جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

بزرگترین هنرمند قرن بیستم کیست؟


بزرگترین هنرمند قرن بیستم کیست؟
«کنت» همیشه دومین شخصیت محبوب من در سریال «خیابان سمسم» بود. بینندگان پر و پا قرص آن برنامه حتما جمله معروف او را به خاطر دارند که با آن خنده مسخره‌اش، می‌گفت: «کنت شمردنو دوست داره!»
جدا از شوخی، من تمایل مشابهی را در میان اقتصاددانان هم دیده‌ام، ما دهه‌ها وقت صرف تکامل ابزارهای نظری و نرم‌افزارهای جمع‌آوری و تحلیل‌ داده‌های درهم و برهم، در دنیایی از آن هم در هم برهم تر کرده‌ایم. اکثر این داده‌ها با عرق جبین و شمردن بدیهی‌ترین وقایع به دست آمده بودند: کالاهای فروش رفته، قیمت‌ها، افراد بیکار و غیره. اما اکنون به قدری این ابزارها قدرتمند و ساده شده‌اند و جمع‌آوری و تحلیل‌ داده‌ها به قدری مثل آب خوردن شده است که ما خیلی هوس کرده‌ایم چیزهای دیگری را هم بشماریم.
نمونه بارز این ادعا اقتصاددان شیکاگویی، دیوید گلنسون، است که اخیرا اثبات کرده پیکاسو با اختلاف چشمگیری بزرگترین هنرمند قرن بیستم است. روش گلنسون دیگر آخر سادگی است: تمام کتاب‌های درسی تاریخ هنر را که در ۱۵ سال اخیر چاپ شده‌اند جمع کرده تا ببیند آثار کدام هنرمند بیش از همه چاپ شده است. پیکاسو با ۳۹۵ نمونه در ۳۳ کتاب درسی، به تنهایی به اندازه مجموع سه رقیب بعدی‌اش (ماتیسه، دو چامپ، و موندریان) امتیاز می‌آورد.
هر چند گلنسون با این جور شمارش با دم شیر بازی کرده، اما در هر صورت کار او مشخصه‌های اصلی پروژه‌های شمارش رایج را دارد.
اول از همه، کار او حرص همه (به ویژه احتمالا هنرمندان) را درمی‌آورد. یک اقتصاددان آمده و با ورق زدن نقاشی‌های چند کتاب، پیکاسو را بزرگترین هنرمند قرن بیستم اعلام می‌کند، چیزی از این آزاردهنده‌تر هم وجود دارد؟!
اما دوم، این کار به طور آزاردهنده‌ای منطقی نیز هست. گلنسون چیز احمقانه‌ای، مثلا تعداد رنگ‌هایی را که پیکاسو استفاده کرده است، نشمرده است، او عامل معناداری را شمرده است که نشان می‌دهد چه میزان از متخصصان این رشته به استفاده از کارهای پیکاسو در کتب درسی استاندارد تمایل داشته‌اند. فرآیند شمارش تقلیل‌گر است، اما نه به شکل احمقانه آن. شمارش به نوعی مقداری ساختن قضاوت‌های کیفی دیگران به نحوی شفاف و ساده است.
سوم، شمارش آغاز راه است، نه پایان آن چیزی که واقعا علاقه‌ گلنسون را جذب می‌کند، زمان به اوج رسیدن هنرمندان است. برای مثال روش او می‌تواند نشان دهد که هنرمندانی که جهش تجسمی داشته‌اند (جونز، پیکاسو، دوچامپ، وارهول) بسیار زودتر از هنرمندان «تجربی» (کاندینسکی، روتکو، موندریان) که تمرین باعث تکامل کارشان شده، به اوج رسیده‌اند.
جونز درهنگام خلق مشهورترین آثارش ۲۵ ساله بود. اما موندریان ۷۱ ساله!
هر چند شمارش گلنسون جهان را تغییر نخواهد داد، اما در پروژه‌های دیگری ممکن است این کار بکنند. فناوری جستجوی گوگل، در ذات خود، برشمارش بنا شده: گوگل لینک‌های داده شده به یک سایت را به عنوان رای‌های داده شده به آن محسوب می‌کند. سایتی که لینک‌های زیادی بگیرد معمولا در صدر نتایج جستجو ظاهر خواهد شد. یک لینک تنها ممکن است اطلاعات چندان به درد بخوری به دست ندهد، اما اگر همه آنها را جمع‌بزنیم، آنگاه ساز و کار واقعا نیرومندی خواهیم داشت.
همکار سابق من در بانک جهانی نیز چند سالی است که مشغول شمردن بوده: مثلا یک کشاورز جمهوری آفریقای مرکزی، چند امضای رسمی باید بگیرد تا بتواند موزهای خود را سوار کشتی کرده و به آمریکا یا اروپا بفرستد؟ ۳۸ تا.
یک تاجر لاگوسی چند رویه اداری را برای خرید انبار باید طی کند؟ ۲۱ تا.
این نوع شمارش- که با کمک وکلای محلی و مقامات رسمی انجام می‌شود- اساس مشترکی با شمارش گلنسون دارد. این شمارش ادراکی کیفی (بوروکراسی نیجریه وحشتناک است) را به واقعیتی مقداری تبدیل می‌کند و این کار را به واسطه کارشناسان و طی فرآیندی کاملا شفاف انجام می‌دهد.
این کار سودمندتر هم هست. هر چند گلنسون نمی‌تواند به شما بگوید که چطور پیکاسوی بعدی شوید، اما گزارش «کسب و کار ۲۰۰۶» بانک جهانی می‌تواند بگوید که ۳۷ تا از ۳۸ امضای مورد نیاز در جمهوری آفریقای مرکزی، در اقتصاد خوش کارکردی مثل آلمان اساسا بی‌دلیل است.
البته شاید حرف من را باور نکنید و بگویید «چون خودش مشاور تیم تهیه‌کننده این گزارش بوده ازش تعریف می‌کنه». اما باید ببینید آیا کس دیگری هم آن را مفید می‌داند و آنگاه خواهید دید که گزارش «کسب و کار ۲۰۰۶»، بیشترین ارجاعات را در میان گزارش‌های بانک جهانی در نشریات داشته است. با روش گوگل یا گلنسون، می‌توان گفت که این شمارش نشانگر چه چیزی است.

تیم هارفورد
مجید روئین پرویزی
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد