چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


مرگ تک درخت


مرگ تک درخت
تقدیم به علی علی‌شاهی، انوشیروان روحانی و داریوش عباسی كه دوستان واقعی هنرمند گوشه‌نشین بودند.
نمی‌دانم چرا درگذشت عباس شاپوری، بین این همه اخبار اندوهبار، برای نویسنده و دوستانی كه شاپوری را می‌شناختند، رنگ و حالی دیگر داشت. شاید از این رو كه مظلومیت او خیلی بیشتر از دیگران بود.
او نزدیك ۶۴ سال فعالیت هنری داشت و در چهل سال آخر عمر «بازنشانده» شده بود. ضربه‌هایی كه در زندگی‌اش خورد و بیزاری‌اش از فضای ریاكار و مادی‌گرا و بی‌عاطفهٔ اهل موسیقی در ایران، او را منزوی كرد.
انزوایی كه او را در خود فرو خورد و استعدادش را خشكاند.عباس شاپوری، فرزند غلام‌رضا شاپوری، صاحب گراند هتل تهران بود. پدرش با استادان بزرگ موسیقی مثل صبا و سماعی و حسین یاحقی معاشرت داشت و نیز شاگرد درویش خان بود.
با اینكه اولین ویولن را پدر برای او خریده و به كلاس حسین هنگ‌آفرین و اسماعیل زرین‌فر و حسین یاحقی فرستاده بود، دوست نداشت كه موسیقی، حرفه فرزندش شود. اصرار و علاقه فرزند بر مصلحت‌بینی پدر غالب شد و پدر، او را به كلاس ابوالحسن صبا فرستاد. او در این كلاس با محمد بهارلو، محمود تاج‌بخش و محمود ذوالفنون هم‌دوره بود و در رشته‌های دیگر نیز استعداد داشت؛ نقاشی، فیزیك، عكاسی، خوش‌نویسی، عشق به ریاضیات و فیزیك تا آخر زندگی با او بود و باید هنر ویلن‌سازی را هم به مجموعه استعدادهای شاپوری افزود. اگرچه هیچ‌وقت به این استعدادها تظاهر نكرد.
در سال ۱۳۲۱ با رادیو همكاری را آغاز كرد و با خوانندگان بسیاری نواخت و آهنگ ساخت. یكی از شاگردان او در كلاس آواز، به تدریج همكار هنری و بعدها همسر او شد و با نام بانو شاپوری شهرت یافت.
بانوی بااستعدادی كه به اوج شهرت رسید و هر چه داشت از عشق و استعداد شاپوری بود. او این حق هنری و انسانی را در آخرین لحظه‌ها در بستر مرگ (تابستان ۱۳۶۹) به یاد آورد. هر چند كه شاپوری تا مدتها از ضربات آن زناشویی ناموفق قد راست نكرد.
عباس شاپوری رهبر اركستر شماره ۴ رادیو بود و با برنامه گلها نیز همكاری داشت. در رفراندومی كه روزنامه اطلاعات به سال ۱۳۳۳ برگزار كرد لقب محبوب‌ترین موسیقیدان مردمی را گرفت. صدای ویلن او صاف و زنگدار و با آرشه‌های كشیده و خوش‌حالت و كم‌تكیه و كم‌تحریر بود. گاه با زیبایی و ظرافت از نغمه‌های موسیقی عرب و ترك در ساخته‌ها و نواخته‌هایش استفاده می‌كرد و این جزء روش شخصی او بود؛ و البته خودش بهتر از هر كسی آن روش را اجرا می‌كرد. در آهنگ ترانه‌های او، حركتهای بدیع در ملودی و استفاده‌های جالب توجه از تأكیدات ریتمیك شنیده می‌شود؛ ابتكارهایی كه در ساخته‌های هیچ‌ كس در آن دوره نیست.
نمونه آن مقدمه‌های كوتاه بر دو قطعه «تك درخت» (با كلام نواب صفا) و «نیلوفر» است كه می‌توان شنید و به لطف قریحهٔ شاپوری پی برد. ملودیهای او زیبایی ذاتی دارند و محبوبیتشان را مدیون هیچ خواننده‌ای نیستند؛ زیرا بدون كلام و صدای خواننده هم از همان زیبایی و محبوبیت برخوردار هستند.
عباس شاپوری در سالهای ۱۳۳۰ از مطرح‌ترین هنرمندان بود. كنسرتهای زیادی را به نفع خیریه اجرا كرد و هیچ‌وقت قصد او از این برنامه‌ها، تظاهر و شهرت‌طلبی و اهداف مادی نبود. او در زندگی، مردی باتقوا و خویشتن‌دار بود و از هرگونه آلودگی اخلاقی و جسمانی به شدت پرهیز می‌كرد.
عشق او موسیقی و محبت و پرداختن به علم و صنعت و مشغولیتهای هنری و علمی بود، هر چند كه روزگار و زمانه او را به عللی كه واقعاً معلوم نیست، نادیده گرفت و حاصل این بی‌اعتنایی، رنجش عمیقی بود كه كم‌كم به سرطانی جانكاه تبدیل شد و ریشه وجود نیرومند و صبور او را از درون جوید و نابودش كرد. شاید برای همین بود كه در تمام عمرش، یك بار هم در رسانه‌ای مصاحبه نكرد و از حرف‌ زدن درباره خودش و درباره موسیقی می‌گریخت.
عزت نفس و استعداد و معصومیت فطری او، كیمیایی بود كه به هنرش جان داد ولی راحت و آرامش حیات را از او گرفت و سالهای سال از عمر او را تباه كرد. روانش شاد و در پناه لطف خداوند باد.
علیرضا ادیب
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر


همچنین مشاهده کنید