پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

غریزه اسبی


غریزه اسبی
«اسب‌سواری که ورزش نیست، بچه پولدارها هوار تومان پول اسب می‌دن، بعد هر چند روز یک بار می‌رن ماشین‌های آخرین مدلشونو پارک می‌کنن سوار اسب می‌شن یه چند دوری بالا می‌رن و پایین می‌آن، بعد هم خداحافظ. این‌که ورزش نیست، اسب می‌دوه و بالا و پایین می‌پره اون وقت اونها اسم خودشونو می‌ذارن ورزشکار؟ اسب‌سواری تفریح بچه پولدارهاست نه ورزش...» این حرف احتمالاً نظر خیلی از آدم‌های کوچه و خیابان‌ است، اما آنهایی که با اسب ارتباط جدی دارند، یعنی سوارکار حرفه‌ای محسوب می‌شوند از شنیدن آنها خیلی شاکی می‌شوند.
هفته گذشته تیم اسب‌سواری زنان و مردان ایران عازم مسابقات آسیایی هند شد،‌ ساناز شاپور داغ و ملیکا غروی دو عضو این تیم بودند، دخترانی که سال‌هاست اسب‌سواری می‌کنند و جوری از اسب‌هایشان حرف می‌زنند که انگار محبت آنها در تک تک سلول‌های وجود آنها ریشه کرده است. این دختران از قیمت‌های چند میلیون تومانی اسب‌هایشان و هزینه ماهانه نیم میلیون تومانی نگهداری آنها به عنوان «هزینه عشق» صحبت می‌کنند و کلی تأکید می‌کنند که اسب‌سواری یعنی ورزش، هم ورزش جسمی و هم ورزش روحی آنها در هند نتیجه خیلی خوبی نگرفتند اما به هرحال حالا راه را برای حضورهای بعدی باز کردند.
▪ چرا در بین این همه رشته ورزشی شما جذب اسب‌سواری شدید؟
ساناز: انسان سراغ هر رشته ورزشی که می‌رود باید به آن علاقه داشته باشد. باید علاقه و میلی وجود داشته باشد تا آدم به سمت چیزی کشیده شود، برای من به شخصه سوارکاری جذابیت دارد، چون تو با یک موجود زنده سروکار داری و باید حس همدیگر را درک کنید، یعنی به حیوان حس بدهی و از آن حس بگیری و این سوارکاری را از سایر رشته‌های ورزشی متمایز می‌کند.
ملیکا: من کاملاً چون خیلی زیاد حیوان دوست هستم، فکر می‌کنم یکی از دلایلی که به سمت سوارکاری کشیده شدم همین دوست داشتن حیوانات بوده است.
▪ رابطه‌تان با اسب‌ها چطور است و چگونه با آنها ارتباط برقرار می‌کنید؟
ساناز: اول از همه باید متوجه بشوید که آن اسب شرایط روحی‌اش چگونه است، اسب‌ها هم درست مثل آدم‌ها هستند، بعضی‌هاشان خیلی آرام هستند و نسبت به بقیه نجیب‌تر هستند و همین آرام بودنشان به تو اجازه می‌دهد سمتشان بروی، بغلشان کنی و آنها را نوازش کنی.
ولی بعضی‌ها خشن‌تر هستند و سمتشان که می‌خواهی بروی، گوش را می‌خواباند و بداخلاقی می‌کند و یا به راحتی اجازه نمی‌دهد به طرفش نزدیک شوی. تقریباً در همان برخورد اول که اسب را می‌بینید متوجه می‌شوید که آیا اسبی هست که بتوانید باهاش راحت ارتباط برقرار کنید یا نه باید محتاط‌تر عمل کند... ممکن است چند لحظه یا چند ساعت یا حتی چند روز طول بکشد تا بتوانید با اخلاقش آشنا شوید.
ملیکا: درست است. آدم هر اسبی را که می‌بیند نباید برود سمتش، چون اگر اسب دوست نداشته باشد گاز می‌گیرد یا لگد می‌زند. اسب‌های مسابقه هم چون خشن‌تر هستند (چون فشار کار روی آنها زیاد است) یک مقداری عصبی‌تر هستند. به خاطر همین باید حواسمان را بیشتر جمع کنیم و دقت بیشتری داشته باشیم.
▪ خیلی‌ها معتقد هستند که سوارکاری ورزش نیست. چون این اسب است که در تکاپو و تحرک است، در واقع اسب ورزش می‌کند نه سوارکار؟
[هر دو با هم می‌خندند و می‌گویند: غلط می‌کنند!]
ملیکا: ببینید اگر شما بررسی کنید متوجه می‌شوید که سوارکاری یکی از ورزش‌هایی است که بیشترین کالری را می‌سوزاند، چون ما هم همراه اسب تحرک داریم و انرژی صرف می‌کنیم. آنهایی که این حرف را می‌زنند بیایند و یک قدم اسب‌سواری کنند بعد با هم صحبت می‌کنیم.
ساناز: نظر من هم همین است، چون با یک موجود زنده طرف هستیم سخت‌ترین ورزش است. زیرا باید نهایت هماهنگی بین سوارکار و اسب به وجود بیاید تا این‌که انسان بتواند یک سوارکاری خوب از خودش ارائه بدهد و در مسابقه برنده و موفق باشد. خیلی مهم است که انسان بتواند با اسبی که دارد مسابقه می‌دهد یک ارتباط خوب داشته باشد، آن قدر به آن حس بدهد و با آن تمرین کند تا بتواند آن هماهنگی را به وجود بیاورد. شما خودتان به عنوان یک کسی که سوارکار نیستید یک روز به طور امتحانی سوار اسب بشوید، ببینیم چه کار می‌خواهید بکنید.
▪ من هیچ‌وقت چنین ریسکی نمی‌کنم!
ساناز: خیلی دوست دارم ببینم آنهایی که این حرف را می‌زنند برای اولین بار نه، حتی برای دهمین باری که سواری می‌کنند، چه کنترلی روی اسب خواهند داشت. مطمئناً کوچک‌ترین کنترلی نمی‌توانند روی اسب داشته باشند به خصوص در مرحله پرش.
▪ ورزش و حرکات جسمانی خودتان چقدر است؟! غیر از سوارکاری ورزش دیگری انجام می‌دهید؟
ملیکا: در سوارکاری کل بدن درگیر است، ورزش خاص دیگری ندارم، چون ما روی خود اسب ورزش می‌کنیم که بدنمان نرم شود و تعادلمان را حفظ کنیم. یعنی ورزش‌های مخصوص ما هم روی اسب است.
ساناز: البته خیلی خوب است که قبل از سوارکاری یک زمان کوتاهی سوارکار یک نرمش و ورزش کوتاهی انجام بدهد بعد سوارکاری کند که بدون نرم شود.
▪ سوارکاری را از چه زمانی شروع کردید؟!
ساناز: من سواری را به طور حرفه‌ای و کلاسیک که در باشگاه سوارکاری شروع کردم و برمی‌گردد به سن ۱۵ سالگی. ولی از بچگی سوار اسب می‌شدم تقریباً از ۲، ۳ سالگی روی اسب عکس دارم.
ملیکا: من از ۱۰-۱۱ سالگی این ورزش را شروع کردم.
▪ مشوقی برای این کار داشتید؟!
ساناز: بله، من پدرم خیلی مشتاق بودند و در این زمینه خیلی به من کمک کردند.
ملیکا: من خودم به شخصه مشوق بقیه در خانه بودم، در واقع من خیلی از اسب‌سواری می‌گفتم و سعی می‌کردم این ورزش را به همه معرفی کنم. یادم می‌آید وقتی بچه بودم هر وقت مسافرت - به خصوص شمال- می‌رفتیم، هر اسب، الاغ یا خری که کنار جاده می‌دیدم دوست داشتم سوار آن شوم و حتماً هم باید من را سوار می‌کردند. وقتی بزرگ‌تر شدم پدرم تصمیم گرفت برای من اسب بخرد.
▪ همان «خیلی‌هایی» که قبلاً گفتم، این‌بار می‌گویند که سوارکاری ورزش بچه پولدارهاست!
ساناز: خب برعکس آن یک حرف با این یکی تا حدودی موافقم به خاطر این‌که مسئله کسانی که سوارکاری را به طور حرفه‌ای انجام می‌دهند با کسانی که فقط برای تفریح چند بار در طول سال بیشتر نمی‌آیند کاملاً متفاوت و از هم جداست.
چون شکی بر این نیست برای سوارکاری حرفه‌ای باید اسب شخصی داشته باشید و اگر اسب نداشته باشید نمی‌توانید پیشرفت کنید. کسی که اسب ندارد می‌تواند ماهی یک‌بار بیاید مثلاً مربی‌اش بهش لطف کند (واقعاً می‌شود گفت لطف!) و اسبی بدهد تا بتواند پرشی داشته باشد.
چون اکثر اسب‌های مربی در واقع صاحب دارند. ممکن است خیلی از صاحب اسب‌ها دوست نداشته باشند که اسب‌هایشان را غیر از مربی کس دیگری سوار شود و مسابقه دهد. جدا از هزینه خرید اسب نگهداری اسب هم هزینه‌هایی مخصوص خودش را دارد که خیلی‌ها برایشان توجیهی ندارد که بخواهند همچین هزینه‌ای را بپردازند و اسب نگه دارند.
ملیکا: وقتی بخواهید حرفه‌ای بشوید و پرش انجام دهید، باید اسب شخصی و خصوصی داشته باشید. شاید کسی بخواهد آزاد حرکت کند و حالا شاید هم چندتایی پرش انجام دهند، ولی کسی که می‌خواهد به صورت حرفه‌ای کار کند و در مسابقه شرکت کند، باید اسبی داشته باشد و اسب خوبی هم داشته باشد.
▪ قیمت اسب‌ها چقدر است؟!
ساناز: بستگی به کارایی اسب دارد. اسب‌های مسابقه مسلماً گران‌تر هستند. مثلاً ما اسب مسابقه زیر ۵ میلیون تومان نداریم. در واقع می‌توانم بگویم قیمت اسب از ۵ میلیون تومان شروع می‌شود تا ۱۰۰ میلیون تومان.
ملیکا: این تازه در ایران است، در خارج اسب‌های مسابقه خوب زیر یک میلیون یورو پیدا نمی‌شود. کمترین و بی‌ارزش‌ترینشان این قیمت است.
▪ و هزینه نگهداری اسب‌ها در ماه چقدر است؟!
ساناز: سرانگشتی بخواهم حساب کنم بین ۵۰۰ تا ۷۰۰ هزار تومان در ماه. البته بستگی دارد، چون در فصل مسابقات هزینه اسب بالاتر می‌رود، به خاطر اینکه در فصل مسابقات کار از اسب بیشتر گرفته می‌شود و انرژی بیشتری مصرف می‌کند. به همین خاطر غذایش بیشتر می‌شود و حتماً باید ویتامینه بشوند. یا این‌که در فصل تابستان به علت گرما و عرق کردن زیاد داروهایی باید به آنها بدهیم تا این کمبود آب بدن جبران شود.
▪ می‌شود زیر این هزینه ۵۰۰ – ۷۰۰ هزار تومان.
ساناز: پانسیون و نگه‌داری، پول غذا، پول دکتر و درمان و داروها و حالا خرج‌های اضافه دیگر.
▪ این هزینه‌ها برای خودتان توجیه شده است؟!
ساناز: بله به نظر من پول عشق است، پول لذت بردن، ولی به طور کل شما وقتی حیوانی مثل سگ و گربه دارید نمی‌توانید به آن بی‌اهمیت باشید. بالاخره آدم یک احساس مسئولیتی نسبت به آن حس می‌کند، دیگر چه برسد به همچین حیوانی با این جثه بزرگ که این قدر هم زحمت می‌کشد. کلاً طبیعت حیوان این است که آزاد باشد. حالا تصور کنید ما این جثه عظیم را ۲۳ ساعت در یک اتاقک کوچک نگه می‌داریم و یک ساعت دیگر را هم دائماً ازش کار می‌کشیم و تمرین می‌کنیم، پس باید بهش رسیدگی کنیم.
▪ حس شما حالا که تقریباً اولین شرکت‌کننده‌ها در مسابقات آسیایی بودید چیست؟
ساناز: برای من حس خیلی جالبی بود. چون من تجربه قبلی نداشتم و بعد هم این‌که من قرار نبود بروم، به هر حال تجربه اول بود برای همین حس جالبی داشتم. امیدوارم که نتیجه‌مان هم بد نباشد.
ملیکا: همان‌طور که ساناز می‌گوید برای من هم جالب بود، چون تا حالا ما نمی‌توانستیم برویم و در مسابقات قرضی آقایان که قوی‌تر هستند اعزام می‌شدند ولی این بار ما هم رفتیم.
▪ نظر شما درباره قرنطینه بودن اسب‌هایتان چیست؟! مشکلی برایتان پیش نمی‌آید؟!
ملیکا:‌ خوشبختانه این مسابقه مدلش اسب قرضی است، حتی کشورهایی که مشکل قرنطینه نداند باید اسب قرض بگیرند. در واقع شرایط برای همه یکسان است.
▪ این مسئله چقدر روی نتیجه گرفتن شما تأثیر داشت؟!
ساناز: خیلی، مخصوصاً برای ما خانم‌ها، برای این‌که آقایان اکثراً در مقام مربیگری هستند و ممکن است پیش بیاید که با ۵-۶ اسب گوناگون تمرین پرش داشته باشند و مسیرهای کاملی را طی کنند. در واقع تمرینشان ۵ – ۶ برابر ما خانم‌ها است. ما تعداد اسب‌هایمان کمتر است و در نتیجه تمرین کمتری هم داریم. چون واقعاً همه چیز بستگی به تمرین دارد. اگر ما هم به اندازه آنها تمرین داشتیم، شاید می‌توانستیم در هر رده‌ای پا به پای آنها باشیم، ولی در کل شرایط ما هم بد نیست.
ملیکا: در این مسابقات همه چیز بستگی به اسب دارد، تمرین زیاد و دقت و تلاش ما جای خود را دارد. ولی اگر اسبی نخواهد حرکت بکند دیگر هیچ چیز دست ما نیست! در واقع شانس هم خیلی مهم است. چون مسلماً بین آن همه اسب خیلی‌ها بهتر هستند و خیلی‌ها هم ضعیف‌تر، برای همین این‌که چه اسبی دست تو بیاید دیگر بستگی به شانس دارد.
▪ در تقسیم اسب‌ها پارتی بازی هم می‌شود؟!
ساناز: نه، فکر نمی‌کنم، چون قرعه‌کشی می‌شود.
▪ شما می‌توانید قبل از مسابقه با اسب‌ها تمرین کنید؟!
ساناز: یک مدت زمان کوتاه فقط!
ملیکا: به ما ۳ تا اسب می‌دهند و ما می‌توانیم در ۲۰ دقیقه یکی از آن اسب‌ها را انتخاب کنیم که با کدامشان مسابقه دهیم.
▪ خودتان را در قیاس با آقایان چگونه می‌بینید؟! چقدر بالاتر هستید یا چقدر پایین‌تر؟!
ملیکا: ما خودمان را دست‌کنم نمی‌گیریم، ولی به دلیل این‌که در ایران اکثر آقایان مربی هستند تمرین‌هایشان بیشتر است و ممکن است در روز ۱۰ بار پرش داشته باشند. ولی ما در روز حداکثر ممکن است ۲ یا ۳ پرش داشته باشیم. آن هم یک‌روز داریم و روز بعد به دلیل استراحت اسب‌ها نمی‌توانیم داشته باشیم.
ساناز: یک اسب را که در هفته بیشتر از ۲ بار نمی‌توان پرش داد، ولی آنها روزی چند اسب زیردستشان است. در واقع فقط تمرین‌هایشان بیشتر است، وگرنه ما از آنها چیزی کم نداریم. چون در این ورزش برتری نه به قدرت بدنی است و نه چیز دیگری...
▪ شما اولین اعزامی‌های خانم هستید؟!
ملیکا: نه، ما یک‌بار هم قطر رفتیم، ولی مسابقات بین‌المللی مثل این دفعه نبود و فقط ایرانی‌ها بودند که ما اسب‌های قطری‌ها را گرفتیم و خودمان با خودمان مسابقه دادیم، ولی خانم‌ هاله نکویی برای مسابقات آسیایی قبلاً اعزام شده‌اند.
▪ مشکلات شما شامل چه مواردی است؟
ملیکا: مشکل اساسی‌مان تنها این است که نمی‌توانیم اسب‌هایمان را از ایران خارج کنیم و با خودمان ببریم. اگر ما می‌توانستیم به کشورهایی قتل ترکیه و دبی با اسب‌های خودمان برویم خیلی بهتر بود، چون ما الان در ایران همان‌طور ماندیم و محدود شدیم.
در عین حال در حال حاضر احتیاج به یک مربی خارجی داریم، چون اسب‌های خوبی هم داریم، ولی جای یک مربی خوب خالی است که با ما بیشتر کار کند. البته این در صورتی است که بخواهند که درها به روی ما باز شود و بخواهیم پیشرفت کنیم. اگر بخواهیم همین‌طوری که الان هستیم باقی بمانیم که نه، مربی‌های خودمان خوب هستند.
ساناز: اگر می‌توانستیم به کشورهای دیگر برویم، انگیزه‌های بیشتری پیدا می‌کردیم.
▪ ما در ایران مربی خانم هم داریم؟
ملیکا: ما خودمان الان در باشگاه‌ها کار می‌کنیم، ولی به طوری که رسمی باشد و اسب دستمان بدهند نه.
ساناز: خانم‌ها با کسانی که تازه می‌خواهند شروع کنند کار می‌کنند
نویسنده : میمنت مژده
منبع : چلچراغ