جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا
می دانستم خدا چرخ زندگی را لنگ نمی گذارد
پدرم سخت بیمار بود و مادرم برای تأمین معاش خانواده، خیاطی می کرد. آن روزها برق نبود و مادرم شب ها تا نزدیکی صبح زیر نور چراغ گازی کوچه که از پنجره اتاقمان به داخل می تابید، می نشست و با یک چرخ خیاطی قراضه، خیاطی می کرد. هرگز ندیدم از چیزی گلایه کند. تنها تصویری که از او به یاد دارم کار و کار و کار و محبت است.
آن سال زمستان وضع همه مردم خیلی بد بود. یک روز از طرف فروشنده چرخ خیاطی یادداشتی برای مادرم آمد که اگر تا چند روز دیگر، اقساط عقب افتاده چرخ را نپردازد، باید آن را پس بدهید. در فاصله ای که مادر، یادداشت را می خواند، من داشتم از وحشت می لرزیدم، چون در ذهن کودکانه ام می دانستم که رفتن چرخ خیاطی مادر یعنی گرسنگی، سرما و بدبختی. اما مادر کاملاً آرام بود. آن شب من خیلی گریه کردم تا خوابم برد. مادر می گفت که خداوند ما را تنها نخواهد گذاشت، همان طور که تا آن لحظه نگذاشته بود. اما من هر چه فکر می کردم نمی فهمیدم که خداوند چگونه جلوی رفتن چرخ قراضه خیاطی مادر را خواهد گرفت. روزی که قرار بود شاگرد فروشنده بیاید و چرخ را ببرد، با شنیدن صدای در خانه وحشت تمام وجودم را فراگرفت.
با ترس و لرز رفتم و در را باز کردم و دیدم آقای بسیار خوش لباسی آنجا ایستاده که کودک زیبایی را در آغوش دارد. او از من سراغ مادرم را گرفت. رفتم و مادرم را صدا زدم. آن مرد با نهایت ادب با مادر صحبت کرد و گفت: «خانم محترم! من امروز دچار مشکلی شده ام. سبزی فروش و داروفروش سر خیابان به من گفتند که شما زن خوب و درستکاری هستید. امروز ناچار شدم همسرم را در بیمارستان بستری کنم و از آنجا که در این شهر خویشاوندی ندارم و من هم مجبورم مطب دندانپزشکی ام را باز کنم، دنبال کسی می گشتم که برای مدتی از این کودک مراقبت کند. اگر امکان دارد برای چند روز از این بچه مراقبت کنید. بابت این کار هم به شما مبلغی را به عنوان پیش پرداخت تقدیم می کنم.»
او بعد از گفتن این حرف، یک اسکناس ۱۰ دلاری را به مادرم داد. مادرم با خوشرویی و خوشحالی، کودک را از آن آقا گرفت و قول داد که به بهترین وجه از او مراقبت کند. وقتی آن مرد رفت، دیدم که اشک روی گونه های مادرم جاری است و لبخند زیبایی چهره اش را نورانی کرده است. او رو کرد به من و گفت: «مطمئن بودم که خداوند هرگز اجازه نمی دهد چرخ خیاطی ما را ببرند.»
آدلین پرکینز / ترجمه: زهرا مدرس یزدی
منبع : روزنامه ایران
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران انتخابات احمد وحیدی حسن روحانی حجاب پاکستان مجلس شورای اسلامی دولت دولت سیزدهم رهبر انقلاب نیکا شاکرمی مجلس
سیل هواشناسی تهران آتش سوزی یسنا شهرداری تهران قوه قضاییه پلیس روز معلم معلم آموزش و پرورش فضای مجازی
قیمت خودرو سهام عدالت قیمت طلا سازمان هواشناسی مالیات طلا بازار خودرو قیمت دلار خودرو حقوق بازنشستگان بانک مرکزی ایران خودرو
مهران غفوریان موسیقی تلویزیون سریال عمو پورنگ ساواک سینمای ایران نمایشگاه کتاب مهران مدیری مسعود اسکویی سینما عفاف و حجاب
رژیم صهیونیستی اسرائیل فلسطین غزه آمریکا جنگ غزه روسیه ترکیه حماس نوار غزه انگلیس اوکراین
استقلال فوتبال پرسپولیس سپاهان علی خطیر باشگاه استقلال لیگ برتر جواد نکونام بازی لیگ برتر ایران تراکتور رئال مادرید
هوش مصنوعی فناوری اپل گوگل ناسا مدیران خودرو تلفن همراه
طب سنتی خواب فشار خون کبد چرب