جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

محمد(ص)، پیامبر رحمت


محمد(ص)، پیامبر رحمت
امروزه همگان از غربت ارزش‌ها و رواج برخی از رذایل اخلاقی در جامعه ی اسلامی ما نگرانند و حتی برخی از بزرگان و علمای اخلاق نسبت به وضعیت موجود هشدار داده و اعلام خطر كرده‌اند.تسمیه‌ی سال جاری به نام نامی پیامبر بزرگوار اسلام، فرصت مناسبی است كه با تأمل در ابعاد مختلف شخصیت رسول اكرم(ص) و تأسی به سیره‌ی حضرت ختمی مرتبت از یك سو به درمان دردهای فردی و اجتماعی خویش بپردازیم كه خداوند متعال رمز رستگاری بشریت را اسوه قرار دادن پیامبر اكرم(ص) معرفی كرده است و از سوی دیگر با معرفی درست این پیامبر بزرگ الهی و آخرین واسطه‌ی آسمان و زمین به جهانیان بر تبلیغات سوء دشمنان بشریت خط بطلان بكشیم.
امروز دو عامل معرفی نادرست برخی از پیروان رسول اكرم (ص) و تبلیغات سوء دشمنان به مانند دو تیغه‌ی یك قیچی موجب مجهول ماندن شخصیت آن حضرت بر بشریت است كه باید با مبارزه با این دو عامل و معرفی صحیح شخصیت این آخرین پیام آور الهی، زمینه‌ی گرایش بشریت به تعالیم آن حضرت را فراهم آورد.
یكی از مهم‌ترین ابعاد شخصیت پیامبر اكرم (ص) بعد اخلاقی و آراستگی آن حضرت به فضایل و پیراستگی او از كافه‌ی رذائل در حد طاقت بشری است.
اخلاق پیامبر اكرم (ص) تجسم عینی قرآن كریم بود و از این روست كه خداوند متعال او را در قرآن كریم با عنوان «خلق عظیم» ستوده و خود آن حضرت نیز هدف بعثت خویش را «اتمام مكارم اخلاقی» معرفی كرده است.
سعد هشام گوید: «از عایشه پرسیدم كه اخلاق پیامبر چگونه بود؟» گفت: «آیا قرآن می‌خوانی؟»، گفتم: «آری»، گفت: «اخلاق پیامبر، قرآن بود».
خداوند متعال، رسول گرامیش را با عالی‌ترین فضائل و مكارم اخلاقی تأدیب كرد و بیاراست و این فضائل از سوی او به جامعه‌‌ی اسلامی سرازیر شد و دنیایی از معنویت و ارزش های اخلاقی را پدید آورد.
برخلاف آن كه دشمنان اسلام و رسول خدا (ص) سعی می كنند كه از آن حضرت چهره‌ای خشن معرفی كنند و از او با عنوان پیامبر شمشیر نام می برند، یكی از مهم ترین فضایل آن حضرت، اتصاف او به «رحمت» است كه در این مقاله به تشریح گوشه‌ای از اقیانوس بی‌كران رحمت محمدی خواهیم پرداخت.
● مفهوم «رحمت»
«رحمت» در لغت به معنای رقّت و مهربانی است. «ابن منظور» در «لسان العرب»،«رحمت» را این گونه معنا می كند: «الرحمه: الرقّه و التعطف و المرحمه مثله؛ رحمت به معنای رقت و مهربانی كردن است و به همین معناست، مرحمت». «ابن منظور» در بیان تفاوت معنای «رحمت»، زمانی كه به عنوان صفت آدمیان به كار رود با زمانی كه كه صفت خداوند قرار بگیرد، می‌ گوید: «و الرحمه فی بنی آدم عند العرب، رقه القلب و عطفه و رحمه الله، عطفه و احسانه و رزقه؛ و «رحمت» در نزد عرب، آن گاه كه برای انسان‌ها به كار رود به معنای رقت و مهربانی قلب است، اما رحمت خداوند به معنای مهربانی، احسان و رزق دادن است.
«رحمت»، در كاربرد قرآنی نیز به همین معناست.
«راغب اصفهانی» زبان دان و قرآن شناس بزرگ، می‌گوید: «رحمت»، مهربانی و رقّتی است كه مقتضی احسان نسبت به شخصی است كه مورد رحمت قرار گرفته است، از این سبب گاه تنها در مهربانی [ملزوم] و گاه تنها در احسان [لازم] به كار می‌رود؛ مانند: «رحم الله فلاناً» و چون خداوند با «رحمت»، وصف شود، مراد از آن فقط احسان است نه رقّت قلب، از این روی روایت شده است كه: رحمت از خدا، انعام و تفضل و از آدمیان، رقّت قلب و عاطفه است».
مؤلف تفسیر گران سنگ «كشاف»، «جار الله زمخشری» با پذیرش این مطلب كه رحمت در اصل معنا و مفهوم خویش به معنای عاطفه و مهربانی است، بر این باور است كه كاربرد آن برای خداوند، مجازی و به مفهوم انعام خداوند بر بندگان می‌باشد، بدان سان كه فرمانروا آن گاه كه به مردم مهربان باشد به آنان احسان و انعام می‌كند.
«علامه طباطبایی» (ره) در تفسیر قیّم «المیزان» توضیح بیشتری در باره‌ی مفهوم «رحمت» داده و گفته است: «رحمت، تأثر و انفعال مخصوصی است كه در وقت دیدن محتاج، عارض قلب می‌شود و شخص را به رفع احتیاج و نقیصه‌ی محتاج و نیازمند وادار می‌كند، این معنا به حسب تحلیل، به عطا و فیض بر می‌گردد و به همین معنا خداوند سبحان به صفت «رحمت»، توصیف می‌شود، یعنی، رحمت در خداوند به معنای عطا و احسان است نه تأثر و انفعال قلب؛ زیرا در ذات باری، انفعال نیست».
آنچه در توضیح «علامه طباطبایی» شایان توجه است، افزون بر این كه منشأ رحمت (احتیاج و نیاز شخص مرحوم) را در تعریف و مفهوم رحمت گنجانده و در نتیجه، مهربانی و رقّت قلب ویژه‌ای را كه به منظور رفع نیاز نیازمند بر شخص عارض می‌گردد، «رحمت» نامیده، این نكته است كه كاربرد «رحمت» در باره‌ی خداوند براساس تعریف و توضیح ایشان ـ آن گونه كه از زمخشری نقل شد ـ مجاز نیست به ویژه این كه در كاربرد قرآن كریم، بیشترین استعمال «رحمت»، در خصوص ذات باری تعالی است، كه اگر توصیف خداوند را به این صفت مجاز بشمریم، بیشترین موارد استعمال این صفت در قرآن مجاز خواهد بود و این گذشته از هر چیز دیگر با بلاغت قرآن سازگار نیست.
نتیجه: «رحمت» به معنای مهربانی و رقت قلب است كه از دیدن فرد نیازمند، عارض می‌شود و شخص را به احسان وامی‌دارد؛ ولی در خداوند، «رحمت»، به معنای احسان و انعام است؛ زیرا او، به رقّت و انفعال ستوده نمی‌شود.
در كلامی از علی(ع) نیز همین خصوصیت در توصیف خداوند به «رحمت»، لحاظ شده؛ آن جا كه حضرت فرموده است: «رحیم لایوصف بالرقّهٔ، صاحب رحمتی كه به رقت قلب توصیف نمی‌گردد».
در آن آیات قرآن كه خداوند به این صفت ستایش شده است نیز همین خصوصیت دیده می‌شود. با بررسی واژگان هم مفهوم با «رحمت» می‌توان از دو واژه‌ی «لینت» و «مداراهٔ» یاد كرد كه معنایی نزدیك به رحمت را می‌رسانند.
● جایگاه رحمت در متون دینی
صفت«رحمت» و مهربانی(چه به مفهوم الهی و چه به معنای بشری آن) در اندیشه‌ی اسلامی از جایگاهی رفیع برخوردار است، به طوری كه خداوند متعال، ذات بی‌بدیل خویش و نیز قرآن، پیامبر(ص) و مؤمنان را مكرراً به این صفت توصیف می كند و می ستاید و آن را از نمودهای اخلاق نیك الهی در بشر و آرایه‌های مشترك میان خدا و انسان برمی شمرد و این كه به هر اندازه، فرد بتواند، خویشتن را بدان بیاراید، به همان میزان، به خدای گونه شدن و تقرب به ذات اقدس الهی نائل می‌گردد.
خداوند متعال، افزون بر این‌كه كلید گشایش سوره‌های كتاب وحیانی خویش قرآن را (جز در یك سوره آن هم به دلایل ویژه)، صفت «رحمت»(رحمن و رحیم) قرار داده، در آیات بسیاری نیز، خود را به این صفت، ستوده است كه برخی از آن آیات به شرح ذیل است:
۱) «... و انا التواب الرحیم؛ و من توبه‌پذیر و مهربانم». (بقره/۱۶۰)
۲) «وَ إِلهُكُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ، لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ؛ و خداوند شما، خداوند یگانه‌ای است كه غیر از او معبودی نیست. اوست بخشنده و مهربان (و دارای رحمت عام و خاص)». (بقره/۱۶۳)
۳) «... وَ اسْتَغْفِرُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ و از خداوند آمرزش بطلبید كه خداوند آمرزنده و مهربان است»(بقره/۱۹۹)
۴) «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هَاجَرُوا وَ جَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ، أُولئِكَ یَرْجُونَ رَحْمَهَ اللّهِ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ كسانی كه ایمان آورده و كسانی كه هجرت و در راه خدا جهاد كرده‌اند، آن‌ها امید به رحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده و مهربان است».(بقره/۲۱۸)
۵) «هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمینَ؛ و او مهربان‌ترین مهربانان است».(یوسف/۹۲)
برهمین سیاق، خداوند متعال كتاب خویش، قرآن را «كتاب رحمت» و پیامبر خویش را «پیامبر رحمت»، و مؤمنان و گروندگان راستین به اسلام را «مهربانان» و «صاحبان رحمت» در تعامل با یكدیگر معرفی می‌كند:
۱) «وَ نَزَّلْنَا عَلَیْكَ الْكِتَابَ تِبْیَاناً لِكُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُدیً وَ رَحْمَهً وَبُشْرَی لِلْمُسْلِمِینَ؛ و ما این كتاب را بر تو نازل كردیم كه بیانگر همه چیز و مایه‌ی هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان است».(نـحـل/۸۹)
۲) «فَقَدْ جَاءَكُم بَیِّنَهٌ مِن رَبِّكُمْ وَ هُدیً وَ رَحْمَهٌ؛ اینك، آیات و دلایل روشن از جانب پروردگارتان و هدایت و رحمت برای شما آمد». (انعام/۱۵۷)
۳) «و انه لهدی و رحمهٌ للمؤمنین؛ این قرآن، مایه‌ی هدایت و رحمت برای مؤمنان است». (نمل/۷۷)
۴) «تِلْكَ آیَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِیمِ، هدی و رحمه للمحسنین؛ این آیات كتاب حكیم است (كتابی پر محتوا و استوار) مایه‌ی هدایت و رحمت برای نیكوكاران است».(لقمان/۲)
آیات و نصوص دینی كه پیامبر اكرم (ص) را «رسول رحمت» و مهربانی معرفی می‌كنند، در بخش‌های بعدی، ذكر می‌كنیم.
● رحمت نبوی تجلی رحمت الهی
خداوند متعال خود را به عنوان رحمان و رحیمی كه رحمتش برغضبش سبقت گرفته و رحمت را بر نفس خویش نوشته و واجب كرده است، معرفی می كند.
پیامبر رحمت(ص) نیز وقتی به تصویر رحم و رحمت در خداوند متعال می پردازد، او را مهربان تر از مادر نسبت به كودك معرفی می كند.
پیامبر اكرم(ص) در تصویر رحمت الهی می فرماید: «خداوند رحمت را به صد جزء‌ تقسیم كرد، پس نود و نه جزء‌ آن را نزد خود نگاه داشت و یك جزء آن را به زمین فرو فرستاد و از بركت همین یك جزء‌ است كه خلایق در باره ی هم رحمت می آورند، چنان كه چهار پایان سم خود را از بچه ی خود دور می دارند تا مبادا به آن اصابت كند و صدمه ای به‌آن وارد سازد». آن گاه با بیان شدت علاقه ی مادر به كودك خود كه آن را به سینه ی خود فشرده است می گوید: «آیا باور می دارید كه این مادر كودك خود را به آتش در افكند؟». و چون یاران می گویند: «نه به خدا قسم یا رسول الله»، می گوید: «به تحقیق، خداوند نسبت به بندگان خود از این مادر نسبت به كودكش مهربان تر است!».
در بیانی دیگر می گوید: «خداوند شب هنگام دست لطف خود را می گشاید تا توبه ی گناهكار روز را بپذیرد و به هنگام روز دست لطف خود را می گشاید تا دست گناهكار شب را بگیرد».
● مهربانی و رحمت بارزترین صفت رسول خدا(ص) در بیان خداوند
خداوند متعال در قرآن كریم، مهربانی و رحمت را به عنوان بارزترین صفت رسول خویش معرفی می كند و می گوید:« وَ مَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَه لِلْعَالَمِینَ؛ ما تو را نفرستادیم مگر این كه رحمتی باشی برای همه ی جهانیان». (سوره ی ۲۱، آیهٔ ۷۰)
در صحیح مُسْلِم آورده است: أَبو هُرَیْرَه گفت: قِیلَ یَا رَسُول اللَّه اُدْعُ عَلَی الْمُشْرِكِینَ قَالَ: « إِنِّی لَمْ أُبْعَث لَعَّانًا وَ إِنَّمَا بُعِثْت رَحْمَهٔ؛ گفته شد ای رسول خدا، مشركان را نفرین كن، فرمود: من برای لعنت مبعوث نشده‌ام، و لیكن فقط برای رحمت مبعوث شده‌ام».
مفسران در تفسیرآیه‌ی شریفه‌ی « لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْكُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رؤوفٌ رَحِیمٌ؛ پیامبری برای شما آمده است كه از مصیبت‌ها و گرفتاری‌های شما رنج می‌برد و از هر كس به شما علاقمندتر و دلسوزتر است. او مهربان و رؤوف و رحمدل است.». (سوره ی ۹، آیهٔ ۱۲۸)، گفته‌اند: خداوند بر مؤمنان منت گذاشته است كه رسولی از جنس خودشان برای آنان فرستاده است كه سنگین است بر او آنچه كه امتش را به زحمت و مشقت می اندازد و از این رو است كه فرمود: من بر شریعت سهل و آسان، مبعوث شده‌ام و در حدیث آمده است: «إِنَّ الدِّین یُسْر؛ دین آسان است»
در تفسیر »حَرِیص عَلَیْكُمْ» گفته‌اند: «پیامبر حریص بر هدایت و رسیدن نفع دنیوی و اخروی به شما و ورود شما به بهشت و نسبت به مؤمنان، رؤوف و رحیم است».
● خداوند پیامبرخویش را با عنوان «پیامبر رحمت» معرفی می كند
قرآن كریم، در ترسیم سیمای پیامبراكرم (ص) می گوید:
«فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَی اللّهِ، إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِینَ؛ به [بركت] رحمت الهی، در برابر آنان [مردم] نرم و [مهربان] شدی و اگر خشن و سنگدل بودی از اطراف تو پراكنده می‌شدند، پس آن‌ها را ببخش و برای آن‌ها طلب آمرزش كن و در كارها با آنان مشورت كن، اما هنگامی كه تصمیم گرفتی [قاطع باش] و بر خدا توكل كن؛ زیرا خداوند متوكلان را دوست دارد». (آل عمران/۱۵۹).فخررازی در تفسیر این آیه‌ی مباركه می‌گوید: «غرض از بعثت، آن است كه پیامبر(ص)، تكالیف الهی را به مردم ابلاغ كند و برساند و این هدف محقق نمی‌شود مگر زمانی كه دل‌ها به سوی پیامبر متمایل شوند و جان‌ها در نزد وی آرام گیرند، برآورده شدن چنین مقصدی در گرو آن است كه رسول دارای «رحمت» و «كرامت» باشد و از خطاهای مردم بگذرد و برخوردهای ناخوشایند آنان را نادیده بگیرد و با آنان با انواع نیكی، مكرمت و شفقت برخورد كند. به دلیل آنچه آمد، پیامبر(ص) باید كه پیراسته از بد خلقی باشد، همچنین باید كه سخت دل نباشد، بلكه تمایل افزون به كمك ضعیفان و دستگیری فقیران داشته باشد و لغزش‌ها و رفتارهای ناپسند آنان را نادیده بیانگارد».● خداوند پیامبر خویش را به رحمت و مهربانی سفارش كرده است
خداوند متعال همواره پیامبر خویش را به رحمت و مهربانی سفارش كرده است. پیامبر اسلام(ص) نیز تجلی رحمت الهی است و از این روست كه همانند ذات اقدس الهی رحمت برای جهانیان است. خود آن حضرت فرمود: «اِنّما أَنَا رَحْمَهٌ مُهْداهٌ؛ همانا من هدیه ی رحمتی از آسمان به سوی جهان و انسانم».
مأموریت پیامبراسلام(ص) به مشورت با مسلمانان و دعا كردن و طلب مغفرت و آمرزش برای آنان نیز تأكیدی است بر هم ضرورت نرم خویی، مهربانی و ملاطفت پیامبر و هم بر بیان واقعیت داشتن اتصاف آن حضرت به این اوصاف در تعامل با مردم و پیروان خویش.
در آیه‌ی ۱۹۹ سوره‌ی مباركه‌ی اعراف آمده است:
«خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ؛ عفو را پیشه كن و به نیكی فرمان ده و از جاهلان اعراض كن».
علامه سید محمد حسین طباطبایی(ره) در تفسیر این آیه‌ی شریفه می گوید: «اخذ» چیزی بدین معناست كه گیرنده‌، آن را هماره با خود داشته باشد و ترك نكند، از این رو «اخذ عفو» یعنی این كه پیامبر(ص) بد رفتاری‌های نسبت به خویشتن را هماره بپوشاند و از انتقام‌گیری ـ كه عقل اجتماعی آن را در روابط و تعامل با یكدیگر روا می‌شمارد ـ چشم بپوشد. البته این منش، نسبت به رفتار ناپسند دیگران در باره‌ی شخص پیامبر و ضایع كردن حقوق فردی وی است؛ اما زمانی كه رفتار ناپسند با پیامبر(ص) سبب از میان رفتن حقوق دیگران شود، گذشت و بخشش، هرگز روا نیست؛ زیرا، این عمل، مایه‌ی فریب و گمراهی شخص بد رفتار و ضایع شدن حق غیر و ابطال قوانین نگهدارنده‌ی جامعه می‌شود كه تمامی آیات قرآنی كه از ستم و فساد و یاری رساندن و تكیه كردن به ستمگران منع می‌كند، چنین عفو و گذشتی را روا نمی‌شمارد».
علامه در ذیل فراز آخر آیه‌ی شریفه «وَأعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ»­ می گوید:
«این جمله، فرمان دیگری از خداوند برای مدارا با كسانی است كه به آن حضرت، ستم شخصی می‌كردند و این نزدیك‌ترین و زیباترین روش برای خنثی كردن آثار عمل جاهلانه و كاستن از فساد كردار آنان است؛ زیرا واكنش همسان در برابر عمل جاهلانه، سبب اغرای جاهلان و تداوم رفتار جاهلانه می‌شود».
آیات ذیل نیز بخشی دیگر از نصوص تصویر كننده‌ی رحمت و مهربانی پیامبر بزرگوار اسلام است.
«لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ، حَرِیصٌ عَلَیْكُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَحِیمٌ؛ به یقین، رسولی از خود شما به سوی‌تان آمد كه رنج‌های شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رؤف و مهربان است».(توبه/۱۲۹)
از نكات در خور تأمل در این آیه‌ی شریفه، این است كه تركیب دو صفت «رأفت» و «رحمت»، از اوصاف ویژه‌ی الهی است و پیامبراكرم (ص) تنها انسانی است كه این دو صفت، توأمان در توصیف و ستایش از وی آمده است.
«وَ مَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَه لِلْعَالَمِینَ؛ ما تو را جز «رحمت» برای جهانیان نفرستادیم». (انبیاء/۱۰۷)
«مُحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ...؛ مـحـمـد پـیـامـبـر خداست و كسانی كه با او هستند، با كافران سختگیر و با یـكدیگر مهربانند».(فتح/۲۹)
روح مهربانی، عطوفت، رحمت و دگر دوستی پیامبراكرم (ص) را در مجموعه‌ای دیگر از آیات قرآنی می‌شود دید كه دو نمونه از آن‌ها به شرح ذیل است:
۱) «لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا یَكُونُوا مُؤْمِنِینَ؛ گویی می‌خواهی جان خود را از شدّت اندوه از دست دهی، به خاطر این كه آنان ایمان نمی‌آورند»!(شعراء/۳)
۲) «فَلاَ تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَیْهِمْ حَسَرَاتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِمَا یَصْنَعُونَ؛ پس جانت به خاطر شدت تأسف بر آنان از دست نرود، خداوند به آنچه انجام می‌دهند داناست». (فاطر/۸)
● متون روایی در باره‌ی رحمت نبوی
متون روایی و سیره ‌ی نبوی، سرشار از رأفت و رحمت و مهربانی رسول اكرم (ص) است كه ذكر بخشی از آن‌ها مثنوی هفتاد من كاغذ می‌شود و در این مجال تنها به نمونه‌هایی از هریك (روایت و سیره) بسنده می‌كنیم:
۱) از خود پیامبر(ص) روایت شده است كه آن حضرت فرمود: «امرنی ربی بمداراه الناس كما امرنی باداء الفرائض؛ پروردگارم مرا به مدارا و نرمی با مردم فرمان داده است، همچنان كه به انجام واجبات، امر فرموده است».
۲) انس بن مالك می‌گوید: «خدمت النبی(ص) تسع سنین فما اعلمه قال لی قط: هلا فعلت كذا و كذا و لاعاب علیّ شیئاً قطّ؛ مدت ۹ سال در محضر و خدمت پیامبر(ص) بودم و به یاد ندارم كه هرگز به من گفته باشد، چرا فلان و فلان كار را انجام ندادی و هرگز مرا بر كاری سرزنش نكرد»!
وقتی پیامبر(ص) در مكه دعوت خویش را علنی كرد، قریش از هیچ گونه آزار و شكنجه، افترا و اهانت نسبت به او دریغ نورزید. مشركان، او را فردی دروغگو، جادوگر و دیوانه معرفی كردند و حال این كه واكنش پیامبر(ص) در برابر این همه آزار و اذیت، این گونه بود: «اللهم اغفر لقومی بانهم لایعلمون؛ بـار خـدایـا، قـوم مـرا مـورد رحـمـت و مـغـفـرت خـویـش قـرار ده؛ زیـرا آنـان حقیقت را نمی‌دانند»!
● عفو و گذشت پیامبر اكرم(ص)
ژبر دسته‌ی شمشیرش نوشته شده بود:«از كسی كه بر تو ستم ورزید، بگذر».
هم خود آراسته به عفو بود و هم دیگران را به گذشت سفارش می كرد: «گذشت كنید، همانا عفو ، جز بر ارج بنده نمی افزاید، پس یكدیگر را عفو كنید تا خداوند ارجمندتان كند».
سیره نویسان نوشته اند: در هر مجلسی به عفو دیگران فرمان می داد.
هرگز به خاطر خویش، از كسی انتقام نگرفت، بلكه گذشت می كرد.
فرمود: «مردی به خاطر خدا از ستمی كه بر او رفته نمی گذرد، جز آن كه روز رستاخیز پروردگار بر ارجمندی اش می افزاید.
به همه سفارش می كرد: «همدیگر را ببخشید تا كینه هایتان از میان برخیزد».
لطف و مدارای پیامبر اكرم(ص) با مردم مكه به هنگام فتح آن
رفتار كریمانه‌ی پیامبر(ص) با مردم مكه در زمان قدرت بلامنازع خویش در روز فتح مكه، در تاریخ بشریت بی نظیر است. آن روز كه پس از سال‌ها دوری و آوارگی از وطن و با خاطره‌های تلخ از برخورد مشركان قریش در روزگاران آغازین بعثت، همراه با سپاهی عظیم پیروزمندانه وارد مكه شد، می‌توانست انتقام خویش را چند برابر از مشركان قریش و مكیان بگیرد و به سپاه خویش فرمان قتل و غارت صادر كند؛ اما پیامبر(ص) نه تنها چنین نكرد بلكه فرمان عفو عمومی صادر كرد و از تقصیر همگان ـ جز چند نفر معدود كه از فرط پلیدی و سیاهی، شایستگی بخشش را از دست داده بودند و در شمار پیشاهنگان كفر و لجاجت به حساب می‌آمدند ـ گذشت.
سعد بن معاذ كه یكی از فرماندهان سپاه اسلام بود در آن روز رجزهایی بدین مضمون خواند:
«امروز روز نبرد است».
«امروز جان و مال شما حلال شمرده می‌شود».
پیامبر(ص) از شنیدن سخنان سعد، بسیار اندوهناك و غمگین شد و سعدبن معاذ را از مقام فرماندهی عزل كرد و پرچم را به پسر وی، قلیل بن سعد سپرد، این عفو و گذشت، عظمت اندیشه، عطوفت و نسیم ملایم مهربانی جان‌های مكیان را نوازش داد و دل‌های آنان را به سوی اسلام و پذیرش دین پیامبر(ص)، متمایل ساخت.
اعلان عفو عمومی مكه و بخشش و مدارا با سران كفر و شرك و دشمنان دیرین خود، پس از فتح مكّه یكی از مهربانانه‌ترین، عالی ترین و بزرگ منشانه‌ترین برخورد پیامبر اكرم(ص)، بود.
با فتح مكه و تسلط پیامبر(ص) بر آن‌ها سكوت وحشت آفرینی بر آن‌ها حكمفرما، نفس‌ها در سینه حبس شده بود و افكار مختلفی به اذهان شان خطور می كرد. آنان با یادآوری ظلم هایی كه بر رسول خدا (ص)روا داشته بودند، مجازات سنگینی را انتظار می كشیدند. در چنین وضعیتی پیامبر اكرم(ص) سكوت آنان را شكست و فرمود: « ماذا تقولون و ماذا تظنون؟؛ چه می گویید و چه گمان می برید؟»، مردم بهت زده و نگران، با صدای لرزان گفتند: «ما چیزی جز نیكی و خوبی در باره ‌ی تو نمی اندیشیم...». پیامبر(ص) خطاب به آنان فرمود: «من نیز همان جمله‌ای را كه برادرم یوسف به برادران ستمگر خود گفت، امروز به شما می گویم: «لاتثریب علیكم الیوم یغفرالله لكم وهو ارحم الراحمین؛ امروز برشما ملامتی نیست، خدا گناهان شما را می آمرزد و او ارحم الراحمین است».
پیامبر مهر ورحمت با این جملات امیدواركننده، پیام عفو عمومی خود را اعلان كرد و ادامه داد:«شما مردم هموطنان بسیار نامناسبی بودید. رسالت مرا انكار كردید، مرا از خانه ام بیرون ساختید و در دور ترین نقطه كه پناهنده شده بودم، با من به نبرد برخاستید؛ ولی من با این همه جرائم، همه‌ی شما را می بخشم و بند بندگی را از پای شما باز واعلان می كنم كه: «اِذهبوا فانتم الطُّلقاء...؛ بروید، همه‌‌ی شما آزادید».
در آن روز جز موارد اندكی، همه مورد عفو و بخشش پیامبر اكرم(ص) قرار گرفتند. حتی كسانی كه جرم مرتكب شده بودند، همانند وحشی قاتل حمزه سید الشهدا، نیز بخشوده شدند. شعار پیامبر(ص) این بود:
« الاسلام یجبُّ ما قبله؛ كسی كه اسلام را پذیرفت از گذشته اش چشم پوشی می شود».
«صفوان بن امیه» از جمله سران مشركان مكه و آتش افروزان علیه پیامبر(ص) در جنگ‌های متعدد بود و یك نفر از مسلمانان را به جرم مسلمانی در مكه به دار آویخته بود، از این روی در شمار كسانی قرار گرفت كه پیامبر از آن‌ها نگذشته و خون آنان را حلال اعلام كرده بود. او با شنیدن این خبر از مكه به جده گریخت؛ لیكن «عمرو بن وهب»، پسر عموی او، نزد پیامبر(ص) شفاعت كرد و خواهان عفو او شد. رسول خدا(ص) نیز او را بخشید. زمانی كه خبر به خود او رسید، باور نكرد تا این كه پیامبر(ص) عمامه یا پیراهن خود را به نشانه‌ی بخشش برای او فرستاد، او باور كرد و به مكه بازگشت و از حضرت خواست تا به وی دو ماه مهلت دهد تا در باره‌ی اسلام تحقیق كند و اگر به نتیجه رسید، اسلام بیاورد. پیامبر(ص) به او چهار ماه مهلت داد تا تحقیق كند و اسلام بیاورد!
«صفوان» بعدها می‌گفت: «هیچ كس به این نیك نفسی نمی‌تواند باشد مگر این‌كه فرستاده‌ی خدا باشد، گواهی می‌دهم كه خدایی جز خدای یكتا نیست و او رسول خداست.»
آنچه آمد، گوشه‌ای از رأفت و رحمت پیامبر(ص) بود، اما یادآوری این مطلب بایسته است كه در زندگی انسان به ویژه پیشوایان و رهبران اجتماعی و سیاسی، گاه صلابت و قاطعیت نه تنها شایسته و نیك، كه ضروری است؛ زیرا اگر سختگیری و صلابت در برخورد با بزهكاران، قانون شكنان و مجرمان نباشد، بزهكاران احساس امنیت می‌كنند و فضای عمومی جامعه دچار ترس، ناامنی و وحشت و سلب آسایش می‌گردد و هرج و مرج فراگیر می‌شود، همان طوركه اگر قاطعیت در برابر دشمنان بیرونی نباشد، سلطه‌ طلبان و تجاوزگران، استقلال و حاكمیت ملی را زیر پا می‌گذارند. از این رو است كه هم خرد و عقل انسانی و هم شریعت اسلامی، صلابت و قاطعیت را در مواردی بایسته و روا برشمرده و برای رهبران اجتماعی از بایدها و صلاحیت‌های لازم در عهده‌داری مقام و منصب زعامت دانسته است و پیامبر اسلام(ص) هم در عین كمال رأفت و مهربانی كه بر مردم داشت، از صلابت، قاطعیت و برخورد سخت با حق ستیزان نیز بی‌بهره نبود، افراد و گروه‌هایی كه رسول خدا در برابر آنان، نرمش و ملامیت نشان نمی‌داد عبارت بودند از: مشركان و كافران معاند و لجوج كه حق را نه از سر ناآگاهی و پی‌ نبردن به حقیقت كه از سر ستیز و دشمنی نمی‌پذیرفتند و منافقان، مجرمان و بزهكاران، هرچند كه در جمع مسلمانان و ظاهر اسلامی می‌زیستند.● كسانی كه مورد عفو قرار نگرفتند
رسـول خدا(ص ) در فتح مكه، فرماندهان خود را فرمود كه حتی الامكان از جنگ و خونریزی پرهیز كنند، مگر در مقابل كسانی كه در مقابل مسلمانان ایستادگی كنند، اما درعین حال كسانی را نام برد كه در هر كجا آن‌ها را دیدند بكشند.
۱) عـبـداللّه بـن سـعـد بـن ابـی سـرح كه قبلا اسلام آورده بود و سپس مرتد و مشرك شد و پنهان می زیست و از رسول خدا امان خواست و بعد اسلام آورد و در خلافت عمر و عثمان به كار گماشته شد!
۲) عبداللّه بن خطل.
۳) فرتنی و قرینه؛ دو كنیز خواننده كه بر هجو رسول خدا آوازه خوانی می كردند.
۴) حـویرث بن نقیذ كه رسول خدا را در مكه آزار می داد و شتر دختران رسول خدا(فاطمه و ام كلثوم ) را را رم داد و آن‌ها از بالای شتر به زمین افتادند. وی به دست علی (ع ) در روز فتح مكه كشته شد.
۵) مقیس بن صبابه كه به دست «نمیله بن عبداللّه» در روز فتح مكه كشته شد.
۶) ساره كه در مكه رسول خدا را آزار می داد و پیش از فتح مكه هم نامه‌ی«حاطب» رابه مكه برد.
۷) عكرمه بن ابی جهل كه زنش «ام حكیم»، اسلام آورد و برای شوهرش از رسول خدا امان گرفت.
۸) هـبـار بـن اسـود كـه نیزه ای به كجاوه‌ی «زینب» دختر رسول خدا فرو برده بود و زینب سخت تـرسـید و بچه ای را كه در رحم داشت سقط كرد، ولی او نزد رسول خدا آمد و عذرخواهی و اظهار ندامت كرد و شهادتین بر زبان جاری ساخت. رسول خدا فرمود: تو را بخشیدم و اسلام، گذشته را از میان می برد.
۹) هند یكی از چهار زنی كه روز فتح مكه دستور كشتن آن ها داده شد؛ این زن در ُاحُد گستاخی و هـرزگـی را از حد گذراند، ولی نزد رسول خدا آمد و تقاضای بخشش كرد، رسول خدا (ص) هم از وی درگذشت و اسلام و بیعت او را پذیرفت.
۱۰) وحـشـی كـشنده‌ی حمزه سیدالشهدا كه به طائف گریخته بود، به مدینه آمد و اسلام آورد، رسول خدا (ص) از او هم در گذشت، اما به او گفت: «پیوسته روی خود را از من پنهان دار».
در فتح مكه، «ام هـانـی» خواهر امام علی(ع) دو نفر ازخویشان شوهرش، به نام «حـارث بـن هـشـام » و «زهـیـربـن ابـی امـیـه» را كه گـریـخـتـه و بـه خـانـه اش پناه آورده بودند، پناه داد. «علی بن ابی طالب(ع)» به خانه‌ی وی رفت و گفت: به خدا قسم كه اینان را می‌كشم، اما ام هانی در خـانـه را بـسـت و مانع از كشتن آن‌ها شد. سپس نزد رسول خدا(ص) رفت، جریان را به اطلاع آن‌ حضرت رساند و از آن دو امان خواست، رسول خدا(ص) نیز در خواست ام هانی را پذیرفت و فرمود: « ما هم به هر كسی كه تو پناه داده ای، پناه دادیم و هر كس را امان داده ای در امان است.».
● ترحم ودلسوزی
۱) رسول خدا (ص) لشكری برای سركوبی قبیله طیّ فرستاد. فرماندهی آن را علی بن ابی طالب (ص) بر عهده داشت، عدی بن حاتم طائی كه از دشمنان سرسخت رسول خدا (ص) بود، به شام فرار كرد.علی (ع) بامدادان بر آن قبیله حمله كرد، آن‌ها را شكست داد و مردان و زنان و اسباب و چهارپایان آن‌ها را به مدینه آورد.
وقتی كه اسیران را به حضرت رسول (ص) نشان دادند، «سفانه» دختر حاتم طائی برخاست و گفت: « یا محمد، پدرم از دنیا رفت، برادرم از قبیله‏ام ناپدید شد، اگر مصلحت بدانی مرا آزاد كن، مرا به شماتت قبائل عرب مگذار. پدر من پیشوای قبیله بود، اسیران را آزاد می‏كرد، جانیان را می‏كشت، به هر كه پناه می‏داد حمایتش می‏كرد، از حریم دفاع می‏نمود، از مبتلایان دستگیری می‏كرد، مردم را طعام می‏داد، سلام را آشكار می‏ساخت، یتیم و فقیر را بی نیاز می‏كرد، در پیشامدها مددكار مردم بود، كسی نبود كه حاجت پیش او آورد نا امید بر گردد، من دختر حاتم طائی هستم».
رسول خدا (ص) از سخن او در عجب شد فرمود: «ای دختر، این‌ها كه گفتی، صفات مؤمنان است، اگر پدرت مسلمان بود، از خدا برایش رحمت می‏خواستم». آن گاه فرمود: «این دختر را آزاد كنید كه پدرش اخلاق خوب را دوست می‏داشته است». سپس فرمود: «ارحموا عزیزاً ذلّ و غنیا افتقر و عالماً ضاع بین جهّال؛ رحم كنید عزیزی را كه ذلیل گشته و توانگری را كه فقیر شده و عالمی را كه میان نادانان ضایع گردیده است». و نیز در اثر گفتار آن زن فرمود: «همه‌ی اسیران را آزاد كنند». دختر حاتم كه چنین دید، گفت: «اجازه بدهید شما را دعا كنم»، حضرت اجازه فرمود و به یاران گفت كه به دعای او گوش فرا دهند. دختر گفت: «خدا احسان تو را در جای خود قرار دهد، تو را به هیچ آدم لئیم محتاج نكند، نعمت هیچ بزرگ قومی را از دستش نگیرد، مگر آن‌كه تو را وسیله‌ی برگرداندن آن قرار دهد».
دختر چون آزاد شد، به نزد برادرش عدی بن حاتم كه در «دومه الجندل» بود، رفت و گفت: «برادرم، پیش از آن‌كه نیروهای این مرد تو را گرفتار كنند، پیش او برو، من در او هدایت و دقت رأی دیدم، حتما بر دیگران پیروز خواهد شد، در او خصلت‌هایی دیدم كه به تعجبم وا داشت، او فقیر را دوست می‏دارد، اسیر را آزاد می‏كند، به صغیر رحم می‏كند، قدر آدم بزرگ را می‏داند، من سخی‏تر و بزرگوارتر از او ندیده‏ام، اگر پیامبر باشد، تو پیش از دیگران، ایمان آورده و برتری یافته‏ای و اگر پادشاه باشد در حكومت او پیوسته با عزت زندگی می‏كنی».
این سخنان در عدی بن حاتم مؤثر واقع شد، لذا به مدینه آمد و به دست رسول خدا (ص) اسلام آورد و خواهرش سفانه نیز مسلمان شد.
عدی بن حاتم می‏گوید: «به مدینه آمدم، داخل مسجد رسول الله (ص) شدم، سلام كردم»، فرمود: «تو كیستی؟»، گفتم: «عدی بن حاتم»، فوری برخاست و مرا به خانه‏اش برد. او متوجه من بود، ناگاه پیرزنی ضعیف پیش آمد و گفت: «حاجتی دارم»، حضرت مفصل ایستاد و در باره‌ی نیاز آن زن صحبت كرد.
من در دلم گفتم: «به خدا این شخص پادشاه نیست وگر نه با ضعفا چنین نمی‏كرد، این قدر اهمیت دادن به یك پیرزن كار شاهان نیست»، چون به خانه‏اش رسیدیم، وساده‏ای كه از لیف خرما داشت به طرف من انداخت و فرمود: «روی آن بنشین»، گفتم: «نه شما روی آن بنشینید»، فرمود: «نه تو بنشین»، من روی وساده نشستم و او به زمین نشست.
باز در دلم گفتم: «والله این پادشاه نیست»، آن‌گاه فرمود: «ای عدی، آیا تو ركوسی نبودی؟»، گفتم: «آری»، فرمود: «آیا از قوم خویش مالیات مرباع نمی‏گرفتی؟» گفتم: «آری»، فرمود: «آن در دین تو جایز نبود»، گفتم: «آری به خدا حرام بود»، دانستم كه او پیامبر است كه غیب را می‏داند.
بدین طریق می‏بینیم كه اخلاق نیكو كار خود را می‏كند تا جایی كه انسان‌ها در مقابل آن از اعتقادات خود دست بر می‏دارند.
۲) در جنگ خیبر كه با حضور شخص پیامبر (ص) در سال هفتم هجرت، ‏رخ داد، پس از پیروزی سپاه اسلام بر سپاه كفر، جمعی از یهودیان ‏به اسارت سپاه اسلام درآمدند، یكی از اسیران، «صفیه» دختر حی بن‏اخطب (دانشمند سرشناس یهود) بود. بلال حبشی، «صفیه» را به همراه زنی دیگر به اسارت گرفت و آن‏ها را به حضور پیامبر (ص) آورد، ولی هنگام آوردن آن‏ها اصول اخلاقی رارعایت نكرد، و آن‏ها را از كنار جنازه‏های كشته‏شدگان یهود حركت‏داد، صفیه وقتی كه پیكرهای پاره پاره‌ی یهودیان را دید، بسیار ناراحت ‏شد و صورتش را خراشید، و خاك بر سر خود ریخت، و سخت‏گریه كرد.
هنگامی كه بلال آن‌ها را نزد پیامبر (ص) آورد،‌ پیامبر (ص) از «صفیه» پرسید: «چرا صورتت را خراشیده‏ای و این‏گونه خاك‏آلود و افسرده هستی؟! » «صفیه»، ماجرای عبورش از كنارجنازه‏ها را بیان كرد، رسول اكرم (ص) از رفتار غیر انسانی و خلاف‏ اخلاق اسلامی بلال حبشی ناراحت‏ شد و بلال را سرزنش كرد و فرمود:« َانُزعت مِنكَ الرَحمه یا بلال حیث تمر بامراتین علی قتلی ‏رجالهما، ای بلال، آیا مهر و محبت و عاطفه از وجود تو رخت ‏بربسته است كه دو زن را از كنار كشته ‏شدگانشان عبور می‏دهی؟!»
جالب این كه پیامبر اكرم (ص) برای جبران رنج‏ها و ناراحتی‏های‏ «صفیه»، با او ازدواج و سپس او را آزاد و بار دیگر باپیشنهاد صفیه با او ازدواج كرد و به این ترتیب، ناراحتی‏های او را به طور كلی از قلبش زدود.
۳) در ماجرای جنگ حنین كه در سال هشتم هجرت رخ داد، شیماءدختر حلیمه كه خواهر رضاعی پیامبر (ص) بود، با جمعی از دودمانش ‏به اسارت سپاه اسلام درآمدند، پیامبر (ص) هنگامی كه شیماء را در میان اسیران دید، به یاد محبت‏های او و مادرش در دوران‏شیرخوارگی، احترام و محبت‏شایانی به شیماء كرد. پیش روی او برخاست و عبای خود را بر زمین گستراند، و شیماء را روی آن‏نشانید و با مهربانی مخصوصی از او احوال پرسی كرد، و به او فرمود: «تو همان هستی كه در روزگار شیرخوارگی به من محبت‏كردی..» و این در حالی بود كه از آن زمان، حدود شصت‏سال گذشته بود.
شیماء از پیامبر (ص) تقاضا كرد كه اسیران طایفه‏اش را آزادسازد، پیامبر (ص) به او فرمود:«من سهم خودم را بخشیدم، و در مورد سهم سایر مسلمانان، به تو پیشنهاد می‏كنم كه بعد از نماز ظهر برخیزی و در حضورمسلمانان، بخشش مرا وسیله‌ی خود قرار بدهی تا آن‌ها نیز سهم خود را ببخشند».
شیماء همین كار را انجام داد، مسلمانان گفتند: «ما نیز به‏پیروی از پیامبر (ص) سهم خود را بخشیدیم.»
سیره‌ ‏نویس معروف ‏ابن هشام می‏نویسد: «پیامبر (ص) به شیماء فرمود: «اگر بخواهی با كمال محبت و احترام، در نزد ما بمان و زندگی كن، و اگر دوست‏داری تو را از نعمت‏ها بهره‏مند می‏سازم و به سلامتی به سوی قوم‏خود بازگرد؟» شیماء گفت: «می‏خواهم به سوی قوم خود بازگردم.» پیامبر (ص) یك غلام و یك كنیز به او بخشید و این دو با هم‏ازدواج كردند، و به عنوان خدمتكار خانه‌ی شیماء به زندگی خود ادامه دادند».
۴) مهربانی و اخلاق نیكوی پیامبر (ص) در حدی بود كه امام صادق (ع) فرمود: «روزی رسول خدا (ص) نماز ظهر را با جماعت‏خواند، مردم بسیاری به‏او اقتدا كردند، ولی آن‏ها ناگاه دیدند آن حضرت بر خلاف معمول‏دو ركعت آخر نماز را با شتاب تمام كرد. مردم از خود می ‏پرسیدند، به راستی چه حادثه‌ی مهمی رخ داده است كه پیامبر (ص) نمازش را با شتاب تمام كرد؟! پس از نماز از پیامبر (ص)پرسیدند: «مگر چه شده است كه شما این گونه نماز را [با حذف‏مستحبات] به پایان بردی؟». پیامبر (ص) در پاسخ فرمود:«اما سمعتم صراخ الصبی؛ آیا شما صدای گریه‌ی كودك را نشنیدید؟»! معلوم شد كه كودكی در چند قدمی محل نمازگزاران‏گریه می‏كرده، و كسی نبوده است كه او را آرام كند، صدای گریه‌ی او دل‏مهربان پیامبر (ص) را به درد آورد، از این رو نماز را با شتاب‏تمام كرد تا كودك را از آن وضع بیرون آورد، و نوازش كند.● مهربانی کردن
پیامبر اكرم روزی در حضور یكی از اشراف ، یكی از فرزند زادگان‏ خویش حضرت مجتبی ( ع ) را می‏بوسید، آن مرد گفت: من دو پسر دارم و هنوز حتی یك بار هیچ كدام از آن‌ها را نبوسیده‏ام»! فرمود: «من لا یرحم لا یرحم؛ كسی كه مهربانی نكند رحمت خدا شامل حالش نمی‏شود».
نسبت به فرزندان مسلمین نیز مهربانی می‏كرد، آن ها را روی زانوی خویش‏ می نشاند، دست محبت بر سر آن‌ها می‏كشید، گاه مادران، كودكان خردسال خویش‏ را به او می‏دادند كه برای آن ها دعا كند اتفاق می‏افتاد كه احیانا آن‏ كودكان روی جامه اش ادرار می‏كردند، مادران ناراحت و شرمنده می‏شدند و می‏خواستند مانع ادامه‌ی ادرار بچه شوند، او آن‌ها را از این كار به شدت منع‏ می‏كرد و می‏گفت: «مانع ادامه‌ی ادرار كودك نشوید، این‌كه جامه‌ی من نجس‏ بشود، اهمیت ندارد، تطهیر می‏كنم».
رقت قلب و شدت رحم پیامبر اكرم(ص) از جزئی ترین مسائل و امور روزمره ی زندگی داخلی آغاز و سراسر زندگی اجتماعی و سیاسی او را فرا می گیرد. او خود می فرماید: «من به نماز می ایستم و می خواهم كه آن را طولانی سازم، پس بانگ گریه ی كودكی را می شنوم و چون خوش نمی دارم كه بر مادر او سختگیری كنم،‌ نماز را سبك برگزار می كنم».
مردی شتابان به سوی رسول خدا(ص) آمد تا آمادگی خود را برای جهاد در ركاب آن حضرت اعلام كند كه گفت و گویی بین او و آن حضرت روی داد:
«آیا هیچ یك از والدینت زنده هستند؟».
«آری،‌هر دو زنده اند».
«اكنون به جست و جوی مزد از سوی خدا آمده ای؟ ».
«آری یا رسول الله.».
«پس هم اكنون به سوی والدینت برگرد و در مصاحبتشان شرط احسان را به جای آر»!
در ماجرایی دیگر مردی نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: «یا رسول الله، من به این جا آمده ام تا به منظور هجرت با تو بیعت كنم و پدر و مادرم را گریان پشت سر نهاده ام...».
پیامبر(ص) فرمود: «هم اكنون به سوی آنان بازگرد و همان گونه كه آنان را گریان ساخته بودی، خندانشان ساز...»!
مرد دیگری به سوی پیامبر آمد و گفت: «من مردی جوان و پرتوانم و جهاد را دوست می دارم ولی مادری دارم كه آن را خوش نمی دارد»
پیامبر (ص) فرمود: «برگرد و در صحبت مادر بمان؛ زیرا سوگند به آن كه مرا مبعوث كرده ،هر آینه آرامش یك شب او دركنار تو از یك سال جهاد در راه خدا بهتر است.»!
مردی دیگر نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: «یا رسول الله، من شوق جهاد دارم ولی قدرت آن را نمی یابم». پیامبر(ص) پرسید: «آیا هیچ یك از والدینت به جای مانده اند؟»،‌ مرد گفت: «آری»، پیامبر(ص) فرمود: «خدای را در حال احسان در باره ی آنان دیدار كن ... كه هر گاه چنین كنی هم به جا آورنده ی حج و هم انجام دهنده ی عمره و هم مجاهد خواهی بود... ».
رسول خدا(ص) از مردم می خواهد كه رحمت و مهربانی را در درون خویش نهادینه و بدین وسیله جا را برای تندی و غضب و خشونت تنگ كنند.
«بدترین شما كسی است كه زود خشم گیرد و دیر از خشم باز آید و بهترین شما كسی است كه دیر خشم گیرد و زود از خشم باز آید...».
و در پاسخ به یكی از یاران كه او را از عملی می پرسد كه به بهشتش درآورد، می گوید: «خشم مگیر و بهشت تو را». و در تشویق به نرم خویی و سازگاری می گوید: «آیا با شما باز نگویم از آن كس كه دوزخ بر او حرام است؟ دوزخ بر هر فرد سازگار نرم خوی آسان گیرنده حرام است».
پیامبر اكرم(ص) از لعن و دشنام به یكدیگر نهی می كند و می فرماید: «دو كس كه در كار سبّ و لعن یكدیگرند،‌ دو شیطانند كه سخنان زشت و دروغ را مبادله می كنند». و می فرماید: « همانا از بزرگ ترین گناهان كبیره این است كه كسی پدر و مادر خود را لعنت كند... »، گفتند: «یا رسول الله چگونه شخص پدر و مادر خود را لعنت می كند؟!»، فرمود: «پدر دیگری را لعنت می كند، پس آن دیگر نیز پدر او را لعنت می كند و مادر آن دیگری را مورد لعنت قرار می دهد، پس او نیز به مادر او لعنت می فرستد»!
همچنین پیامبر اكرم(ص) از این كه كسی برادر دینی خویش را تهدید كند به شدّت نهی می كند و می فرماید: «مبادا یكی از شما سلاح خود را به سوی برادر خود بگیرد؛ زیرا ممكن است كه شیطان بدون علم و اراده ی او دستش را به حركت درآورد و او به گودالی از دوزخ درافتد»!
و می فرماید: «هر آن كس كه با آهن پاره ای به سوی برادر خود اشاره كند،‌ فرشتگان همواره او را لعنت می كنند تا از آن كار باز آید». پیامبر اكرم(ص) به منظور جلوگیری از بروز كینه و دشمنی در میان مسلمانان از تمامی عوامل آن نهی می كند و ما را از سخن چینی،‌ غیبت و بهتان كه از مهم ترین عوامل این رذیله ی بزرگ اخلاقی است باز می دارد و می فرماید:
▪ «بدترین بندگان خدا،‌ پویندگان راه سخن چینی و تفرقه افكنان میان دوستان وعیبجویان برای پاكدامنانند».
▪ «غیبت و سخن چینی، ایمان را فرو می ریزند، همان گونه كه چوپان، برگ درختان را برای گوسفندانش فرو می ریزد»
▪ «آیا می دانید كه مفلس كیست؟»،‌ گفتند: «مفلس در عرف ما كسی است كه درهمی و كالایی ندارد»، ‌پیامبر (ص) فرمود: «مفلس از امت من كسی است كه به روز قیامت، نماز و روزه و زكات را با خود می آورد ولی در حالتی می آید كه این یك را دشنام داده و آن یك را تهمت بر بسته و مال این را خورده و خون آن را ریخته و آن دیگری را زده است؛ از این رو سرمایه ی اعمال خیرش را میان این و آن قسمت می كنند، پس اگر پیش از آن كه دیون خود را ادا كند،‌ سرمایه اش پایان پذیرد، از گناهان آنان بگیرند و به حساب او بگذارند»!
▪ پیامبر اكرم(ص) در خطبه ی حجه الوداع خویش در حضور جمع با صدای بلند فرمود: «همانا خون ها،‌ اموال و آبروهای شما بر شما حرام است،‌ به مانند حرمت این روزتان و در این ماهتان و در این سرزمینتان، الا ای مردمان، آیا این حكم خدا را به شما ابلاغ كردم؟».
● دایره ی رحم و عطوفت پیامبر (ص) تمامی موجودات را در بر می گیرد
دایره ی رحم و شفقت و عطوفت پیامبر اكرم(ص) از آدمیان فراتر می رود و تمامی موجودات و از جمله حیوانات را در بر می گیرد كه از نظر محمد(ص) حیوانات نه تنها مستحق رحمتند بلكه شاید استحقاقشان به آن افزون تر باشد؛ زیرا آنان قدرت شكایت و اعتراض و عرض حاجت را ندارند. از این رو پیامبر اكرم(ص) قرن ها پیش فرمود:«چهارپا را بر صاحبش حقوقی است؛ هنگامی كه از پشت آن فرود آید، در تأمین آب و علفش شتاب كند و هیچ گاه به صورتش ضربه نزند؛‌ زیرا در مقام تسبیح و تحمید پروردگار، حیوان با صورت به سوی او رو می كند و دیگر آن كه جز ‌به منظور انجام كاری در راه خدا بر پشت آن نایستد و افزون از طاقتش بار بر آن ننهد و بیش از توانش به راه رفتن وا ندارد». و از این كه عده ای صورت چهار پایان را با تازیانه زدن و داغ زدن تغییر دهند، نهی كرد و فرمود: «چهره ی حیوانات را زشت نسازید». و از این كه سه پشته بر چهار پایی سوار شوند نهی كرد و فرمود: «مبادا سه پشته بر چهار پایی سوار شوید؛ زیرا یكی از آنان ملعون است». رسول خدا(ص) با بیان داستانی شدت احساس خویش را نسبت به حیوانات بیان كرده است: «زنی را عذاب كردند به خاطر گربه ای كه آن را محبوس كرد تا بمرد؛ نه آن را طعام و آب داد و نه بگذاشت كه از حشرات زمین بخورد».
رحمت اله بیگدلی
منابع:
۱) قرآن كریم
۲) امام محمد غزالی، احیاء علوم الدین
۳) ملامحسن فیض كاشانی، محجه البیضاء فی احیاء الاحیاء
۴) علامه سید محمد حسین طباطبایی، المیزان
۵) علامه سید محمد حسین طباطبایی، سنن النبی
۶) مازندرانی، شرح اصول كافی
۷) علامه محمد باقر مجلسی، بحارالانوار
۸) شهید ثانی، منیه المرید
۹) میرزا حسین نوری، مستدرك الوسائل
۱۰) الواقدی، المغازی
۱۱) ابن هشام، السیره النبویه
۱۲) محمد بن یعقوب كلینی، اصول كافی
۱۳) بخاری، صحیح بخاری
۱۴) مسلم، صحیح مسلم
۱۵) زمخشری، كشاف
۱۶) صدرالدین بلاغی، پیامبر رحمت
۱۷) جعفر سبحانی، فروغ ابدیت
۱۸) ابن منظور، لسان العرب
۱۹) راغب اصفهانی، المفردات
۲۰) سیره‌ی نبوی، مصطفی دلشاد تهران
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد