پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

مرز خرافه و معنویت


مرز خرافه و معنویت
● خرافه چیست و مرز آن با معنویت كجاست؟
در قرآن كریم درباره پیامبر اسلام (ص) آمده است: «وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی كَانَتْ عَلَیْهِمْ؛ (پیامبر) بارهای سنگین و زنجیرهایی را كه بر آنها بسته شده بود بر می‌دارد (باز می‌كند)». این غل و زنجیرهایی كه اعراب جاهلی را در برگرفته، چه بوده است: بی‌تردید، غل و زنجیرهای آهنی نبوده است، بلكه خرافات و اوهامی بوده كه مانع رشد خرد و اندیشه آنها می‌شده است و به حتم، این‌ها سهمگین‌تر از غل و زنجیر آهنین بوده است؛ چون تا هنگام مرگ بر دست و پای انسان‌ها بسته شده و آنها را از هرگونه حركتی در مسیر كمال و سعادت‌خواهی باز می‌داشته و اسباب گمراهی آنان را فراهم می‌آورده است.
قرآن، از جمله مفاخر پیامبر اكرم (ص) را مبارزه جدی با این اوهام و خرافات می‌داند و او را به شست و شوی عقل‌ها از شوائب می‌ستاید؛ و همین نشانه و قرینه بندگی بر صدق گفتار اوست؛ چه اینكه بسیاری از سیاستمداران جهان در دوره‌های گوناگون تاریخ، برای رسیدن به قدرت و ریاست بر مردم، گاه از خرافات بهره می‌جستند و به ترویج آنها می‌پرداختند. گویی تسلط بر مردم خرافه پرست بسی آسان‌تر و پرشتاب‌تر است؛ در این میان، اگر صاحب نظران و اندیشمندان جوامع به مبارزه با این اوهام می‌پرداختند، آنها را به برچسب‌هایی مانند دشمنی با آداب، سنت‌شكنی و مانند آن متهم می‌ساختند و به بهانه دفاع از حقوق و رأی مردم با آنها مبارزه می‌كردند.
ویژگی پیامبر اكرم (ص) این بود كه شخصاً به مبارزه با خرافه‌هایی كه برای جامعه ضرر داشت، نپرداخت، بلكه با افكار و دیدگاه‌های انحرافی كه او را نیز تأیید می‌كرد و به نوعی، تأیید اسلام بود، ستیز می‌كرد. او می‌كوشید مردم را به گونه‌ای تربیت كند كه پیرو منطق و دلیل باشند، نه پیرو قصه‌ها و خرافات.
برقی در كتاب المحاسن با سندی از حضرت امام موسی بن جعفر (ع) نقل می‌كند كه آن حضرت فرمود: هنگامی كه ابراهیم، فرزند رسول اكرم (ص) رحلت كرد، آفتاب گرفت و مردم نزد خود گفتند: این خورشید گرفتگی به سبب مرگ فرزند پیامبر (ص) بوده است. اما پیامبر خدا (ص) بر منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: ای مردم، ماه و خورشید دو آیه از آیات الهی‌اند كه به امر او در جریان هستند و هیچ‌گاه به سبب مرگ یا زندگی كسی كسوف و خسوف پدید نمی‌آید. پس هنگامی كه كسوف یا خسوف رخ داد، نماز بخوانید. سپس از منبر پایین آمد و همراه مردم نماز خواند. (۲)
هر چند انتشار این خبر كه كسوف به سبب مرگ ابراهیم بوده است، باعث ارادت بیشتر مردم به پیامبر خدا (ص) می‌شد و مقبولیت رسالتش را بیشتر می‌كرد، پیامبر اسلام (ص) نمی‌خواست كه خرافات مورد تأیید قرار گیرد و ذهن مردم به آن خو بگیرد. این مسئله تنها مربوط به دوران رسالت پیامبر نبود. بلكه پیش از آن نیز جریان داشت. حلیمه سعدیه، دایهٔ پیامبر (ص) نقل می‌كند كه آن حضرت سه ساله بود، روزی به من گفت: ای مادر! چرا امروز برادرانم را نمی‌بینم؟ گفتم آنها گوسفندان را به چرا برده‌اند. به من گفت: چرا مرا با آنها نفرستادی؟ گفتم: آیا این كار را دوست داری؟ گفت: بله، پس صبح روز بعد او را بیدار كردم و روغن بر موی او مالیدم و بر چشمانش سرمه كشیدم و گردن‌بندی را كه دارای نگین بود به گردنش آویختم. پس آن را در آورد و گفت: دست نگهدار مادرم! به همراه من كسی هست كه در همه حال مرا حفظ می‌كند!(۳)
در میان عرب جاهلی عقاید مضحكی وجود داشت. آنها هنگام خشكسالی مقداری هیزم جمع می‌كردند و به دنبال گاو نری می‌بستند و او را به دامنه كوهی هدایت می‌كردند. آن‌گاه آن پشتهٔ هیزم را به آتش می‌كشیدند. آن‌گاه كه آتش شعله‌ور می‌شد، گاو نر می‌دوید و خرناسه می‌كشید و اعراب جاهلی آن را به منزلهٔ رعد و برق می‌دانستند؛ یعنی آتش را نشانهٔ برق و خرناسهٔ گاو نر را نشانهٔ رعد می‌دانستند و معتقد بودند كه این كار برای نزول باران مفید است! گاه گله‌ای از گاوها را پیش آب می‌بردند و در این هنگام گاو نر آب می‌خورد؛ ولی گاو‌های ماده آب نمی‌خوردند. آنها علت این كار را وجود جن در شاخ‌های گاو نر می‌دانستند و او را كتك می‌زدند تا گاوهای ماده آب بنوشند!
هنگامی كه شخص كریم و بزرگی از آنها فوت می‌كرد، شتری را برای پذیرایی از مهمان‌ها نحر می‌كردند و نزدیكانش این شتر را بر بالای قبرش قربانی می‌كردند تا به اصطلاح میت را تكریم كرده باشند! به باور آنها اگر مار و عقرب گزیده، تكه‌ای از مس به همراهش داشت، می‌مرد و برای همین گردن بندی از طلا و نقره به گردنش می‌آویختند تا درمان شود و اگر شخصی به وسیله سگ‌ هار گزیده می‌شد، مقداری از خون بزرگ قبیله یا شیخ عشیره را بر جای زخم می‌گذاشتند تا شفا یابد! (۴)
این خرافه‌ها از عوامل عقب ماندگی عرب جاهلیت از سایر ملل آن روزگار بود. برای همین، پیامبر اسلام (ص) كوشید تا آن اساطیر و اوهام را از صفحهٔ ذهن اعراب جاهلی پاك كند. و معاذ بن جبل را به یمن فرستاد و به وی فرمود: «تمام سنت‌های جاهلیت را نابود كن، مگر آنچه مورد تأیید اسلام باشد و تمام دستورهای كوچك و بزرگ اسلام را آشكار كن». (۵)
لزوم مبارزه با خرافه در روزگار ما، اصلی تردیدناپذیر است. بی‌گمان در میان جامعهٔ ما هنوز هم برخی اندیشه‌ها خرافی وجود دارد؛ باور به نحس بودن ۱۳ نوروز، آتش بازی در شب چهارشنبه آخر سال و مانند آن از مصادیق بارز اندیشه خرافی است. اما گاه افراد در شناخت خرافه و مصادیق آن دچار اشتباه می‌شوند.
به تازگی برخی جریان‌ها كه خود را منتقد دولت می‌دانند، یك جنگ روانی در برخی رسانه‌ها و محافل به راه انداخته و با برخی شیوه‌های غیر اخلاقی، غیر حرفه‌ای و شتاب‌زده به صورت غیرمستقیم برچسب تحجر، خرافه‌گرایی، اخباری‌گری و مانند آن را به رییس‌جمهور می‌زنند. بحث دربارهٔ این پدیده، پرسش‌ها و نكات بسیاری را برانگیخته است كه خوب است به آنها پرداخته و پاسخ برخی مطالب را روشن نماییم.
باید به درستی معنای خرافه را شناخت و آن را در موارد خرافی به كار برد و در مسیر نفی خرافه، كرامات، امور خارق‌العاده غیبی و معنویت‌گرایی را نفی نكرد. البته این مسئله لزوم حذف خرافات از جامعه را نفی نمی‌كند.
اندیشه منسوخ اخباری‌گری را در عالم تشیع نمی‌توان به راحتی خرافه‌پرستی دانست؛ چه اینكه این مسئله به معنای خرافه پرست دانستن برخی از عالمان بزرگ شیعه خواهد بود، حال آنكه بسیاری از آنان به دنبال كشف حقیقت بودند و شاید اگر از برخی ادله امروز دانشمندان اصولی آگاه می‌شدند، دست از اخباری‌گری برمی‌داشتند. همچنین باید جانب اعتدال را از دست نداد. كرامات بی‌شمار ائمه اطهار(ع) كه در طول قرون متمادی با تلاش دانشمندان شیعه به ما ارث رسیده است، مطلبی نیست كه به این آسانی بتوان از كنار آن گذشت.
باید مراقب بود كه شناخت خرافه، خود را با ابزار خرافی انجام نگیرد! چنان كه گاه برخی افراد برای پالایش باورهای خود به سراغ علوم تجربی صِرف می‌روند و از این حقیقت غافل‌اند كه این علوم در موارد فراوانی دست خوش تغییرات و تحولات می‌شود و نمی‌تواند ابزار مناسبی برای بازشناخت باورهای دینی باشد.
منبع : خبرگزاری آینده روشن