جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

هولوکاست غزه، بذر لقّی که سادات کاشت


هولوکاست غزه، بذر لقّی که سادات کاشت
همین چند هفته پیش بود که رهبر معظم انقلاب در دانشگاه علم و صنعت فرمودند که اگر انقلابی از داخل نپوسد قدرت خارجی هرگز نمی تواند آن را از بین ببرد. همچنین آقا فرمودند که اگر کشور دچار شاه سلطان حسین ها شود کارش تمام است.
امروز که هولوکاست واقعی را در غزه می بینیم به این فکر فرو می رویم که خوب از آغاز روند اسکان صهیونیستها در سرزمین فلسطین این اعراب و حتی خود فلسطینیها بودند که دچار شاه سلطان حسین ها شده اند که نتوانسته اند سرزمینشان را آزاد کنند. زمانی که مبارزان فلسطینی بر علیه استعمار انگلیس که مشغول انتقال صهیونیستها از سراسر جهان به فلسطین بودند عده ای از فلسطینیان بودند که موفق شده بودند شهرهایی از شمال فسطین را از دست انگلیسیها خارج کنند و پرچم خود را بر در ادارات و اماکن آنجا بالا ببرند. اما بعد از کشمکش های درونی و اختلافات این وسط عده ای پیدا می شوند که همچون فخری عبدالهادی به انقلابیون خیانت می کنند و با انگلیسیها همدست می شوند. نمونه دیگر از این دست را می توان در جریان حمله اعراب به اسرائیل بعد از آنکه دیوید بن گورین رسما تشکیل کشوری به نام اسرائیل را اعلام می کند یافت، آنجائیکه اعراب تا دروازه های تل آویو و تا آستانه سرنگونی این رژیم پیش رفته بودند امّا به آتش بسی مرموز تن دادند تا غرب با تجهیز رژیم صهیونیستی حمله وسیعی را بر علیه اعراب تدارک ببیند و نتیجه این جنگ شکست شاه سلطان حسین های عرب و اضافه شدن پنجاه درصد به اراضی اشغال شده توسط رژیم اسرائیل بود.
با روی کار آمدن جمال عبدالناصر و شعارها و اقدامات حماسی که او انجام می داد امید این می رفت که این فرد قوی و متنفذ می تواند مصر به عنوان بزرگترین و قوی ترین کشور عرب را به عنوان سرنگون کننده رژیم صهیونیستی معرفی کند. اما مجموعه اشتباهاتی که وی انجام داد و دلخوشی بیش از حد وی به حمایت شوروی که می خواست مصر آغاز کننده جنگ نباشد تا از این کشور در مواجهه با اسرائیل حمایت کند، با عث شد تا اسرائیل با یک حمله غافلگیرانه همه مناطقی از فلسطین را که تحت کنترل اعراب بودند را از دست آنها درآورد و حتی صحرای سینا از مصر را نیز به تصرف در آورد و تا مناخیم بگین آن را سرزمین آزاد شده اسم بگذارد. بعد از مرگ ناصر، محمد انور سادات معاون و دست راست ناصر در کودتا علیه ملک فاروق به ریاست جمهوری رسید و این آغاز سراشیبی اعراب در قضیه فلسطین بود، به عبارت دیگر و طبق فرمایش رهبر انقلاب شاه سلطان حسین و به تعبیر شهید خالد اسلامبولی فرعون مصر روی کار آمد تا به تدریج مصر روی انفعال و وادادگی را ببیند. سادات یک انقلابی بود که در تمام مراحل کودتا در کنار تمام انقلابیون بود و یک فرد غریبه و نفوذی به شمار نمی رفت. به عبارت دیگر با روی کار آمدن سادات انقلاب افسران مصر از درون پوسید تا بعدها به عنوان پیشروی خیانت و سازشکاری با صهیونیستها لقب بگیرد. اما ماجرا چنین بود که سادات پس از روی کار امدن بلافاصله روند انفعال را طی نکرد بلکه در اوایل کار همان راه جمال عبدالناصر را طی کرد و حتی در سال ۱۹۷۳ با مشارکت سوریه به جنگ با اسرائیل پرداخت اما در اواسط همین جنگ و در حالی که ارتش مصر خطوط دفاعی مستحکم رژیم اسرائیل به نام بارلد را در پشت کانال سوئز شکست و می توانست بسیار آسان تا مرزهای فلسطین اشغالی پیش برود و ضربات کاری به موجودیت اسرائیل وارد کند ناگهان سادات ارتش مصر را در صحرای سینا متوقف کرد و اعلام کرد که دیگر پیشروی نمی کند تا این حماقت سادات باعث شود تا از طرفی ناتو به کمک اسرائیل بیاید و با ارسال تجهیزات ارتش شکست خورده آن را تجهیز کند و از سوی دیگر این اقدام سادات نوعی خیانت در حق سوریه تلقی شود چرا که با آسوده شدن خیال اسرائیل از جبهه مصر دمار از روزگار سوریه در آورد و پس از عقب راندن سوریه به سراغ مصر برود و این بار مصر را دوباره تا پشت کانال سوئز عقب بزند و حتی عده ای از کماندوهای اسرائیلی از روی کانال سوئز نیز عبور کنند. با این شکست بود که سادات مسیر دیگری غیر از مقاومت را انتخاب کرد. در حقیقت سادات وادادگی و حماقت خود در نحوه مبارزه با اسرائیل را به حساب تحولات غیر قابل جلوگیری گذاشت و به این نتیجه رسید که راه حل نظامی دیگر کاربرد ندارد و تصمیم به مذاکره و صلح گرفت. در واقع اگر سادات در جنگ پیشروی کرده بود با آزاد کردن صحرای سینا و نوار غزه قدرت و روحیه اعراب را زیادتر می کرد، این باعث شکست و اضمحلال رژیم اسرائیل می شد. اما سادات چنین فکر کرده بود که با نفوذ در صحرای سینا امتیازی از اسرائیل گرفته است اما حقیقت این بود که صحرای سینا بخشی از خاک مصر بود که اشغال شده بود و پس گرفتن آن از هر راهی حق مسلّم مصر بود. سر انجام این همه حماقت در افتادن انور سادات در گرداب انفعال و در نهایت تصمیم وی برای صلح با اسرائیل بود تا اینکه در سال ۱۹۸۰ قرارداد کمپ دیوید را با مناخیم بگین امضا کرد. هر چند بماند که در جریان مذاکرات بگین حتی حاضر نبود از سینا نیز عقب نشینی کند اما سادات با این کار خنجری از پشت به تمامی مردم ومبارزان فلسطینی از پشت زد و به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی تنها نتیجه این خیانت نبود بلکه سادات به عنوان یک انقلابی مصری و عرب که در خط مقدم جبهه نبرد با اسرائیل قرار داشت با این کار روحیه و انگیزه تمام مبارزان فلسطینی را که اغلب دارای دیدگاه سکولار و غیر مبتنی بر اعتقادات و روحیه جهاد داشتند نیز تضعیف شد و درواقع بذر لقّی به نام سازش را در میان مبارزان کاشت که تاثیر آن را می توان در سازشهای بعدی عرفات و شاه سلطان حسین هاشمی اردنی دید که همگی گرچه از اعراب مبارز و مقاوم در مقابل اسرائیل بودند اما روحیه سازش و عدم ثبات قدم در بین مبارزان برای آزادی قدس را از سازش کار اولیه به ارث بردند. نکته ای که عکس آن ر ا در جریان مقاومت امام خمینی در مبارزه با طاغوت و ثبات قدم در وی دیدیم که برخلاف ذهنیت اکثریت حتی مبارزان انقلابی در نهایت این ایستادگی به نتیجه رسید.
آنچه که امروز در غزه به عنوان یک هولوکاست واقعی مشاهده می شود نتیجه سازش های پی در پی مبارزان واداده ایست که طاقت مقاومت را از دست داده بودند و در نهایت به خفت بار ترین وضعی تن به سازش دادند. تلخی این صحنه هیچ گاه از اذهان مبارزان و راست قامتان پاک نخواهد شد که در جریان امضای پیمان خائنانه اسلو در واشنتگتن، اسحاق رابین حتی حاضر نبود با یاسر عرفات دست بدهد. نتیجه آن شد که عرفات در یک زندان بزرگ به نام مناطق خودگردان زندانی شود و اشغال هشتاد درصد از اراضی فلسطین توسط صهیونیسم را به رسمیت بشناسد و این تا بدانجا پیش رفته است که امروز می بینیم در مقابل چشم جهانییان و اعراب پست فطرت کودکان غزه قتل عام می شوند و هیچ صدای اعتراضی بر نمی آید و بزودی صدق ادعای این مطلب که تنها راه پیروزی مقاوم و جهاد است انشاء الله با پیروزی مقاومت اسلامی حماس به اثبات خواهد رسید چندانکه با پیروزی حزب الله در جنگ ۳۳ روزه نیز قبلا ثابت شده بود.
محسن محمدیان
jahadgarbozorg.blogfa.com