یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

فوتبال و تسخیر جهان !


فوتبال و تسخیر جهان !
● چگونه فوتبال جهان را تسخیر کرد ؟
با فربه شدن فوتبال در ساحتهای فراذاتی خود این بازی دیگر تنها یك ورزش نیست. واقعیتی اجتماعی- فرهنگی است كه گاه تا حدی پدیده سیاسی اهمیت می یابد. تب فوتبال و شوق تماشای آن در تاروپود زندگی مردم تنیده شده و در مقام جدی ترین بازی انسان معاصر خودنمایی و خود را به صورت یك زبان و كالای فرهنگی عرضه می كند. كالایی كه برای رفع نیازهای ثانویه انسان تولید و عرضه می شود. این كالا در كنار دانش، هنر، ادبیات و سرگرمی به عنوان كالاهای عمده صنعت فرهنگ سازی به منظور گسترش یا ارتقای «معرفت، احساسات و لذات» تولید یا مصرف می شوند و زبان فهم مشتركی دارد.
زبان فوتبال تهی از فرهنگ ها و گویش و نژاد در قالبی نمادین ترجمه و درك می شود و مظهر نمادین از جهانی شدن در درون یك استادیوم ورزشی است. جهان چندپاره و چهل تكه دست كم در جهان فوتبال تجربه می شود جهانی مركب از سیاه و سفید و زرد از هر گوشه دنیا از آمریكای جنوبی تا آن لنگه دنیا در این ضیافت شركت دارند و از تبعیض نژادی و سلطه امپریالیسم هم خبری نیست. تنها كسی رجحان دارد و پیروز میدان است كه بهتر بازی كند و قواعد وقوانین آن را پاس بدارد.
به عبارتی جام جهانی مظهر یك دموكراسی واقعی است كه نه استبداد اكثریت بر آن حاكم است و نه سلطه اقلیت در آن جاری است یك دیالكتیك تمام عیار انسانی .گره خوردن ورزش با صنعت و تجارت از ویژگی های ورزش مدرن است كه كاركردهای اجتماعی و اقتصادی پیدا كرده حتی به عنوان ابزاری برای تبلیغات سیاسی مورد استفاده قرار می گیرد به ویژه به واسطه رشد و توسعه رسانه های همگانی، ورزش به خصوص فوتبال از حیطه بازیكنان به حوزه تماشاگران منتقل و از یك ژانر ورزشی به سوژه اجتماعی و اندیشگی تبدیل شده است كه از منظر جامعه شناسی و مطالعات فرهنگی قابل تامل است.
مسابقات فوتبال به ویژه جام جهانی نمادی از جنگ جهانی است. جنگی نمادین كه در قالب قواعدی سازمان یافته و مسالمت آمیز توان ملت هارا به نمایش می گذرادو جایگزین جنگ های واقعی می شود . فتح جام در این معنا ،نمودی از فتح سرزمین (ثروت و قدرت) دشمن است.
جام، جهانی است نمادین در قالب تندیسی طلایی كه عظمت و بزرگی امپراطورها ی قدیم رابه ارمغان می آورد. در چنین بستری ، فوتبال از شاخصهای موثر در معادلات بین المللی دست كم از لحاظ فرهنگی- اجتماعی می شود و تصویر تاریخی ملتها از هم را دستكاری می كند و در تعاملات سیاسی نیز معامله می شود در واقع تیم فوتبال ملی، مظهر و نماد تاریخ ملتی است كه می خواهد با كامیابی در عرصه رقابت های ورزشی، شكوه و عظمت تمدن خویش را به رخ جهانیان بكشاند به ویژه زمانی كه حریف منازعات تاریخی و سیاسی نیز با وی داشته باشد در اینجا فوتبال نه صرفا یك ورزش بلكه به عنوان نمادی ایدئولوژیك،
مبنای مبازات سیاسی- اجتماعی دولت ها قرار می گیرد تا جایی كه حتی روشنفكران وسیاستمداران را هم پای تماشای آن می كشاند. نخبگانی كه با كراهت از فرهنگ عامه و جدایی از آن خود را تعریف می كردند اینك با سهیم شدن در شكلی از فرهنگ عامه پسند كسب لذت می كنند.
مبنی بر ورانكاوی فرهنگ عامه ویرانگرین شكل مدرن احساسات تعصب آمیز نژادپرستی است. این احساساست در فوتبال با بروز متعصبانه به احساسات ناسیونالیستی تعدیل و كنترل می شود و جلوه ای مدنی و غیر ویرانگر به خود می گیرد این رقابت ها به نوعی وحدت هویتی میان طرفداران یك تیم را تشدید می كند . بر اساس یافته های روانشناختی ،طرفداران یك تیم با جداسازی تیم خود از رقیب و همانند سازی هویت از طریق همبستگی عاطفی میان خود و حس خود شیفتگی كه بر پیروزی "من"، بر "دیگری"مبتنی است، جنبه عاطفی- احساسی این ورزش را بالا برده بر جذابیت آن می افزایند آنان از طریق مشاركت دیداری و حمایتی در بازی به فرافكنی احساسات فردی و اجتماعی می پردازند كه ممكن است در عرصه واقعی(زندگی) سركوب شده باشد.
بسط این هویت یابی در الگو پذیری جوانان و نوجوانان از بازیكنان و ستارگان فوتبال تداوم می یابد این الگو پذیری از طریق نصب پوسترها و عكس های فوتبالیستها بر اتاق خانه یا یا پیراهن طرفداران آنان یا برگزیدن نام آنان برای خود در بازیهای دوستانه و محلی اشاعه می یابد و كاركرد پنهان فوتبال در همین هویت سازی و اجتماعی كردن است. انسان هم محدودیت های لذت یابی را دوست دارد و هم امكان لذت بردن ار قوانین و مقررات فوبتال را (داور، خطوط زمین، كارت زرد و قرمز، پنالتی و ...) هم برای نیروهای شهوانی و لذاتی بازیگر محدودیت ایجاد می كند و هم امكان كسب لذت را در چارچوب همین قواعد، ممكن می سازد.
این مساله به حل پارادوكس ذهنی آدمی میان تعارض درونی امیال ضد اجتماعی و نیاز به روابط و پذیرش اجتماعی (همنوایی گروهی) كمك می كند فوتبال فرصتی است تا با پذیرش درونی قوانین حاكم بر بازی و فرافكندن خود به رهبر و مربی تیم از این پارادوكس رهایی جست به همین دلیل نربرت الیس جامعه شناس، فوتبال را فرآیند «تمدن آموزی» می نامد فرایندی كه از طریق آن اضطراب های انسان تسكین می یابد.
دویج معتقد است ورزش اضطراب های روان رنجورانه را به اضطراب واقعی(ملموس)‌ تبدیل می كند و به این ترتیب امكان مهار آنها را فراهم می سازد. بازیكن از طریق لگدزدن به توپ، تنش ها و خشونت های متراكم شده خود را آزاد می سازد در واقع توپ تبدیل می شود به نماد ومظهر آرزوها و آمال محقق نشده ای كه باید به هدف برسد و گل جلوه ای از كمال آدمی است.
از منظر روانكاوی فوتبال ظهوری نمادین از نبرد میان نهاد، خود و فراخود است به این معنی كه تیم مهاجر و شوت ها به عنوان نهاد و داوران و قواعد در مقام خود و تیم مدافع و جلوگیری از گل مانند فراخود عمل می كند و بازتابی از مكانیسم روانی انسان است مكانیسمی كه میان ویژگیهای شخصیتی بازیكنان وموقعیت آنان نیز بازتولید می شود .
فرضا موقعیت فور وارد اقتضا می كند كه جاه طلب، پیگیر، دقیق و مراقب جزئیات باشد یا سانتر فور وارد خودشیفته و تك رو شود همچنین بك ها دارای روحیات خونسرد بی رحم و شجاع باشند در این مكانیسم نمادین، فرایند صیرورت نفس آدمی در بستر قواعد بازی تجربه می شود و لذت فوتبال تاسطوح روانی آدمی امتدادمی یابد و گاه در مقام اسطوره جایگرین قهرمان گرایی سنتی بشر می شود.
مایكل آر ری یل در كتاب« فرهنگ رسانه جمعی شده» عقیده دارد در جوامع غیر دینی، ورزش جای خالی مذهب را پر می كند و فوق ستاره ها همچون قدیسان به اسطوره های مقدس بدل می شوند كه گویی مایه آرامش هوا دارانش است در این وضعیت استادیوم در مقام یك مكان مقدس ارتقا می یابد اساسا صورت و منطق فوتبال شباهت زیادی به ساختار جامعه و زندگی دارد. جنگیدن و مبارزه كردن، دفاع كردن ، شادی و غم، اخطار گرفتن و افتخار كسب كردن و ارتباط میان اجزا برای حركت كل به هدف خیلی شبیه به ذات زندگی اجتماعی انسان است به ویژه روحیات و نوع همكاری بازیكنان یك تیم به فرهنگ و خصلت ملی آنان وابسته است مثلا عدم كار گروهی و تك روی فوتبالیستهای ما دقیقا برآمده از درون فرهنگ خود ی است یا نظم و پشتكار آلمانی ها در فوتبال تبلور فرهنگ اجتماعی جامعه آلمان است.
همچنین احساسی یا منطقی بازی كردن تیم ها نیز برآمده از فرهنگ عمومی مردم آنست و اساسا فوتبال یكی از مظاهر عمده فرهنگ عامه است كه شناخت دقیق آن به درك فرهنگ و تمدن یك قوم می انجامد. در كالبد شناسی این بازی سحرآمیز فهم یك معنی قابل توجه است و آن چیزی نیست جز توپ . شی ای كه تمام هستی فوتبال بر پایه آن بنا شده است.
توپ معانی گوناگونی را تداعی می كند. بری ریچارد از محققان حوزه مطالعات فرهنگی دو معنای عمده برای توپ مطرح می كند یكی به معنای نماد و بازنمود زندگی است یعنی فوتبال و بازی های توپی این امكان را فراهم می كند تا از طریق حیات بخشیدن به چیزی به طور نمادین به خلق زندگی دست یازید و بر عكس معنای دیگر آن بازنمود درماندگی است. به این معنی كه ما می توانیم درماندگیمان را از خود جدا سازیم و آن را به توپ فرافكنیم در این صورت می توانیم به مهارت ها و تبحرخودمان با مهاركردن توپ بپردازیم.
دانلد و نیكان روانكاو توپ را «ابژه انتقالی» می داند یعنی چیزی كه در تجربه شخصی هم پاره ای از نفس اوست و هم بخشی از دنیای بیرون. در معنایی دیگر، توپ نمادی از نفس آدمی است كه در فرایند انواعی از فعل و انفعالات (شوت ، هد، دفعِ،پاس و...) به سوی كمال وگل شدن حركت می كند. همه این معانی كه برشمردیم به معنای نادیده گرفتن ابعاد زیباشناختی و لذات جسمی و فیزیك این ورزش نیست. هیجان و نشاط و شادابی و نظم زیبایی كه بر این ورزش حاكم است لذت های همیشگی فوتبال هستند، لذت هایی كه نه فقط بازیكنان بلكه تماشاگران هم به واسطه همذات پنداری با آن كسب می كنند.لذتهای كه به دلیل ارتباطی نمادین با ضمیر ناخودآگاه آدمی، ترجمان فرافكنانه نفس ماست .
مقاله ای به قلم سید رضا صائمی
منبع : استقلال بلو و ایران سوکر


همچنین مشاهده کنید