چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

معرفت‌شناسی در فلسفه اسلامی


معرفت‌شناسی در فلسفه اسلامی
فلاسفه مسلمان [در این مساله] هم‌داستانند که معرفت (knowledge) امکان‌پذیر است. معرفت، دریافت وجودات ناب (pure essences) یا کلیاتی (universals) که ماهیات (natures) اشیاء را تشکیل می‌دهند، از صور غیرمادی [توسط] عقل است. سعادت انسان تنها از طریق دریافت خرد از چنین کلیاتی است [که تامین می‌شود]. آنها تاکید می‌کنند برای فهم صور غیرمادی، عقل انسانی عموما بر حواس تکیه می‌کند. برخی از فلاسفه، نظیر ابن‌رشد و گاهی اوقات ابن‌سینا تصریح می‌کنند خود صور مادی که توسط حواس فراهم می‌شوند، هستند که توسط عقل بعد از جدا شدن از مادیت خود با کمک عالم ملکوت، درک می‌شوند. به هر حال، دیدگاه عمومی همانطور که توسط فارابی و ابن‌سینا بیان شده است، بیان می‌کند صور مادی تنها زمینه را برای دریافت صور غیرمادی فراهم می‌سازند، که [این صور غیرمادی] به‌وسیله عالم ملکوت فراهم می‌شود. آنها همچنین بیان می‌کنند در مواردی نادر عالم ملکوت صور غیرمادی را به عقل انسان بدون کمک حواس ارزانی می‌دارد. این رویداد به عنوان وحی شناخته می‌شود. در حالی که تمام فیلسوفان مسلمان بر این مساله توافق دارند که دریافت وجودات جاودانه سعادت را تضمین می‌کند، در این امر تفاوت دارند که آیا چنین دریافتی برای وجود جاودانی نیز ضروری است یا خیر.
● ماهیت معرفت
فیلسوفان مسلمان در درجه اول دلمشغول سعادت انسان هستند. قطع نظر از این‌که آنان این سعادت را چگونه تعریف می‌کنند، همه آنها در این موضوع توافق دارند که تنها راه به‌دست آوردن آن، معرفت است. بنا بر این نظریه معرفت (theory of knowledge)، یا معرفت‌شناسی (epistemology) ، مهم‌ترین دلمشغولی آنان است و به طور عمده در میان نوشته‌های منطقی و روانشناختی آنان به چشم می‌خورد. معرفت‌شناسی خود در مرحله اول درگیر [بحث در باب] امکان، ماهیت و منابع معرفت است. فیلسوفان مسلمان با فرض گرفتن امکان معرفت، تلاش‌های معرفت‌شناسانه‌ خود را بر مطالعه‌ ماهیت و منابع معرفت متمرکز کرده‌اند. جستارهای عقلانی آنان، که با منطق شروع می‌شود و با مابعدالطبیعه، و در برخی موارد با عرفان پایان می‌یابد، عمدتا به سمت کمک به فهم این‌که معرفت چیست و این‌که چگونه به دست می‌آید، هدایت شده است.
به پیروی از فیلسوفان یونانی، فلاسفه مسلمان معرفت را به عنوان دریافت صور، ماهیات، وجودات یا حقایق غیرمادی اشیاء در نظر گرفته‌اند. آنها معتقدند صور اشیاء یا مادی‌اند یاغیرمادی. در حالی که دومی موجود غیرمادی می‌تواند شناخته شود. اولی موجود مادی نمی‌تواند شناخته شود مگر این‌که از مادیت خود جدا شود. صور ناب در ذهن به عنوان پایه‌های معرفت عمل می‌کنند. ذهن اشیاء را از این صور می‌سازد و به وسیله این اشیاء قضاوت می‌کند. فلاسفه‌ مسلمان به پیروی از ارسطو، معرفت در ذهن انسان را به ۲ دسته‌ مفهوم، یا درک یک شیء بدون حکم (تصور) و درک یک شیء با یک حکم (تصدیق) تقسیم می‌کنند. به نظر آنها، دومی یک رابطه مطابقت ذهنی بین مفهوم و شیء است. تصورات، ستون‌های اساسی تصدیقات هستند، بدون این تصورات انسان قادر به حکم کردن نیست. تصور، برخلاف تصدیق، به خودی خود پذیرای صدق و کذب نیست. به هر حال باید اشاره شود که تصدیق در فلسفه اسلامی یک واژه گمراه‌کننده است. این لغت عموما به معنای «پذیرش صدق و کذب، به کار می‌رود؛ اما ندرتا به معنای «پذیرش صدق» نیز کاربرد دارد. باید در ذهن داشت، هنگامی که تصدیق به معنای یک صورت از معرفت به کار می‌رود، در معنای محدود خود یعنی حکم صادق به کار رفته است و نه در معنای گسترده به معنی حکم صادق یا کاذب.
در فلسفه اسلامی، تصورات به طور عمده تقسیم می‌شوند به معلوم و مجهول. اولی عملا به‌وسیله ذهن دریافت شده است و دومی به طور بالقوه [قابل دریافت است.] تصورات معلوم یا بدیهی‌اند - (self-evident) ‌یعنی اشیایی که به وسیله‌ یک ذهن عادی به صورت بی‌واسطه شناخته شده است، مانند وجود، شیء و ضروری - یا غیربدیهی [(acquired) اکتسابی، به دست آوردنی] (یعنی اشیائی که با واسطه [مفاهیم دیگر] شناخته می‌شوند، مانند مثلث.) صرف‌نظر از تصورات بدیهی، تصورات در ارتباط با اذهان فردی، معلوم هستند یا مجهول. همچنین فلاسفه مسلمان تصدیق را به [تصدیقات] معلوم و مجهول، و تصدیق معلوم را نیز به بدیهی و غیر بدیهی تقسیم می‌کنند: تصدیق بدیهی مانند «کل از هر جزء خود بزرگتر است» و تصدیق غیربدیهی مانند «جهان مرکب است.»
● منابع معرفت
در فلسفه‌ اسلامی ۲ نظریه درباره‌ راهی که در آن اشیاء ناشناخته دریافت می‌شود، وجود دارد. یک نظریه بر این تکیه می‌کند که این دریافت به سبب انتقال از اشیاء شناخته شده به اشیاء ناشناخته است و دیگری [این‌که این دریافت] کاملا نتیجه‌ نوری است که از عالم ملکوت [به انسان] داده می‌شود. اولی راه فلسفی و دومی راه پیامبرانه است. بنا بر نظریه اول حرکت از اشیای شناخته‌شده به سمت اشیای ناشناخته، می‌تواند به‌وسیله‌ تعریف به‌طور عمده تحت تاثیر قرار گیرد (قول اشعری.) استدلال (برهان) روشی است برای حرکت از تصدیقات شناخته‌شده به سمت تصدیقات ناشناخته. تعریف و برهان می‌تواند معتبر یا نامعتبر باشد، اولی راه به یقین می‌برد و دومی به خطا. اعتبار یا عدم اعتبار تعاریف و براهین می‌تواند به‌وسیله‌ منطق که مجموعه‌ای از قواعد برای چنین مقصودی است، معین شود. ابن‌سینا معتقد است که منطق کلید اصلی معرفت است و هیچ جایگزینی جز راهنمایی الهی ندارد، بر خلاف دیگر انواع قوانین مانند قواعد گرامری یا وزن شعر.
با تمیز بین تعاریف و براهین معتبر از نامعتبر، منطق به دنبال هدفی والاتر، یعنی نشان‌دادن ماهیت و جوهر اشیا است. منطق این کار را انجام می‌دهد؛ زیرا تصورات، بازنمای واقعیت‌ها و ماهیات اشیاء و همچنین نقطه‌ اتکای تعریف و برهان هستند. زیرا منطق تنها با بیان‌هایی سر و کار دارد که با تصورات مرتبط‌اند، هنگامی که منطق معتبر را از نامعتبر تمیز می‌دهد در همان زمان واقعیت‌ها و ماهیات اشیاء را از غیر آنها تمیز می‌دهد. به همین دلیل، منطق به عنوان کلید معرفت حقیقت اشیاء توصیف شد و به این دلیل، این دانش به عنوان کلید سعادت معرفی می‌شود.
مترجم: مهدی رعنایی

منبع: muslimphilosophy
منبع : روزنامه جام‌جم


همچنین مشاهده کنید