سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

معنویت و محبت چکیده‌ی همه ادیان است‏


معنویت و محبت چکیده‌ی همه ادیان است‏
معنویت، نحوه مواجهه انسان با هستی است که رضایت باطن را به دنبال دارد و گوهر اصلی دین است. سه مرتبه معنویت عبارت‏اند از: عدل و احسان و محبت. انسان‌های معنوی ویژگی‏هایی دارند که در رأس آنها «خوددوستی» قرار دارد.
مراد ما از دین نظام اندیشگی است
که اولاً، از جهان هستی و موضع انسان نسبت به جهان هستی تفسیری ارائه می‏دهد، ثانیاً، براساس این تفسیر شیوه زندگی خاصی را توصیه می‏کند و ثالثاً، آن تفسیر و این توصیه را در قالب یک سلسله مناسک و شعائر به صورت رمزی و نمادین جلوه‏گر می‏کند.
عبادت، مانند حج، روزه، نماز و... صورت رمزی و نمادین تفسیری است که دین از جهان هستی و موضع انسان در آن ارائه کرده است. معنویت نحوه‏ای از مواجهه با جهان هستی است که فرآورده‏اش این است که حالتهای نفسانی نامطلوبی مانند غم و اندوه، ناامیدی، دلهره و اضطراب، احساس سرگشتگی و سردرگمی، احساس بی‏معنایی و بی‏هدفی و... تا آنجا که امکان‏پذیر است در انسان پدید نمی‏آید و یا اگر پدید آمده، ناپدید خواهد شد. این نحوه مواجهه موجب رضایت باطن می‏شود.
فرآورده معنویت همین رضایت باطن است، که البته این سازگار است با اینکه زندگی آدمی منحصر به دنیا باشد یا زندگی پس از دنیا هم به نظر شخص وجود داشته باشد. اگرچه تا آنجا که من می‏دانم، معنویان جهان، عموماً به زندگی پس از مرگ، با صور مختلف جاودانگی، معتقدند؛ یعنی به لحاظ نظری امکان دارد که کسی معنوی باشد و در عین حال به یکی از ادیان تاریخی جهان متدین نباشد، اما انصاف این است که در طول تاریخ اکثر کسانی که معنوی بوده‏اند، تعلق خاطر به یکی از ادیان نهادینه و تاریخی هم داشته‏اند.
البته معنویت هسته دین است، نه پوسته آن و از این حیث می‏توان گفت که امکان رسیدن به هسته برای همه کسانی که فقط تعلق شناسنامه‏ای به دین دارند نبوده و همه آنها به این حالت نرسیده‏اند و به نظر من نمی‏توانند رسید؛ یعنی پدیدآمدن مدینه فاضله را ممکن نمی‏دانم، هرچند مطلوب است و هر انسان حق‏طلبی دوست دارد چنین جامعه‏ای پدید آید، اما خواست ما با آنچه پدید می‏آید، متفاوت است.
اما می‏توان این سؤال را مطرح کرد که اگر کسانی در جامعه معنوی باشند، طرز معیشت آنها چه تفاوتی با دیگران دارد؟ به نظر من انسان معنوی در مناسبات اجتماعی‏اش بر اساس سه اصل عدالت، احسان و محبت رفتار می‏کند. در مدارج پایین‏تر معنویت، انسان با دیگران بر اساس عدالت رفتار می‏کند، وقتی مدارج معنوی انسان بالا رفت، کارش به احسان منجر می‏شود و در مرحله سوم به محبت می‏رسد. عدالت یعنی استیفای حق خود به تمامه و تجاوز نکردن به حق دیگران.
احسان یعنی صرف نظر کردن از بخشی از حق خود و اینکه اجازه دهیم این حق به دیگران معطوف شود. محبت نیز یعنی همان عدالت یا احسان ورزیدن، به شرط آن که با محبت همراه شوند. عدالت و احسان دو امر آبجکتیو (عینی) هستند و در رفتار بیرونی جلوه‏گر می‏شوند، اما محبت یک امر کاملاً سابجکتیو (انفسی) است؛ یعنی یک حالت درونی است.
انسان معنوی در نسبت با خودش هم با سایر انسانها تفاوت دارد. وی در عین اینکه خودش را برتر از دیگران
نمی‌داند، اما خودش را شدیداً دوست دارد. این نوعی «خوددوستی معنوی» است. انسانهای معنوی برای خودشان بی‏نهایت ارزش قائل‏اند و به همین دلیل همیشه مراقب‏اند که به گونه‏ای زندگی نکنند که این «خود» گرانبهایی که در اختیارشان است، ذره‏ای ضربه ببیند.
آنها به دلیل همین خوددوستی سعی دارند همیشه خود را ارتقا دهند و به وضع مطلوب‏تری برسانند. به همین دلیل هیچ‏گاه از سیر و سلوک درونی خالی نیستند. ویژگی دیگر انسان معنوی این است که درد و رنج‏هایی که در بیرون وجود دارد یا اصلاً برایش درد و رنج نیست و یا قابل تحمل است؛ زیرا که معنا و آرمان خاصی برای زندگی‏اش دارد و هرگاه احساس کند درد و رنجی او را زودتر به آرمانش می‏رساند، آن را تحمل می‏کند. ویژگی دیگر انسان معنوی این است که تنها خود را مسؤول سرنوشت خود می‏داند و هرگونه بهانه‏جویی را کنار می‏گذارد، برخلاف انسان عادی که همه تقصیرها را به گردن دیگران می‏اندازد. ویژگی دیگر او این است که دستخوش خودبزرگ‏بینی نامعقول نیست و فکر نمی‏کند که قطب دایره امکان است و همه چیز بر مدار او می‏چرخد. او می‏گوید: من برای جهان هیچم، اما برای خودم همه چیز. دیگر اینکه انسان معنوی کمترین مصرف و بیشترین تولید را در جهان پیرامون خود دارد.
منبع : سایت چترباز


همچنین مشاهده کنید