سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


جهانی شدن فرصت یا تهدید


جهانی شدن فرصت یا تهدید
با آن که طی دو دهه اخیر درباره پدیده جهانی شدن صدها کتاب و مقاله پژوهشی و ترویجی در سراسر جهان و در سطوح و اشکال گوناگون منتشر شده و چند صد همایش و نشست برای آن برگزار گردیده است، صحبت از این پدیده هنوز از تازگی و اهمیت فوق العاده برخوردار است. شاید مهم ترین نشانه برای برخورداری این موضوع از اهمیت عدم توقف روند انتشار وسیع کتب و مقالات و همچنین برگزاری همایش ها و نشست های گوناگون درباره جهانی شدن در سراسر جهان باشد. در واقع، جهانی شدن (چه آن را یک پدیده مثبت در نظر بگیریم و چه منفی) در ابتدای راه است و هنوز بسیاری از مردم در انتظار ظهور آثار جدید آن در زندگی خود هستند. شکل اغراق شده ای از این تأثیر را می توان در خیال پردازی های فیلمسازان یا رمان نویسان غربی درباره آینده جهان مشاهده کرد که خصوصاً در دهه گذشته جزو سوژه های رایج فیلم ها و رمان ها به شمار می رفته است.
گرچه بیش از حد بزرگ کردن پدیده جهانی شدن و توصیف آن تحت عناوینی چون دهکده جهانی دیگر منطقی به نظر نمی رسد، لیکن جهانی شدن از جمله مباحثی است که در مرحله نظر باقی نمانده و به سرعت واقعیت عینی خود را به همگان نشان داده است. به طوری که امروزه اثبات جهانی شدن برای کودکان نیز کار دشواری نیست. اگر بخواهیم جهانی شدن را خیلی ساده توضیح دهیم، بهترین روش صحبت کردن درباره علائم محسوس آن است. در حال حاضر، بخش عمده ای از مردم جهان به سهولت به شبکه اینترنت دسترسی دارند و حتی باید گفت که سر و کار داشتن با شبکه اینترنت به جزء لاینفک زندگی بخش قابل توجهی از مردم جهان تبدیل شده است. این شبکه که کمتر از سه دهه از عمر آن می گذرد، قادر است با بهره گیری از فناوری های پیشرفته اطلاعاتی، علاوه بر ایجاد ارتباط لحظه ای میان افراد در اقصی نقاط جهان، امکان تبادل حجم وسیعی از اطلاعات را میان آنها فراهم کند. علاوه بر این، امروزه شبکه اینترنت به یکی از وسایل رایج جهت معاملات اقتصادی، ارائه خدمات عمومی و خصوصی، آموزش و... بدل شده و با ایجاد دنیای تازه ای به نام دنیای مجازی صورت و قواعد زندگی را دستخوش تحولات وسیع و سریع ساخته است.
از طرف دیگر، باید به ظهور نزدیک به ۱۵ نوع ماهواره و مهم ترین نوع آن یعنی ماهواره ارتباطاتی که در سال ۱۹۵۷ شاهد پرتاب نخستین گونه از آن بودیم، اشاره داشت. ماهواره های ارتباطاتی یکی دیگر از ابزارهای مهم در شکل گیری پدیده جهانی شدن هستند که در حال حاضر از علائم مهم برای درک پدیده جهانی شدن از سوی بخش قابل توجهی از مردم جهان به شمار می روند. ماهواره های ارتباطاتی به مدد فناوری های پیشرفته اطلاعاتی و ارتباطاتی علاوه بر انتقال لحظه ای امواج مخابراتی به سراسر جهان و کمک فراوان به گسترش شبکه اینترنت، امواج هزاران شبکه رادیویی و تلویزیونی را نیز به دوردست ترین نقاط منعکس می کنند که ازجمله مهم ترین کارکردهای این شبکه ها ارائه حجم وسیع اطلاعات به روز و متنوع از نقاط گوناگون جهان به نقاط دیگر است.
همچنین، از دیگر علائم محسوس جهانی شدن، قدرت یافتن سازمان ها و مجامع جهانی و تحت الشعاع قرار گرفتن اختیار دولت ها به وسیله این سازمان ها و مجامع می باشد. باید پذیرفت که شکل گیری سازمان ها و مجامع بین المللی گوناگون و امضای دهها معاهده و قرارداد میان اعضای این سازمان ها و مجامع، توأمان حقوق و تکالیفی را متوجه کشورها ساخته و به تبع آن، اختیارات دولت ها را برای تصمیم گیری های کلان با محدودیت هایی روبه رو ساخته است.
یکی از سازمان های جهانی مهم که در فرآیند جهانی شدن از نقشی کلیدی برخوردار است، سازمان جهانی تجارت (WTO) است. این سازمان که هدف اصلی خود را کمک به تولیدکنندگان کالا و خدمات، صادرکنندگان و واردکنندگان و هدایت فعالیت های بازرگانی آنها براساس قواعد تجارت میان بخش عمده ای از ملت ها ـ که به تأیید اعضای آن رسیده است ـ می داند، سعی دارد تا ضمن ایجاد یک بازار بزرگ جهانی و بهره گیری مناسب از صنعت جهانی ارتباطات زمینه رقابت آزاد اقتصادی را میان ملت ها فراهم نماید. تا این تاریخ ۱۵۱ کشور با قبول و عملی ساختن شرایط این سازمان به عضویت آن درآمده و ۳۱ کشور از جمله جمهوری اسلامی ایران و روسیه در انتظار عضویت در سازمان تجارت جهانی هستند.
باید توجه داشت که علائم محسوس جهانی شدن به موارد بالا ختم نمی شود، ولی علائم فوق از بارزترین علائم جهانی شدن است که توجه اجمالی به آنها درک جهانی شدن را به سادگی ممکن می سازد.
● ماهیت و پیشینه جهانی شدن
جهانی شدن به معنای مصطلح، از تلاش قدرت های برتر برای شکل گیری یک ائتلاف بین المللی و پدید آمدن جامعه یکدست و مورد نظر جهانی و نیز فراهم شدن زمینه همکاری آحاد مردم جهان با یکدیگر در چنین جامعه ای حکایت می کند که فناوری های پیشرفته اطلاعاتی و ارتباطاتی از نقشی اساسی در ایجاد آن برخوردارند.
عمر جهانی شدن به معنای مصطلح و امروزی آن کمتر از سه دهه برآورد می شود، هرچند زمینه فکری ظهور پدیده جهانی شدن را باید اواخر قرن ۱۸ و اوایل قرن ۱۹ میلادی و همزمان با انقلاب صنعتی و ظهور مدرنیته در غرب دانست. البته این موضوع، به هیچ وجه نفی کننده سابقه چندین هزار ساله اندیشه جهان شمولی و جهانگیری به معنای مادی و معنوی در جهان اعم از غرب و شرق با عناوین و فلسفه های گوناگون اعم از مادی و الهی نیست.
اگر بخواهیم درباره جهانی شدن قدری عمیق صحبت کنیم، ناگزیر باید ردپای آن را در تحولات عصر رنسانس، سپس مدرنیسم و اصلی ترین رکن آن یعنی اندیشه و نظام سرمایه داری جست وجو کنیم. به قول گیدنز، جهانی شدن «مدرنیته بزرگ شده» است لذا باید توجه داشت که جهانی شدن ـ در هر سطحی ـ بیش از هر چیز مدیون تحولات علمی و همچنین انقلاب صنعتی در جهان است و این تحولات را نمی توان خارج از چارچوب مدرنیسم تحلیل نمود. از طرف دیگر سرمایه داری که هم زمینه ساز تولید علم و انقلاب صنعتی گردید و هم با انقلاب صنعتی و رشد فناوری به یکی از نظام های مسلط جهانی تبدیل شد، ماهیتاً یک عنصر توسعه یابنده است که حیات خود را تنها در فراهم شدن یک قلمروی جهانی جست وجو می کند که روزی در قالب استعمارگری دنبال می شد. بر این اساس، جهانی شدن را نمی توان یک پدیده طبیعی دانست که ناخواسته در اواخر قرن بیستم خود را به مردم جهان عرضه کرده است، بلکه باید بخش قابل توجهی از آن را نتیجه فشار نظام سرمایه داری تلقی نمود که در این مقطع زمانی و به مدد پیشرفت صنعت جهانی ارتباطات فرصت ظهور یافته است.
● لزوم توجه به تفاوت ماهوی جهانی شدن و جهان شمولی دینی
غالب ادیان الهی خصوصاً دین اسلام خود را جهان شمول معرفی نموده اند. علاوه بر این اسلام و خصوصاً مذهب تشیع از آرمان مقدسی مبنی بر جهانگیر شدن اسلام و فراگیر شدن ارزش های الهی و عدالت به واسطه ظهور حضرت ولی عصر(عج) فراوان صحبت کرده است به طوری که انتظار فرج یکی از باورهای اساسی مسلمانان جهان محسوب می شود و پیروان سایر ادیان نیز با برخی تفاوت نگرش ها به آن معتقدند. اما باید توجه داشت که براساس آنچه گذشت، وقتی از جهانی شدن به معنای امروزی و مصطلح صحبت می کنیم، به هیچ وجه مرادمان جهان شمولی دینی یا تحقق آرمان جهانگیر شدن اسلام نیست، چرا که این مفاهیم از ماهیت، عوامل و آثار کاملاً متفاوتی برخوردارند.
● جهانی شدن؛ فرصت یا تهدید
امروزه رویکرد یکسانی نسبت به جهانی شدن وجود ندارد. برخی با ملاحظه ماهیت جهانی شدن و تولد آن از بطن مدرنیسم و نظام سرمایه داری، آن را یکسره تهدید می پندارند و معتقدند که جهانی شدن پروژه ای است که از سوی قدرت های غربی برای سلطه بیشتر بر جهان طراحی شده است. در مقابل، برخی دیگر که البته میان اندیشه آنها و اندیشه مدرنیسم مغایرت چندانی به چشم نمی خورد، جهانی شدن را یکسره فرصت می دانند که به شکل یک فرآیند طبیعی در جریان است و هر کس به میزان توان خود از آن بهره می برد اما سؤال اینجاست که آیا اصولاً نگاه سیاه یا سفید داشتن به این پدیده منطقی است
به نظر می رسد حتی با اعتقاد به قرار داشتن جهانی شدن در امتداد مدرنیسم و نظام سرمایه داری نیز نمی توان از نگاه سیاه یا سفید داشتن به این پدیده دفاع کرد. علاوه بر این، تصور فرصت ساز بودن یک پدیده لزوماً به منزله مثبت نگری مطلق به آن پدیده و همچنین تصور تهدیدزا بودن آن نیز به منزله منفی نگری محض به پدیده مزبور نیست؛ چه بسا تهدیداتی که به دلایلی به فرصت تبدیل می شوند و فرصت هایی که به تهدید.
از طرف دیگر، باید قبول کرد که مطلع پیشرفت های علمی و فناورانه درجهان محصول گرایش به تفکر اومانیستی است، اما آیا مجموع پیشرفت ها در طول چند قرن اخیر را باید لزوماً در چنین چارچوب فکری ای تحلیل نمود
همچنین باید قبول کرد که غرب کانون شکل گیری و رشد علم و فناوری جدید بوده و قدرت های غربی از تسلط قابل توجهی بر عرصه های علمی و فناورانه برخوردار هستند، اما آیا می توان پیشرفت های علمی و تحولات ناشی از آن مانند جهانی شدن را تماماً مدیریت شده و غیرقابل نفوذ تلقی کرد
بدون تردید پاسخ به دو سؤال فوق براساس شواهد فراوان مثبت نیست. یکی از شواهد، مشارکت دانشمندان دیندار در پیشرفت های حاصل شده طی قرون اخیر و دیگری استفاده گسترده دینداران از محصول و نتایج پیشرفت های علمی و فناورانه به نفع اندیشه الهی و دینی است. از طرف دیگر به قول فلیپ لگرین جهانی شدن نمی تواند مسئول همه گناهان محسوس سرمایه داری باشد. لذا در نظر گرفتن یک فرآیند نسبتاً طبیعی ناشی از پیشرفت علم و فناوری تحت عنوان جهانی شدن دور از واقعیت نیست. در چنین فرآیندی جهان ناخواسته و بدون نقشه ای از قبل طراحی شده کوچک و کوچک تر شده و نوعی یکپارچگی جهانی اتفاق می افتد.
با این وجود، همان قدر که مطلقاً غیر طبیعی دانستن این پدیده منطقی نیست، بدون نقش دانستن قدرت های بزرگ در آن نیز قابل دفاع نیست. همان طور که قبلاً اشاره شد، اصولاً نظام سرمایه داری به طور ذاتی میل به توسعه دارد و جهانی شدن بستر لازم را برای توسعه سرمایه داری ایجاد کرده است؛ با این ملاحظه که در حال حاضر کمتر کسی به جهانی شدن همچون استعمارگری نگاه می کند. از طرفی دیگر، قدرت های بزرگ هم به جهت تسلط تاریخی بر علم و فناوری جدید و هم برخورداری از قدرت و توانایی مادی در بهره گیری از فرصت های جهانی شدن، بیش از سایر کشورها از جهانی شدن منتفع شده اند و حتی تلاش می کنند اهداف سلطه گرانه خود را از این طریق به جلو ببرند. لذا در این شرایط می توان از وجود پروژه ای صحبت کرد که انگیزه آن فراهم کردن زمینه تحقق اهداف قدرت های بزرگ از طریق جهانی شدن است که در زبان فارسی از آن به عنوان «جهانی سازی» یاد می شود. دیوید هلد که خود از موافقان مشهور جهانی شدن محسوب می شود، در این باره می نویسد: به نظر تظاهرکنندگان در جنوا، بارسلون، سیاتل و داووس جهانی شدن پروژه ای است که نخبگان سیاسی و اقتصادی آن را اداره می کنند، آن هم به نفع اقلیتی از انسان ها. به عقیده آنها همین نخبه سالاری است که جهانی شدن را پیش می برد و سازماندهی می کند، نخبه سالاری ای که متمرکز بر آمریکاست. از مهم ترین این نهادها و شبکه ها می توان به صندوق بین المللی پول، بانک جهانی، سازمان تجارت جهانی، گروه هفت و بانک بازپرداخت های بین المللی اشاره کرد. نهادهای مدیریت اقتصادی جهانی که تحت سلطه گروه های ذی نفع و قدرتمند قرار دارند، هسته نظام وسیع تر حاکمیت جهانی لیبرالی را تشکیل می دهند که جهان و مردمش را به انقیاد فرمان های ایدئولوژی نئولیبرالی و سرمایه داری شرکتی جهان در می آورد.
براساس تحلیلی که ارائه شد، جهانی شدن یک پدیده دو وجهی است. یک وجه کوچک آن طبیعی یا تحت کنترل تلقی می شود و وجه بزرگ آن غیرطبیعی و برنامه ریزی شده محسوب می گردد که البته این دو وجه را باید روی هم افتاده یا دارای اشتراک دانست. در چنین شرایطی باید عمده فرصت های جهانی شدن را به وجه طبیعی آن و عمده تهدیدهای آن را به وجه غیرطبیعی یا برنامه ریزی شده آن نسبت داد، هرچند وجه طبیعی این پدیده نیز به دلایل متعدد، که به برخی از آنها قبلاً اشاره شد، خالی از تهدید نیست.
● امکان جهانی شدن
یکی از مباحث جدی درباره جهانی شدن که در سال های اخیر مورد توجه قرار گرفته است، بحث از امکان جهانی شدن است. در واقع این بحث از آنجا مطرح می شود که موانع موجود در سر راه جهانی شدن خصوصاً مقاومت های فرهنگی آینده جهانی شدن را با تردید روبه رو کرده است تا جایی که امروزه برخی از متفکران نظیر پیتر برگر و هانتینگتون از جهانی شدن های متعدد صحبت می کنند. براساس این دیدگاه، از یک طرف مقاومت در برابر جهانی شدن و از طرف دیگر اجتناب ناپذیر شدن آن، به علاوه نیاز و میل به جهانی شدن، ایده شکل گیری جامعه جهانی واحد را به ایده شکل گیری چند جامعه جهانی تبدیل کرده است طبق آن اتحادیه های بزرگ جهانی اعم از چند ملیتی یا دینی نمادی از جهانی شدن های بسیار محسوب می شوند. اما در هر حال به نظر می رسد پدیده جهانی شدن های متعدد را نیز باید در بطن جهانی شدن و نوع، سطح و یا مرتبه ای از آن دانست و از آن به هیچ وجه نباید به عنوان روند معکوس جهانی شدن یاد کرد. همچنانکه در این یادداشت نیز به هیچ وجه از «جهانی شدن صددرصد» سخن به میان نیامده است.
● جهانی شدن، یک پدیده چند بعدی
یکی از موضوعات مهمی که باید درباره جهانی شدن مورد توجه قرار گیرد، موضوع چند بعدی بودن آن است. به بیانی دقیق تر، جهانی شدن از ابعاد گوناگونی چون فرهنگی، علمی، فناورانه، اقتصادی، حقوقی، سیاسی و امنیتی برخوردار است که هر یک بر دیگری عمیقاً تأثیرگذار است. بر این اساس نمی توان در بحث علمی از جهانی شدن به تفکیک این ابعاد از یکدیگر دست زده و آن را به صورت کاملاً مجزا موردنظر قرار داد. البته این موضوع به معنای عدم امکان مترتب دانستن یک بعد بر فاصله بعد دیگر نیست. برای نمونه، در مباحث جهانی شدن، به گمان بسیاری از نخبگان، اقتصاد قوه محرکه جهانی شدن محسوب می شود، لیکن در مقابل، عده زیادی معتقدند که بدون شکل گیری بستر فرهنگی امکان جهانی شدن اقتصاد و پیشرفت آن وجود ندارد. صرف نظر از موشکافی این دیدگاه ها، این موضوع مسلم است که تأثیر اقتصاد بر فرهنگ و فرهنگ بر اقتصاد به قدری زیاد است که نمی توان این دو و تهدیدها و فرصت های مرتبط با آنها را مستقل از هم مورد مطالعه قرار داد. رویکردی که امروز، در کشور ما وجود دارد.
● بزرگترین تهدید
شرایط کشورها از جهات گوناگون در پدید آمدن فرصت ها و تهدیدها نقش اساسی دارد. برای مثال کشورهایی که از جهت اقتصادی از توان رقابت با کشورهای پیشرفته بهره مندند، به طور طبیعی در صورت پیوستن به WTO از فرصت های بیشتری نسبت به کشورهایی که از چنین توانی برخوردار نیستند، بهره می برند و این موضوع در موارد دیگری نیز صادق است.
از طرف دیگر اگر بخواهیم به سمت تهیه فهرستی از انواع تهدید ها و فرصت هایی که برای بخش قابل توجهی از کشورها در حال توسعه باتفاوت هایی اندک فرصت یا تهدید تلقی می شود، برویم، قطعاً با فهرستی مفصل روبه رو خواهیم شد. اما سؤال اینجاست که کدامیک از این تهدید ها از سایر تهدید ها مهم تر و مخاطره آمیزتر هستند
به نظر می رسد تضعیف فرهنگ و هویت ملی و دینی از مهم ترین تهدید هایی به شمار می رود که جهانی شدن در تمامی ابعاد در پدید آمدن آن تأثیر گذار است.
باید توجه داشت که درک این تهدید چندان هم دشوار نیست. امروزه حتی با ملاحظه وجه طبیعی جهانی شدن، کشورها برای ترویج فرهنگ خود در جهان با یکدیگر رقابت می کنند و معمولاً دو دسته در این رقابت ها پیروزند:
۱) دسته اول کشورهایی که از قدرت اقتصادی و فناورانه قوی تر برای رواج فرهنگ خود بهره مندند.
۲) دسته دوم کشورهایی که از مایه و محتوای فرهنگی قوی تر و جذاب تر برخوردار هستند. البته گاه دسته اول به دلیل برخورداری از قدرت برتر سخت افزاری و به مدد « جریان یکسویه اطلاعات » دسته دوم را به راحتی پشت سر گذاشته و به یکه تاز میدان تبدیل می شوند. اگر بخواهیم این تهدید را با ملاحظه وجه برنامه ریزی شده جهانی شدن مورد تحلیل قرار دهیم، درک موضوع ساده تر خواهد بود. به قول سرژ لاتوش «جریانهای فرهنگی به یک معنا از کشورهای مرکز صادر شده و به جهان نفوذ می کنند. تصاویر، کلمات، ارزش های اخلاقی، ضوابط قضایی، قوانین سیاسی و ملاک های صلاحیت از طریق رسانه ها (روزنامه ها، رادیوها، تلویزیون ها، فیلم ها، کتاب ها، دیسک ها، ویدئوها و اینترنت) از واحدهای آفریننده به سوی جهان سوم سرازیر می شوند. تولید اصلی جهانی «نشانه ها» در شمال یا در آزمایشگاه های تحت نظارت او متمرکز است یا براساس هنجارها و شیوه های شمال ساخته می شود.»
در چنین شرایطی، باید به تهاجم فرهنگی یا جریان تحمیل یک فرهنگ بر سایر فرهنگ ها که امروزه تحت عناوینی چون غربی سازی یا آمریکایی سازی نیز مطرح می شود، قائل بود که هدف آن ایجاد زمینه های فرهنگی مساعد برای تحقق اهداف و منافع قدرت های بزرگ خصوصاً در عرصه های اقتصادی است.
البته در این جا این سؤال قابل طرح است که چه نسبتی میان فرهنگ و هویت برقرار است در پاسخ باید گفت که در مقایسه با عناصری چون سرزمین، نژاد، قومیت و نظیر اینها، فرهنگ یکی از مهم ترین عناصر هویت ساز محسوب می شود. لذا وقتی فرهنگ ملی یا دینی یک کشور در اثر رواج طبیعی باتهاجم سازماندهی شده تضعیف شد، به طور طبیعی هویت ملی و دینی مردم نیز دچار ضعف و سستی می گردد.
از طرف دیگر، نفس کمرنگ شدن مرزهای فیزیکی و نزدیک شدن انسان ها به یکدیگر، اشتراکات فرهنگی و هویتی را میان انسان ها زیاد می کند و امکان تبدیل شدن هویت های ملی را به هویت جهانی میسر خواهد ساخت. روندی که امروزه می توان آن را در گرایش های بخش قابل توجهی از مردم جهان و به عنوان پدیده چند فرهنگی به وضوح مشاهده کرد.
اما در کنار بزرگترین تهدید، بزرگترین فرصت کدام است این سؤال بسیار مهمی است، اما پاسخگویی به آن به راحتی پاسخگویی به سؤال قبلی درباره بزرگ ترین تهدید نیست. چه بسا در باره فرصت ها صحبت از «بزرگترین» چندان واقع بینانه نباشد، چرا که شرایط کشورها و نگاههای متفاوت هر یک به پدیده جهانی شدن، معیارهای مختلفی را برای تعیین اهمیت فرصت ها پیش روی ما قرار خواهد داد. در عین حال می توان به دو فرصت عمده اشاره کرد. یکی از فرصت های مهمی که برای غالب کشورهای در حال توسعه معمولاً قابل توجه است، فرصت برقراری ارتباط و تعامل سریع و گسترده با دیگران و بهره مندی روزآمد از اطلاعات است که خصوصاً برای مسلمانان از جنبه فکری- فرهنگی از اهمیت مضاعف برخوردار است. به واقع، پدیده جهانی شدن فرصتی را برای برقراری ارتباط ملت ها، پیروان ادیان و غیره با یکدیگر و تبادل گسترده و سریع اطلاعات میان آنها فراهم ساخته است به طوری که اگر در گذشته برقراری ارتباط با دیگران یا تبادل اطلاعات زمان بر، پر هزینه و در انحصار اقشار خاصی بود، امروزه به مدد جهانی شدن این فرصت به طور فراگیر در اختیار همگان قرار گرفته است و هر کس با در نظر گرفتن انگیزه و توانی که دارد- و در جهت تحقق منافع خود- در ابعاد فرهنگی، علمی، اقتصادی، امنیتی و... از آن استفاده می کند.
یکی دیگر از فرصت های عمده فراهم شدن زمینه رشد اقتصادی است که البته همانطور که قبلاً نیز اشاره شد، این فرصت برای کشورهای ضعیف و کم بنیه بیشتر یک تهدید است تا یک فرصت. در واقع، جهانی شدن زمینه حضور نسبتاً آزاد و بازار جهانی را برای کشورها و گروه های اقتصادی فراهم خواهد کرد و در این شرایط میدان بزرگی برای رقابت سنگین و تن به تن میان کشورها و گروه های اقتصادی اعم از ملی و فراملی ایجاد فاصله می شود؛ میدانی که تاکنون زمینه تقویت اقتصادی بسیاری از کشورها مانند چین و در سطحی دیگر مالزی را فراهم کرده است.
● قدرتمند شدن، شرط مقابله موفق باتهدیدها و استفاده مناسب از فرصت ها
شاید ذکر این نکته در پایان ضروری باشد که منفی نگری مطلق یا مثبت نگری محض درباره چنین پدیده ای بسیار زیان بار و نابود کننده است. به هر حال همانطور که گذشت، جهانی شدن هم فرصت ساز است و هم تهدید زا. لیکن میزان تهدیدات ناشی از این پدیده برای کشورها، بسیار بیشتر از فرصت هاست و تعیین این میزان به شرایط، بنیه و توان آن کشورها بستگی دارد. به عبارت دیگر، توان یک کشور از جهت فرهنگی یا اقتصادی می تواند تهدیدها را نیز به فرصت تبدیل کند. لذا کشورهایی در مواجهه با پدیده جهانی شدن کامیاب می شوند که ضمن درک واقع بینانه این پدیده و رصد دائمی فرصت ها و تهدید های آن، به ارتقای دائمی توان خود در عرصه های گوناگون و امکان مواجهه ای فعال و مبتکرانه با جهانی شدن می اندیشند.
رضا غلامی
سرپرست پروژه ملی جهانی شدن در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید