سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


یک داستان ساده و سر راست


یک داستان ساده و سر راست
ایوان مک‌گرگور در این گفت‌وگو در مورد اینکه بار دیگر در یک فیلم با «رنه زلوگر» همبازی می‌شود و چالش بازی در نقش یک شخصیت واقعی صحبت می‌کند...
فیلم مانثلی: برای بازی در نقش این شخصیت واقعی چقدر تحقیق کردید؟
ایوان مک گرگور: چند تا عکس خیلی خوب از نورمن دیده بودم. کریس [نونان، کارگردان] همان اوایل کار یکی از این عکس‌ها را برای من ئی‌میل کرد; به نظر من از عکس خیلی چیز‌ها می‌توان به دست آورد. ما یک سر به انتشارات «وارن» هم رفتیم که هنوز هم وجود دارد.
این انتشارات الان به بخشی از موسسه انتشاراتی «پنگوئن» تبدیل شده است. ما در آنجا زنانی را دیدیم که طوری درباره خانواده وارن صحبت می‌کردند که انگار آنها را کاملا می‌شناختند. آن زن‌ها منبع اطلاعاتی بسیار خوبی در مورد نورمن و سایر برادران بودند.
ولی باز به نظر من عکس‌های او بیشترین اطلاعات را در مورد او به من داد. البته من در زمینه خوانندگی آدم تنبلی هستم [می‌خندد].
▪ آیا شما در کودکی به کتاب خاصی علاقه داشتید؟ و آیا خواندن کتاب «بئاتریس پاتر» را برای بچه‌هایتان شروع کرده‌اید؟
ـ بله، شروع کرده‌ام. من که فیلم را هم دیده‌ام در واقع یک جعبه لوکس در اختیار دارم! کتاب‌هایی که یادم می‌آید در دوران کودکی خیلی بر روی من تاثیر گذاشته باشند یکی‌اش «پیتر پن» بود. حتی یادم هست کتاب چه شکلی بود، یک جلد خاکستری و تصاویر زیبا. یادم هست که آن کتاب را کاملا خواندم.
در ضمن به جز خواندن پیتر پن یک کتاب دیگر هم می‌خواندم که داستان آن درباره مردی بود که گیاهان توی باغچه خانه‌اش آنقدر رشد کردند که رفتند توی خانه‌اش را پر کردند و بعد هم خانه‌اش فرو ریخت و خانه‌ای به شکل گیاه جای آن را گرفت. اسم این داستان یادم نمی‌آید.
یک کتاب دیگر هم بود که البته به آن صورت کتاب نبود... «هری نیلسون» یک آلبوم منتشر کرد به اسم «نقطه». به نظرم دایی‌ام دنیس [لاوسن] آن را برایم خرید. ولی این تنها داستان دوران کودکی من بود که خوب در خاطرم مانده است. بچه‌های من الان مرتب به این آلبوم گوش می‌کنند چون من مجبورشان می‌کنم.
▪ شما قبلا هم با رنه زلوگر همکاری کرده‌اید، همکاری مجدد با او چگونه بود؟
ـ من خیلی خوشحال شدم وقتی شنیدم که با رنه زلوگر در این فیلم همبازی هستم. ما در فیلم «مرگ بر عشق» تجربه همکاری خوبی با هم داشتیم.
یادم هست که ما در فیلم مرگ بر عشق یک نوع کمدی خیلی خاص را بازی می‌کردیم. الان دیگر از این کمدی‌ها خبری نیست.
من می‌توانم از طرف هر دو نفرمان بگویم که فیلم را دوست داشتیم و از بازی در آن لذت می‌بردیم، ولی خب کارمان در هر حال سخت بود.
بعضی وقت‌ها اگر زمان‌بندی دیالوگ‌ها به موقع انجام نمی‌شد صحنه به هم می‌ریخت، و ما به هم نگاه می‌کردیم و می‌گفتیم کاش می‌شد اینجا گفت‌وگو‌ها را از خودمان می‌ساختیم! من و زلوگر از همان اول مدام درباره داستان این فیلم با هم حرف می‌زدیم. داستان ساده و سر راستی است.
▪ چه چیزی باعث می‌شود کار با زلوگر تجربه لذتبخشی باشد؟
ـ او بازیگر بسیار خوبی است. ما وقتی با هم بازی می‌کنیم هماهنگی زیبایی بین ما وجود دارد.
فیلم مانثلی/ باب کارنوال/ فرشید عطایی
منبع : روزنامه حیات نو


همچنین مشاهده کنید