شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


راک ایرانی


راک ایرانی
به راستی با شنیدن کدام موسیقی یکی از ما فریاد می‌زند (هی! این موسیقی ماست، برای ما ساختنش!!)
چندی پیش با یکی از اساتید گیتار الکتریک به گفتگو نشسته بودیم. «فرهاد مجذوب» که حدودا از سال چهل و هفت به نوازندگی گیتار الکتریک مشغول بوده است، با گروه‌های بسیاری از قبل انقلاب تا به حال همکاری کرده. مجذوب در حین گفتگو به مسئله‌ای اشاره کرد که برای من بسیار جذاب بود، «راک ایرانی»! وی دورنمای کار خود را در حدود چهل سال قبل رسیدن به سبکی عنوان کرد که خودش بر آن راک ایرانی نام نهاده.
همین مسئله بهانه‌ی نوشتن این یادداشت شد. در این مقاله سعی بر این است که با نگاهی اجمالی بر تاریخچه‌ی موسیقی راک در غرب و رابطه‌اش با اجتماع ایران مروری داشته باشیم بر مفهوم راک ایرانی.
منشأ راک اولیه را باید در سرودهای انجیلی سیاهان، سبک ریتم بلوز و همچنین موسیقی جاز (Jazz) جستجو کرد. در دهه ۱۹۵۰ نوای ساکسوفون و گیتار الکتریک با ضرباهنگ قوی به این موسیقی اضافه شد و سبکی را به وجود آورد که در ابتدا «راک اند رول» و سپس به اختصار «راک» نام گرفت.
این موسیقی در ظرف نوزده سال چنان محبوبیتی کسب کرد که در سال ۱۹۶۹ در همایشی سه روزه به نام «ووداستاک» توانست بیش از سیصد هزار بیننده را در فضای باز به خود جلب کند. در اواخر دهه ۱۹۷۰ کم کم راک جای خود را به «هوی متال» داد و بعد هم در دهه ۱۹۹۰ موسیقی «رپ» باب میل جوانان غربی قرار گرفت.
در موسیقی راک از همان ابتدا ما با دو مسئله‌ی اصلی روبرو هستیم، یکی فرم این موسیقی از لحاظ علمی و اصول هارمونی و دوم ترانه و مضمون اشعاری که این موسیقی را همراهی می‌کند. موضوعی که در اینجا مد نظر ماست مسئله‌ی دوم یعنی ترانه و چگونگی شکل‌گیری آن می‌باشد.
به عقیده‌ی من ترانه در موسیقی راک می‌تواند به‌مراتب پراهمیت‌تر از فرم موسیقی از لحاظ ساختار هارمونیک باشد.
چرا که موسیقی راک خود زائیده‌ی شرایط اجتماعی خاص در دهه‌های ۱۹۵۰ تا ۱۹۹۰ است و نمود اولیه‌ی این شرایط در ترانه‌های این چند دهه متجلی شده. آوازهای راک که اغلب سراینده و خواننده‌ی آن یکی است، در حقیقت بازتاب شیوه‌ی زندگی آمریکائی، مانند بی بند و باری فزاینده‌ی جنسی بود. شعر این آوازها بیش از آنکه همانند آوازهای دهه ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ عاشقانه و احساساتی باشد، گرایش به بیان صریح و بی‌پرده‌ی مضامین جنسی داشت. اجراکنندگان راک در دهه ۱۹۶۰ اغلب به مخالفت و تمسخر جنگ فرسایشی ویتنام می‌پرداختند. آوازخوانان علاوه بر این در آوازهاشان به بیان تجربه‌های حاصل از استفاده مواد مخدر و تقلا برای کسب حقوق اجتماعی و همچنین مبارزه با تبعیض نژادی مبادرت می‌ورزیدند.
می‌توان مثالی زد، آوازخوان و ترانه‌سرای مشهور «باب دیلن» بخش عمده‌ی شهرتش را مرهون خواندن ترانه‌ایست به نام «Blowin in the wind»، مضمون این ترانه اعتراض به تبعیض نژادی است.
به طور کلی مهم‌ترین مسئله در موسیقی راک لحن اعتراض‌آمیز و تهاجمی و همچنین خشونتی است که در ترانه‌های آن نهفته. این نارضایتی از شرایط موجود است که اعتراض و خشونت را سبب شده و سپس در ریتم‌های درام (drum) که مارش‌های نظامی را تداعی می‌کند متجلی می‌شود. همچنین روح همین اعتراض است که در لگام افسار گسیخته‌ی گیتار الکتریک حلول کرده.
می‌بینیم که نقش اصلی در موسیقی راک را ترانه بر عهده دارد و در حقیقت روح ترانه است که در فرم و ساختار هارمونیک این موسیقی جریان پیدا می‌کند. حال اگر شعر و آواز را هم از این موسیقی برداریم و به موسیقی بدون کلام بیندیشیم باز هم اعتراض و خلق و خوی تهاجمی در ملودی‌های گیتار و ریتم‌های درام باقی می‌ماند. می‌توان پا را فراتر گذاشت و به جوهره‌ی راک حتی به دور از موسیقی اندیشید. راک یعنی انزجار از سقوط انسان و درحقیقت همین انزجار است که اعتراض را به همراه دارد. حال، ساز و آواز و ترانه تنها وسیله‌ایست برای فریاد. فریادی که بسترش گاه حنجره است و گاه سیم‌های گیتار.
در ایران قبل از انقلاب چندتایی گروه راک شکل گرفت که اغلب به اجرای آثاری از گروه‌های راک غربی می‌پرداختند. گروه‌هایی نظیر «friends» و.... ترانه‌هایی که این گروه‌ها می‌خواندند اغلب به زبان انگلیسی بود.
پس از انقلاب هم بعد از یک وقفه‌ی بیست و پنج ساله در همین چند سال اخیر گروه‌هایی شکل گرفته‌اند که ابتدا به اجرای آثاری از گروه‌های غربی پرداختند و سپس کم‌کم دست به آهنگ‌سازی زده و کارهایی از خودشان به اجرا درآوردند. این موسیقی‌ها را می‌توان به دو گروه با کلام و بدون کلام تقسیم کرد. در موسیقی بدون کلام شنونده اغلب با کولاژی از موسیقی راک دهه ۱۹۶۰ تا ۱۹۹۰ روبرو است که بسیار ناشیانه به هم متصل شده‌اند. و اما در موسیقی با کلام که ترانه نقش اصلی را بر عهده دارد، اغلب با ترانه‌هایی روبرو هستیم با مضامین مربوط به عشق‌های جنسی و زمینی که نمونه‌اش به شکل مکتوب، گاه در جاده‌ها و پشت کامیون‌ها قابل مشاهده است!
گروهی دیگر با این امید که کارهایشان رنگ و بویی ایرانی پیدا کند پا را فراتر گذاشته و به سراغ اشعار بزرگان شعر فارسی نظیر حافظ و مولوی رفته‌اند. در اغلب این آثار که در بر دارنده‌ی مضامین عرفانی هستند شنونده در وهله‌ی اول متوجه نمی‌شود که خواننده چه می‌گوید!! چرا که کلمات از دهان خواننده آنقدر سریع و ناقص بیرون می‌آیند که شنونده را دچار سردرگمی می‌کند. برای مثال می‌توان به آثار گروه راک ایرانی «اوهام» در کانادا و یا چندین گروه راک دیگر که به صورت زیرزمینی فعالیت دارند اشاره کرد.
مضامین اشعار گروه‌های راک ایرانی یا اغلب عشقی و خنک‌اند و یا عرفانی. در حالی که با مروری کوتاه بر ترانه‌های راک دیدیم که ترانه‌هایی این‌چنین در هیچ کجای تاریخ موسیقی راک جایی نداشته‌اند.
از طرف دیگر با نگاهی به تاریخ موسیقی راک در می‌یابیم که رادیو و تلویزیون و سینما به عنوان بستری بسیار مناسب در رشد و حرکت این سبک از موسیقی نقشی بسیار مهم و اساسی را ایفا کرده‌اند. برای مثال قطعه‌ی معروف «Rock around the clock» ساخته «بیل هالی» که از اولین آثار راک به شمار می‌رود بخش عمده‌ی موفقیتش را مدیون فیلمی است به نام «جنگل تخته سیاه» که در سال ۱۹۵۵ به نمایش درآمد. و یا می‌توان به شبکه تلویزیونی MTV اشاره کرد که در دهه ۱۹۸۰ بازار راک را تسخیر کرده بود. در حالی که در ایران نه تنها در تلویزیون اصلا به این سبک موسیقی پرداخته نمی‌شود، هیچ با آن مبارزه هم می‌شود، به طوری که می‌بینیم اگر بر حسب اتفاق نوازنده‌ای را به جلوی دوربین دعوت کنند از نشان دادن ساز او سرباز زده و به نمایش گل‌های مصنوعی داخل استودیو و لامپ‌های چشمک‌زن مبادرت می‌ورزند. با این تفاسیر اگر هم راک ایرانی به وجود بیاید در کدام بستر باید رشد کند و شکوفا شود؟
در سینما هم که خیل فیلم‌های سطح پایین و احیا شده‌ی ژانر «فیلمفارسی» موسیقی «پاپی» درخور خود را یافته‌اند؛ نمی‌دانم کی، بالاخره آن بازیگر سینما از قدم زدن در زیر باران پس از جدایی از دختره دست برداشته و به مضامینی پرداخته خواهد شد که مردم به شکلی واقعی با آن‌ها در برخورد و گذران زندگی‌اند.
باز هم به تاریخ بازگردیم. در سال ۱۹۵۵، باب دیلن چهارده ساله با شنیدن موسیقی «Rock around the clock» فریاد زد «هی! این موسیقی ماست، برای ما ساختنش!» به راستی چه تفاوتی در این اثر وجود داشته که نه تنها باب دیلن بلکه میلیون‌ها جوان دیگر نیز هم‌صدا با او چنین فریاد زده بودند؟ این روح آزادی‌خواهانه، خشونت و اعتراض نهفته در این موسیقی بوده که باب میل جوانان قرار گرفته بود. جوانانی که در زیر آتش توپخانه‌های جنگ جهانی دوم متولد شده بودند و فاجعه‌ی مرگ‌بار و تلخ ویتنام را در پیش رو داشتند.
می‌خواهم اینطور نتیجه بگیرم که اصلا راک زائیده‌ی جنگ است. جنگی بین انسان و خودش، جنگی بین انسان و ماشین، جوهره‌ی این جنگ نامیراست و در برهه‌های مختلف تاریخی تنها چهره‌اش را عوض می‌کند.
آن‌وقت ما در ایران می‌خواهیم با موسیقی راک از می عشق الهی سرمست شویم و از بوی باران و لطافت شبنم لذت ببریم!! آیا تنها دغدغه‌ی جوان ایرانی سرخوردگی‌های عشقی است؟ آیا در این آشفته بازار اصلا جایی برای سر تکان دادن و «هو هو» زدن باقی می‌ماند؟ نسلی که در چند دهه‌ی گذشته شاهد این همه دگرگونی بوده، نسلی که در پناهگاه‌ها و در زیر بمباران هوایی متولد شده، نسلی که صدای لالائی‌اش آژیر وضعیت قرمز رادیو بوده، تا چه حد می‌تواند دغدغه‌های خود را در نازل‌ترین نگاه به عشق دختر پسری پیدا کند؟ نسلی که سایه‌ی سنگین و پر غرور پدر را بر سرش حس نکرده، که رفقا، از هر ده تا نه تایشان اهل بخیه از کار در آمده‌اند، این نسل تا چه حد می‌تواند از لطافت باران سرمست شود؟
مقصود این نیست که راک ایرانی الزاما باید ترانه‌هایی با مضامین ضد جنگ را در خود جای دهد. مقصود جوهره‌ی جنگ است. باید دید پیشینه‌ی اجتماعی و سیاسی ما چیست. جوهره‌ی جنگ و خشونت و همچنین روح معترض راک، هم در اجتماع امروز ما و هم در گذشته‌ی ما و حتی در تاریخ مشروطه کاملا حضور دارد. در کوچه و بازار، در تاکسی، در خس و خس نفس‌های جانبازان شیمیایی، در راهروهای متعفن از بوی خون کوی دانشگاه، در دفترچه خاطرات نیم سوخته و خیس از اشک جنگ‌زدگان خرمشهری، و در هزاران جای دیگر روح دردمند و معترض راک حضور دارد. و همین روح است که باید در حنجره و ساز هنرمند حلول کند تا روزی برسد که نسل من هم ترانه‌ای داشته باشد که پس از شنیدنش فریاد بزند: «هی! این موسیقی ماست، برای ما ساختنش!!»

محمدصادق تسبیحی
منبع : خبرگزاری ایسنا