جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


آب رفته به جوی باز می گردد؟


آب رفته به جوی باز می گردد؟
در محاسبات اقتصادی کشورهای صنعتی، جذب هر فرد تحصیل کرده با مدرک کارشناسی ارشد و دکتری از کشورهای در حال توسعه، یک میلیون دلار سود در بردارد در اواسط قرن بیستم میلادی، منابع مادی و فیزیکی به عنوان کلید اساسی رشد و توسعه در کشورها مطرح بودند ولی امروزه مشخص شده که شرط کافی برای دستیابی به توسعه پایدار، تنها منابع مالی نیست و نقش انکارناپذیر منابع انسانی و سرمایه‌گذاری در این امر، مهم‌ترین اصل تحول و توسعه است. البته کیفیت منابع انسانی بر کمیت آن برتری دارد و این امر به میزان سرمایه‌گذاری کشورها برای تربیت نیروهای متخصص وابسته است. آثار مثبت سرمایه‌گذاری در آموزش عالی به سرعت از حوزه فردی و خانوادگی خارج می‌شود و در جامعه انتشار پیدا می‌کند.
ارتباط میان دانشگاه‌ها و جامعه یک ارتباط متقابل است. دانشگا‌ه‌ها به عنوان نهادهای تاثیرگذار در جامعه، افراد را برای خدمت به جامعه تربیت می‌کنند، بنابراین شناخت نیازهای جامعه اهمیت ویژه‌ای دارد. متاسفانه در حال حاضر آموزش‌های دانشگاهی در برخی موارد متناسب با نیازهای جامعه نیست و بسیاری از دانش‌آموختگان پس از فراغت از تحصیل با استقبال صاحبان مشاغل روبه‌رو نمی‌شوند و قادر نخواهند بود شغل متناسب با تخصص و مدرک تحصیلی خود پیدا کنند. مهاجرت نیروهای متخصص از کشوری به کشور دیگر، امری بدیهی و طبیعی است. جابه‌جایی نیروهای متخصص در کشورهای توسعه‌یافته نیز اتفاق می‌افتد ولی آنچه اهمیت این مهاجرت را بیشتر می‌کند و لزوم بررسی جنبه‌های گوناگون آن را مشخص‌تر می‌کند، مهاجرت یک طرفه این نیروها از کشورهای در حال توسعه به کشورهای توسعه‌یافته است که ریشه در مسایل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دارد. این پدیده را می‌توان از جنبه‌های متعددی مانند مشکلات سیستم آموزشی، عدم تعادل بین تربیت نیروی انسانی و ایجاد شغل برای این نیروها و فقدان رویکرد آکادمیک در دانشگاه‌ها برای کارآفرینی بررسی کرد. با مهاجرت نخبگان و متخصصان، سرمایه اصلی کشورهای در حال توسعه که همان نیروی انسانی متخصص است، به بهای ارزان در اختیار کشورهای توسعه‌یافته قرار می‌گیرد. در محاسبات اقتصادی کشورهای صنعتی، جذب هر فرد تحصیل کرده با مدرک کارشناسی ارشد و دکتری از کشورهای در حال توسعه، یک میلیون دلار سود در بردارد.
گزارش صندوق بین‌المللی پول نشان می‌دهد که ایران در میان ۶۱ کشور در حال توسعه دارای رتبه اول از نظر مهاجرت نخبگان و متخصصان است. آمارها نشان می‌دهند که تعدادی از افراد متخصص نظیر اعضای هیات علمی دانشگاه‌ها که برای ادامه تحصیل و یا استفاده از فرصت مطالعاتی از ماموریت آموزشی و بورس‌های تحصیلی استفاده کرد‌ه‌اند، به کشور بازنگشته‌اند. تعدادی از دانشجویان و دانش‌آموزان برتر نظیر دانش‌آموزان المپیادی نیز جذب کشورهای توسعه‌یافته شده‌اند. آمارها نشان می‌دهند که حدود ۲۰ درصد از کل مهاجران ایرانی مقیم آمریکا، دارای مدارک تحصیلی عالیه هستند که حدود ۹ درصد از آنها دارای دکترای پزشکی هستند. از مجموع ۱۶۲۶ پزشک ایرانی که در سال ۱۳۴۹ به آمریکا مهاجرت کرده‌اند، ۱۲۴۰ نفر از آنها فارغ‌التحصیل دانشگاه تهران و ۲۱۹ نفر فارغ‌التحصیل دانشگاه شیراز بوده‌اند که نشان می‌دهد کشورهای توسعه‌یافته از دیرباز در صدد جذب نیروهای متخصص از کشورهای توسعه‌یافته بوده‌اند و این امر تنها پس از انقلاب شکوهمند اسلامی رخ نداده است.
دلایل گوناگونی را می‌توان برای جابه‌جایی و مهاجرت نیروهای متخصص بیان کرد. یکی از مهم‌ترین انگیزه‌های خروج از کشور افراد متخصص، دست‌یابی به فرصت شغلی مناسب‌تر است. برنامه‌های آموزشی فعلی دانشگاه‌ها به طور کامل بر اساس نیازهای جامعه نیستند و در طی فرآیندهای آموزشی در دانشگاه‌ها به تربیت نیرویی که بتواند پاسخگوی نیازهای جامعه باشد و احساس رضایت کافی از مفید بودن در جامعه را بیان کند، پرداخته نمی‌شود. افراد نخبه، علاقه‌مند به رفع مشکلات جامعه از طریق شناخت آن و ارایة راهکارهای مناسب اجرایی هستند. اگر شرایط پژوهش و ارایه راهکار برای آنها فراهم نشود، به مهاجرت خواهند پرداخت و ایده‌های خود را در کشور دیگری که توان ارایه آن را داشته باشند، بیان خواهند کرد. نمونه بارز در این مورد، دمینگ است که از آمریکا به ژاپن مهاجرت می‌کند و ایده خود را در زمینه TQM (Total Quality Managment) عملی می‌کند.
بنابراین ایجاد فرصت‌های شغلی مناسب و امکان بهره‌گیری از توان پژوهشی کشور همراه با یک نقشه راه مشخص می‌تواند از پدیده خروج متخصصان و صادرات مغز جلوگیری کند. نکته قابل توجه دیگر، وابستگی دانش‌آموختگان به محل تحصیل خود است. این پدیده که امری طبیعی به نظر می‌رسد، در برخی موارد مشکل‌ساز می‌شود. هنگامی که افراد را برای شعب دانش نوین و انتقال فناوری‌های مدرن به خارج از کشور اعزام می‌کنیم، باید به این نکته توجه داشته باشیم که امتیازات ویژه علمی، اجتماعی و اقتصادی در برخی کشورها سبب وابستگی فکری افراد به آن کشورها شده و از طرفی، به دلیل آنکه این امتیازات را در داخل کشور نمی‌یابند، علاقه‌مند به ماندن در آن کشورها می‌شوند. به نظر می‌رسد برنامه‌ریزی برای دوره‌های کوتاه‌مدت و برقراری ارتباط دوجانبه برای تبادل استاد و دانشجو و راه‌اندازی دوره‌های مشترک بتواند تا حدودی این نقیصه را برطرف کند.
البته بیان این نکته ضروری است که افزایش بیکاری در کشورهای غربی (مانند فرانسه و ایتالیا) و فراوانی نیروهای متخصص بومی در این کشورها سبب شده که این کشورها نیز همچون گذشته تمایلی به جذب نیروهای متخصص کشورهای دیگر نداشته باشند، مگر آنکه متخصصان خارجی دارای برتری‌هایی نسبت به متخصصان بومی باشند.
در برخی تحقیقات، کمبود بودجه‌های آموزشی و پژوهشی را یکی از علل اساسی فرار مغزها و مهاجرت متخصصان ذکر نموده‌اند که به نظر می‌رسد بیش از بودجه، فقدان برنامه‌ریزی منسجم و کارآمد در این عرصه اهمیت داشته باشد. ضعف رسانه‌های داخلی در بیان نقاط قوت و ضعف چنین پدیده‌هایی، همراه با تبلیغات رسانه‌های بیگانه برای ناامن جلوه دادن فضای داخل کشور نیز زمینه‌ساز بازنگشتن برخی از متخصصان به داخل کشور می‌شود. وظیفه رسانه‌های داخلی، بیان واقعیات جامعه به ویژه از نظر علمی است. پیشرفت‌های چشم‌گیری که طی دو دهه اخیر در کشور رخ داده، توان انکارناپذیر جمهوری اسلامی ایران را نشان می‌دهد و ترغیب افرادی که علاقه‌مند به خدمت هستند، می‌تواند در تقویت بنیه علمی کشور بیش از پیش موثر باشد.
منبع : هفته نامه سپید