پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

تنبیه بدنی هنوز از مدارس رخت بر نبسته است


تنبیه بدنی هنوز از مدارس رخت بر نبسته است
نیازی به توضیح و تاکید نیست که بحث آموزش و پرورش یکی از اساسی ترین و زیربنایی ترین مباحث جامعه شناسی است. در واقع پیشرفته بودن یا نبودن جوامع و کشورها تا حد بسیار زیادی به کیفیت آموزش و پرورش در آن کشورها مربوط می شود و همیشه رابطه ای مستقیم میان نوع و کیفیت سیستم آموزشی یک کشور و بالندگی و پیشرفت آن وجود دارد.
وقتی صحبت از سیستم آموزشی می شود، مجموعه ای از قواعد و تعاریف به میان می آیند که فونداسیون و زیربنای یک سیستم آموزشی را می سازند. در اینکه سیستم آموزشی ما هنوز قدیمی و براساس مدلهای پنجاه شصت ساله گذشته کشورهای پیشرفته است، شکی نیست و در اینکه این سیستم باید اصلا‌ح و به روز شود، هم از نظر بار علمی و هم از نظر شیوه ارائه مطالب و دروس.
اما من در این نوشته قصد ندارم به کیفیت و سطح آموزش در ایران بپردازم. موضوعی که قصد طرحش را دارم مربوط است به شیوه رفتار سیستم آموزشی ما با افراد یا همان دانش آموزان. این را هم پیشاپیش باید گوشزد کنم که در این نوشته نمی خواهم در حکمی کلی شیوه رفتار همه معلمان ایرانی را با دانش آموزان محکوم کنم. شکی نیست که اکثر معلمان ایرانی، انسانهایی دلسوز هستند که به کارشان عشق می ورزند و در نتیجه منطقا نمی توانند رفتار بدی با دانش آموزانشان داشته باشند. در اینجا وقتی صحبت از پدیده دانش آموز آزاری می شود، موضوع سخن آن دسته معدود از معلمانی هستند که به علل مختلف و حتی شاید نامعلوم، با رفتارهای نامناسب به آزار دانش آموزان می پردازند و با این کار آسیبی شدید، نه تنها به سیستم آموزشی کشور، بلکه به کل جامعه وارد می سازند. نباید به آسانی از کنار این مسئله اساسی گذشت.
در خبرهای چند ماه پیش آمده بود که در یکی از شهرهای جنوبی کشور، دانش آموزی بخاطر اینکه از سوی معلمش با کابل تنبیه شده بود دچار قطع نخاع شد. تصورش هم روح انسان را به لرزه می اندازد. البته مسلم است که تنبیه‌هایی که در مدارس ما صورت می گیرد، همیشه به این شدت نیستند و آن حادثه نقطه ماکزیمم چیزی است که شکل تعدیل یافته اش روزانه در برخی از کلا‌سهای درس صورت می گیرد؛ کلا‌سهایی که قرار است جایی باشند برای پرورش فکری و ذهنی کودکان.
نه تنها تنبیه بدنی، بلکه هر نوع تنبیهی که باعث وارد شدن ضربه به روح و روان کودک شود محکوم است و باید ممنوع باشد. تحقیر کردن دانش آموزان به هر شکلی مضر است و اثر بدی بر زندگی آینده آنها می‌گذارد و حتی می‌تواند منجر به بیزار شدن آنها از درس و مدرسه و نهایتا باعث ترک تحصیل آنها شود. کودکی که هر روز در مدرسه به اشکال مختلف از سوی معلم‌ها یا ناظم‌ها تنبیه و تحقیر می‌شود، چه دلیلی دارد که تحصیل را ادامه دهد و به درس علا‌قه مند باشد؟ آیا مدرسه و کلا‌س درس برای او حکم زندان و اتاق شکنجه را نخواهد داشت؟
شخصا افراد زیادی را دیده ام که بخاطر رفتار بد و پر از خشونت بعضی از معلمان و ناظمان، ترک تحصل کردند و قید درس و مدرسه را زدند. مهمترین ضربه ای که رفتار بد معلمان و ناظمان به دانش آموزان می زند این است که آنها را به عقده حقارت دچار کرده و اعتماد به نفس آنها را می گیرد. یادم هست که در سال اول راهنمایی، معلمی یکی از دانش آموزان را که لکنت زبان داشت، سر موضوعی (احتمالا‌ صحبت با بغل دستی) مورد مواخذه قرار داد و سیلی ای به صورت او زد. آن دانش آموز خواست توضیح دهد اما بخاطر لکنت زبانش، که در آن لحظه به خاطر اضطراب و ترسش چند برابر شده بود، نمی توانست و مدام کلمات را تکرار می کرد. آن فردی که معلم نامیده می شد دقیقا چنین جمله ای به او گفت: <حرف زدنش رو ببین. آشغال...> این اتفاق و رفتار منزجر کننده آن معلم آنقدر تلخ و تکان دهنده بود که من، که یکی از دانش آموزان آن کلا‌س بودم و نه فرد مورد مواخذه قرار گرفته، بعد از چندین سال هنوز آن را به شکل کامل و دقیق به یاد دارم. تصورش را بکنید که این اتفاق چه اثر بدی روی آن دانش آموز گذاشت. او نه تنها کتک خورد و تحقیر شد و مورد توهین قرار گرفت، بلکه به خاطر نقصی که هیچ تقصیری در آن نداشت محکوم و مسخره شد. رفتارهایی از این دست هر روز در بعضی کلا‌سهای ما تکرار می شوند و دانش آموزان، هر روز مورد آزار و تحقیر و ترور شخصیت قرار می گیرند. این روند باید متوقف شود و افرادی که چنین برخوردی با دانش آموزان دارند، هرگز نباید اجازه حضور در کلا‌سها را پیدا کنند. معلمی حرفه بسیار محترم و مقدسی است و افرادی باید در کسوت معلم خدمت کنند که واقعا لیاقت این کار را داشته باشند. ‌
گاهی تنبیه یک مسئله اجتناب ناپذیر است و نمی توان از آن چشم پوشید اما سوالی که اینجا پیش می آید این است که تنبیه چیست و باید چگونه باشد. تنبیه به معنی آگاه کردن است. آیا ابزار دیگری غیر از کتک زدن و توهین و تحقیر کردن برای آگاه کردن یک دانش آموز وجود ندارد؟ مسلما روش‌های زیادی برای این منظور وجود دارد که هم موثر است و هم بی ضرر. تنبیه بدنی و ترور شخصیت دانش آموزان آنقدر زیان آور است که حتی اگر هیچ روش کارای دیگری برای آگاه کردن دانش آموز خطاکار وجود نداشته باشد، نباید به آن روشهای مضر متوسل شد. شخصیت و روح یک انسان را نباید به هیچ بهانه ای نابود کرد. در این جا باید این نکته را هم یادآوری کرد که یک دانش آموز خطاکار یا ضعیف، یک مجرم و یا متهم نیست و نباید به هر شکل و تمهیدی کمر به مجازات او بست. ‌
معلمی شغلی است که در آن نه تنها باید مهارت داشت، بلکه باید علا‌قه هم داشت؛ علا‌قه به معلم بودن؛ در واقع عاشق بودن و عشق ورزیدن به یاد دادن و پرورش دادن است. بدیهی است که مانند همه شغلها، بعضی‌ها از سر اجبار یا تصادف شغل معلمی را انتخاب کرده اند. بعضی از این افراد ممکن است بعد از مدتی به این کار علا‌قه مند شوند و مانند همه معلمهای خوب، عاشقانه به کارشان بپردازند و اعتلا‌ی روحی و روانی و علمی دانش آموزان را سرلوحه کار خود قرار دهند. اما آن عده که حتی پس از معلم شدن به این کار علا‌قه ای پیدا نمی‌کنند و آن را یک وظیفه تحمیلی حس می‌کنند، ممکن است به چیزهایی مثل سلا‌مت روحی و احساسی دانش آموزان بی توجه باشند و حتی گاهی بعضی از فشارهایی را که زندگی به آنها تحمیل می‌کند، اصطلا‌حا سر بچه‌ها خالی کنند. رفتار بد بعضی از معلمان با دانش آموزان یک حقیقت است و همه آنهایی که روزگاری را پشت میز و نیمکت مدرسه گذرانده اند، آن را تصدیق می‌کنند. بعضی معلمان، که خوشبختانه از نظر تعداد در اقلیت قرار دارند، کلا‌س درس را با جبهه جنگ اشتباه می‌گیرند و به هر شیوه ممکن و به هر بهانه ای، دانش آموزان را آزار می‌دهند. آیا نباید با این افراد برخورد شود؟ آیا اصولا‌ در آموزش و پرورش به این مسئله آن طور که باید، اهمیت داده می شود؟ اگر جواب مثبت است، چه نهادی مسئوول برخورد با آنها است؟
فریبا‌هادوی
منبع : روزنامه جام‌جم