پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


ادبیات کودک و حرفه ای شدن


ادبیات کودک و حرفه ای شدن
چكیده
در این یادداشت مختصر، به محور می پردازم:
- اگر بخواهیم مشكلات كنونی ادبیات كودك ایران را در یك تعبیر جمع و جور خلاصه كنیم، به «حرفه ای نبودن» می رسیم
- این ادبیات، در خوش بینانه ترین داوری، هویتی«نیمه حرفه ای» دارد.
- حرفه ای شدن یعنی چه و چه وجوهی دارد؟
- موانع حرفه ای شدن چیست؟
همان كه پیش تر هم در چند مقاله و یادداشت آورده ام، گمان می كنم اگر بخواهم تمام مشكلات و موانع دیروز و امروز ادبیات كودك ایران را در یك نقطه خلاصه كنم، آن نقطه «حرفه ای نبودن» است. اما اگر بخواهم راه های رفته و كارهای انجام شدده را در نظر بگیریم و دقیق تر داوری كنم. می توانم بگویم كه امروز ادبیات كودك ایران «نیمه حرفه ای» است. پیداست كه منظور از حرفه ای شدن. تنها توجه به یك وجه از وجوه گوناگون مانند وجه اقتصادی و درآمدزدایی نیست، بلكه منظور از حرفه ای شدن، رسیدن به سازمان و نظامی حرفه ای است كه:
- هدفدار و منظم باشد.
- برای رسیدن به هدف، ابزارهای و عناصر لازم را در اختیار داشته باشد.
- این ابزارها و عناصر، برای برآوردن هدف ها، با یكدیگر تعامل و همكاری ارگانیك داشته باشند.
در ایران سه ركن مهم نویسنده دولت و مردم، هیچ یك وظایف خود را به شكل درست و كامل انجام نداده و بین آن ها رابطه ای مبتنی بر اعتماد و همكاری متقابل، آن گونه كه انتظار می رفته، برقرار نبوده است.
از این رو، به نظامی حرفه ای نرسیده ایم. می خواهم این مشكل اصلی را به زیر شاخه هایی تقسیم كنم و مهم ترین محورهایش را بشمارم. اما پیش از آن یادآور می شوم كه بعضی از مشكلات اختصاص به ایران ندارد و كم و بیش در كشورهای دیگر هم جاری است. دیگر این كه بعضی مشكلات، هنوز به قوت پیش باقی است و بعضی دیگر رو به بهبودی دارد.
شكاف بین نسل ها
ابتدا باید توجه كنیم كه «تفاوت بین دو نسل» غیر از «شكاف بین دو نسل» است. تفاوت بین دو نسل، مشكل به حساب نمی آید؛ زیرا از طبیعت و ذات زندگی بشر ناشی می شود. تفاوت بین دو نسل نه تنها در زندگی و در ادبیات كودك مشكل درست نمی كند، بلكه لازمه ی رشد و حركت است، لازم نیست اثبات كنیم كه ادبیات كودك، در اصل ادبیاتی است كه توسط نسل قدیم برای نسل جدید آفریده و یا تولید می شود، وگرنه ادبیاتی كه توسط خود بچه ها تولید می شود، كم تر بر دیگر بچه ها تأثیر می گذارد. به عبارت دیگر، تفاوت بین دو نسل لازمه ی انتقال یافته ها و تجربه ها از نسل قدیم به نسل جدید و به عكس، عامل یادآوری و احیای حس كودكی توسط نسل جدید برای نسل قدیم است؛ نسلی كه در روزمرگی های مادی اسیر شده است. بدون تفاوت بین دو نسل، چنین تعاملی صورت نمی گیرد و نیاز متقابل دو نسل به یكدیگر برآورده نمی شود.
مشكل از جایی آغاز می شود كه «تفاوت طبیعی و واجب» از حد معمول خود فراتر رود و به «شكاف غیر طبیعی و تخریبی» بدل شود. در چنین وضعیتی، نسل قبل، نسل جدید را ادامه ی خود نمی بیند و نسل جدید هم به این نتیجه می رسد كه گذشته را نفی كند و همه چیز را از نو بسازد. در این شرایط نامتعادل، یا پدر سالاری حاكم می شود و یا فرزند سالاری. اگر پدر سالاری عارض شود، حتی اگر بزرگترها ادبیاتی برای بچه ها خلق كنند، این كار را با اهداف بزرگسالانه انجام می دهند و ادبیات كودك را هم چون جریانی مستقل نمی نگرند، بلكه آن را وسیله ای در جهت اهداف سیاسی و یا صرفاً تعلیم و تربیتی می پندارند. ما در ایران، دوره هایی را از سر گذرانده ایم كه ادبیات كودك، توسط متخصصان تعلیم و تربیت تولید شده و یا سنگر برای مبارزه سیاسیون در دوره ی اختناق شده است. اما دیگر سال هاست كه این گونه ی ادبی در ایران به استقلال رسیده و رسمیت یافته است. دیر زمانی است كه نویسندگان و شاعران و اخیراً منتقدانی ظهور كرده اند و تنها دغدغه آنان نوشتن، سرودن و یا نقد كردن دراین حوزه است.
درآمدزا نبودن
مردم ایران اهل مطالعه نیستند و به قول محسن مخملباف ما «ملتِ گوش» هستیم، گرچه اقبال مردم به مطالعه در سال های اخیر بیش تر شده است. هنوز آن قدر نیست كه فروش كتاب ها را تضمین كند. به همین علت، نوشتن در ایران نمی تواند شغلی درآمدزا باشد، بلكه بیش تر فعالیتی حاشیه ای ـ اگرچه از سر عشق و فداكاری ـ است. یكی از عوارض درآمدزا نبودن نویسندگی و اهل مطالعه نبودن مردم، رویكرد به كتاب های سبك و بازاری است و عارضه ی دیگر، ژورنالیستی شدن آثار و سرانجام، دست زدن ناشیانه و سودجویانه به ترجمه های ضعیف اما بازار پسند است.
دولت محوری
درآمدزا نبودن نویسندگی، برای وابستگی به دولت نیز تأثیر فزاینده می گذارد. از دیگر عواملی كه به دولت محوری دامن می زند، به تفكر سنتی «نظارت از بالا به پائین» و فقدان مردم سالاری است كه خود به خود، تبعاتی هم چون سانسور را نیز در پی دارد؛ گرچه در عمل سانسور در فضای ادبیات كودك ایران، به علت ارتباط اندك این گونه ی ادبی با مقولات سیاسی و هم چنین به علت تعدد مراكز تصمیم گیری ـ كه این بار به نفع ادبیات شده ـ حضور و تأثیری جدی و تعیین كننده نداشته است.
عارضه ی دیگری كه دولت سالاری در پی دارد، «تك صدایی» شدن ادبیات كودك است. باز به دلیل تغییر نظام سیاسی از سلطنتی به جمهوری و مشاركت بیش تر ـ گرچه ناكافی ـ مردم ایران در تعیین سرنوشت خود، ناشران، نهادها و نشریاتی غیر دولتی ظهور كرده كه ادبیات كودك را تا حدی از حالت تك صدایی بیرون آورده اند. اما هرچه هست، دولت محوری، ادبیات كودك ما را از شكل مطلوب خود دور ساخته است. دولت مردان ما بیش از آن كه به كارهای زیربنایی توجه كنند، به كارهای تبلیغی و پر سرو صدایی دل می دهند كه در كوتاه مدت به نتیجه برسد. مثلاً در برنامه های پنج ساله ای كه در ایران تنظیم می شود، نقش فرهنگ و هنر ضعیف است. به عنوان نمونه، برنامه ای درازمدت و استراتژیك برای ترویج كتابخوانی تدوین نشده است.
ناشران دولتی با صرف سرمایه های هنگفت، اما عملكرد ضعیف، به صنعت نشر لطمه زده اند و بیش از آن كه بستر سازی كنند، رقیب نشر خصوصی شده اند
نقطه دیگری كه بحران ناشی از دولت محوری به شمار می آید، نظام خلاقیت كُش و حافظه محور آموزش و پرورش است كه یادگیری در آن، بیش تر یادگیــــری غیر فعــــال
(Passive Learning) و معلم مدار است تا یادگیری فعال (Active Learning) و دانش آموز مدار. این نظام آموزشی به جای ایجاد روحیه ی تحقیق در دانش آموز و معرفی منابع علمی متنوع به او، به یك كتاب درسی واحد بسنده كرده است و از دانش آموز نیز بیش تر حفظ كردن
می خواهد تا افزایش قدرت تفكر، پیداست كه در چنین نظامی، دانش آموز نیازی به مطالعه غیر درسی حس نمی كند. از این رو، نوشتن كتاب برای بچه ها نیز تا حدی موضوعیت خود ار از دست خواهد داد. هم چنین، رویكرد به اندرز مستقیم و امر و نهی خشك به دانش آموزان، سبب بی اعتمادی آن ها به نسل قبل شده و آنان را از مطالعه ی كتاب هایی كه نسل قبل برایش می نویسد و یا به او معرفی می كند، گریزان كرده است.
با این همه، امروز توجه افكار عمومی و بعضی از عناصر دستگاه های دولتی كه اهل اندیشه و دورنگری هستند، بیش از گذشته به كاستن از دولت سالاری، رفع موانع تشكیل نهادهای مدنی، سپردن امور به مردم، تغییر بنیادین آموزش و پرورش و نیز تدوین قانون نشر كتاب با رویكرد به حذف ممیزی، معطوف شده است.
فقدان تشكل ها
از عوارض دولت محوری، یكی هم فقدان تشكل های مدنی است. خوشبختانه در دوره ی جدید عواملی مانند فضای مساعد اجتماعی و رسیدن افكار عمومی به ضرورت مشاركت مردم و حركت گروهی و منظم، موجب رشد تشكل های مدنی در بسیاری از عرصه ها و از جمله عرصه ی ادبیات كودك و نوجوان، شده است. شكل گیری انجمن نویسندگان كودك و نوجوان مؤسسه پژوهشی كودكان دنیا، مؤسسه مادران امروز و انجمن قلم ایران نمونه هایی از حركت های جدید در این زمینه به شمار می روند.تجربی و ژرورنالیستی بودن
ادبیات كودك ما بیش تر تجربی و ژورنالیستی بوده است؛ یعنی چندان به شتوانه های تئوریك ادبی، نقد ادبی و علوم انسانی و یا پختگی و تجربه ی نویسندگان از زندگی تكیه نزده است.
یكی از ریشه های بروز چنین عازضه ای را می توان در این پندار نادرست جست و جو كرد كه خلاقیت ادبی را نمی توان با آموزش تعالی بخشید بله، البته خلاقیت را نمی توان با آموزش و مطالعه «به وجود آورد» اما می توان با آموزش و مطالعه آن را تا حدی «ارتقا بخشید». مشكل دیگر این است كه جمعی از نویسندگان كودك و نوجوان، به این علت قدم در این عرصه نهاده اند كه از نوشتن برای بزرگ ترها ناتوان بوده و یا احساس ناتوانی كرده اند.
افت و خیزهای نقد و پژوهش
ضعف عمومی نقد و پژوهش در ایران، سابقه ی تاریخی دارد و از عوامل متعددی ریشه می گیرد كه در نوشته های دیگری به آن پرداخته شده است. اما یكی از مهم ترین شاخصه های رشد ادبیات كودك در دوره ی جدید، رواج نسبی نقد و پژوهش است. منتقدان جدیدی ظهور كرده اند كه اشتغال اصلی و تخصصی آن ها نقد ادبیات كودك است. به خلاف گذشته نقد نویسی، عملی ذوقی، اتفاقی و پركنده نیست كه توسط داستان نویسان یا شاعران صورت گیرد، بلكه به حركتی تدریجاً تخصصی تبدیل شده است. در این برهه، نشریاتی هم چون فصلنامه «پژوهشنامه ادبیات كودك و نوجوان» از سال ۱۳۷۴ شكل گرفته كه تا كنون ۳۵ شماره از آن منتشر شده است. هم چنین ماهنامه ی نقد و اطلاع رسانی «كتاب ماه كودك و نوجوان» از سال ۱۳۷۶ منتشر شده و تا شماره ی ۷۲ پیش آمده است. نشریه های تئوریك دیگری با نام «گلبانگ» و «پویش» و اخیراً «روشنان پژوهش» از سوی كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان منتشر شده كه البته انتشار آن ها منظم نیست.
در زمینه ی پژوهش نیز كسانی به میدان آمده اند كه پژوهش، دلمشغولی اصلی آنان است و آثاری هم چون «روش شناسی نقد ادبیات كودكان و نوجوانان»، «فانتزی در ادبیات كودكانه»، مجموعه ی چند جلدی »تاریخ ادبیات كودكان»، ترجمه اثر مرجع «از روزن چشم كودك»، «معصومیت و تجربه» «شعر در حاشیه»، «سیاست گذاری دهه هشتاد برای ادبیات كودك» و ...را به انتشار رسانده اند.
با این همه به زمان زیادی نیاز است تا نقدها و پژوهش ها نقش خود را در بهبود ادبیات نشان دهند و اصطلاحاً به «خورد ادبیات» بروند.
حضور ضعیف در عرصه های جهانی
حضور ادبیات كودك ایران در نمایشگاه ها و چهار راه های داد و ستد فرهنگی و تجاری دنیا ضعیف بوده است.
ما به ویژه پس از انقلاب اسلامی ایران(سال ۵۷)، به علت بازگشت به خود و اتكا به توانایی های مردمی كه دستاوردی مهم است. در عین حال اندكی در لاك خود فرو رفته و از داد و ستد فرهنگی با دنیا خودداری ورزیده ایم. ریشه ی چنین پرهیزی را باید در پدیده ی استعمار و بدبینی تاریخی ملت ایران نسبت به بیگانگان نیز جست و جو كرد. در عین حال باید گفت كه این پرهیز و گریز، از موضع فعال صورت نگرفته است.
علت دیگر، محدودیت جغرافیایی زبان فارسی است كه به خلاف سینما و تصویرگری، برای معرفی شدن به دنیا نیاز به ترجمه دارد و پیداست كه آثار ادبی با شدت و ضعف متفاوت، در اثر ترجمه افت می كنند. البته پیداست كه انصاف نیست كاستی های خود و آثارمان را یك سره به گردن محدودیت زبان فارسی بیندازیم!
علت بعدی را می توان در كوتاهی مراكز مسئول(دولتی یا غیر دولتی) دانست كه با ادبیات كودك ایران را به دیگر ملت ها معرفی نكرده اند و یا در معرفی آثار دچار گروه گرایی و تنگ نظری شده و در مصالح ملی را در نظر نگرفته اند.
افراط و تفریط در برقراری مناسبات با جوامع دیگر، به ویژه جوامع غربی نیز موجب شده كه افكار عمومی، به جای غرب پژوهی و شناخت درست غرب. یا به سوی غرب زدگی گرایش پیدا كند و یا غرب ستیزی. غرب زدگی موجب شده كه ادبیات كودك ما مصرف كننده و پر ترجمه شود و متقابلاً غرب ستیزی سبب گشته است كه بی دلیل از دنیا فاصله بگیریم و ریشه تمام نا به سامانی ها و مشكلات را یكسره در غرب جست و جو كنیم. در نتیجه، نه غرب را درست شناخته ایم و نه خودمان را درست به آنان معرفی كرده ایم.
عضو نبودن ایران در كنفوانسیون كپی رایت هم علت دیگری است برای اختلال ارتباطی بین ما و مؤسسات انتشاراتی دنیا. البته قابل ذكر است كه عضو نبودن ما و بعضی كشورهای دیگر، ریشه ی اخلاقی ندارند؛ یعنی بسیاری از ناشران یا مترجمان نمی خواهند از پرداخت حق ناشران خارجی شانه خالی كنند، بلكه نرخ دلار و ریال از نظر برابری، آن قدر با هم فاصله دارد كه ناشر ایرانی در عمل، توان پرداخت حق ناشر و نویسندگان خارجی را ندارد.
البته تمهیداتی صورت گرفته كه از پیوستن ایران به كپی رایت، در آینده نزدیك خبر می دهد. عضویت ایران در پیمان كپی رایت، با همه ی مشكلاتش، از جمله ترجمه نشدن آثار برجسته جهان در ایران باز هم به صلاح است و عرصه های جدیدی را به روی ما می گشاید. نكته ی مهم درباره ی كپی رایت، این است كه ناشران خارجی هم به این دلیل كه آدم های فرهیخته و فرهنگ دوست جوامع خود به شمار می روند، وقتی شرایط اقتصادی ناشر ایرانی را درك كنند، هنگام داد و ستد كتاب با ناشران ایران، حاضرند به سود كم تر قناعت كنند تا كتاب شان به تریبون های فرهنگی كشوری دیگر راه بگشاید. آن ها می دانند كه اگر به سود كم قناعت نكنند، نه كتاب شان از نظر فرهنگی توسعه خواهد یافت و نه همان سود كم تر را به دست خواهند آورد. به عنوان نمونه چند سال پیش در ایران، با اجازه ی مكتوب ناشری آمریكایی، به نان (creative co) كتابی ترجمه و منتشر شد ناشر آمریكایی، به عنوان حق امتیاز چاپ كتابش در ایران، مبلغی متناسب با توان ناشر ایرانی دریافت كرد و حتی به كم تر از آن نیز رضایت داد. با این همه، پیداست كه نباید مشكل عضو نبودن در كپی رایت را بیش حد بزرگ كرد. تا زمان پیوستن ایران به كپی رایت، راه های مسالمت آمیز دیگری هم برای عقد قراداد با ناشران خارجی وجود دارد.
آخرین نكته ی امیدوار كننده در موضوع ارتباط با ناشران دنیا، این است كه ادبیات معاصر كودك و نوجوان ما، ظرفیت و قابلیت مطرح شدن در دنیا را دارد. در حالی كه پیش تر تصور می شد آن چه مورد توجه ناشران و خوانندگان خارجی قرار خواهد گرفت، تنها ادبیات كهن و كلاسیك ایران است. اخیراً آثار نویسندگانی هم چون هوشنگ مرادی كرمانی و محمد رضا بایرامی، در كشورهایی مانند آلمان، سوئد و .... ترجمه شده و جوایزی هم گرفته است. تردید ندارم كه بضاعت و توانایی ادبیات كودك ایران، بیش از این هاست. از بین تعدادقابل توجهی از آثار پس از انقلاب مشروطه در حوزه ی ادبیات كودك و هم چنین حدود ۰۰۰/۱۸ عنوان كتابی كه ظرف دو دهه پس از انقلاب اسلامی در ایران منتشر شده است. نمونه های درخشانی داریم كه فراتر از ضرورت های مقید به مكان و زمان و شرایط اجتماعی، از ارزش های ادبی قابل اعتنایی برای مخاطب قرار دادن كودكان و نوجوانان دنیا برخوردارند. تنها باید برنامه ریزی كرد و كمر همت بست و با زدودن غبار زمان، آثار مظلوم و فراموش شده ی ادبیات كودك ایران را از نو زنده كرد.
سخن آخر
نمی توانم ادعا كنم كه كاستی ها یا پیشرفت هایی كه در این یادداشت كوتاه ترسیم كردم. تصویر كاملی از وضعیت ادبیات كودك ایران است. در هر صورت بعضی از مشكلات علتی برای بروز مشكل یا مشكلات دیگر هستند، اما علیتی كه در این جا حاكم است، علیتی سیستمی، متقابل و پیچیده است و نه علیتی خطی و ساده. در خاتمه، اگر بخواهم به عنوان نتیجه گیری، عبارتی انتخاب كنم، خواهم گفت: برای ارتقای ادبیات كودك ایران، راهی به جز حرفه ای شدن وجود ندارد و ما در میانه ی این راه دشوار هستیم.
مهدی حجوانی
برگرفته از: پژوهشنامه ی ادبیات كودك و نوجوان شماره ۳۵
منبع : شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی