چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

بانوی فانوس به دست


بانوی فانوس به دست
فلورانس نایتینگل، ملقب به «بانوی فانوس»، در‎ ‎دوازدهم ماه می سال ۱۸۲۰ در شهر فلورانس ایتالیا چشم به جهان گشود. پدر و مادرش که‎ ‎انگلیسی بودند، دو سال اول ازدواج‌شان را به گشت و گذار در اروپا اختصاص داده بودند‎ ‎و دختر اول‌شان یک سال پیش از تولد فلورانس، در شهر ناپل به‌دنیا آمده بود. خانوادة ‎فلورانس کوتاه زمانی پس از تولد وی به انگلیس بازگشتند. وقتی فلورانس ۵ ساله بود،‎ ‎پدرش ویلیام نایتینگل که تحصیل‌کردة کمبریج بود، در استان‎ همپشایر ‎منزلی خرید و‎ ‎شخصاً مسئولیت تعلیم و تربیت فرزندانش را عهده‌دار شد.
فلورانس زبان‌های یونانی،‏‎ ‎لاتین، فرانسه، آلمانی، ایتالیایی و نیز مباحث تاریخ، فلسفه و ریاضیات را نزد پدر‎ ‎فراگرفت. او از درس خواندن لذت می‌برد و تحت نفوذ پدرش به مطالعة آثار کلاسیک و‎ ‎کتاب‌مقدس علاقه‌مند شد. او با وجود کمیِ سن، به مسائل سیاسی نیز علاقة فراوان‏‎ ‎داشت. اما آنچه بیش از همه فلورانس را مجذوب خود ساخت، ریاضیات بود. فلورانس در سال ۱۸۴۰ ‎از والدینش خواهش کرد اجازه دهند به فراگیری این رشته بپردازد، اما مادرش چندان با‎ ‎این کار موافق نبود زیرا ریاضیات به عقیدة او رشتة مناسبی برای زنان نبود.‏‎ ‎بااین‌حال اصرار زیاد فلورانس سبب شد والدینش عاقبت با درخواست وی موافقت کنند، و‏‎ ‎بدین ترتیب فلورانس جوان به فراگیری مبحثی پرداخت که بعدها در حرفة پرستاری‌اش ‎فوق‌العاده مؤثر واقع شد.‏‎
‎فلورانس از کوچکی خداوند را دوست داشت و‎ ‎کتاب‌مقدس را با دقت فراوان می‌خواند. به گفتة خودش، در روز هفتم فوریه سال ۱۸۳۷ ‎درحالی‌که در یکی از پارک‌های اطراف منزل‌شان قدم می‌زد، احساس کرد صدای خدا را‎ ‎می‌شنود که او را به مأموریتی خاص فرا می‌خواند. اما تنها ۹ سال بعد بود که فلورانس‎ ‎دریافت این مأموریت چیست. او در نتیجة این دعوت الهی، بیش از پیش به مسائل اجتماعی‎ ‎روزگار خود علاقه پیدا کرد.
در سال ۱۸۴۵ از والدینش اجازه خواست در بیمارستانی‎ ‎مشغول کار شود تا از این طریق بتواند در زمینة پرستاری تجربه کسب کند. تا آن زمان،‎ ‎تنها تجربه‌اش در این زمینه، پرستاری و مراقبت از دوستان و بستگان بیمارش بود. اما‎ ‎والدین فلورانس به‌شدت با این تقاضا مخالفت کردند. در انگلستان اواسط قرن نوزده،‎ ‎پرستاری به هیچ وجه برای یک زن تحصیل‌کرده شغل مناسبی محسوب نمی‌شد.
پرستاران در آن‎ ‎زمان آموزش چندانی برای این کار نمی‌دیدند و عموماً به زنانی خشن، هرزه و بی‌سواد‎ ‎شهرت داشتند.‏‎ ‎
فلورانس چند سال بعد، یعنی در سال ۱۸۴۹ به‏‎ ‎اتفاق چند تن از دوستان خانوادگی‌اش از اروپا و سپس از مصر دیدن کرد. او در جریان‎ ‎این سفرها فرصت یافت تا از نزدیک با وضعیت بیمارستان‌های مختلف در این مناطق آشنا شود.‏‎ ‎در اوایل سال ۱۸۵۰ به‌عنوان کارآموز در بیمارستان سنت وینسنت دو پل در اسکندریة مصر‎ ‎که توسط کلیسای کاتولیک رم اداره می‌شد، مشغول کار شد. در ماه جولای همان سال، به‎ ‎آلمان و فرانسه رفت و در آنجا نیز مدتی داوطلبانه در بیمارستان‌های مختلف خدمت کرد.‏‎ ‎سپس در سال ۱۸۵۳ به لندن بازگشت و به‌طور افتخاری مدیریت بیمارستانی به‌نام «مؤسسه بانوان بیمار» را برعهده گرفت. ‎
و اما کمتر از یک سال بعد، اتفاقی افتاد که‎ ‎باعث شد زندگی خدمتی فلورانس وارد مسیری کاملاً تازه شود. در سال ۱۸۵۴ کشورهای‎ ‎انگلیس، فرانسه و ترکیه به روسیه اعلان جنگ دادند و بدین ترتیب جنگ‌های کریمه آغاز‎ ‎شد. در یکی از این جنگ‌ها موسوم به «نبرد رود آلما» که در بیستم سپتامبر سال ۱۸۵۴ ‎رخ داد، سپاهیان روسیه به‌سختی از سربازان انگلیسی شکست خوردند. ارتش انگلیس‎ ‎نیز متحمل تلفات زیادی شد و به‌همین مناسبت، روزنامه تایمز به‌شدت از وضعیت اسفناک‎ ‎بهداشت در اردوگاه‌های نظامی انگلیس و کمبود امکانات پزشکی در ارتش انتقاد کرد. در‏‎ ‎پاسخ، سیدنی هربرت وزیر جنگ انگلیس که از دوستان فلورانس بود، طی نامه‌ای از او‎ ‎خواست پرستارانی را به بیمارستان‌های نظامی اردوگاه انگلیس در ترکیه ببرد و شخصاً‎ ‎بر کار ایشان نظارت نموده، به وضعیت بهداشت ارتش سر و سامان دهد. بدین ترتیب‎ ‎فلورانس در چهارم نوامبر سال ۱۸۵۴ به اتفاق ۳۸پرستار به اردوگاه نظامی سربازان‎ ‎انگلیسی واقع در حومة قسطنطنیه (استامبول امروزی) وارد شد.‏‎ ‎
فلورانس وضعیت بهداشت را در این اردوگاه‎ ‎بی‌نهایت رقت‌انگیز یافت. سربازان مجروح در شرایطی غیربهداشتی بر کف زمین رها شده‎ ‎بودند و در اتاق‌های عمل، معدود پزشکان اردوگاه نومیدانه می‌کوشیدند با وسائلی‎ ‎ابتدایی، آلوده و غیربهداشتی سربازان مشرف به موت را نجات دهند. بیمارستانِ اردوگاه‎ ‎پر بود از موش و ساس و شپش و وبا و تیفوئید در بین سربازان بیداد می‌کرد. فلورانس‎ ‎با مشاهده این وضع، با عزمی راسخ و اراده‌ای خستگی‌ناپذیر تصمیم گرفت هر طور شده‎ ‎وضعیت موجود را دگرگون سازد. او با استفاده از دانش ریاضی‌اش، به محاسبه میزان مرگ‎ ‎و میر در بیمارستان‌ پرداخت. آماری که تهیه کرد نشان می‌داد که ماهیانه از هر هزار‎ ‎نفر مجروح، ششصد نفر در نتیجه بیماری‌های مسری و عفونی جان می‌دهند.
اگر وضعیت به‎ ‎همین منوال ادامه می‌یافت و نیروهای جدید به‌طور مرتب جایگزین کشته‌شدگان نمی‌شدند، ‎به‌زودی همان بیماری کافی بود تا کل ارتش انگلیس را از بین ببرد. بااین‌حال آمار و‎ ‎ارقام فلورانس چندان نزد فرماندهان ارتش خریدار نداشت. او به‌خاطر زن بودن پیوسته‏‎ ‎خود را با انواع و اقسام موانع، مشکلات و کارشکنی‌ها مواجه می‌دید. از‎ ‎اخلال‌گری‌های مسئولان بیمارستان و بی‌اعتنایی مقامات نظامی گرفته، تا سرکشی‎ ‎پرستارانی که ناگزیر شد برخی را به‌خاطر میگساری و اعمال غیراخلاقی به انگلیس‎ ‎بازگرداند. اما فلورانس کسی نبود که تسلیم شود. در نتیجه تلاش‌های شبانه‌روزی او،‎ ‎میزان مرگ و میر سربازان تا ماه فوریه سال ۱۸۵۵ یعنی تنها سه ماه پس از ورود او به‎ ‎اردوگاه نظامی ترکیه، از ۶۰ درصد به ۴۲درصد کاهش یافت. فلورانس با پولی که از‎ ‎انگلیس به همراه آورده بود، برای بیمارستان تجهیزات پزشکی خرید و برای سربازان میوه‎ ‎و سبزیجات و آب آشامیدنی سالم تدارک دید. بدین ترتیب میزان مرگ و میر در اردوگاه تا‎ ‎بهار آن سال کاهشی چشمگیر پیدا کرد و ۲/۲درصدشد. فلورانس همچون‎ ‎مادری از سربازان مجروح مراقبت می‌کرد. او هر شب شخصاً فانوس به‌دست به تک تک‏‎ ‎بیماران اردوگاه سرکشی می‌کرد، و به همین جهت رفته رفته او را «بانوی فانوس به دست» لقب ‎دادند.‏‎ ‎فلورانس تا این زمان به‌واسطة خدماتی که در‎ ‎بین سربازان انجام داده بود، در داخل انگلیس به شهرت و محبوبیت فراوانی دست یافته‎ ‎بود. اما او که هیچ‌گاه دوست نداشت در کانون توجه عموم قرار گیرد، در پایان جنگ‌های‎ ‎کریمه با اسمی مستعار به انگلیس بازگشت تا بتواند به‌دور از انظار همگان، تمام وقت‎ ‎و توجه خود را معطوف بهبود وضع سلامت سربازان نماید. در واقع در تمام مدتی که‎ ‎فلورانس در انگلیس بود، اکثر مردم تصور می‌کردند که او مدت‌ها پیش مرده‎ ‎است!‏‎ ‎
فلورانس در بازگشت از جنگ‌های کریمه متوجه‎ ‎شد که غیربهداشتی بودن وضعیت بیمارستان‌های نظامی تنها محدود به میدان جنگ نیست،‎ ‎بلکه در خود انگلیس نیز میزان مرگ و میر در میان سربازان۲۰ تا ۲۵ سال دو برابر‎ ‎بیشتر از افراد غیرنظامی بود. فلورانس با استناد به این آمار، بر ضرورت رعایت‎ ‎بهداشت در بیمارستان‌های نظامی و ایجاد اصلاحات اساسی در این زمینه، تأکید ورزید.‏‎ ‎او موفق شد توجه ملکه ویکتوریا و پرنس آلبرت و نیز توجه نخست‌وزیر وقت لرد‎ ‎پالمرستون را نسبت به این موضوع جلب کند. فلورانس از آنان تقاضا کرد که اجازه دهند‏‎ ‎تحقیق رسمی در زمینة وضعیت بهداشت بیمارستان‌های نظامی صورت گیرد و در سال ۱۸۵۷ با‎ ‎این تقاضای او موافقت شد. بدین ترتیب، «مؤسسة سلطنتی تحقیق در مورد سلامت ارتش»‏‎ ‎تأسیس شد.‏‎ ‎
فلورانس در سال ۱۸۶۰ «آموزشگاه پرستاری ‎نایتینگل» را در بیمارستان سنت توماس لندن تأسیس کرد. این آموزشگاه که اولین‏‎ ‎دانشکدة پرستاری در دنیا به‌شمار می‌رود، با ۱۰ دانشجو آغاز به کار کرد. هزینة‎ ‎تأسیس آن توسط «صندوق نایتینگل» تأمین شده بود که شامل هدایایی بود که مردم‎ ‎به‌هنگام خدمت فلورانس در جنگ‌های کریمه برای کمک به او جمع‌آوری کرده بودند. این‎ ‎اولین دانشکده پرستاری در دنیا، بر دو اصل مهم استوار بود: یکی اینکه پرستاران‎ ‎حتماً ‌باید به‌طور عملی در رشتة تخصصی خود آموزش می‌دیدند و دیگر اینکه موظف‎ ‎بودند نظم و انضباط و اصول اخلاقی را در هر شرایطی رعایت کنند. فلورانس نایتینگل با‎ ‎تأسیس این آموزشگاه موفق شد حرفة پرستاری را به حرفه‌ای آبرومند برای‎ ‎زنان تبدیل کند.‏‎ ‎
دامنة خدمات فلورانس روز به‌روز گسترش‎ ‎می‌یافت. او پس از چندی برای بهبود وضع سربازان انگلیسی در هند به آن کشور سفر کرد‎ ‎و خدمات مهمی در آنجا ارائه داد. به‌زودی دولت کانادا نیز از او دعوت کرد جهت‎ ‎سازمان دادن به وضع بهداشت و درمان در بیمارستان‌های نظامی این کشور، به آنجا برود.‏‎ ‎فلورانس در دوران جنگ‌های داخلی امریکا نیز مشاور دولت امریکا در امور مربوط به‎ ‎بهداشت سربازان بود.‏‎ ‎فلورانس نایتینگل در سال‌های پایانی عمر خود‎ ‎به‌خاطر بیماری که در مدت خدمتش در کریمه بدان مبتلا شده بود، بستری بود و همین‎ ‎بیماری به‌تدریج باعث شد دیگر نتواند به‌عنوان پرستار انجام وظیفه کند. اما او‎ ‎کماکان در راه بهبود وضع بهداشت جامعه تلاش می‌کرد. از او بیش از ۲۰۰ کتاب، رساله و‎ ‎گزارش به‌جای مانده است که اکثراً در زمینه پرستاری است. یکی از این کتاب‌ها، «‎یادداشت‌هایی پیرامون پرستاری» نام دارد که در سال ۱۸۶۰ منتشر شد و اولین کتاب‎ ‎آموزش پرستاری در دنیا محسوب می‌شود. این کتاب تابه‌حال به بسیاری از زبان‌های دنیا‎ ‎ترجمه شده است.‏‎ ‎
فلورانس نایتینگل عمیقاً بر این باور بود که‎ ‎خدمت پرستاری‌ او، دعوتی است از جانب خدا. او دعوت الهی خود را در این می‌دید که هر‎ ‎چه در توان دارد در راه بهبود وضع بهداشت و سلامت افراد جامعه به‌کار ببندد. ‎فلورانس در بیمارستان‌ها به وضع روحانی بیماران نیز توجه فراوان داشت و پیام امید‎ ‎و محبت را به گوش سربازان بیمار می‌رساند. او به‌منظور انجام هر چه بهتر رسالت الهی‎ ‎خود، هیچ‌گاه ازدواج نکرد و پیوسته از انظار عموم دوری می‌جست تا بتواند در آرامش‎ ‎کامل، تمام وقت و نیروی خود را صرف خدمت به مردم کند.‏‎ ‎
خدمات فلورانس، نخستین تلاش سازمان یافته در‎ ‎جهت تسکین آلام جنگ بود. به پاس همین فداکاری‌ها، ملکه ویکتوریا در سال ۱۸۸۳ مدال‎ ‎سلطنتی «صلیب سرخ» را به وی اهدا کرد، که سازمان جهانی «صلیب سرخ» نام خود را از آن‎ ‎دارد.‏‎ ‎فلورانس نایتینگل در ۱۳ آگوست ۱۹۱۰ در سن‎ ‎نود سالگی درگذشت. این زن فداکار که عمری را وقف خدمت به بیماران کرد، در روزگاری‎ ‎که زنان برای پیشرفت در جامعه با موانع بسیار مواجه‎ ‎بودند، در دنیای زمان خود منشا تحولات عظیمی شد و به‌راستی در زمرة یکی از‎ ‎برجسته‌ترین شخصیت‌های قرن نوزده جای دارد.
منابع: سلامت نیوز
ویکی پدیا
منبع : روزنامه اطلاعات