سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

راز سر به مهر غیبت !


راز سر به مهر غیبت !
می پرسیم چرا مولای ما نمی آید؟ چرا؟ دیگر دیر است؟ اصلاً چرا غیبت کرد و از دیدگان پنهان شد؟ آیا غیبت او از ترس کشته شدن بود؟ ما در مقاله قبل به بررسی این مسأله پرداختیم.( برای مطالعه قسمت قبل اینجا کلیک کنید.) هر چند که آنچه به عنوان حکمت غیبت مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد، در حد خود امری پسندیده و مطلوب است، امّا نکته مهم این است که بدانیم نباید این بحث ها سبب دور شدن ما از مطلب اصلی و مطلوب واقعی شود. مطلوب اصلی این نیست که ما بدانیم آن حضرت برای چه غایب است، مطلوب حقیقی این است که انسان بداند وظیفه‌ی‌ او در دوران غیبت چیست؟ آیا به وظیفه‌ی‌ خود عمل می‌کند یا نه؟
اما این که نوشتی "علت غیبت چیست؟" پس بدان که خدای سبحان می‌فرماید: ای مؤمنان! از اموری که اگر کشف شود، شما را اندوهگین و خاطرتان را مکدّر خواهد کرد، سؤال نکنید...درهای سؤالات بی‌خاصیت را ببندید و در جستجو و تکاپوی دانستن چیزهایی که خدای متعال کفایت آن را کرده است، نباشید؛
امام صادق (علیه‌السلام) وقتی از حتمی بودن غیبت آن حضرت و سختی دوران هجران سخن گفت، یکی از حاضران (عبدالله بن فضل هاشمی) گفت: فدایت شوم، (اگر غیبت آن حضرت این همه برای شیعیان هزینه دارد) چرا غیبت می‌کند؟ فرمود: مصلحتی هست که ما مجاز به گفتن آن نیستیم. عبدالله اصرار کرد آخر چه حکمتی دارد؟ امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: همان حکمتی که در غیبت حجج الهی در زمان‌های گذشته وجود داشت، این جا نیز وجود دارد. این راز سر به مهر قبل از ظهور آن حضرت کشف نخواهد شد چنان‌که شکستن کشتی، کشتن جوان (به ظاهر بی‌گناه) و تعمیر دیوار توسط خضر (علیه‌السلام) قبل از جدایی برای موسی (علیه‌السلام) کشف نشد(۱). آن‌گاه فرمود: ای ابن فضل! غیبت حضرت مهدیّ (علیه‌السلام) امری از امور الهی، سرّی از اسرار و غیبی از غیوب اوست، وقتی که معتقد شدیم خدای سبحان حکیم است، تصدیق خواهیم کرد که افعال الهی همه از روی حکمت ناشی می‌شود هر چند که علت کاری از کارهای ذات اقدس او برایمان روشن نباشد(۲). این که امام (علیه السلام) می‌فرماید: مصلحتی وجود دارد که ما مجاز به گفتن آن نیستیم و اصرار بر نگفتن آن دارد قاعدتاً باید چیزهایی غیر از آنچه که اشاره شده باشد وگرنه چندان وجهی برای اصرار بر کتمان به نظر نمی‌رسد.
مطلوب اصلی این نیست که ما بدانیم آن حضرت برای چه غایب است، مطلوب حقیقی این است که انسان بداند وظیفه‌ی‌ او در دوران غیبت چیست؟ آیا به وظیفه‌ی‌ خود عمل می‌کند یا نه؟
همچنین اسحاق بن یعقوب در نامه‌ای که توسط محمد بن عثمان عَمری (دومین نایب خاص دوران غیبت صغری) به حضرت ولی عصر (سلام‌الله علیه) داد همین مطلب را در ضمن سؤالات خود مطرح کرد، آن حضرت در جواب مرقوم فرمود(۳): اما این که نوشتی "علت غیبت چیست؟" پس بدان که خدای سبحان می‌فرماید: ای مؤمنان! از اموری که اگر کشف شود، شما را اندوهگین و خاطرتان را مکدّر خواهد کرد، سؤال نکنید، آن‌گاه فرمود: همه‌ی‌ پدران من مجبور بودند که بیعت طاغوت زمان خود را به گردن بگیرند(۴) و من در حالی ظهور خواهم کرد که بیعت هیـچ طـاغوتی از طـواغیت بـر گـردنم نیست. (۵) این مطلب، نشان می‌دهد که آن حضرت در زمان حضور، همه‌ی‌ طاغوت های زمان خود را به اسلام ناب دعوت می‌کند و در صورتی که آن ها قبول نکنند، اعلان جنگ می‌دهد و با هیچ کس ذره‌ای سازش بر سر احکام الهی نخواهد کرد و این پشت پا زدن به تمام طاغوت‌ها از برکات غیبت است وگرنه هیچ یک از امامان معصوم (علیهم‌السلام) راضی نبودند دست بیعت به سوی خلفای پلید اموی و مروانی و غاصبان پلشت عباسی دراز کنند. البته به نظر می‌رسد آنچه را که امام صادق (علیه‌السلام) اصرار بر نگفتن آن داشتند غیر از این است که در توقیع شریف حضرت ولی عصر (علیه‌السلام) آمده است؛ چون امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: حکمت آن پس از ظهور روشن خواهد شد. البته ممکن است این جمله‌ی‌ آن حضرت اشاره به برخی سؤالات دیگری باشد که احیاناً در نامه‌ی‌ اسحاق بن یعقوب آمده، ولی به هر تقدیر قاعده‌ای کلی است که در مورد مطلب ما نیز جاری می‌شود. در ادامه‌ی‌ توقیع شریف حضرت حجت (سلام‌الله علیه) به اسحاق بن یعقوب آمده است: درهای سؤالات بی‌خاصیت را ببندید و در جستجو و تکاپوی دانستن چیزهایی که خدای متعال کفایت آن را کرده است، نباشید؛ "فأغْلِقوا أبواب السؤال عمّا لا یَعْنیکم ولا تتکلّفوا علْم ما قد کفیتم"(۶).
ای ابن فضل! غیبت حضرت مهدیّ (علیه‌السلام) امری از امور الهی، سرّی از اسرار و غیبی از غیوب اوست، وقتی که معتقد شدیم خدای سبحان حکیم است، تصدیق خواهیم کرد که افعال الهی همه از روی حکمت ناشی می‌شود هر چند که علت کاری از کارهای ذات اقدس او برایمان روشن نباشد.

پی نوشت ها:
۱- اشاره به قصه‌ی‌ همراهی موسی و خضر (علیهماالسلام) در آیات ۸۲ ـ ۶۵، سوره‌ی‌ کهف.
۲- بحار، ج ۵۲، ص ۹۱
۳- این جواب نامه‌ها در کتب روایی با عنوان " توقیع" شناخته می‌شود. اصل توقیع به معنای چیزی است که به نوشته ملحق می‌شود؛ التوقیع فی الکتاب: إلحاق شیء فیه (العین، "وقع"). و از آن جهت که پاسخ نامه در ذیل آن نوشته و به آن ملحق می‌شود به آن توقیع می‌گویند؛ نظیر جواب استفتایی که امروز متداول است.
۴- کراراً در تاریخ خوانده‌ایم که برخی از امامان معصوم ما (علیهم‌السلام) از روی ناچاری به خلفای جور زمان خود خطاب "امیرالمؤمنین" می‌کردند. در حالی که این لقب اختصاص به علی (علیه‌السلام) دارد و بر سایر ائمه (علیهم‌السلام) اطلاق نمی‌گردد هر چند که همه‌ی‌ امامان معصوم (علیهم‌السلام) از باب این که نور واحدند، امیر مؤمنان هستند. مردی از امام صادق (علیه‌السلام) پرسید: آیا به قائم شما به عنوان امیرالمؤمنین باید سلام کرد؟ فرمود: نه، این اسمی است که خدا علی (علیه‌السلام) را به این اسم نامیده است. هیچ کس قبل از او و بعد از او به این اسم نامیده نمی‌شود مگر آن که کافر است. سؤال کرد: پس چگونه به او سلام کنیم؟ فرمود: بگویید: "السلام علیک یا بقیهٔ الله" آنگاه خود آن حضرت آیه‌ی‌ "بقیهٔ الله خیر لکم إن کنتم مؤمنین" را تلاوت کرد.
۵- احتجاج، ج ۲، ص ۵۴۵؛ بحار، ج ۵۲، ص ۹۲.
۶- احتجاج، ج ۲، ص ۵۴۵؛ بحار، ج ۵۲، ص ۹۲.
رادفر
منبع : تبیان


همچنین مشاهده کنید