چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

استرس دانش آموزی دلهره تخته سیاه


استرس دانش آموزی دلهره تخته سیاه
آیا تاكنون برای شما پیش آمده است كه در كلاس درس بین بچه ها، دانش آموزی داشته باشید كه احساس كنید خود را پشت دانش آموز دیگری پنهان كرده و یا عمداً زیرمیز رفته و به طریقی خود را مشغول می كند و یا هنگام درس پرسیدن رنگش پریده و دچار لكنت زبان و ترس و استرس می شود و با انجام حركات اضافی مانند جابه جا كردن خود و بازی با ناخن ها و غیره می خواهد جواب پرسش را بدهد؟
و با بیان این مطلب كه «خانم یادم رفته» از پاسخ خودداری می كند.این عارضه در رفتار بعضی از دانش آموزان دیده می شود و ریشه آن به دوران كودكی باز می گردد. وقتی شخصیت بچه در حال شكل گیری است این اختلال روانی خفیف، خود را به صورت تپش قلب، گرفتگی صدا و سرخ شدن گونه ها نشان می دهد. این دانش آموز حین جواب دادن احساس می كند كه بقیه دانش آموزان او را مورد ارزیابی قرار می دهند.
این موضوع سبب ترس و لكنت زبان، تپش قلب و اضطراب در او می شود به همین دلیل این گونه دانش آموزان سعی می كنند از جواب دادن به سوال یا درس در جمع خودداری كنند و یا كم حرف باشند و هر طور شده خود را از چشم آموزگار نگه دارد.
نمونه دانش آموزان مضطرب و پراسترس در طول سال های خدمتم بارها و بارها اتفاق افتاده است. یكی از آن شمار، مریم دانش آموز كم حرف، گوشه گیر و مضطرب بود. او در هنگام پاسخ دادن به ترس ترجیح می داد ساكت باشد و با سر جواب جوابم را بدهد. اگرچه در آزمون كتبی همیشه بهترین نمره ها را می گرفت اما به هنگام سوال و جواب شفاهی قرمز می شد. دایم دست هایش را به هم می مالید و سرانجام بدون هیچ جواب منطقی به نیمكت خود باز می گشت.
كار من با مریم با دعوت از خانواده اش آغاز شد. ابتدا از آن ها خواستم تا در برنامه ریزی های زندگی و عهده داری مسوولیت، نقشی برای او قایل شوند و او را مانند سایر بچه ها در انجام امور مورد مشورت قرار دهند.
سپس با تقسیم كار مسوولیت یكی از گروه های درسی دانش آموزان را به او دادم و طی جلسات خصوصی تر برای سرگروه ها موضوع و روش كار را به گفت وگو نشستیم و در طی هفته از آن ها نسبت به پیشرفت كار گروه گزارش می خواستم از دادن مسوولیت كوچكی چون گچ آوردن از دفتر مدرسه تا كمك در جداسازی اوراق دانش آموزان و ... از او كمك بخواهند. كم كم در جلساتی با حضور تعداد كمی از دانش آموزان مثلاً سرگروه های درسی به سوال و جواب پیرامون درس پرداختم و او را برای پاسخگویی به محیطی بزرگتر آماده كردم.
دیری نگذشت كه این روش ها جواب داد و ترس و اضطراب و استرس از او دور شد، اما این روش كافی نبود چون او تنها توانسته بود خود را با محیط كوچك و درون كلاس همراه و سازگار كند.
به همین دلیل با كمك دبیران تربیتی مدرسه او را برای انجام فعالیت های بزرگتری چون شركت در نمایشگاه، یا خواندن دكلمه سرصف و قرائت قرآن در جلسات و ... آماده تر كردم. به نحوی كه او دیگر استرسی از این بابت نداشت. همچنین در كنار این برنامه ها تشویق اطرافیان در جلب اعتماد به نفس او بسیار موثر بود.
اكنون سال ها از این ماجرا می گذرد. مریم مادری دلسوز است كه با دسته گلی بزرگ به دیدنم آمده. با نگرانی از من می خواهد تا دخترش، مارال را همراه باشم. آخر او نیز مانند مادر مضطرب است و از ورود به جلسات جمعی هراس دارد و بدون آن كه خود بخواهد دچار لكنت زبان می شود.
راستی اگر می شد كه همه تجربیات و خاطرات خود را ثبت می كردند و راه های وصول به نتیجه را به رشته تحریر درمی آوردند چه كار بزرگی انجام می شد. نتیجه ای اثربخش، بدون موازی كاری و هم پوشی و تكرارهای بی مورد.
سعیده صفرخانلو
كارشناس دوره ابتدایی
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید