سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


دیوار بلند بی اعتمادی


دیوار بلند بی اعتمادی
تمایل رمان نویس ها به تصاویر ذهنی و شخصیت های پرشمار و عقب بودن ادبیات داستانی نسبت به مسایل روز، از جمله دلایلی است كه سینماگران برای وارد نشدن خود به حیطه ادبیات مطرح می كنند اما سینماگران ما گاه به اقتباس از آثار ادبی خارجی روی آورده اند و نتایج قابل قبولی نیز گرفته اند. آن چه اكنون خودنمایی می كند، دیوار بلند بی اعتمادی میان ادبیات و سینماست و اینكه در تعامل میان سینما و ادبیات در هنر و فرهنگ ایرانی چه عناصری ایفای نقش می كنند و چرا؟آیا ادبیات ما قاصر است یا این سینماست كه مقصر است؟در كشورهای صاحب سینما، رمان حتی پیش از نگارش، از سوی تهیه كنندگان خریداری می شود و رمان نویس، گاه عملاً رمانش را برای سینما می نویسد بی آنكه به عرصه فیلمنامه نویسی وارد شود
بسیاری براین عقیده اند كه مشكل اساسی سینمای ما «فیلمنامه» است. در طرح این مشكل، هر دو وجه ساختاری و مضمونی قابل توجه است. در وجه مضمونی، آنچه بیشتر به چشم می آید، فقر موضوع است. با توجه به ادبیات غنی ایران- چه در حیطه ادبیات كلاسیك و چه معاصر- این فقر كمی عجیب به نظر می رسد. اما اگر بدانیم ادبیات و سینمای ایران كاملاً از هم جدا هستند، قضیه كمی فرق می كند.
در كشورهای صاحب سینما، رمان حتی پیش از نگارش، از سوی تهیه كنندگان خریداری می شود و رمان نویس، گاه عملاً رمانش را برای سینما می نویسد، بی آنكه به عرصه فیلمنامه نویسی وارد شود. تخصصی شدن كارها موجب می شود سینما و ادبیات به گونه ای مسالمت آمیز و مفید با هم بده بستان داشته باشند، ولی در ایران این ارتباط دوسویه شكل نگرفته و به عبارت دیگر گویی سینما و ادبیات در ایران با یكدیگر بیگانه اند.شاید ما از معدود كشورهایی باشیم كه همچنان شاخص ترین گنجینه های ادبیات داستانی مان به تصویر كشیده نشده است، گرچه در مواردی معدود، همكاری موفق سینما و ادبیات تجربه شده است. یك آمارگیری از سینمای اقتباسی جهان نشان می دهد حدود یك چهارم فیلم های سینمای جهان، اقتباس های ادبی بوده اند.البته این موجب نمی شود كه فراموش كنیم، در موارد بسیار، سینما نیز بر ادبیات تأثیر گذاشته است، چرا كه بسیاری از داستان نویسان بر تأثیر سینما بر آثارشان اذعان داشته و دارند.
ادوارد ماری در كتاب تخیل سینمایی می نویسد: «نه بالزاك و نه تولستوی نمی توانستند ما را وادارند پیچیدگی ها را با همان روشنی ببینیم كه دوربین فیلمبرداری می بیند، چون تماشای یك داستان فیلم شده، به طور عادی، تكان دهنده تر از خواندن یك رمان است.»
آندره لوینسن هم می گوید:«در سینما فكر از تصویر فراهم می آید، اما در ادبیات، تصویر از فكر حاصل می شود.» تجربه ها نشان داده، بسیاری از فیلم های اقتباسی براساس رمان های متوسط ساخته می شوند، چرا كه هر چه اثر ادبی قوی تر باشد، كار اقتباس دشوارتر می شود. برخی اقتباس ها نیز برتری چشمگیری نسبت به اثر اصلی دارند.«تولد یك ملت »كه براساس رمانی ضعیف نوشته توماس دیكنسون، ساخته شده، از این دسته است.در سینمای ایران نیز با وجودی كه اقتباس ادبی سابقه دارد، ولی می توان ادعا كرد جز در مواردی انگشت شمار، اقتباس قابل توجهی از آثار ادبی ایران صورت گرفته است.هر چه تاریخ سینمای ایران به پیش می رود، از تعداد اقتباس های ادبی كاسته می شود، جالب آن كه همزمان، نگاه تصویری عینی نویسندگان نیز كاهش محسوسی داشته و آنها به سمت تصاویر ذهنی گرایش بیشتری پیدا كرده اند.
اما اگر از اهل ادبیات ایران دلیل انقطاع رابطه سینما و ادبیات را بپرسید، بدون شك عصاره كلامشان» بی توجهی اهل سینما به ادبیات «است. آنها معتقدند سینماگران ایران، اغلب از تكنیك لازم برای به تصویر در آوردن شاهكارهای ادبی ایران بی بهره اند و به دلیل فرار از هزینه های معمول یك اقتباس ادبی، بیشتر ترجیح می دهند از رمان های مطرح خارجی بهره ببرند.آنها معتقدند، سینماگران ایرانی كمتر رمان می خوانند و از آن رو به اقتباس بی توجهند كه ناچار نباشند حق استفاده از رمان را از نویسنده اش بخرند! این در حالی است كه برخی مناقشات و اتفاقات ناخوشایند حرفه ای كه میان برخی نویسندگان و كارگردانان رخ داد نیز رغبت دو طرف را برای همكاری كم كرده است. از سوی دیگر برخی از اهالی ادبیات، شأن ادبیات را اجل از سینما تصور می كنند و استقلال ادبیات را مهم تر از آن می دانند كه ضمن اختلاط با سینما، مخدوش شود.برخی نیز، تفاخر سینماگران برای«سینماگر مؤلف »بودن را دلیل آن می دانند كه كارگردانان ترجیح دهند فیلمنامه فیلمشان را خودشان بنویسند و به تقسیم كار و تخصص مداری اعتنایی نداشته باشند.اما در سینمای ایران چه پس از انقلاب و چه بعد از آن چند تجربه اقتباس، اتفاق افتاده است. تنگسیر ، آوسته بابا سبحان، خاك ، شوهر آهوخانم و بوف كور ، آثاری هستند كه بسیاری از ادبیاتی ها فیلم های ساخته شده از روی آنها را ضعیف تر از رمان می دانند. داش آكل ، گاو ، عزاداران بیل، سایه های بلندباد، معصوم اول، شازده احتجاب ، دایره مینا،آشغالدونی و داستان های مولوی نیز از جمله اقتباس های تقریباً موفق پیش از انقلاب به شمار می آیند.
پس از انقلاب اما، وضعیت اقتباس ادبی در سینما رقت انگیزتر از پیش شد. جز اقتباس هایی كه از داستان های هوشنگ مرادی كرمانی شد و خود او نیز در بسیاری از آنها در فیلمنامه نویسی همكاری كرد- و اتفاقاً اغلب آثار موفقی شدند- تجربه های دیگر، چندان موفق نبود.
كیسه برنج، قصه های مجید، میهمان مامان، تیك تاك، مربای شیرین و... از جمله اقتباس هایی است كه از آثار هوشنگ مرادی كرمانی انجام شده و خود او نیز در نوشتن فیلمنامه دخالت داشته است. مرادی كرمانی در این حوزه یك استثناست. او سینما را می شناسد و به گفته خود«تصویری»می نویسد. فیلمنامه نیمه پنهان به كارگردانی تهمینه میلانی براساس داستان «بعد از عشق» نوشته فریده گلبو و درخت گلابی داریوش مهرجویی نیز براساس داستانی از گلی ترقی نوشته و ساخته شد. آثاری كه گرچه فیلم های چندان برجسته ای نبودند ولی صدای اعتراض نویسندگانشان را نیز به آسمان بلند نكردند. همچنین است فیلم گاو خونی به كارگردانی بهروز افخمی براساس رمان مشهور جعفر مدرس صادقی.اما فیلمنامه نویسان و سینماگران نیز برای كم توجهی خود به ادبیات دلایلی دارند. تمایل رمان نویس ها به تصاویر ذهنی و شخصیت های پرشمار و عقب بودن ادبیات داستانی نسبت به مسایل روز از جمله دلایلی است كه سینماگران برای وارد نشدن خود به حیطه ادبیات مطرح می كنند. گرچه فیلمنامه نویسان و تهیه كنندگان سینما تمایل خود را نسبت به استفاده از ادبیات داستانی پنهان می كنند ولی به دلایل مشخص ترجیح می دهند خود را از این امر دور نگه دارند.از همین رو گاه سینماگران به اقتباس از آثار ادبی خارجی روی آورده اند و نتایج قابل قبولی نیز گرفته اند كه ناخدا خورشید براساس داشتن و نداشتن همینگوی و«سارا» براساس خانه عروسك ایبسن نوشته و ساخته شده است. البته یك بار یكی از مجلات سینمایی با همكاری یك شركت بازرگانی دست به كار خرید چند رمان مشهور ایرانی برای ساخت آنها شد ولی مشكلات اداری، سعایت برخی سینماگران و تغییر مدیریت آن شركت بازرگانی مانع از تحقق این اتفاق شد.
قرار بود سووشون، كلیدر، مدار صفر درجه، زمین سوخته، بوف كور و... توسط كارگردان هایی چون بهرام بیضایی، واروژ كریم مسیحی، رخشان بنی اعتماد، داریوش مهرجویی و داریوش فرهنگ ساخته شود كه البته این حركت ناكام ماند.بسیاری از آثار ادبی بزرگ ایران- چه كهن و چه معاصر- هنوز تصویری نشده اند. مثلاً شاهنامه و بسیاری از داستان های مولوی یا سایر داستان های كهن ادبیات فارسی نیز هنوز مورد توجه سینماگران قرار نگرفته اند چرا كه تصویری كردن آنها هزینه بسیار بالایی می طلبد، دولت و به طور اخص صدا و سیما با سرمایه گذاری در این حوزه می توانند قدمی در راه تغذیه افزون تر تصویر از منابع و مخازن ادبی این سرزمین بردارند.اما آنچه اكنون بیش از هر چیز در این میان خودنمایی می كند، وجود دیوار بلند بی اعتمادی میان ادبیات و سینماست. از سویی ادبیاتی ها قد و قامت سینما را كوتاه می دانند و از سوی دیگر سینماگران از تبختر نویسندگان می گریزند. آنچه در این میان هنوز بلاتكلیف مانده، وضعیت رمان هایی است كه جزیی از سرمایه های ملی این مرز و بوم به شمار می آیند. این كه چه وقت تهیه كننده خصوصی خطر این ریسك را خواهد پذیرفت كه امتیاز رمان های مشهور ایرانی را خریداری كند و یا تهیه كننده دولتی چه وقت خود را متولی این امر خواهد دانست و این وظیفه را به عنوان یكی از وظایف اصلی و ریشه ای خود خواهد پذیرفت و این پرسش كه ادبیاتی ها چه وقت از سختگیری های بی مورد خود دست برخواهند داشت و به سینما روی خوش نشان خواهند داد، سؤالاتی است كه هیچ كس پاسخش را نمی داند. اما آنچه مسلم است آن است كه دولت و نهادهای فرهنگی و سینمایی دولتی به عنوان مراجعی كه وظیفه صیانت از فرهنگ غنی ایران و آشتی دادن ادبیات جاودانه ایرانی با سینمای پیشرو را دارند باید در حل این مناقشه پیشقدم شوند و ضمن كاهش سختگیری ها رابطه قطع شده سینما و ادبیات را با تدابیر لازم ترمیم كنند.
دوستداران ادبیات و علاقه مندان سینما بی صبرانه در انتظارند تا رمان های مشهور معاصر و داستان های كهن پارسی كه قابلیت تصویری بالایی دارند، هرچه زودتر بر پرده سینما بنشینند. درآن صورت به یقین جایگاه بین المللی سینمای ملی ایران نسبت به وضعیت كنونی بهبود خواهد یافت؛ سینمایی كه روح فرهنگ غنی ایران در آن دمیده شده باشد.
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید