پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

قفس یک متری سهم پلنگ ایرانی


قفس یک متری سهم پلنگ ایرانی
حدود یک ماه قبل یک قلاده توله‌پلنگ در حوالی شهرستان سوادکوه مازندران که داخل یک لانه مرغ گیر افتاده بود با استفاده از تفنگ بیهوشی زنده‌گیری و به پناهگاه حیات‌‌وحش سمسکنده منتقل شد. اما چند روز بعد یعنی در تاریخ ۱۳ مهرماه، سایت سازمان محیط‌زیست خبری را در این‌باره منتشر کرد که پرسش‌های زیادی را به همراه داشت. در خبر سازمان محیط‌زیست عنوان شده بود: «در پی تلاش ماموران اجرایی اداره کل حفاظت محیط‌زیست مازندران، یک قلاده پلنگ که در محل لانه نگهداری مرغ‌ها در یک خانه روستایی در منطقه کوهستانی روستای چالی از توابع شیرگاه سوادکوه- به اسارت در آمده بود از طریق اسلحه بیهوشی زنده‌گیری و در حال حاضر به‌منظور بهبودی کامل در محل پناهگاه حیات‌وحش سمسکنده ساری نگهداری می‌گردد. به نظر می‌رسد توله‌پلنگ مذکور به همراه پلنگ مادری جهت دستیابی به طعمه سهل‌الوصول از روی لانه طیور اهلی گذر می‌کرد که به جهت فرسودگی سقف آشیانه طیور به داخل آن افتاد و به‌دلیل بسته بودن درب لانه مرغ در داخل آن به اسارت درآمد و به حدود ۱۰ قطعه مرغ و اردک آسیب رسانده است. در پی این رخداد و اطلاع ماموران، با استفاده از اسلحه بیهوشی جانور مذکور را از محل اسارت زنده‌گیری و اهالی را که با رعب و وحشت در محل تجمع نموده بودند آسوده خاطر نموده‌اند.» آنچه هنوز مورد سوال است این است که چرا از سرنوشت ماده پلنگ مادر هیچ خبری منتشر نشده است؟ اینگونه به ذهن می‌رسد که این ماده پلنگ یا توسط اهالی روستا باید کشته شده باشد و یا اینکه اگر زنده بوده چطور ممکن است توله به دام افتاده را رها کرده و از معرکه فرار کرده باشد؟! پاسخ این سوال را به متخصصان حیات‌وحش باید سپرد که آیا اساسا پلنگ ماده‌ای که توله اش در دام افتاده می‌تواند به راحتی بدون اینکه با کسی درگیر شده باشد توله را رها کند و برود یا اینکه لااقل برای مدتی در اطراف محل مورد نظر گشت می‌زند تا از آسیب احتمالی به فرزند خود توسط انسان جلوگیری کند؟ مسئله دیگری که پرسش‌های بعدی را به وجود آورده، نقل قول این خبر در سایت انجمن یوزپلنگ ایرانی است. در این سایت عنوان شده بود که: «این توله‌پلنگ ماده که در حین عملیات زنده‌گیری زخمی شده بود، به منظور بهبودی کامل به پناهگاه حیات‌وحش سمسکنده ساری منتقل شده وتحت درمان است. توله‌پلنگ مذکور بسیار پرخاشگر بوده و درحال حاضر در داخل یک قفس کوچک نگهداری می‌شود.»
بر طبق این خبر، در واقع مسئله‌ای که باعث شده تا توله مزبور به کنج قفس و اسارت هدایت شود، آسیب‌دیدگی بوده که در جریان عملیات بیهوش شدن به وی وارد شده نه آسیب‌دیدگی ناشی از سقوط از سقف لانه مرغ‌ها! اما انتظار این بود حالا که برای نخستین‌بار یک گونه جانوری به وسیله تفنگ بیهوشی زنده‌گیری (البته زنده‌گیری همراه با آسیب‌دیدگی) شده و از گلوله‌های ماموران نیروی انتظامی و سازمان محیط‌زیست نجات یافته لااقل بعد از پایان دوره جراحت در طبیعت رهاسازی شود اما مطابق معمول اینگونه نشد و سرنوشت شوم کوشکی (توله‌یوزپلنگی که سال گذشته در سمنان زنده‌گیری شد) این بار برای این توله‌پلنگ تکرار شد تا مابقی عمر را در اسارت بگذراند. تا باز این پرسش همیشگی پیش آید که اساسا سازمان محیط‌زیست که می‌بایست متولی حفظ حیات‌وحش در زیستگاه باشد، چه علاقه مفرطی به زنده‌گیری جانوران وحشی و تکثیر در اسارت دارد؟ در شرایطی که می‌توان گونه‌ها را در زیستگاه حفظ کرد چرا باید هر از گاهی سازمان محیط‌زیست به فکر اسیر کردن حیوانات در قفس یا محدوه فنس کشی شده باشد؟ آیا هدف این سازمان از حفاظت از گونه‌های جانوری، حفظ زیستگاه و تضمین بقای گونه‌ها در یک برنامه بلندمدت است یا هدف صرفا انجام برنامه‌های تبلیغاتی و پرطمطراق تکثیر در اسارت و نمایش گونه‌ها در پشت میله‌های قفس و یا محوطه‌های فنس کشیده شده برای مقاصد گردشگری است؟
● یک‌ماه اسارت در قفس یک متری
تصویر منتشر شده توسط انجمن یوزپلنگ ایرانی از وضعیت این توله‌پلنگ نشان می‌دهد که توله مزبور چندان در شرایط خوبی نگهداری نمی‌شود چراکه آثار ناشی از جراحت‌های بعد از اسارت همچنان روی بدن این حیوان آشکار است. در این تصویر آثار زخم و جراحت و خونریزی بر روی بینی توله‌پلنگ کاملا مشخص است. در عین حال تصاویر تهیه شده توسط خبرنگار کارگزاران که مربوط به روز شنبه چهارم آبان‌ماه است از ریزش موی حیوان در ناحیه پیشانی حکایت می‌کند. گزارش خبرنگار کارگزاران که مربوط به بازدید روز شنبه چهارم آبان‌ماه است نیز حاکی است نحوه نگهداری این توله‌پلنگ که به یک قفس کوچک یک متری در پناهگاه حیات‌وحش سمسکنده منتقل شده به قدری نامطلوب است که به نظر می‌رسد حیوان را به شدت عصبی کرده است به‌طوری که حیوان مرتبا با سر به سمت میله‌های قفس هجوم می‌آورد و خود را به میله‌ها می‌کوبید که خالی شدن پیشانی‌اش از مو نیز می‌تواند ناشی از همین ضرباتی باشد که حیوان به‌طور مرتب به سرش وارد می‌کند !
با این وجود تماس با مدیرکل محیط‌زیست استان مازندران برای دریافت جزئیات این واقعه و اینکه چه برنامه‌هایی برای نگهداری این حیوان وجود دارد بی‌نتیجه ماند چراکه دکتر اشرفی‌پور از هرگونه پاسخ به خبرنگار کارگزاران خودداری کرد و گفت: این مطلب رسانه‌ای نیست و جزء کارهای روتین و همیشگی ماست و مسئله‌ای نیست که قابلیت چاپ در یک روزنامه که در سطح ملی منتشر می‌شود داشته باشد. وی در حالی که خود روز قبل تلفنی با این بازدید از پناهگاه حیات‌وحش سمکسنده موافقت کرده بود گفت: اگر می‌دانستم این موضوع را می‌خواهید رسانه‌ای کنید اجازه بازدید از سمسکنده و توله‌پلنگ را به شما نمی‌دادم. اشرفی‌پور روز قبل تلفنی خاطرنشان کرده بود که قرار است به زودی این توله‌پلنگ به پردیسان منتقل شود و شنیده‌ها نیز حاکی است هدف از انتقال این حیوان به تهران این است که بعد از رسیدن به دوره بلوغ، این توله‌پلنگ ماده برای جفت‌گیری با پلنگ ایرانی که در موزه دارآباد نگهداری می‌شود به آنجا منتقل شود. با این حال اشرفی‌پور در گفت‌وگوی تلفنی با نگارنده به تنها پرسش خبرنگار کارگزاران که پرسید «از انتقال این حیوان به پارک طبیعت پردیسان چه هدفی دارید؟» امتناع کرد و یادآور شد: شما زنگ زدید وقت مدیر استانی را گرفتید که این مسئله کوچک را روزنامه‌ای کنید؟! در حالی که خیلی مسائل مهم‌تر از این هست، به هر حال من پاسخی ندارم چون اگر هم رسانه‌ای بوده در حد رسانه‌های استانی منعکس شده و در حد رسانه‌های ملی نیست. وی گفت: بروید از همان سایت سازمان محیط‌زیست خبر را بگیرید!
اظهارات تند اشرفی‌پور و برخورد قهریه او در برابر یک پرسش عادی حال پرسش‌های دیگری را مطرح ساخته که اگر مسئله نگهداری یک توله‌پلنگ یک امر عادی و روتین است پس چگونه است که هنوز این اداره کل بعد از یکماه هیچ اقدامی برای نجات این حیوان از کنج قفس یک متری به قفس بزرگتر انجام نداده است؟ و آیا آسیب‌دیدگی حیوانات در حین زنده‌گیری و با تفنگ بیهوشی هم یک مسئله عادی است؟ آیا در این استان هیچ جای بهتر و مناسب‌تری برای نگهداری یک توله‌پلنگ، مناسب‌تر از قفس یک متری پیدا نشد؟ آیا اینکه حیوان مزبور از فرط عصبانیت و تنگی قفس به ستوه آمده و مرتب خود را به میله‌ها می‌کوبد که باعث جراحت و خونریزی روی بینی و خالی شدن پیشانی‌اش از مو شده، این هم عادی است؟ با معاونت محیط طبیعی و مدیر کل دفتر حیات‌وحش سازمان محیط‌زیست تماس گرفتیم تا جزئیات برنامه سازمان برای این توله‌پلنگ را جویا شویم که به دلیل خاموشی تلفن همراه این دو مدیر، این گفت‌وگو تا ساعت‌ها میسر نشد.
اما دکتر درویش‌صفت، ‌عضو هیات علمی دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران نیز ۱۳ روز قبل از سمسکنده و این توله دیده کرده بود که او نیز وضعیت نگهداری این حیوان را نامطلوب عنوان کرد و اظهار داشت: در جریان بازدید از جنگل‌های جلگه‌ای منطقه متوجه حضور این توله در قفس شدم که بسیار شرایط متعفن و بدبویی داشت و حیوان عصبی بود با آقای محمدی، مدیر کل دفتر حیات‌وحش تماس گرفتم و موضوع را منتقل کردم و ایشان گفتند که خبر نداشتند که قفس این توله‌پلنگ کوچک و نامطلوب است و قول دادند موضوع را پیگیری کنند.
از سوی دیگر هوشنگ ضیایی، کارشناس حیات‌وحش و نویسنده کتاب پستانداران ایران در گفت‌وگو با کارگزاران با انتقاد از سیاست‌های اخیر سازمان محیط‌زیست در برنامه‌های تکثیر در اسارت گفت: اینکه یک توله‌پلنگ را این همه وقت در یک قفس کوچک نگهداری می‌کنند نشان می‌دهد که برای محیط‌زیست استان این موضوع آنقدر بی‌اهمیت است که اقدامی عاجل جهت انتقال آن یا بهبود وضعیت نگهداری حیوان انجام نمی‌دهند و با اینکه مخالف انتقال آن به تهران هستم اما قطعا انتقال آن به پارک پردیسان بهتر از آن قفس کوچک است.
وی افزود: تداوم این شرایط با توجه به اینکه این حیوان در شرایط رشد است می‌تواند به کوتاه شدن دست و پا و رشد ناقص این توله در قفس منجر شود چون فضای کافی برای جست‌و‌خیز ندارد. وی خاطرنشان کرد: تکثیر در اسارت پلنگ هم مثل یوزپلنگ به سختی صورت می‌گرفت و تمامی جوانب و شرایط باید توسط متخصصان لحاظ شود. ضمن اینکه باید دید هدف از این تکثیر در اسارت‌ها چیست؟ وی با انتقاد از ایده تکثیر در اسارت یوز که اخیرا مطرح شده گفت: این موضوع باعث می‌شود که حفاظت از زیستگاه کلا فراموش شود و در سال‌های بعدی همانطور که در مورد دز و کرخه شاهد بودیم، زیستگاه کلا تخریب شود و وقتی هم که زیستگاه خالی از گونه جانوری شود عملا نسل این حیوان در طبیعت منقرض شده و زیاد مهم نیست که حالا در اسارت چند راس یا چند قلاده از فلان گونه را داریم. مهم این است که این همه حیوانی که حالا موفق شدیم تکثیر کنیم آیا می‌توانیم رها‌سازی کنیم؟
پلنگ ایرانی یکی از گونه‌های باارزش و کمیاب جانوری ایران است که در چند سال اخیر گزارش‌های متعددی از کشتن این حیوان در مناطق شهری و روستایی منتشر شده که تداوم این روند می‌تواند در سال‌های بعدی نسل این گونه را هم همانند یوز ایران در پرتگاه انقراض قرار دهد.
مژگان جمشیدی
منبع : روزنامه کارگزاران