پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

درس هایی از انتخاب هاشمی رفسنجانی


درس هایی از انتخاب هاشمی رفسنجانی
"پل رینو" می گوید: انسان وقتی که بلند سخن بگوید مردم فقط صدایش را می شنوند. اما وقتی که آرام حرف بزند، مردم به سخن او گوش می دهند.
تخریب هاشمی رفسنجانی ظرف سالهای گذشته اگر چه در مواردی بسیار کارساز بوده، اما برخی عوامل دیگر از جمله کارکرد نامناسب نهادهای نظارتی نقش به سزایی در این رخداد از خود بر جای نهادند! با این وجود انتخابات خبرگان رهبری در سال گذشته عرصه مجددی برای تاخت و تاز به هاشمی رفسنجانی پدید آورد که بی اغراق تاکنون هیچ سیاستمداری در کشور این چنین فشار تخریب را تحمل نکرده است.
اما درایت و تیزهوشی این سیاستمدار کهنه کار و مجرب همواره مهمترین عاملی بوده که صف او را از رجال سیاسی جمهوری اسلامی ایران جدا کرده است و گذشت زمان نشان داده که بر خلاف روال متعارف در دنیای سیاست،برخی افراد چون هاشمی، خداحافظی بسیار دیر هنگامی از سیاست دارند.
همچنانکه او خود پس از انتقاد از روند انتخابات ریاست جمهوری، این جمله پر معنا را خطاب به مخاطبان آشنا به کار برد:" تا عمر دارم در سیاست باقی خواهم ماند."
در این میان اگر چه عملکرد و سلوک فکری هاشمی موضوع بسیاری از مباحث سالهای اخیر سیاستمداران و رسانه های کشور شده است; اما اعتقاد کلی ناظر بر این واقعیت است که تاریخ قضاوت بسیار متفاوتی از این شخصیت پر رمز و راز جمهوری اسلامی ایران خواهد داشت.
از این جهت که او در همه سالهای پس از انقلاب در شرایطی قرار داشته که همواره در مهمترین مناصب بوده و به تبع آن کلید دار اسرار نظام شده و هم از این جهت که هنوز برگه های بسیار بزرگی در اختیار دارد که مخالفان او بیش از دیگران از این امتیاز بزرگ باخبرند. در همین رابطه انتشار کتاب خاطرات وی که هنوز به روزهای حساس نرسیده، آنچنان عنان از کف مخالفان وی ربود که ناشیانه اغراض خود را آشکار نمودند و بر بسیاری از منتقدین هاشمی نیز مبرهن گشت که "چراغ تخریب" وی، در خانه دیگر روشن است!
این خاطرات اگر چه به گفته اطرافیان وی پس از پالایش و حذف و اصلاح منتشر می شود، اما حاجت به تاکید نیست که هاشمی استادانه و بدون هیاهو از چنین برگی در جهت بالانس سیاسی در کشور استفاده می کند و پر واضح است که علاقه مندان تاریخ برای پی بردن به زوایای مبهم حوادث کشور، مشتاقانه اصل این خاطرات را طلب می کنند.
از همین رو گفته های منتشر نشده هاشمی حتی سالها بعد نیز همچنان بر فضای سیاسی ایران سایه افکن و تاثیر گذار خواهد بود و مخالفین وی هر چه بلندتر مرثیه مخالفت درباره او سر دهند، فقط صف بی اعتنایان را طویلتر می کنند. در چنین شرایطی تخریب زودهنگام و ناشیانه هاشمی اگر چه تا آخرین ساعات رای گیری برای ریاست مجلس خبرگان به شدت هر چه تمام ادامه داشت، ولی نتیجه انتخابات اخیر آنچنان مخالفین وی را سردرگم کرد که حتی برای انتقاد، مرزهای اخلاقی مجلس خبرگان را در نوردیدند و سخنان افتتاحیه هاشمی در اجلاس اخیر خبرگان را که در آن به جایگاه رفیع نظارتی مجلس خبرگان اشاره کرد تاب نیاوردند!
انتخاب اخیر هاشمی به ریاست مجلس خبرگان از نگاه بسیاری از کارشناسان ادامه روند طبیعی جایگاه هاشمی در خبرگان بود.
متاسفانه خط تخریب که گمان می رفت پس از انتخابات ریاست جمهوری و با تاکیدات مقام معظم رهبری فروکش کند، آثار زود هنگامی را از خود آشکار نمود که از قضا هاشمی رفسنجانی مجددا در صف اول این هجمه قرار گرفت. در این میان طبق شواهد موجود، تردیدی وجود ندارد که مخالفین نوظهور هاشمی دست از اقدامات گذشته خود نخواهند کشید و هیچ ابایی از مرزشکنی های تازه در این عرصه ندارند.
اما یک موضوع در این میان آشکار است. خط تخریب این بار به انتهای کار خود رسیده، نه از آن جهت که هاشمی به پایان مبارک مناصب سیاسی خود رسیده است. بلکه این بار فرصتی ذی قیمت پدید آمده که هاشمی با آرامی، آنچه را که به مصلحت می داند با دوستان و مخالفین خود در میان بگذارد.
▪ اما درباره انتخاب اخیر هاشمی در خبرگان رهبری دو نکته مهم دیگر نیز وجود دارد که توجهی ویژه را می طلبد:
۱) عده ای از اصلاح طلبان پس از انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری، به دلیل حجم عظیمی از تخریبها علیه هاشمی رفسنجانی، بحثهایی که مبنی بر تخلفات انتخاباتی در مرحله اول و دوم انتخابات و نیز دخالت برخی نهادهای غیر مسوول مطرح شده بود، از هاشمی می خواستند که از مقام های حکومتی خود در اعتراض به این مسائل استعفا دهد و حساب خود را هر چه سریعتر از اصولگرایان جدا کند. به اعتقاد آنان هاشمی باید تمام تخم مرغهایش را در سبد اصلاح طلبان می گذاشت و به صراحت از اصولگرایان جدا می شد.
اما هاشمی با تیزهوشی و متانت و عقلانیتی که به خرج داد، تسلیم این خو استه ها نشد. او هم در حاکمیت ماند و هم تخم مرغهایش را تنها در سبد یک گروه خاص سیاسی نگذارد. این درایت هاشمی که ناشی از چند دهه سیاست ورزی عاقلانه است سبب شد وی تنها دو سال پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری، مجددا به قدرت بالایی در عرصه حکومتی دست یابد و ریاست پرقدرت ترین مجلس ایران را بر عهده گرفت. امروز همان اصلاح طلبان به هاشمی پیام تبریک می گویند و از هاشمی می خواهند مجلس را فعال تر کند. لذا پذیرفته اند که برخی پیشنهادات آن زمانشان افراطی بوده است. اما اکنون همان گروه ها باید درس عبرت بگیرند و فضای سیاسی انتخاب هاشمی را تند و سیاه نکنند. افراطی کردن فضای سیاسی انتخاب هاشمی رفسنجانی به ریاست خبرگان نه به نفع اصلاح طلبان است نه به نفع هاشمی رفسنجانی. نباید میان هاشمی و حاکمیت اختلاف ایجاد کرد و اتفاقا باید قدرت او را در عرصه حکومتی زیاد کرد. اساسا توانایی هاشمی کار کردن و اصلاحات در قدرت است، همانگونه که کارکرد خاتمی در افکار عمومی و ملت بیشتر از قدرت است. لذا باید سعی کنیم با عبرت آموزی از گذشته، کارکردهای افراد اصلاح طلب را تشخیص دهیم.
۲) به جز هاشمی رفسنجانی، چهره های دیگری در میان مقامات حکومتی حضور دارند که تفکرات اصلاح طلبانه ای دارند اما به خاطر برخی افراط گرایی ها و نگاه "پروژه ای" به اصلاحات تا حدودی با اصلاح طلبان فاصله گرفته اند. هیچ گاه فراموش نمی کنم در یکی از اردوهای دفتر تحکیم وحدت، وقتی تازه زمزمه های انتصاب آیت الله هاشمی شاهرودی به ریاست دستگاه قضایی مطرح شده بود، یک اصلاح طلب مشهور نزدیک به طیف پیشرو از این انتصاب به شدت استقبال کرد. او ورود هاشمی شاهرودی را با توجه به نوع دیدگاه هایش، اساتیدی که نزد آنان درس خوانده و دیدگاه فقهی، یک تحول دانست. اما اینان گمان می کردند با یک حکم انتصاب و در یک ساختار پیچیده هاشمی شاهرودی باید شق القمر کند.
لذا گاهی تندترین مواضع را درباره وی اتخاذ کردند که باعث برخی گلایه مندی ها شد. اما مواضع سالهای گذشته هاشمی شاهرودی که در یک فضای غیر افراطی مطرح شده است و نیز حمایت های قابل توجه و موثر ایشان از هاشمی رفسنجانی در مجلس خبرگان رهبری اثبات کرد که باید برای هاشمی شاهرودی جایگاه جدیدی در میان اصلاح طلبان ایجاد کرد و البته باید محدودیت ها و واقعیت های موجود در ساختار حکومتی را تشخیص داد و اتفاقات رخ داده در این دستگاه را بعضا از شخص هاشمی شاهرودی جدا کرد. لذا به نظر می رسد که باید به زودی هاشمی شاهرودی را به گروه سه نفره هاشمی رفسنجانی، خاتمی و کروبی اضافه کنیم و این واقعیت خیلی زود به همه اثبات خواهد شد.
اما تحولات اخیر در مجلس خبرگان رهبری سبب بروز برخی اختلاف ها در میان مخالفان وی شده است. از جمله مخالفان متحدی چون فاطمه رجبی و حسین شریعتمداری پس از این انتخاب راه خود را از یکدیگر جدا کردند. یکی راه تهمت و افترا را ادامه داد و دیگری در یک تاکتیک سیاسی جدید و از روی ناچاری ترجیح داد آتش بس اعلام کند.
روزنامه کیهان در صفحه اول خود با عنوان درشت "آیت الله هاشمی رفسنجانی رئیس جدید مجلس خبرگان: مشروعیت جمهوری اسلامی از ولایت فقیه است." به سخنان رئیس جدید مجلس خبرگان پیرامون مسائل مختلف پرداخت.
کیهان که پیش از این و در مقاطع مختلف، مواضع متفاوتی راجع به هاشمی اتخاذ کرده، در جدیدترین موضع خود - پس از تکیه زدن هاشمی بر کرسی ریاست مجلس خبرگان رهبری - برخلاف سابق، از او با عنوان "آیت الله" یاد کرده و شرح مفصلی از آنچه در دومین اجلاسیه چهارمین دوره مجلس خبرگان رهبری گذشت ارائه داده است.
کارشناسان عرصه رسانه، ادبیات به کار رفته در این گزارش را با توجه به سابقه این روزنامه در دوران اخیر - به خصوص یادداشت حسین شریعتمداری با عنوان "با پوزش از آقای هاشمی رفسنجانی" که در روز ۲۸مرداد به چاپ رسید - چرخش جدیدی در مواضع دست اندرکاران کیهان می دانند.
اتفاقی که این روزها در مورد بسیاری وقایع جاری، در این روزنامه به چشم می خورد. همچنان که موضع کیهان درباره آیت الله هاشمی رفسنجانی نیز در سال های اخیر موضعی متفاوت و شدیدا متعارض بوده است. تا آن جاکه در برهه ای از زمان و در برابر اصلاح طلبان غیرخودی، کیهان حامی سفت و سخت هاشمی بوده و در مقطعی دیگر و در دفاع از همکیشانی خودی تر، رفسنجانی مورد طعن کیهان نشینان قرار گرفته و آماج حمله های غیرمنصفانه واقع شده است.
اما به هر حال امیدواریم که کیهان در این مواضع اخیر خود ثابت قدم بماند و با بدست آوردن بهانه های جدید، دوباره موج حملات تخریبی را به سوی رقبای سیاسی متوجه نکند. کیهانیان باید درک کنند که هاشمی هم اصولگرا ست هم اصلاح طلب اما افراطی نیست و این سبب می شود که افکار عمومی و صاحبنظران میان تندروها و هاشمی از هر جناحی که باشند یک فاصله جدی را احساس کنند. بنابراین برخی تلاشهای اخیر برای نزدیک نشان دادن هاشمی رفسنجانی به خود و دور نشان دادن از دیگران برای مردم غیر قابل باور است. چرا که مردم وقتی می خواهند درباره مواضع یک گروه قضاوت کنند، سوابق آنها را در نظر می گیرند و اگر این سوابق با این مواضع متناقض باشد، حتی ممکن است به این نتیجه برسند که برخی گروه ها به هیچ اصولی پایبند نیستند و تنها ملاک مهم برای آنها قدرت سیاسی و ثروت است و بس.
نویسنده : بهداد مهرباور
منبع : روزنامه مردم سالاری