پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

جهان در سال ۲۰۰۸


جهان در  سال ۲۰۰۸
از جنگ جهانی دوم تا آغاز دهه ۹۰ میلادی سیستمی دوقطبی بر جهان حاکم بود. کشور شوروی بعنوان یکی از پنج کشور پیروز جنگ جهانی توانسته بود تا بر بخش فقیرتر اروپا تسلط یابد . در مقابل آمریکا بخش ثروتمند تر اروپا را دراشغال داشت. مدت کمی پس از جنگ جهانی چین بعنوان یک کشور فقیر دیگر به اردوگاه کشورهای موسوم به سوسیالیستی پیوست. به این ترتیب قطب بندی ای شکل گرفت که دریک سوی آن کشورهای عضو ناتو یعنی آمریکا؛ انگلستان؛ فرانسه؛ کانادا؛ ژاپن؛ ترکیه؛ هلند؛ بلژیک و.... قرار داشتند و درسوی دیگر کشورهای عضوپیمان ورشو که پس از ناتو تشکیل شده بود یعنی شوروی چکسلواکی؛ لهستان؛ رومانی؛ بلغارستان قرار داشتند.
این تقسیم بندی تا آغاز دهه۹۰ شکل قالب جهان را تشکیل می داد. کشورهای رسته از استعمار و جهان سوم اگر به جزیی از یکی از دو بلوک تبدیل نمی شدند پس از مدتی مجبور می شدند که در طرف یکی از آن‌ها قرار گیرند اما در سال‌های آغازین دهه ۹۰ بافروپاشی کشور شوروی و بدنبال آن دیگر کشورهای اروپای شرقی چنین به نظر می رسید که همه چیز بر وفق مراد کشورهای بلوک ناتو پیش می رود. تمامی کشورهای اروپای شرقی و کشورهای جدا شده از شوروی سابق و حتا خود روسیه تحت امر یلسین در مقابل اراده بلوک ناتو سر تسلیم فرود آورده بودند و در مقابل اعمال آن هیچ مقاومتی نشان نمی دادند. آتش جنبش فلسطین سرد شده بود حمله ناتو به عراق و سپس یوگسلاوی با هیچ مقاومتی روبرو نشد. فقط کوبا بعنوان جزیره ای کوچک و تنها در مقابل اراده آمریکا مقاومت می کرد این دوران؛ در عین حال دوران ادغام پر سرعت تراست‌های بین المللی بود. بانک ها؛ کمپانی های اتومبیل سازی؛ تراست های فولاد سازی؛ شرکت های عظیم صاحب فروشگاه های زنجیره ای و... در اروپا وآمریکا هر روز در هم ادغام می شدند بورس ها دوران طلایی خود را آغاز کرده بودند. در همه جا نیروهای راست و یا تسلیم شده گان به آن ها بر سر کار بودند. در این زمان خانم تاچر اصطلاح تنها بازی در شهر را مطرح کرد یعنی که به غیر از سرمایه داری غربی هیچ تمدن دیگری که بتواند با آن رقابت کند در جهان وجود ندارد. اندکی بعد فوکویاما کتاب پایان تاریخ را نوشت ودرآن مدعی شد که تمدن سرمایه داری پایان تاریخ است وجهان تحول دیگری را در پیش رو ندارد. اندکی پس از آن گروهی از نخبگان آمریکایی- ازجمله خود فوکویاما- نامه ای سرگشاده را منتشر کردند و در آن از سیاستمداران آمریکایی درخواست کردند تا با اعمال اراده "دموکراسی را برهمه جهان مسلط کنند. این بیانیه بعدها پایه واساس ایدئولوژیک نو محافظه کاران آمریکایی و سپس همه جهان شد. در سال‌های پایانی دهه ۹۰ اما از افق نمودهای دیگری نمایان شد از سرعت رشد بورس ها کاسته شد؛ سود سرمایه کاستی گرفت؛ ادغام شرکت ها به اخراج کارگران و رشد بیکاری منجر شد ودولت ها به توصیه کارشناسان نو لیبرال از خدمات اجتماعی کاستند تا بهتر بتوانند با یکدیگر رقابت کنند. نارضایتی در درون کشورهای پیشرفته سرمایه داری و کشورهای جهان سوم رو به رشد نهاد و برقدرت نیروهای چپ واپوزیسیون افزوده شد از آغاز سال ۲۰۰۰ علایمی در اقتصاد آمریکا پدید آمد که پیش زمینه های بحران اقتصادی را نوید می‌داد
بخشی ازنیروها و ایده‌ئولوگ های آمریکایی چاره کار را در گردش به راست دیدند. این روند به ایجاد دو جبهه درگیر در آمریکا منجرشد.
این دو نیرو هر چند که هردو خواستار حاکمیت و سرکردگی آمریکا بر جهان بودند ولی بر سر چگونگی عمل با یکدیگر اختلافات جدی داسته‌اند؛ در یکسو دمکرات ها به رهبری ال‌گور-که چپ ترین برنامه انتخاباتی سال های اخیر در آمریکا را ارائه می داد – وجمهوری خواهان به رهبری بوش- که یکی از راست ترین برنامه ها را ارئه می کرد – شد و سرانجام بوش با وجود حدود ۵۰۰۰۰۰ رای کمتر به مدد سیستم انتخاباتی آمریکا برنده انتخابات اعلام شد اما همین مقدار از آرا نیز مورد اعتراض دموکرات ها قرارگرفت و زمانی نسبتا طولانی کار در آمریکا فلج شد. و سرانجام با رای دادگاه بوش به ریاست جمهوری رسید. از همان آغاز ریاست جمهوری بوش همه کارشناسان سیاسی جهان از چپ تا راست درانتظار اعمال اراده آمریکا برای تغییر چهره سیاسی جهان بودند این تغییر بخصوص در خاورمیانه باید اجرامی شد یعنی منطقه ای که هم از نظر نظامی هم از نظر سیاسی وهم از نظر اقتصادی و شاهراه‌های حیاتی عبور کالا و انرژی وضعیت تعیین کننده‌ای درجهان داشت. واقعه ۱۱سپتامبر بهترین موقعیت را در اختیار آمریکا گذاشت. اما این موقعیت بی نظیر آغاز درگیر شدن آمریکا در مردابی بود که پیشتر شوروی در آن درگیر شده بود وقتی نیروهای چپ در افغانستان برسرکار آمدند برژینسکی مشاور کارتر اعلام کرد اکنون وقت آنست که تا شوروی را در همان گردابی گرفتار کنیم که زمانی ما در ویتنام در آن گرفتار شده بودیم با اضافه شدن عراق به افغانستان آمریکا درگردابی بدتر گرفتار شد. با فاصله گرفتن بخش عمده اروپا از آمریکا؛ آمریکا دچار یک بحران سیاسی در سیاست خارجی شد کم کم بحران نظامی و سیاسی براقتصاد تاثیر گذاشت و بحران اقتصادی شدیدتر شد با رشد جنبش جهانی صلح و تبدیل شدن آن به یک نیروی تعیین کننده دولت های طرفدار آمریکا زیر فشار شدید قرار گرفتند و یکی یکی قدرت را به اپوزیسیون تحویل دادند که آخرین آن دولت محافظه کار استرالیا بود. مخالفت نومحافظه کاران آمریکایی با پیمان کیوتو ومحدود کردن گازهای گلخانه ای جبهه ای دیگر درجهان درکنار جبهه صلح درمقابل آمریکا گشود هزینه های سرسام آور جنگ هم بر بدتر شدن وضع اقتصادی آمریکا افزوده است.
اینک در سال ۲۰۰۸ وضع جهان به گونه ای دیگر است. آمریکا با کسری عظیم بودجه وکسری عظیم تراز تجاری خارجی؛ مشکل کمبود سرباز در پایگاه‌های نظامی اش درسرتاسر جهان- که در نتیجه اعزام آن‌ها به عراق و افغانستان بوجود آمده است از دست دادن وجهه سیاسی اش؛ مقاومت سراسری در جهان ورشد اندیشه های ضد آمریکایی درپنج قاره جهان؛ سقوط مداوم دلار و از میان رفتن اعتبار آن بعنوان پول بین‌المللی و رشد و اعتبار پول های جایگزین چون یورو؛ ین؛ روبل وحتی یوان پیدایی رقیبان سیاسی و نظامی واقتصادی همچون اتحادیه اروپا؛ چین؛ روسیه؛ هندوستان؛ آسه آن؛ آتحادیه کشورهای آمریکای لاتین و... مواجه است اگر زمانی ریگان معتقد بود که برای در هم شکستن شوروی باید آنقدر هزینه نظامی را بالا برد که شوروی توانایی رقابت را از دست بدهد و در نتیجه در هم شکسته شود؛ اینک این اقتصادهای پویا در روسیه و چین هستند که بدون احساس فشاری به راحتی هزینه های نظامی را تحمل می کنند واین مردم آمریکا هستند که در زیر فشارهای ناشی ازرقابت نظامی کمر خم می کنند .
سال۲۰۰۸ درحالی آغاز می‌شود که آمریکا درآستانه یک بحران اقتصادی کامل قراردارد این سال، سال انتخابات در آمریکا نیز هست. همه چیز از پیروزی دموکرات ها درآمریکا حکایت می کند. سوال اساسی اکنون اینست "آیا دموکرات ها می توانند با تغییر سیاست در کاخ سفید آمریکا را از خطر سقوط نجات دهند و این روند را معکوس و یا لااقل متوقف کنند و یا آمریکا به همان راهی خواهد رفت که در روزگار دورتر بریتانیای کبیر رفت و از کشوری که آفتاب در امپراتوری اش غروب نمی کرد به یک کشور دست دوم از نظر قدرت در جهان تبدیل شد.
سیامک طاهری
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه