین شورش ۱۸۳۹ پاریس به رهبری بلانکی و باربِس از آرمان‌های جمهوریخواهی و شبه‌سوسیالیستی دفاع می‌کرد. او در جریان کمون پاریس به ریاست کمون برگزیده شد. در ۱۸۴۰ به جرم شرکت در شورش مسلحانه به مجازات اعدام محکوم شد، اما این مجازات بعدها به حبس ابد تخفیف داده شد.
در ۱۵ می ۱۸۴۸، بلانکی و حزب پرولتاریایی در رأس انبوه مردم به مجلس تازه انتخاب‌شده حمله بردند، با این هدف که آن مجلس را براندازند و حکومت موقت تازه‌ای تشکیل دهند. پس از دفع حمله مردم توسط گارد ملی، بلانکی، باربِس، آلبرت و راسپای توقیف شدند. او از ۱۸۴۰ تا ۱۸۴۸ در سیاهچال‌های نظام پادشاهی و از آن پس، سال‌ها در زندان‌های جمهوری و امپراتوری به سر برد. یک‌بار به خاطر شرکت در حوادث ۳۱ اکتبر ۱۸۷۰ به مرگ محکوم شد. او یکی از گروه‌هایی بود که در ۳۱ اکتبر بخشی از قدرت را در اختیار گرفت. در ۱۸۷۹ به عضویت پارلمان از بوردو انتخاب شد، اما دولت انتخاب او را به رسمیت نشناخت. در طول حکومت کمون، بلانکی در قلعه «تورو» زندانی بود. بلانکی با این‌که خود در زندان بود، به‌عنوان صدر دولت حاصل از قیام اعدام شد. کوشش‌های کمون برای نجات او به جایی نرسید. با این‌که او در زمان تشکیل کمون در زندان بود و نقشی عملی نداشت در ۱۸۷۲ به همراه دیگر اعضای باقی‌مانده از کمون به تبعید محکوم شد، اما به علت شرایط بد جسمی‌ این تبعید به یک سال زندان تخفیف داده شد. روز ۱۰ ژوئن ۱۸۷۱ از زندان «کلرو» آزاد شد و روزهای آخر عمرش در پاریس گذشت. او پس از یک سخنرانی در میتینگی انقلابی در پاریس سکته کرد و در اول ژانویه ۱۸۸۱ جان سپرد. این سوسیالیست فرانسوی ۳۳ سال از عمر ۷۶ ساله خود را در زندان گذراند. آرای انقلابی او زیر نفوذ بابوفیسم* شکل گرفت و در مارکس نفوذ کرد. بلانکی ماده‌باور (ماتریالیست) و عقل‌باور (راسیونالیست) بود و به پیشرفت بی‌پایان تاریخ باور داشت و بر آن بود که تاریخ از مرحله فردیت مطلق که روزگار انسان وحشی است، به‌سوی کمونیسم در حرکت است. او به تضادهای اجتماعی نظام سرمایه‌داری می‌تاخت و برای برافکندن آن روش‌های آنارشیستی و توطئه‌گرانه پیشنهاد می‌کرد.
بلانکی به تئوری‌های تاریخی و اجتماعی یا اقتصادی اهمیتی نمی‌داد، اما قلب و ذهن خود را مصروف انقلاب کارگری کرد. باور او بر انجام انقلاب توسط یک گروه زبده و به شدت سازماندهی‌شده کارگران بود.
به‌طورکل جنبش کارگری در فرانسه تابع دو سنت بود: نخست سنت بلانکی و بابوف، یعنی سنت انجمن‌های مخفی و انقلابی و دیگری سنت سوسیالیستی و آنارشیستی که از تعاونی‌ها و انجمن‌های همکاری و مانند آن حمایت کرد.
بلانکیسم در جنبش‌های انقلابی دیگر کشورها، بویژه در نارودنیک‌های روسیه نفوذ کرد. نارودنیک‌های روسیه بر آن بودند که روسیه بی‌آن‌که مرحله سرمایه‌داری را بگذراند، می‌تواند مستقیم به سوسیالیسم برسد و اساس آن را می‌توان بر کمون‌های روستایی گذاشت.
جنبش انقلابی فرانسوی قرن هجدهم که هدف آن ایجاد «جمهوری برابران» بود. این جنبش نام خود را از رهبر خود، فرانسوا نوئل بابوف گرفته است.
نیلوفر سیاوشی
منابع:
۱ـ دانشنامه سیاسی، داریوش آشوری، انتشارات مروارید، ۱۳۷۶.
۲ـ جنگ داخلی در فرانسه، ۱۸۷۱، کارل مارکس، ترجمه باقر پرهام، نشر مرکز، ۱۳۸۰.
۳ـ اصلاح یا انقلاب، رزا لوکزامبورگ، ترجمه اسدالله کشاورزی، انتشارات آزادمهر، ۱۳۸۱.
۴ـ نبردهای طبقاتی در فرانسه (ویرایش دوم)، کارل مارکس، ترجمه باقر پرهام، نشر مرکز، ۱۳۸۱.
۵ـ جامعه‌شناسی سیاسی، حسین بشیریه، نشر نی، ۱۳۸۰.
۶ـ دانشنامه آزاد اینترنتی ویکی پدیا.
منبع : ماهنامه چشم انداز ایران