پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


تضاد درونی لیبرالیسم اقتصادی


تضاد درونی لیبرالیسم اقتصادی
در تاریخ می توان آغاز شكل گیری رسمی تفكر لیبرالیسم اقتصادی (به مفهوم نزدیك به مفاهیم كاربردی امروزی) را از دوران پس از «سوداگری» و تقریباً همزمان با پیدایش فیزیوكرات ها (طبیعیون) دانست. از نظر فیزیوكرات ها (كه می توان آنها را به نوعی لیبرال نامید)، «علم اقتصاد روابط بین افراد مختلف جامعه را بررسی می كند مشروط بر آنكه براساس نظام طبیعی، جامعه در عملكرد اقتصادی خود آزاد باشد.
در این وضعیت، نظام خاصی در روابط بین گروه های مختلف ازجمله مصرف كنندگان و تولیدكنندگان در حصول به هدف های خود به وجود خواهد آمد و دلیلش این است كه بشر به عنوان انسان اقتصادی همواره و به طور طبیعی به دنبال منافع مادی خود است و تمایل دارد در این راه، ارضای خواسته های مادی خود را به حداكثر برساند.»
كمی كه در تاریخ جلو می آییم، تقریباً ریشه اندیشه لیبرال ها از نوشتارهای آدام اسمیت شكل می گیرد و دیگر ذات اندیشه لیبرالیسم در طول تاریخ تغییر نمی كند. لیبرالیسم در اندیشه امروز ایران همان دو بحث اصلی آدام اسمیت- یعنی دست نامریی و تلاش برای كسب حداكثر سود- را در اندیشه های خود غالب می بیند و آن را می ستاید. آدام اسمیت در كتاب ثروت ملل بین دست نامریی (كه ما امروز آن را مكانیسم بازار می نامیم) و كسب حداكثر سود در راستای كسب صرفاً منافع شخصی رابطه ای برقرار می كند و می گوید: «هر كس لزوماً می كوشد تا آنجا كه ممكن است درآمد خود را به حداكثر برساند... [در مكانیسم بازار] سایر افراد جامعه كه در مقابل فرد قرار می گیرند به وسیله دست نامریی هدایت می شوند و تامین منافع اجتماعی هدف آنها نیست. باید توجه كنیم كه هر فرد در تعقیب منافع خصوصی خود زیانی برای منافع اجتماعی به وجود نخواهد آورد، زیرا در این جریان، غالباً منافع جامعه را خیلی موثرتر از هنگامی كه عمداً به این كار می پردازد بالا می برد...»
در واقع از همین گفتارهای آدام اسمیت در مورد فرد است كه انسان اقتصادی شكل می گیرد. در لیبرالیسم اقتصادی بومی نشده، انسان اقتصادی كسی است كه دارای رجحان باشد و بتواند سبدهای كالایی را با یكدیگر مقایسه كرده و بین آنها سبد بزرگتر را انتخاب كند. از این منظر انسان اقتصادی یك انسان عقلایی است و انسان عقلایی حتماً به دنبال نفع مادی و شخصی است.
در جامعه امروز ایران لیبرالیسم بر پایه یك انتزاع شدید ریاضی تعریف می شود كه بر مبنای آن نفع شخصی و رجحان ثابت در انتخاب میان كالاها (كه این كالاها می تواند اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ... باشد) تعریف می شود. عقلانیت براساس تفكر رایج همان چیزی است كه بتواند مكانیسم بازار را به همان صورتی كه آنها می خواهند توضیح دهد و این «عقلانیت همسان شده با عقلانیت فردی، شرایط اقتصادی و اجتماعی نظم های عقلانی و ساختارهای اقتصادی و اجتماعی را كه لازمه تحقق آن است، در نظر نمی گیرد.» طرفداران لیبرالیسم اقتصادی امروز ایران اعتقاد دارند كه «آزادی» لازمه تحقق عدالت است و در صورتی كه عقلانیت اقتصادی وجود داشته باشد و انسان ها در مكانیسم بازار اگر رفتاری خرد گرایانه (خردی كه توسط اندیشه های غربی تعریف می شود و نفع شخصی بر منافع اجتماعی و اصول اعتقادی و ایدئولوژیكی فرد برتری دارد) داشته باشند، عدالت تحقق خواهد یافت.
طرفداران لیبرالیسم اقتصادی امروز ایران كه می توان آنها را گروهی از خرد گرایان به شمار آورد معتقدند «افراد باید تابع منطق و جهانشمولی عقل باشند و نه دلبستگی های ذهنی یا فرهنگی خودشان» و آنچه در باور قشر عظیمی از جامعه امروز ایران برای تصمیم گیری های اقتصادی وجود دارد مانند «عواطف، فرهنگ، دین، انتظارات طبقاتی یا صور عرفانی شهود و معرفت» را در مدل های اقتصادی خود لحاظ نمی كنند. این تصویر از انسان نه تنها با رفتارهای واقعی افراد در جامعه در تضاد است، بلكه با روح لیبرالیسم و آزادی های فردی نیز سازگار نیست. این نگرش به انسان (از منظر لیبرالیسم اقتصادی) در واقع به انسان ها اجبار می كند كه عقلایی رفتار كرده و آن طور باشند كه در نهایت به دنبال منافع شخصی بروند و به گونه ای عمل كنند كه با تئوری های ساده شده اقتصاد رفتارشان قابل تحلیل باشد.
به واقع در این پیش فرض از انسان اقتصادی كه تئوری های لیبرالیسم اقتصادی بر پایه آن شكل می گیرد، نوعی اجبار در رفتار وجود دارد و برای شرایط خاص مانند ایثار، انفاق و دوران جنگ اصولاً سازگاری ندارد. به عنوان مثال در دوران جنگ تحمیلی ایران، عده ای برای آنچه ایدئولوژی شخصی دفاع از كشور می نامند، بدون در نظر گرفتن منافع شخصی (كه مهمترین آن حفظ جان است) تن به مبارزه دادند و حتی بزرگ ترین نفع مادی خود یعنی حیات خویش را به مخاطره انداختند. در چنین شرایطی دیگر عقلانیت اقتصادی لیبرالیسم نمی تواند پاسخگوی رفتار بازار باشد و در این شرایط، الگوی خاص اقتصادی شكل می گیرد.اینكه انسان ها همان طور كه ما می خواهیم رفتار كنند و حتماً به دنبال نفع شخصی باشند، خود در تضاد با لیبرالیسم است و با چنین نگرشی هیچگاه نمی توان راه به جایی برد.
لیبرالیسم به خصوص در حوزه اقتصاد باید متناسب با هر فرهنگ و جامعه اعتقادی خود را تعدیل كند. شاید یكی از دلایل شكست سیاست های تعدیل پس از جنگ در حوزه بازار نیز همین باشد كه فارغ از ایدئولوژی های شكل گرفته در دوران جنگ، با یك شوك شدید اجتماعی و اقتصادی برای برقراری لیبرالیسم اقتصادی غربی، خواستار حضور عقلانیت در بازار ایران شدیم. تضاد میان الگوی لیبرالیسم اجتماعی و لیبرالیسم اقتصادی در برخی جوامع از جمله ایران یكی از چالش های امروز كشور است. اینكه گفته می شود سهامداران بورس تهران در معاملات خود عقلایی رفتار نمی كنند (حداقل تا دو سال پیش اینچنین گفته می شد) و این موضوع امكان تحلیل بازاری را كه رقابتی ترین و آزادترین بازار كشور است صلب كرده، خود نمونه ضعف تحلیل در جامعه ای است كه تفكرات اقتصادی آن ریاضیاتی (به معنای خردگرایی آن) نشده است و لازم است در این حوزه فكری بازنگری هایی صورت گیرد. لیبرالیسم اقتصادی با آن پیش فرض های تئوریكی و غربی خود تنها موجب می شود تصمیم گیری اقتصادی با آنچه در عمل اتفاق می افتد دارای خطایی محسوس باشد.
امیر لعلی
منبع : روزنامه شرق