جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


چرا روزنامه ها بیات می شوند


چرا روزنامه ها بیات می شوند
ماجرای روزنامه و روزنامه نویسان در تاریخ این مرز و بوم یا دست کم در یک صد سال اخیر تراژدی غم انگیز و ملال آوری است. اگر از زحمات شبانه روزی و همنوایی اهالی جراید با مشروطه خواهان و سرنوشت «علی اکبرخان دهخدا» و جریده اش که «صوراسرافیل» نام داشت با سرعت بگذریم، لاجرم و بی اختیار بر حال و روز روزنامه نویسان دوره رضاخانی که زیر تیغ «محرمعلی خان» سانسور چی و اداره راهنمای نامه نگاری آن دوران مشغول به کار بودند تاسف خواهیم خورد. (محرمعلی خان از ماموران دون پایه شهربانی وقت بود که حتی پس از دوران بازنشستگی هم به علت عدم کفایت حقوق به ماموریتش که کنترل چاپخانه ها و جلوگیری از انتشار کتب، نشریات و اوراق «مضره،» بود ادامه می داد.
او در کار خود مهارت و استادی خاصی داشت و گهگاه به همراه معاون خود که گروهبانی با لباس شخصی بود، بدون اجازه مدیر چاپخانه به قسمت های مختلف حروف چینی، ماشین خانه و صحافی سر می زد تا شاید اوراق مضره ای به دست آورد.) به ویژه اگر بدانیم که خوشبخت ترین جریده نویسان آن روزگاران کسانی بودند که تنها گاهی از محرمعلی خان پذیرایی می کردند یا به صورت هفتگی روانه میدان ارک می شدند تا از اداره جدیدالتاسیس راهنمای نامه نگاری مهر «روا» بگیرند. (در آن زمان رضاخان برای کنترل مطالبی که در روزنامه ها و مجلات منتشر می شد، اداره ای با عنوان اداره «راهنمای نامه نگاری» راه انداخته بود و هر نشریه موظف بود مطالبش را قبل از چاپ به این اداره ببرد. آنها می خواندند و پس از قبول مهر «روا» روی مطالب می زدند.)
اگرچه سرانجام کمدی طنز آلود پایان یافت و فصل تازه ای در برابر خبرنگاران و روزنامه نویسان ایرانی گشوده شد اما واژه هایی همچون تذکر و توقیف و حبس و احساس عدم امنیت شغلی همچنان با روزنامه نگاران و اهالی مطبوعات همراه بود.
اکنون پس از خاطرات تلخ تعطیلی یک شبه روزنامه ها و تندروی های بدون برنامه از سوی ایشان و تجربه اندوزی های بسیار روزنامه نگاران حاضر در تحریریه ها به خوبی خط قرمزها را می شناسند و آموخته اند که چگونه با آنها برخورد کنند، گرچه گهگاه با رندی روی این خط های سرخ پا می گذارند اما مواظبند تا پایشان فراتر نرود.
جریده نویسان دهه هشتاد به درستی می دانند که دیگر قرار نیست همانند اسلاف خویش در دهه ۲۰ و ۳۰ «توفان» یا «رعد» منتشر کنند اما از سوی دیگر هم حاضر نیستند که به خبرنگارانی «دیکته نویس» تبدیل شوند.
تجربه های سال های اخیر هم به آنها آموخته است که «فتح» و «خرداد» بار بسیار سنگینی است و نباید نقشی بیش از توان خویش را در برنامه های سیاستمداران بر عهده بگیرند و در غیاب احزاب سیاسی یا بازیگران معادلات حزبی و جناحی در صحنه حاضر شوند، اگرچه همواره خود را به عنوان چشمان ناظر شهروندان در نظارت بر قدرت رکن چهارم جامعه مدنی می دانند.
روزنامه نویسان امروز به خوبی دریافته اند که قبل از هر وظیفه دیگری رسالت سنگین خبررسانی شفاف و صادقانه بر دوش ایشان قرار دارد. آنها می کوشند مخاطبان خویش را که متشکل از شهروندان جامعه هستند از آنچه در اطراف و اکناف این سرزمین و جهان پهناورشان می گذرد، مطلع سازند و شاید تجربه یک قرن جریده نویسی در ایران و حضور در عصری که رسانه های دیداری، شنیداری و سایبر گوی سبقت را از مطبوعات ربوده و فضا را برایشان تنگ تر کرده اند، رویکردی دلسوزانه و مخاطب گرا را پیش پای آنها گذاشته است.
اکنون در سراسر دنیا تنها چند درصد از مردم برای کسب اخبار و اطلاعات روزانه خود به روزنامه و مطبوعات رجوع می کنند و در این میان در کنار خطر زردنویسی مطبوعات بیش از گذشته به سمت و سوی استقلال فکری و خط مشی های تخصصی سوق داده می شود. روزنامه نگاران این دوران هم که بیش از گذشته به مخاطبانشان نگاه می کنند و می دانند که اقتصاد داخلی مطبوعه شان نیازمند مخاطبانی علاقه مند و پیگیر است. خوانندگانی که علاوه بر دریافت پیام های فرهنگی و معنوی ایشان می توانند اثبات این مجموعه ها و بقا و دوام آ نها را تضمین کنند. از این زاویه تهیه و نگارش اخبار و گزارش هایی که در خدمت منافع ملی و فردی خوانندگان است، در راس برنامه های روزنامه نگاران مستقل قرار می گیرد.
آنها نیازها را به خوبی تشخیص می دهند و می دانند که چگونه پیام های خویش را در قالب های جذاب ژورنالیستی و مطابق با سلایق و علایق خوانندگان ارائه کنند. اما در اینجا باید پرسید که چرا هر روز برخی از روزنامه ها سر میز دکه های روزنامه فروشی شهر می ماند و کسی به سراغ آنها نمی رود؟ چرا هر روز بخش بزرگی از روزنامه ها باد می کنند و بیات می شوند؟ چرا ما ایرانی ها هر روز صبح شاهد تبدیل بخشی از درختان سرسبز مان به کاغذ باطله هستیم؟ مشکل کجاست؟
چرا جمع صمیمانه «آینده نو» پس از چند ماه کار و تلاش و حتی محرومیت از دریافت دستمزد اکنون بیکار و خانه نشین شده اند؟ چرا جمع بسیاری از روزنامه های کشور با بی رونقی و ورشکستگی مواجهند؟
● مشکل کجاست؟
اگرچه مدیریت اقتصادی موسسات خصوصی و روزنامه های مستقل کار دشواری است و در جامعه ای که مردمانش بیش از هر چیز به فرهنگ شفاهی وابسته اند، نمی توان روی فاکتورهایی چون تیراژ یا حمایت های مدنی حساب باز کرد، اما نباید فراموش کنیم که دستان بسته اهالی مطبوعات در ارائه گزارشات صادقانه و ترس از تکرار آنچه ذکر شد تا میزان زیادی در از بین رفتن جذابیت های محصول تولیدی روزنامه نگاران موثر واقع شده است.
هنگامی که دولتمردان دولت نهم در رویکردهای رسانه ای خویش تنها به سرمایه گذاری بر روی صدا و سیما به عنوان بزرگترین و فراگیرترین رسانه کشور بسنده می کنند، نمی توان از روزنامه نگاران مستقل انتظار داشت اخبار جدیدی را درباره تصمیمات یا اقدامات تازه دولت بنویسند.
وقتی ساکنان مجلس بهارستان در اعلام مصوبات و بیان نظرات و دیدگاه های خود سعی می کنند رسانه های همفکر را در اولویت قرار دهند، روزنامه های بی طرف یا منتقد چه خبر مهمی از مجلس شورای اسلامی خواهند داشت؟
در حالی که بسیاری از مسوولان کشور از مواجهه با خبرنگارانی که سوالات جسورانه می پرسند، می گریزند و گهگاه ایشان را عامل اتلاف وقت در سازمان خود می دانند، روزنامه نگاران چگونه خواهند توانست به پیگیری مطالبات شهروندان بپردازند؟
یا حتی وقتی که آن پیرمرد بزرگوار نمایش ایران و بازیگر قدیمی خبرنگاران را به موش هایی توصیف می کند که به همه جا سر می کشند، دیگر چه انتظاری از بقیه می توان داشت؟
ما جماعت شاهد بودیم که تا دیروز روزنامه نگاران مان را منورالفکرهایی غرب زده و ترقی خواه لقب می دادند و امروز هم آنها را به عنوان نخستین مظنونان توطئه های دشمن و عاملان اصلی انقلاب های زرد و نارنجی و بنفش بدخواهان معرفی می کنند، پس چگونه انتظار دارید که جریده هایشان را بخوانیم و به آنها تکیه کنیم.
این همان تراژدی غم انگیزی است که گویی با سرنوشت میرزا های قلم به دست این سرزمین پیوند خورده است.
مسعود باستانی
منبع : روزنامه اعتماد