شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


حلقه‌ مفقوده‌ هنجارهای‌ خودجوش‌


حلقه‌ مفقوده‌ هنجارهای‌ خودجوش‌
ابعاد مفهومی‌ و نظری‌ مربوط‌ به‌ سرمایه‌ اجتماعی‌ در ادبیات‌ علوم‌ اجتماعی‌ بخصوص‌ در چند دهه‌ اخیر از گستردگی‌ قابل‌ توجهی‌ برخوردار شده‌ است‌. در تقسیم‌بندی‌ بر مبنای‌ محتوا و سطح‌ تحلیل‌ می‌توان‌ مباحث‌ نظری‌ مطرح‌ شده‌ را در سه‌ سطح‌ خرد، میانی‌ و كلان‌ مورد توجه‌ قرار داد.
۱. سطح‌ خرد: در این‌ سطح‌، سرمایه‌ اجتماعی‌ در قالب‌ روابط‌ فردی‌ و شبكه‌های‌ ارتباطی‌ بین‌ افراد و هنجارها و ارزش‌های‌ غیررسمی‌ حاكم‌ بر آنها مورد بررسی‌ قرار می‌گیرد. بر این‌ اساس‌، سرمایه‌ اجتماعی‌ موضوعاتی‌ چون‌ شدت‌ و كیفیت‌ روابط‌ و تعاملات‌ بین‌ افراد و گروه‌ ها، احساس‌ تعهد و اعتماد دو جانبه‌ به‌ هنجارها و ارزش‌های‌ مشترك‌ را شامل‌ می‌شود و به‌ عنوان‌ یك‌ حس‌ تعلق‌ و پیوستگی‌ اجتماعی‌ است‌. جامعه‌شناسان‌ شبكه‌، سرمایه‌ اجتماعی‌ را مجموعه‌ ارتباطات‌ افقی‌ بین‌ افراد و شبكه‌ اشتغالات‌ مدنی‌ می‌دانند و آن‌ را واسط‌ بین‌ هنجارها و اجرای‌ قوانین‌ جامعه‌ تلقی‌ می‌كنند و سرمایه‌ اجتماعی‌ را در مقیاس‌ خرد آن‌ دیده‌اند. در این‌ سطح‌ اعتماد به‌ اعضای‌ خانواده‌، دوستان‌ و همكاران‌ نقش‌ و اهمیت‌ كلیدی‌ دارد، سپس‌ وجود ارزش‌های‌ اجتماعی‌ مثبت‌ چون‌ صداقت‌، امانت‌داری‌، تعهد و ارزش‌های‌ منفی‌ چون‌ تقلب‌، كلاهبرداری‌، چاپلوسی‌ از اهمیت‌ زیادی‌ برخوردار هستند. به‌ نظر «فرانسیس‌ فوكویاما» سرمایه‌ اجتماعی‌ مجموعه‌ معینی‌ از هنجارها و ارزش‌های‌ غیررسمی‌ است‌ كه‌ اعضای‌ گروهی‌ كه‌ همكاری‌ و تعاون‌ میانشان‌ مجاز است‌، در آن‌ سهیم‌ هستند.
این‌ هنجارها زمانی‌ تولید سرمایه‌ اجتماعی‌ می‌كنند كه‌ شامل‌ سجایای‌ مثبت‌ از قبیل‌ صداقت‌، ادای‌ تعهد و ارتباطات‌ دو جانبه‌ باشد.
۲. سطح‌ میانی‌: در این‌ سطح‌، نظریه‌پردازانی‌ چون‌ «كلمن‌» و «پوتنام‌» سرمایه‌ اجتماعی‌ را نوعی‌ موجودیت‌ در نظر می‌گیرند كه‌ اول‌ از همه‌ برخوردار از جنبه‌هایی‌ از ساخت‌ اجتماعی‌ است‌، دوم‌ كنش‌های‌ خاص‌ كنشگران‌ (حقیقی‌ یا حقوقی‌) را در درون‌ ساختار اجتماعی‌ تسهیل‌ می‌كند. این‌ مفهوم‌ ارتباطات‌ افقی‌ و عمودی‌ را شامل‌ می‌شود و سازمان‌ها و روابط‌ بینابینی‌ اعم‌ از باشگاه‌ها، انجمن‌ها، شركت‌ها و احزاب‌ سیاسی‌ در زمره‌ آن‌ قرار می‌گیرند. «جیمز كلمن‌»، اعتماد، اختیار و تعهد را لازمه‌ سرمایه‌ اجتماعی‌ یك‌ گروه‌ می‌داند. به‌ نظر «كلمن‌» سرمایه‌ اجتماعی‌ تركیبی‌ از ساختارهای‌ اجتماعی‌ است‌ كه‌ تسهیل‌ كننده‌ كنش‌های‌ معین‌ از كنشگران‌ در درون‌ این‌ ساختار ها است‌. (كلمن‌، ۱۹۸۸)
سرمایه‌ اجتماعی‌ مانند دیگر اشكال‌ سرمایه‌ مولد است‌ و بدون‌ آن‌ نیل‌ به‌ برخی‌ از اهداف‌ میسر نیست‌. به‌ نظر او سرمایه‌ اجتماعی‌ منبعی‌ برای‌ كنش‌ افراد است‌. برای‌ مثال‌ گروهی‌ از افراد كه‌ واقعا به‌ همدیگر اعتماد دارند در قیاس‌ با گروهی‌ كه‌ فاقد چنین‌ اعتمادی‌ در بین‌ خود هستند از قوای‌ همكاری‌ بیشتری‌ با یكدیگر برخوردارند. در یك‌ اجتماع‌ روستایی‌ یك‌ كشاورز علوفه‌ را از كشاورز دیگری‌ می‌گیرد و ابزار و ادوات‌ كار كشاورزی‌ را بطور گسترده‌ به‌ یكدیگر قرض‌ می‌دهند. سرمایه‌ اجتماعی‌ اجازه‌ داده‌ كه‌ هر كشاورز كارش‌ را با حداقل‌ سرمایه‌ فیزیكی‌ در قالب‌ ابزارها و تجهیزات‌ لازم‌ انجام‌ دهد. (كلمن‌، ۱۹۹۰)
جامعه‌شناسانی‌ چون‌ «ادواردز» و «فولی‌» به‌ دنبال‌ مفهوم‌ سازی‌ كلمن‌ تاكید می‌كنند كه‌ سرمایه‌ اجتماعی‌ ضرورتا از بافت‌ ویژه‌یی‌ برخوردار است‌. در واقع‌ سرمایه‌ اجتماعی‌ در روابط‌ اجتماعی‌ و هنجارهای‌ اجتماعی‌ موجود بین‌ گروه‌هایی‌ كه‌ كار مشاركتی‌ را تسهیل‌ می‌كنند وجود دارد اما این‌ ضرورتا قابل‌ انتقال‌ به‌ دیگر بافت‌ها نیست‌. (پورمولوی‌، ۱۳۸۱)
«كلمن‌» بر سودمندی‌ سرمایه‌ اجتماعی‌ به‌ عنوان‌ منبعی‌ برای‌ همكاری‌، روابط‌ دو جانبه‌ توسعه‌ اجتماعی‌ تاكید می‌ورزد. به‌ نظر «كلمن‌» عواملی‌ چون‌ كمك‌ ایدئولوژی‌، اطلاعات‌ و هنجارها به‌ ایجاد و گسترش‌ سرمایه‌ اجتماعی‌ كمك‌ می‌كنند.
به‌ نظر «پوتنام‌» همكاری‌ و تعاون‌ داوطلبانه‌ در جایی‌ كه‌ ذخیره‌ و انباشتی‌ اساسی‌ از سرمایه‌ اجتماعی‌ در قالب‌ قواعد مبادله‌ و شبكه‌های‌ تعهد مدنی‌ وجود داشته‌ باشد به‌ آسانی‌ صورت‌ می‌گیرد. سرمایه‌ اجتماعی‌ دلالت‌ بر اشكالی‌ از سازمان‌ اجتماعی‌ چون‌ اعتماد، قواعد و شبكه‌ها دارد كه‌ می‌توانند كارایی‌ جامعه‌ را از طریق‌ كنش‌های‌ مناسب‌ تسهیل‌ كنند. (پوتنام‌ و دیگران‌، ۱۹۹۲) سرمایه‌ اجتماعی‌ یك‌ پدیده‌ ارتباطی‌ است‌ كه‌ می‌تواند به‌ عنوان‌ دارایی‌ گروه‌ها، انجمن‌های‌ محلی‌ و ملت‌ها به‌ حساب‌ آید. به‌ نظر پوتنام‌ سازمان‌های‌ اجتماعی‌ اتحادیه‌ها، كلیساها و گروه‌های‌ اجتماعی‌ از طریق‌ پیوند بین‌ شكاف‌های‌ اجتماعی‌ تفرقه‌اندازانه‌، متحدكردن‌ مردم‌ دارای‌ ارزش‌ها و گذشته‌های‌ متفاوت‌ به‌ بهبود بخشیدن‌ به‌ خلق‌ و خوهای‌ قلبی‌ همانند بردباری‌، همكاری‌ و روابط‌ متقابل‌ و همچنین‌ از طریق‌ مشاركت‌ در ایجاد زیربنای‌ اجتماعی‌ استوار، پربار و درخشان‌، نقش‌ حیاتی‌ را در ایجاد سرمایه‌اجتماعی‌ ایفا می‌كنند.
علاوه‌ بر این‌ «پوتنام‌» معتقد است‌ در دموكراسی‌هایی‌ كه‌ از سرمایه‌ اجتماعی‌ مطلوبی‌ برخوردارند شهروندان‌ اگر بیشتر مراقب‌ رفتارهای‌ منتخب‌ برای‌ پاسخگویی‌ به‌ عملكرد خود هستند و رهبران‌ از مورد بازخواست‌ قرار گرفتن‌ خود آگاهی‌ كامل‌ دارند. پس‌ براساس‌ ادعاهای‌ پوتنام‌ اولا شبكه‌ها و هنجارهای‌ اجتماعی‌ برای‌ همكاری‌، مشاركت‌ و هماهنگی‌ اجتماعی‌ ضروری‌ هستند، ثانیا سرمایه‌ اجتماعی‌ پیامدهای‌ مهمی‌ برای‌ دموكراسی‌ در پی‌ دارد. (پورموسوی‌، ۱۳۸۱) «پوتنام‌» اعتماد اجتماعی‌، هنجارهای‌ معامله‌ متقابل‌ وتعامل‌ اجتماعی‌ در قالب‌ شبكه‌های‌ افقی‌ تعامل‌ را به‌ عنوان‌ منابع‌ سرمایه‌ اجتماعی‌ می‌داند. او برای‌ سرمایه‌ اجتماعی‌ ویژگی‌ بازتولیدی‌ را لحاظ‌ می‌كند. به‌ این‌ معنا كه‌ منابع‌ سرمایه‌ اجتماعی‌ مقوی‌ و خودافزون‌ هستند. آنها در عین‌ حال‌ كه‌ موجد سرمایه‌ اجتماعی‌ هستند با بسط‌ سرمایه‌ اجتماعی‌ تقویت‌ و گستردگی‌ بیشتری‌ پیدا می‌كنند. با توجه‌ به‌ كار «پوتنام‌» در سال‌ ۱۹۹۳ میلادی‌، سرمایه‌ اجتماعی‌ نوعی‌ ویژگی‌ فرهنگی‌ دیده‌ می‌شود كه‌ لزوما از دست‌ دادن‌ آن‌ خیلی‌ مشكل‌ نیست‌. لیكن‌ كسب‌ آن‌ بسیار سخت‌ و مشكل‌ است‌.
به‌ نظر «پوتنام‌» موفقیت‌ (عملکرد) حکومت‌های منطقه‌ئی ایتالیا بیشتر بازتاب تراکم سرمایه اجتماعی تا توسعه اقتصادی این‌ منطقه‌ است‌ و تفاوت‌ در سرمایه‌ اجتماعی‌ درون‌ منطقه‌یی‌ بازتاب‌ الگوهای‌ قدیمی‌ حاكم‌ بر این‌ منطقه‌ است‌. نگاه‌ «پوتنام‌» یادآور كار «بنفیلد» است‌ كه‌ قایل‌ به‌ رابطه‌ بین‌ عملكرد اقتصادی‌، سیاسی‌ و فرهنگی‌ بود. «بنفیلد» فرهنگ‌ جنوب‌ ایتالیا را در قالب‌ خانواده‌گرایی‌ ضد اخلاق‌ مورد شناسایی‌ قرار داده‌ بود. این‌ نوع‌ نگاه‌ موجب‌ شد تا این‌ ایده‌ مورد توجه‌ قرار گیرد كه‌ برای‌ فرهنگ‌های‌ غیرغربی‌ بدون‌ داشتن‌ اقتصاد جدید و نظم‌ سیاسی‌ دموكراتیك‌ امكان‌ ایجاد و حفظ‌ سازمان‌های‌ پایدار میسر است‌ كه‌ حاصل‌ آن‌ تعریف‌ ده‌ها توسعه‌ برای‌ كشورهای‌ توسعه‌ نیافته‌ بود. كار «رونالد اینگلهارت‌» رابطه‌ بین‌ فرهنگ‌ مدنی‌ و سالهای‌ دموكراسی‌ نمونه‌ گویایی‌ است‌. به‌ نظر «هلیول‌» میزانهای‌ متفاوت‌ رشد در اقتصادهای‌ آسیایی‌ ممكن‌ است‌ با تغییرات‌ در سرمایه‌ اجتماعی‌ پیوند داشته‌ باشند.به‌ نظر «فوكویاما» خانواده‌ در فرهنگ‌ چین‌ عمدتا می‌تواند تعیین‌ كند كه‌ چرا این‌ كشور از یك‌ طرف‌ دارای‌ یك‌ تاریخ‌ تجاری‌ است‌ و از طرف‌ دیگر برخوردار از توسعه‌ در مقیاس‌ وسیعی‌ نیست‌ و از حیث‌ اقتصادی‌ برخوردار از همكاری‌ و تعاون‌ موفقیت‌آمیزی‌ است‌. به‌ عكس‌ ژاپنی‌ها پیوندها را در فراسوی‌ خانواده‌ بسط‌ داده‌اند و این‌ به‌ شكل‌گیری‌ سرمایه‌ اجتماعی‌ كمك‌ كرده‌ و موجب‌ سرمایه‌داری‌ صنعتی‌ شده‌ است‌. به‌ نظر «فلمنث‌» تبیین‌ فرهنگی‌ فوكویاما مبتنی‌ بر شواهد خیلی‌ قوی‌ نیست‌. او تاثیر قوانین‌ كشورها را بر توسعه‌ اقتصادی‌ آنها نادیده‌ می‌گیرد. (جانستون‌ و سروكا، ۲۰۰۱) «كلمن‌ و پوتنام‌» بر آثار مثبت‌ سرمایه‌ اجتماعی‌ تاكید دارند. اولی‌ برنقش‌ سرمایه‌ اجتماعی‌ در بهبود شرایط‌ اقتصادی‌ و اجتماعی‌ و دومی‌ بر سهم‌ سرمایه‌ اجتماعی‌ در تاسیس‌ و كارآمدی‌ نهادهای‌ دموكراتیك‌ مدنی‌ تاكید می‌كند.
«كمپل‌» و «جاچلوویچ‌» به‌ نقل‌ از «پوتنام‌» سرمایه‌ اجتماعی‌ را به‌ عنوان‌ همبستگی‌ اجتماعی‌ محلی‌ حاصل‌ شده‌ از چهار ویژگی‌:
۱. وجود مجموعه‌یی‌ متراكم‌ از سازمان‌ها و شبكه‌های‌ اجتماعی‌ محلی‌ ۲.سطوح‌ بالای‌ تعهد مدنی‌ یا مشاركت‌ در شبكه‌های‌ اجتماع‌ محلی‌ ۳. هویت‌ محلی‌ قوی‌ و مثبت‌ و نیز احساس‌ تجانس‌ و برابری‌ با اعضای‌ اجتماع‌ و ۴. هنجارهای‌ تعمیم‌ یافته‌ مربوط‌ به‌ اعتماد و كمك‌ متقابل‌ بین‌ اعضای‌ اجتماع‌ محلی‌ و اینكه‌ آیا آنها یكدیگر را به‌ لحاظ‌ شخصی‌ می‌شناسند یا خیر، دانسته‌اند (كمپل‌ و جاچلوویچ‌، ۲۰۰۰) «باس‌» معتقد است‌ نظریه‌ سرمایه‌ اجتماعی‌ معطوف‌ به‌ بسط‌ قضایایی‌ در مورد شرایطی‌ است‌ كه‌ تحت‌ آن‌ حكومت‌ها و اجتماعات‌ محلی‌ بتوانند برای‌ نیل‌ به‌ اهداف‌ مشترك‌ تعاون‌ و همكاری‌ داشته‌ باشند. آن‌ تعیین‌ كننده‌ ترتیبات‌ نهادهای‌ افقی‌ است‌ كه‌ تاثیر مثبت‌ روی‌ ایجاد شبكه‌هایی‌ از اعتماد، اداره‌ بهتر امور و عدالت‌ اجتماعی‌ دارد. سرمایه‌ اجتماعی‌ نقش‌ مهمی‌ را در تشویق‌ به‌ اشتراك‌ مساعی‌ در فایق‌ آمدن‌ بر شكست‌های‌ بازار از طریق‌ كنش‌های‌ جمعی‌ و ائتلاف‌ منابع‌ مشترك‌ ایفا می‌كند.
در نتیجه‌ به‌ نظر می‌رسد برای‌ ارتقای‌ مشاركت‌ اجتماع‌ محلی‌ و توسعه‌ خود اتكا امری‌ لازم‌ است‌.(باس‌، ۱۹۹۷) به‌ نظر «پااكستون‌» (۱۹۹۹) سرمایه‌ اجتماعی‌ شامل‌ دو مولفه‌ پیوستگی‌های‌ عینی‌ بین‌ افراد به‌ عنوان‌ شبكه‌ عینی‌ كه‌ افراد را در یك‌ فضای‌ اجتماعی‌ به‌ یكدیگر پیوند می‌دهد و نوعی‌ پیوند ذهنی‌ كه‌ موجب‌ شكل‌گیری‌ روابط‌ مبتنی‌ بر اعتماد متقابل‌ و روابط‌ عاطفی‌ مثبت‌ اعضای‌ جامعه‌ نسبت‌ به‌ یكدیگر می‌شوند است‌. سرمایه‌ اجتماعی‌ نوعی‌ انرژی‌ بالقوه‌ است‌ كه‌ تسهیل‌ كننده‌ كنش‌ است‌.
۳. سطح‌ كلان‌
«نورث‌» از منظر اقتصاد سیاسی‌ و در سطح‌ كلان‌ سرمایه‌ اجتماعی‌ را شامل‌ روابط‌ قراردادی‌ و روابط‌ ساختاری‌ نهادهای‌ كلان‌ اعم‌ از دولت‌، حكومت‌ سیاسی‌ و نظام‌های‌ حقوقی‌ و قضایی‌ می‌داند. در این‌ سطح‌ روابط‌ و ساختارهای‌ رسمی‌ مانند قوانین‌ و مقررات‌ حاكمیت‌ سیاسی‌، میزان‌ مشاركت‌ سیاسی‌، شكل‌گیری‌ نهادهای‌ سیاسی‌، اجزای‌ سرمایه‌ اجتماعی‌ هستند. در سطح‌ كلان‌ با سرمایه‌ اجتماعی‌ ساختاری‌ سروكار پیدا می‌كنیم‌ كه‌ اعتماد نهادی‌ و اعتماد به‌ حكومت‌ و نیز اعتماد به‌ نظام‌های‌ تخصصی‌ مولفه‌های‌ اصلی‌ آن‌ را تشكیل‌ می‌دهند.
«فوكویاما» نیز سرمایه‌ اجتماعی‌ را به‌ عنوان‌ یك‌ پدیده‌ جامعه‌ شناختی‌ مورد توجه‌ قرار داده‌ است‌. به‌ نظر او ملت‌ها می‌توانند از سطوح‌ متفاوتی‌ از سرمایه‌ اجتماعی‌ برخوردار باشند. سرمایه‌یی‌ كه‌ فرصت‌ لازم‌ را برای‌ تحقق‌ دموكراسی‌ یا صنعتی‌ شدن‌ آنها فراهم‌ می‌كند. به‌ نظر فوكویاما سرمایه‌ اجتماعی‌ را می‌توان‌ به‌ عنوان‌ وجود مجموعه‌ معینی‌ از هنجارها یا ارزش‌هایی‌ غیررسمی‌ تعریف‌ كرد كه‌ اعضای‌ گروهی‌ كه‌ همكاری‌ و تعاون‌ میانشان‌ مجاز است‌ در آن‌ سهیم‌ هستند. (فوكویاما، ۱۳۷۹) سرمایه‌ اجتماعی‌، سرمایه‌یی‌ شخصی‌ و فردی‌ نیست‌ بلكه‌ سرمایه‌ گروهی‌ است‌. در نهایت‌ در شرایط‌ وجود سرمایه‌ اجتماعی‌ شاهد بسط‌ و گسترش‌ فرآیند مشاركت‌ در حوزه‌های‌ گوناگون‌ اقتصادی‌، اجتماعی‌، سیاسی‌ و فرهنگی‌ و نیز بسط‌ انجمن‌های‌ داوطلبانه‌ خواهیم‌ بود. فرآیندی‌ كه‌ می‌تواند ساز و كاری‌ موثر برای‌ نیل‌ به‌ توسعه‌ باشد. «فرانسیس‌ فوكویاما» منابع‌ ایجاد كننده‌ سرمایه‌ اجتماعی‌ را این‌گونه‌ مطرح‌ می‌كند:
۱. هنجارهایی‌ كه‌ به‌ لحاظ‌ نهادی‌ ساخته‌ شده‌اند (ساخت‌ مندی‌های‌ نهادی) و منتج‌ از نهادهای‌ رسمی‌ مانند دولت‌ و نظام‌های‌ قانونی‌ هستند.
۲. هنجارهایی‌ كه‌ خودجوش‌ هستند (ساخت‌مندی‌های‌ خودجوش‌) و برخاسته‌ از كنش‌های‌ متقابل‌ اعضای‌ یك‌ جامعه‌ هستند.
۳. ساخت‌مندی‌های‌ برون‌ زاد كه‌ برخاسته‌ از اجتماعی‌ غیر از اجتماع‌ مبدا خودشان‌ هستند و می‌توانند از دین‌، ایدئولوژی‌، فرهنگ‌ و تجربه‌ تاریخی‌ مشترك‌ نشات‌ بگیرند.
۴. هنجارهایی‌ كه‌ از طبیعت‌ ریشه‌ گرفته‌اند (ساخت‌مندی‌های‌ طبیعی‌) مثل‌ خانواده‌، نژاد و قومیت‌ (فوكویاما، ۱۳۷۹)
«كیستین‌ گروتارت‌» بحث‌ خود را با این‌ مساله‌ مطرح‌ می‌كند كه‌ آیا سرمایه‌ اجتماعی‌ حلقه‌یی‌ مفقوده‌ است؟ وصی‌ برای‌ تبیین‌ این‌ موضوع‌ به‌ طرح‌ این‌ پرسش‌ می‌پردازد كه‌ تفاوت‌ در نرخ‌های‌ رشد اقتصادی‌ كشورها یا برخی‌ از مناطق‌ به‌ رغم‌ برخورداری‌ یكسان‌ از منابع‌ فیزیكی‌، طبیعی‌ و سرمایه‌ انسانی‌ را چگونه‌ می‌توان‌ تبیین‌ كرد؟ او با توجه‌ به‌ مطالعات‌ انجام‌ شده‌ به‌ طرح‌ چهار مورد برای‌ فراهم‌ سازی‌ پاسخ‌های‌ لازم‌ برای‌ پرسش‌های‌ مطرح‌ شده‌ می‌پردازد، كه‌ اینك‌ به‌ آنها می‌پردازیم‌:
▪ مورد اول‌
به‌ نقل‌ از «بانك‌ جهانی‌» در سال‌ ۱۹۹۳ میلادی‌ و «استیگلیتز» عنوان‌ شده‌ نرخ‌های‌ بالای‌ رشد اقتصادی‌ كشورهای‌ آسیای‌ شرقی‌ نسبت‌ به‌ دیگر بخش‌های‌ جهان‌ صرفا با عوامل‌ مرسوم‌ چون‌ سرمایه‌گذاری‌های‌ اساسی‌، فیزیكی‌ و عینی‌ قابل‌ تبیین‌ نیست‌. سیاست‌های‌ حكومت‌محیط‌ مناسبی‌ را از طریق‌ تنظیمات‌ نهادی‌ و طرح‌های‌ سازمانی‌ كه‌ كارایی‌، مبادله‌ اطلاعات‌ و همكاری‌ بین‌ دولت‌ و صنعت‌ را ارتقا داده‌اند موجب‌ شده‌اند.
▪ مورد دوم‌
به‌ نقل‌ از «پاتنام‌» (۱۹۹۳) عنوان‌ شده‌ تراكم‌ بالاتر انجمن‌های‌ داوطلبانه‌ در میان‌ مردم‌ شمال‌ ایتالیا نسبت‌ به‌ جنوب‌ ایتالیا، موفقیت‌ اقتصادی‌ شمال‌ ایتالیا را تبیین‌ می‌كند.
▪ مورد سوم‌
به‌ نقل‌ از «باكلی‌» (۱۹۹۶) عنوان‌ شده‌ بعد از سقوط‌ دولت‌ سومالی‌ بی‌نظمی‌ مدنی‌ و سقوط‌ درآمدها بیشتر كشور را فرا گرفت‌ لیكن‌ در جایی‌ كه‌ نیروهای‌ محلی‌ قوت‌ بیشتری‌ داشتند از بی‌نظمی‌ مدنی‌ و سقوط‌ درآمدها تا اندازه‌یی‌ كاسته‌ شده‌ است‌.
▪ مورد چهارم‌
به‌ نقل‌ از «پاتن‌ و همكاران‌ در سال‌ ۱۹۹۳» عنوان‌ شده‌ در گجرات‌ هند برخوردهای‌ خشونت‌آمیز بین‌ مردم‌ محلی‌ و مقامات‌ حكومتی‌ موجب‌ ركود اقتصادی‌ شده‌ بود. از وقتی‌ كه‌ اجتماعات‌ محلی‌ بسیج‌ شدند و مدیریت‌ نهادی‌ را پذیرفتند، تضادها تقلیل‌ یافتند و بهره‌برداری‌ از زمین‌ و درآمد روستاها افزایش‌ پیدا كرد.
هر یك‌ از موارد مطرح‌ شده‌ جنبه‌یی‌ از سرمایه‌ اجتماعی‌ و سهم‌ آن‌ را در رشد اقتصادی‌ نشان‌ می‌دهد. (گروتارت‌، ۲۰۰۱)
به‌ نظر «گروتارت‌» سرمایه‌ اجتماعی‌ در كنار دیگر اشكال‌ سرمایه‌ برای‌ توسعه‌ نوعی‌ داده‌ است‌ و در عین‌ حال‌ ستانده‌ فرآیند توسعه‌ نیز است‌. (گروتارت‌، ۲۰۰۱) شواهد فزاینده‌یی‌ وجود دارند مبنی‌ بر اینكه‌ سرمایه‌ اجتماعی‌ می‌تواند روی‌ نتایج‌ توسعه‌ چون‌ رشد، عدالت‌ و امحای‌ فقر تاثیر داشته‌ باشد. انجمن‌ها و نهادها شبكه‌ غیررسمی‌ را برای‌ سازماندهی‌ اطلاعات‌ مشترك‌، هماهنگی‌ فعالیت‌ها و تصمیم‌گیری‌ جمعی‌ فراهم‌ می‌كنند. (گروتارت‌، ۲۰۰۱)
منبع : روزنامه اعتماد