پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

معیار نقد حدیث (در تعلیقات علامه شعرانی بر روض الجنان)


معیار نقد حدیث (در تعلیقات علامه شعرانی بر روض الجنان)
علامه میرزا ابو الحسن شعرانی (قده) عالمی وارسته و متقی و مخلص و پرتلاش بود. وی موجز نویس و دارای قلمی سنگین بود و از تكرار مكررات و (تسوید مبیّضات) بیزار بود, با این همه آثار بسیاری را به جامعه علم عرضه كرده است, به طوری كه آیت الله حسن زاده آملی می گوید: (آثار آیت الله شعرانی را باید در عداد كرامت به حساب آورد).
علامه شعرانی افزون بر تألیفات ارزشمند, بسیاری از كتاب ها را تصحیح و بر آنها تعلیقه زده است, از جمله آنها تعلیقات ایشان بر وافی فیض كاشانی و شرح كافی ملاصالح مازندرانی است, همچنین بر چهار كتاب تفسیری حاشیه زده است: تفسیر صافی, مجمع البیان, منهج الصادقین و روض الجنان و روح الجنان. از میان این آثار تعلیقات تفسیر ابو الفتوح رازی (روض الجنان) اخیراً در مجموعه ای با عنوان تفسیر نور علی نور گرد آمده و جزء مجموعه آثار كنگره بزرگداشت شیخ ابو الفتوح رازی چاپ شده است.۱
نقد احادیث تفسیر ابو الفتوح یكی از ده ها موضوع آن تعلیقات است و این مقال سعی كرده است كه معیارهای علامه شعرانی بر نقد حدیث را در این تعلیقات نشان دهد. برای این كار رساله ای در درایه از علامه شعرانی را ـ كه در مجله نور علم (شماره ۵۰ ـ۵۱) چاپ شده است ـ ملاك قرار داده و بر اساس نظریات علامه شعرانی در آن رساله, اخبار نقد شده در تعلیقات روض الجنان را دسته بندی كرده است, چون بر این تصور است كه علامه شعرانی بر اساس آن معیارها این احادیث را به نقد كشیده است.
● علّت وجود اخبار كذب
علامه شعرانی معتقد است علی رغم این كه اخباریان وجود اخبار كذب را در كتب حدیثی نپذیرفته اند احادیث مجعول و ضعیف در كتب روایی ما موجود است, می نویسد:
ممكن است علما با كمال دقت و مواظبت ـ چون از خطا و سهو معصوم نبوده اند ـ بعضی احادیث را از كتابی كه واقعاً صحیح نبوده نقل كرده باشند و سهو, عیبِ عالِم نیست; پس برای ما جایز نیست مداقّه در اخبار را ترك كرده و متعبّد به هر منقولی باشیم تقلیداً.۲
اخبار كذب به دو دلیل می تواند به وجود آمده باشد:
ـ جعل عمدی. عدّه ای عمداً و به دلایل خاصی به جعل حدیث می پرداخته اند, از جمله حدیث جعل می كرده اند تا به خلفای بنی امیه و بنی عباس تقرّب پیدا بكنند. علامه شعرانی روایت (… گفتند سُلیمانِ عَبْدالملك بعضی علما را گفت: اگر از علمِ نجوم پاره ای برخوانید تا از آن بی نصیب نباشید. او گفت: مرا از آن منع است. گفت: و آن منع چیست؟ گفت خبری كه مرا روایت كردند كه رسول (ص) گفت: مخوف تر چیزی كه من می ترسم بر امّتِ من سه چیز است; یكی حیف به أَئِمّه و یكی تكذیب به قدر, سیم ایمان به نجوم) ۳ را بدین علت نپذیرفته, می گوید:
این عالم هر كه بوده است برای تقرب به خلیفه و تملّق این كلمه را نسبت به پیغمبر (ص) داد كه مردم باید نسبت به خلفا وظیفه رعیتی و اطاعت را انجام دهند و اخبار تكذیب به قَدَر نیز به نظر مجعول می رسد و ایمان به نجوم غیر از تعلیم آن است.۴
ـ جعل سهوی. راوی قصدی در جعل حدیث نداشته و به دلایل مختلف, ناخواسته, در نقل اخبار دچار اشتباه شده است. بعضی از روایات نقد شده دارای این ویژگی بوده اند كه علامه شعرانی آنها را نپذیرفته است و می توان به موارد زیر اشاره كرد:
الف) گاهی راوی حدیثی را كه از امام شنیده, درست معنای آن را نفهمیده و موقع نقلْ آن طور كه فهمیده نقل می كند, نه آن طور كه امام فرموده است, علامه شعرانی می گوید:
به گمان من از این قبیلْ حدیثی است كه روایت شده: بنی اسرائیل وقتی بول به بدنشان می رسید آن را با مقراض می بریدند.۵
۱) روایت ابو الفتوح چنین است: (… و آن آن بود كه در اخبار می آید كه خدای تعالی در شبان روز پنجاه نماز بر امّت موسی نهاد و ایشان را به زكات ربع مال فرمود دادن و چون جامه شان پلیدی رسیدی ببایستی بریدن… و این قول عطا و مالك بن انس و مورج و قُتیبی و ابن الانباری است).۶
علامه شعرانی ذیل آن می گوید: (این روایت به عقل نزدیك تر از آن است كه گوشت تن خود را به مقراض می بریدند و به گمان من (قطعوه) یعنی جماعت بنی اسرائیل زن یا مرد نجس را از جماعت خود بیرون و قطع علاقه می كردند, در مسجد و جماعت راه نمی دادند و با آنها در یك خانه نمی ماندند و معاشرت نمی كردند, چنان كه هنوز با زن حائض چنین رفتار می كنند. آن گاه بعضی روات نقل به معنا كرده است چنان كه به عقلش رسیده).۷
۲) شیخ ابو الفتوح ذیل آیه هفده سوره هود نقل كرده است كه سائلی به امیر المؤمنین گفت: (خبر ده مرا از مجرّهٔ, قال: اَشْراجُ السَّماء وَمنها هَبَطَ الْماءٌ المُنْهَمِرُ).۸ علامه شعرانی ذیل آن می نویسد:
در بحار از كتاب الغارات ابراهیم الثقفی این حدیث را روایت كرده و به جای شراج, شرج به صیغه مفرد آورده است و شرج مجرای آب است از كوهسار به دشت… . در این جا گوید مجره یعنی كهكشان مجرای سیل آسمان است یعنی این خط سفید در میان ستارگان مانند مجرای سیل است در زمین سنگلاخ چنان كه ما آن را به راه كاه كشان اعنی برندگانِ كاه تشبیه می كنیم. در بحار گوید: ریزش آب در زمان طوفان نوح از آن بود.۹
و البته باید گفت این زیاده از راویان است و الحاق به روایت شده و یكی از آنان ذهنش به طوفان نوح رفته و آن را ملحق كرده است و دیگری باز تصرفی بیش از این كرده و گوید: مجره اثر شكافی است كه در زمان نوح در آسمان پدید آمد و باز به هم پیوست. باری, امیرالمؤمنین (ع) مجره را تشبیه به مجرای آب كرده و هر كس چیزی فهمیده و در نقل به معنا شبهاتی پدید آمده است.۱۰
ب) گاهی مسلّماتی در ذهن راوی مركوز است و آنها را با حدیث مسموع مخلوط می كند:
۱) شیخ ابو الفتوح از عبداللهِ عمر روایتی نقل می كند كه (جبریل بیامد و دست ابراهیم گرفت و او را به منا برد و آن جا نماز پیشین و دیگر و شام و خفتن و بامداد بكرد… ).۱۱ علامه شعرانی ذیل آن گوید:
اگر این روایت صحیح باشد این پنج نماز كه در شرع اسلام است در شریعت ابراهیم نیز بود و بسیار بعید می نماید و شاید عبداللهِ عمر قیاس كرد و چنان دانست كه در هر قومی پنج نماز است.۱۲
۲) شیخ ابو الفتوح آیه فَما بَكَتْ عَلَیْهِمُ السماءُ وَ الأرْضُ۱۳ نقل كرده است كه ( عطا گفت: گریه آسمان حمرت اطرافش باشد. سُدّی گفت: چون حسین را (ع) بكشتند آسمان بر او خون بگریست و علامت آن, سرخی اطراف او بود).۱۴
علامه شعرانی به سخن سدّی به دیده تردید نگریسته, می گوید: (سرخی آسمان علامت وقت مغرب است كه چون از مشرق زایل شود و در مغرب پدیدار گردد نماز مغرب آن وقت واجب می شود و پیش از شهادت آن حضرت نیز بوده و اگر سخن سُدّی درست باشد مراد زیادتیِ سرخی است بیش از عادت و این كه محمد بن سیرین گفته است پیش از آن نبوده یعنی به آن شدت كه در آن هنگام ظاهر شد).۱۵
● علائم كذب در اخبار
بعضی روایاتِ كذب نشانه هایی دارند كه بیانگر جعلی بودنشان است. علامه شعرانی بعضی از روایاتِ تفسیر ابو الفتوح را نقد كرده و نپذیرفته است, چرا كه دارای آن نشانه ها هستند, مواردی از این نشانه ها را به همراه چندی از روایات نقل می كنیم:
الف) مخالف قرآن. اگر خبری مخالف قرآن باشد یا مجعول است یا معنایی بر خلاف ظاهرش دارد. از روایاتی كه مخالف قرآن است بعضی روایات عالم ذر است كه در آنها به ایمان نیاوردن افراد گناهكار اشاره دارد. علامه شعرانی ذیل تفسیر آیات ۱۷۲و۱۷۳ سوره اعراف متعرض آن شده و گفته است:۱۶
به مقتضای این آیه [اعراف, آیه ۱۷۲] علت استشهاد معلوم است كه حجت بر كافران تمام شود, چون اوّل ایمان آوردند و اقرار كردند و انكار آنان پس از اقرار صحیح نیست. پس آن روایات كه گوید در عالم ذر بعضی ایمان نیاوردند و همان ها بودند كه در این عالم كافر شدند صحیح نیست, چون هم مخالف آیه قرآن است و هم مستلزم جبر.۱۷
ب) مخالف سنّت متواتر نبوی یا قواعد مسلّم اسلام. بعضی اخبار با روایات صحیح ناسازگار است و علامه شعرانی نیز به همین جهت آنها را نپذیرفته است, مثلاً:
ـ ابو الفتوح ذیل آیه ۱۵۴ سوره بقره روایتی از عبداللهِ عبّاس نقل می كند كه درباره شهدا گفته است: (ارواح ایشان در حوصله مرغان سبز باشد كه از جوی های بهشت آب خورند و از میوه های بهشت خورند و با قندیل های بهشت شوند كه آویخته در سایه عرش … ).۱۸
علامه شعرانی این روایت را نپذیرفته و گوید: (این روایت در اخبار ما تكذیب شده است و فرمودند روح مؤمن شریف تر از آن است كه در چینه دان مرغ قرار گیرد, بلكه در بدنی است همانند بدن خود).۱۹
ـ ذیل آیه یك سوره طه روایتی نقل شده است كه (… حسن بصری گفت, رسول (ص) گفت: اهل بهشت از قرآن هیچ نخوانند الاّ طه و یس).۲۰ علامه شعرانی با ردّ این خبر, گوید:
قول حسن بصری به ظاهر مخالف آن حدیث است كه (اقرء وارق);۲۱ هر كس قرآن بیشتر داند درجت او در بهشت برتر است و او را گویند قرآن بخوان و بالا برو.۲۲
ـ ابو الفتوح رازی ذیل وَ یَكُونَ الرسُولُ عَلَیْكُمْ شَهِیداً روایتی نقل كرده مبنی بر این كه شهادت یك تن قرشی كفایت از دو شاهد می كند.۲۳ علامه شعرانی این خبر را با اصول و قواعد فقه ناسازگار می داند و می گوید:
چون حجیت این خبر ثابت نشده است. كسی را ندیدیم از فقهای ما كه گوید شهادت قرشی اگر یك تن باشد باید پذیرفت. برحسب اصول و قواعد فقه, قریش و غیر قریش در حكم شهادت یكسانند مگر آن كه یكی معصوم باشد.۲۴
ـ حدیث عشره مبشّره: ابو الفتوح رازی ذیل آیه ده سوره احقاف نقل كرده است: (… سعدِ ابووقّاص گفت: نشنیدم كه پیغامبر (ع) كسی را گفت در حیات او كه او از اهل بهشت است الاّ عبداللهِ سلام را و این آیت در او آمد: وَ شَهِدَ شاهِد مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ عَلی مِثْلِهِ.۲۵ علامه شعرانی در پی آن گوید:
سعدِ وقاص خود از عشره مبشره است واز این روایت معلوم می شود كه اصل حدیثِ بشارت این ده تن به بهشت صحیح نمی باشد و روایت سعدِ وقاص را ابن عبدالبر در استیعاب نقل كرده گوید: این حدیثی است ثابت و صحیح و كسی را در آن سخنی نیست.۲۶
پ) مخالف صریح عقل. علامه شعرانی بعضی روایات را بدین جهت رد كرده است كه ظاهرشان با عقل ناسازگاری دارد و عقل سلیم آنها را نمی پذیرد; ما این گونه روایات را در چند عنوان دسته بندی كردیم:
۱) اثبات نقص بر خدا. در بعضی روایات نسبت سرگردانی, جهل و جبر به خدای متعال داده می شود. این گونه روایات مردودند, از جمله می توان به چند روایت زیر كه در تفسیر آمده است اشاره كرد:
ـ ابو الفتوح رازی ذیل آیه ۱۸۷ سوره بقره روایتی از سهل بن سَعد نقل می كند كه ( در آیتْ مِنَ الْفَجْرِ نبود به اوّلْ صحابه رسول بیشتر به شب دو رَسَن پیش خود بنهادندی و اعتبار می كردندی, خدای تَعالی برای بیان بفرستاد مِنَ الفَجْرِ).۲۷
علامه شعرانی با ردّ این خبر به جهت نسبتی كه به خدا داده شده است, بسیاری از روایات شأن نزول را از درجه اعتبار ساقط می داند و می گوید:
به نظر بعید می رسد كه خداوند اول بهترین عبارت را ادا نفرماید تا چون بیند مردم به اشتباه می افتند آن را اصلاح كند و اعتبار به بسیاری از روایات شأن نزول نیست به دلیل آن كه در آن اختلاف دارند و درست آن است كه بگوییم خداوند از اول عبارتِ تام فرمود.۲۸
و باید دانست كه به بسیاری از روایات شأن نزول اعتماد نمی توان كرد تا بگویند خداوند تعالی چرا اول سخن جامع الاطراف نگفت تا چون محذوری پیش آمد استدراك آن كرد, مانند كسی كه متنبّه نباشد و پس از آن متنبّه شود.۲۹
ـ ابو الفتوح رازی ذیل آیه ۱۷۵ سوره اعراف روایتی نقل كرده است كه موسی به دعای بلعم چهل سال در تیه افتاد و بعداً خدا به دعای موسی ایمان را از بلعم گرفت. مؤلّف خود نیز این روایت را نمی پذیرد و گوید: ( این از جمله آن خرافات است كه اصحاب حدیث گویند و روا دارند و این محال است و مخالف عقل و شرع است… ).۳۰
علامه شعرانی بعد از توضیح و معرفی اصحاب حدیث ضمن تأیید سخن شیخ ابو الفتوح گوید: (… این حدیث از خرافات است, چون خداوند در كار خویش مجبور نیست و اگر نخواهد كسی هلاك شود دعای بلعم او را مجبور نمی كند و دیگر آن كه ایمان را از مؤمن نمی گیرد به قهر و جبر و ایمان را از كسی گرفتن و او را به كفر عذاب كردن ظلم است).۳۱
ـ ابو الفتوح رازی از عروهٔ بن رویم روایتی نقل می كند كه وقتی آیات (ثُلَّهٔ مِن الاوَّلِینَ * وَ قَلیل مِنَ الأخِرِینَ) نازل شد بعضی از صحابه رسول گریستند و به پیغمبر گفتند: ما به خدا و رسول ایمان داریم, آن گه از ما اندكی به بهشت خواهند رفت؟ خدای تعالی این آیات را فرستاد: ثُلَّهُٔ مِنَ الاْوَّلِینَ * وَ ثُلَّهُٔ مِنَ الاْخِرِینَ.۳۲
علامه شعرانی ضمن ردّ تغییر قرآن گوید: (تغییر قرآن به سبب تنبیه دیگران صحیح نیست و خداوند پیش از اعتراض مردم می داند چه فرستد).۳۳ابو الفتوح رازی ذیل آیه شش سوره حاقّه روایتی از شهربن حوشَب از عبداللهِ عبّاس نقل می كند كه ( خدای تعالی هیچ بادی نفرستاد و هیچ بارانی الاّ به مقدار و مكیال الاّ روز هلاك عاد و قوم نوح كه این روز باران در فرشتگان نگاهبان عاصی شد و از فرمان ایشان بیرون آمد).۳۴
علامه شعرانی این روایت را نپذیرفته و آن را از مجعولات حشویه می داند: (فرشتگان كاری جز به فرمان خدا نمی كنند و اگر باد و باران فرمان فرشتگان نبرند فرمان خدا نبرده اند و اطاعت نكردن خدا در تكوینیات به معنای سلب قدرت است از خدای تعالی و این روایت از مجعولات حشویه است).۳۵
۲) اثبات نقص بر معصوم. بعضی روایات مطالبی دارند كه با علم و عصمت معصوم منافات دارد و معصوم را چون بشر عادی جلوه می دهد و به همین جهت علامه شعرانی آنها را نپذیرفته است, از جمله اخبار زیر:
ـ ابو الفتوح ذیل آیه ۱۹۶ سوره بقره نقل كرده است: (…رسول (ص) دلتنگ شد و در خیمه اُم ّ سَلَمَه شد و گفت: یا اُم ّ سَلَمَه, دیدی كه اینان چه كردند, سه بار فرمودم كه هدی بكشی و سر بتراشی, فرمان نبردند. اُم ّ سَلَمَه گفت: یا رسول الله, تو بیرون رو و هدی خود بكش و حلاّ ق خود را بخوان تا سر تو بتراشد و به ایشان هیچ مگو. رسول (ص) از خیمه به درآمد و با كس سخن نگفت تا هَدْی خود بكشت و حلاّ ق را بخواند و سر بتراشید و تقصیر بكرد. صحابه كه آن دیدند در افتادند و هركسی هدی خود بكشت و بعضی سر بعضی می تراشیدند و دلتنگ و غمناك بودند به جهت آن كه در فرمان رسول (ص) توقّف كرده بودند).۳۶
علامه شعرانی ذیل آن گوید: (این سخن دلالت بر آن ندارد كه رسول(ص) وجه تدبیر نمی دانست و ام سلمه او را آموخت و اگر مفاد روایت این باشد صحت آن را انكار می كنیم, چون راوی از قصد آن حضرت در رفتن به خیمه اُم ّ سلمه آگاه نبود و از این كه خود رسول(ص) از این تدبیر غافل بود هم خبر نداشت).۳۷
ـ ابو الفتوح ذیل آیه ۲۰۴ سوره بقره روایتی نقل كرده است كه أخْنَس منافق با پیغمبر می نشست و رسول(ص) از نفاق و باطن او بی خبر بود.۳۸ علامه شعرانی بی خبر بودن پیغمبر را از باطن افراد رد می كند و می گوید:
بی خبر بودن رسول (ص) را كسی نمی داند مگر خود آن حضرت اِخبار كند و چنین اِخباری نفرمود و به مقتضای وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ۳۹ باید آنان را بشناسد.۴۰
ـ ذیل آیه ۲۲۴ سوره بقره روایت زیر از اَنَسِ بن مالك نقل شده است: (در بعضی غزوات ابوموسی أشْعری بیامد و رسول(ص) را گفت: من مركوبی ندارم كه برنشینم, مرا برنشان. رسول(ص) دل مشغول بود و او الحاح و ابرام كرد. رسول (ص) سوگند خورد كه تو را برننشانم. او برفت, چون وقت ارتحال بود هركس ساز ره می كردند. رسول(ص) ابوموسی را گفت: تو چرا ساز نمی كنی؟ گفت: یا رَسُولَ اللهِ مركوب ندارم و تو سوگند خورده ای مرا برننشانی. گفت: اكنون سوگند می خورم كِتْ برنشانم و او را چهارپای بداد).۴۱
علامه شعرانی آن را منافی عصمت پیغمبر دانسته و گوید: ما این روایت را از انس بن مالك قبول نمی كنیم, زیرا كه منافی عصمت حضرت رسالت(ص) است و پیغمبر نباید در حال غضب چنان بی اختیار شود كه سوگند خورد بر وجه حرام).۴۲
۳) ناسازگاری با تاریخ صحیح. بعضی از روایاتی كه ابو الفتوح نقل كرده از نظر محتوا با قراین تاریخی ناسازگار است و علامه شعرانی با نگاه تیزبین خود آن را تشخیص داده و روایت را به نقد كشیده است, از جمله:
ـ نقل شده است كه از رسول(ص) پرسیدند از اوّل مسجدی كه در زمین ساختند برای عبادت, گفت: مسجد الحرام بود و آن گه بیت المقدس. گفتند: ای رسول الله, چه مدّت بود میان ایشان؟ گفت: چهل سال… .۴۳
علامه شعرانی ذیل این روایت می گوید: (این روایت ضعیف است, زیرا كه میان حضرت ابراهیم(ع) كه بنای كعبه نهاد و حضرت داود(ع) كه آغاز ساختمان بیت المقدس كرد نزدیك هزار سال است).۴۴
ـ نقل شده است كه یك روز رسول(ص) بر سبیل امتحان كعب الأَحبار را گفت: (یا كَعْب, ذُو الْجَلالِ وَ الاْ كْرامِ, اكرام می دانیم, جلال چه باشد… ).۴۵ علامه شعرانی ذیل این روایت می گوید:
این سخن كه رسول(ص) از كعب الاحبار معنای جلال را پرسید غلط است, چون علمای رجال و سیر اتفاق كردند كه كعب پس از رحلت آن حضرت به مدینه آمد و اسلام آورد و اصلاً آن حضرت را ندیده بود.۴۶
ـ در شأن نزول آیه ۲۸ سوره كهف روایت های مختلفی نقل شده است, از جمله:
ییك: (عبد اللهِ عبّاس گفت: آیت در عیَیْنهٔ بن حِصْن الفزاری ّ آمد كه او به نزدیك رسول آمد پیش از آن كه ایمان آورد. جماعتی درویشان به نزدیك رسول بودند, چون سلمان پارسی و عمّار و خبّاب و عامر ابن فُهَیْرَه و مِهْجع و صُهیب).۴۷
علامه شعرانی می گوید: (سوره كهف به اتفاق مكی است و سلمان فارسی در مدینه پس از هجرت حضرت خدمت پیغمبر مشرّف گردید; پس این روایت صحیح نیست).۴۸
دو: (… قتاده گفت: آیت در اصحاب صُفّه آمد و ایشان هفتصد مرد درویش بودند ملازمان مسجد رسول (ص)).۴۹
علامه شعرانی سخن قتاده را نمی پذیرد و می گوید: (اصحاب صُفّه پس از هجرت در مدینه بودند و در مكّه صفه و اصحاب صفّه نبود; بنابراین, این روایت هم صحیح نیست و بهتر آن است كه بگوییم این آیه در شأن چند تن از فقرای مسلمان آمد, اگرچه به خصوص آنان را نشناسیم و شناختن آنها لازم نیست).۵۰
● احادیث ضعیف
بعضی از روایات تفسیر ابو الفتوح را می توان در زمره احادیث ضعیف برشمرد. علامه شعرانی از این منظر نیز روایاتِ چندی را به نقد كشیده است. این روایات را می توان از احادیث مقطوع و مضطرب شمرد كه مواردی از آنها نقل می شود:
۱. مؤلّف تفسیر ذیل آیه هُوَ الذی جَعَلَ الشمْسَ ضِیاءً سخنی از كلبی نقل كرده كه گفته است: (روی آفتاب و ماه اهل هفت آسمان را روشنای می دهد و پشتشان اهل هفت زمین را).۵۱
علامه شعرانی سخن كلبی را حجت ندانسته و گوید: ( این سخن را كلبی از امام معصوم نقل نكرده و قول او حجت نیست).۵۲
۲. ابو الفتوح در تفسیر ( ن) گوید: (… مفسران در معنای او خلاف كردند … سدّی و كلبی گفتند كه نون آن ماهی است كه زمین بر پشت او نهاده است و این روایت ابو ظبیان است است از عبد اللهِ عبّاس… . مفسران در نام او خلاف كردند. كلبی و مقاتل گفتند: نام او یَهموت است… كعب گفت: لوشا… ).۵۳
علامه شعرانی قول عبداللهِ عبّاس و كعب و دیگران را حجت نمی داند و می گوید: ( این روایت به صحت نرسیده است).۵۴
۳. مؤلّف از عبداللهِ عبّاس از امیرالمؤمنین روایتی در تفسیر (عادیات) بدین عبارت نقل كرده است: (… این آیت در اوّل غزایی آمد كه بود در اسلام و آن غزات بَدْر بود كه در میان ما دو اسپ بیش نبود; یكی از آنِ مِقداد اَسْود, و یكی از آن زُبَیْر. و دو اسپ (عادیات) نباشد,إنّما مراد شتران حاجیانند كه از عرفات به مُزْدَلِفَه شوند و از مُزْدَلِفَه به مِنا).
علامه شعرانی درباره این روایت می گوید: (این روایت مضطرب است , چون اوّل فرمود در غزای بدر آمد و در این جا می فرماید اشاره به هیچ غزایی نیست, بلكه در شتران حاج است كه از عرفات به مكه می روند و الله العالم).۵۵
۴. ابو الفتوح رازی ذیل آیات ۲۸۵ و ۲۸۶ روایتی نقل كرده است كه ( این دو آیت شب معراج فرود آمد بر رسول(ص) در زیرعرش. چون حق تعالی گفت: یا محَمَّد, سَلْ تُعْطَ; بخواه تات بدهند. گفت: اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللهُ وَحْدَهُ لا شریكَ لَهُ واَشْهَدُ اَنَّ محَمَّداً عَبْدُهُ ورَسُولُهُ اَشْهد اَن ّ علیّا ولیٌّهُ ووَصیّهُ).۵۶
علامه شعرانی عقیده دارد كه دست متعصّبی این روایت را تحریف كرده به گمان این كه آن را درست كرده است, وی می گوید:
روایت آمیخته است از تشهد به طریقه اهل سنت و ولایت امیرالمؤمنین (ع) بر طبق اعتقاد مردم شیعی. چون اهل سنت (السلام علیك) و (السلام علینا) را پیش از تشهد می خوانند و موافق روایات اهل بیت سلام پیش از تشهد روا نیست و باید شهادتین گفت و صلوات بر پیغمبر و آل او فرستاد و هیچ سلام نگفت در ركعت دویم و در ركعت چهارم هر سه سلام پس از شهادتین است. و اهل سنت در ركعت دوم هم دو سلام را پیش از شهادتین می گویند و (السلام علیكم) را در ركعت آخر پس از تشهد. و عجب است كه در میان شیعه هیچ كس شهادت به وصایت امیرالمؤمنین (ع) را واجب نداند و این روایت جزء قرار داده است. گویی اصل روایت از اهل سنت بوده است موافق مذهب آنها در تشهد و یك تن شیعی متعصّب و جاهل شهادت امیرالمؤمنین(ع) را بر آن افزوده است, غافل از این كه این روایت اصلاً موافق مذهب اهل بیت(ع) نیست.۵۷
افزون بر آنچه گفته شد علامه شعرانی عقیده دارد در تفسیر آیات قصه سلیمان۵۸ هیچ روایت صحیحی كه بتوان بر آن اعتماد كرد موجود نیست,۵۹ نیز روایتی را كه تصریح دارد خدا در شب كوه ها را آفرید تا فرشتگان ندانند از چه آفرید۶۰ نمی پذیرد, چرا كه برای فرشتگان شب و روز یكسان است.۶۱
● نكته
این مقال را با اندرزی از علامه شعرانی و تذكر دو نكته پایان می بریم:
… آخرین نصیحت آن كه علم بی تقوا و ورع را به چیزی نشمرند و سخن علمای دین را سست نگیرند و تعظیم آنان را چه مرده و چه زنده موجب مزید توفیق دانند … و من فرصت را این جا غنیمت می شمرم و طلاب علوم دینی را كه مانند خود من به كمال علم نرسیده اند بر حذر می دارم كه هرگز سوءظن به بزرگان علمای دین نبرند كه كمترین كیفر این عمل محرومیت از فیض علوم آنهاست. زهی شقاوت كه كسی به بزرگان علمای دین بدبین باشد و سخنان آنان را به بی اعتنایی نگرد. اگر یكی از علما را بینی كه بر كلام دیگری انگشتی نهد و خرده گیرد برای آن است كه حقیقت را بیش از همه چیز دوست دارند و اگر كسی سهوی یا خطایی كرده است ـ كه باید بر كلامش نكته گرفت ـ برای آن است كه معصوم نبود و در مطلبی چنان كه باید دقت نكرد و زود بگذشت و آن سهو در كلامش ماند كه اگر باز بار دیگر نظر می كرد اصلاح می فرمود.۶۲
علامه شعرانی با اعتقاد به اصول بالا, گاهی مطالب ابوالفتوح را نقد نمی كند كه هیچ بلكه آنها را توجیه می كند;۶۳ درباره بعضی از مطالب چنین ابراز عقیده می كند:
۱. ابو الفتوح در نقل اخبار به ضعف بعضی از آنها آگاه بوده و قصد وی در نقل این گونه اخبار احتجاج و اقامه حجت بر خصم بوده است كه روایت زیر از این جمله است:
مؤلّف ذیل آیه ۲۴۸ سوره بقره درباره تابوت بنی اسرائیل چنین نقل كرده است: (… و این تابوت طولش سه گز بود در عرض دو گز و از چوب شمشاد بود در زر گرفته, به نزدیك آدم بود تا آن گه كه او را وفات آمد به وصی ّ خود سپرد شیث, آن گه فرزندان آدم را یك به یك می دادند… ).۶۴
علامه شعرانی ذیل آن گوید: (روایت از كتاب عرائس ثعلبی مأخوذ است۶۵ و در آن گوید بر دست راست آن حضرت ابوبكر و بر دست چپ عمر بن الخطاب و پشت سر عثمان و پیش روی آن حضرت امیر المؤمنین (ع) بود. و روایت ضعیف است و مؤلّف برای اقامت حجت نقل كرده و همان را كه در جدال به كار آید ذكر كرده است و اگر آن را معتبر می دانست همه را روایت می كرد…).۶۶
۲. نیز قصد مؤلّف از نقل بعضی روایات آن است كه كتاب وی از اقوال مفسران خالی نباشد, چون تفسیر جامع باید تا ممكن است اقوال آنان را نقل كند تا كسی گمان نبرد سخنی نیكو در جایی بود نقل نشده و چون همه را آورند شبهه زائل شود و هر كس داند كدام قول را باید اختیار كرد.۶۷
۱. برای اطلاع از كم ّ و كیف این تفسیر رك: مجله آینه پژوهش, ش ۹۴ (ویژه نامه شیخ ابوالفتوح رازی).
۲. مجله نور علم, شماره ۵۰و۵۱, ص ۱۵۶(رساله در درایه).
۳. روض الجنان, ج ۱۸, ص ۳۳۰.
۴. نورٌ علی نور, ج ۲, ص ۱۲۳۹, تعلیقه شماره ۲۷۶۱.
۵. مجلّه نور علم, شماره ۵۰ و۵۱,ص ۱۵۴.
۶. روض الجنان, ج ۴, ص ۱۵۷ و ۱۵۸.
۷. نورٌ علی نور, ج ۱, ص ۲۶۱, تعلیقه شماره ۵۶۴.
۸. رك: روض الجنان, ج ۱۰, ص ۲۴۸ـ۲۵۰.
۹. بحارالانوار, ج ۱۰, ص ۸۹ و ۱۲۲ ـ ۱۲۳.
۱۰. نورٌ علی نور, ج ۱, ص ۶۹۵و۶۹۶, تعلیقه شماره ۱۶۵۲.
۱۱. روض الجنان, ج ۲, ص ۱۷۱.
۱۲. نورٌ علی نور, ج ۱, ص ۱۱۰, تعلیقه شماره ۱۶۱.
۱۳. دخان (۴۴) آیه ۲۹.
۱۴. روض الجنان, ج ۱۷, ص ۲۱۲ ـ ۲۱۵.
۱۵. نورٌ علی نور, ج ۲, ص ۱۱۶۳, تعلیقه شماره ۲۶۱۶.
۱۶. روض الجنان, ج ۹, ص ۱۰.
۱۷. رك: نورٌ علی نور, ج ۱, ص ۵۹۹ ـ۶۰۱, تعلیقه شماره ۱۴۴۴.
۱۸. روض الجنان, ج ۲, ص ۲۳۷.
۱۹. نورٌ علی نور, ج ۱, ص ۱۱۸و۱۱۹, تعلیقه شماره ۱۸۱ و ج ۲, ص ۷۸۰, ذیل روایتی از ابو هریره, تعلیقه شماره ۱۸۲۱.
۲۰. روض الجنان, ج ۱۳, ص ۱۲۶.
۲۱. كافی, ج ۲, ص ۶۰۶, ح ۱۰.
۲۲. نورٌ علی نور, ج ۲, ص ۹۲۱, تعلیقه شماره ۲۱۲۵.
۲۳. روض الجنان, ج ۲, ص ۲۰۱.
۲۴. نورٌ علی نور, ج ۱, ص ۱۱۴, تعلیقه شماره۱۷۱.
۲۵. روض الجنان, ج ۱۷, ص ۲۵۴.
۲۶. نورٌ علی نور, ج ۲, ص ۱۱۶۷, تعلیقه شماره ۲۶۲۱.
۲۷. روض الجنان, ج ۳, ص ۵۶ و ج ۶, ص ۷۴.
۲۸. نورٌ علی نور, ج ۱, ص ۱۴۱, تعلیقه شماره ۲۳۸.
۲۹. همان, ص ۳۹۲, تعلیقه شماره ۹۱۴.
۳۰. روض الجنان, ج ۹, ص ۱۴.
۳۱. نورٌ علی نور, ج ۱, ص ۶۰۳و۶۰۴, تعلیقه شماره ۱۴۴۸.
۳۲. روض الجنان, ج ۳۱۲و ۳۱۳.
۳۳. نورٌ علی نور, ج ۲, ص ۱۲۳۷, تعلیقه شماره ۲۷۵۸.
۳۴. روض الجنان, ج ۱۹, ص ۳۷۹.
۳۵. نورٌ علی نور, ج ۲, ص ۱۲۸۰, تعلیقه شماره ۲۸۲۹.
۳۶. روض الجنان, ج ۳, ص ۹۵.
۳۷. نورٌ علی نور, ج ۱, ص ۱۴۸و۱۴۹, تعلیقه شماره ۲۵۹.
۳۸. رك: روض الجنان, ج ۳, ص ۱۴۳.
۳۹. محمد (۴۷) آیه ۳۰.
۴۰. نورٌ علی نور, ج ۱, ص ۱۶۰, تعلیقه شماره ۳۰۰.
۴۱. روض الجنان, ج ۳, ص ۲۴۷.
۴۲. نورٌ علی نور, ج ۱, ص ۱۸۶, تعلیقه شماره ۳۶۵.
۴۳. روض الجنان, ج ۴, ص ۴۴۰.
۴۴. نورٌ علی نور, ج ۱, ص ۳۰۴, تعلیقه شماره ۶۸۰.
۴۵. روض الجنان, ج ۱۸, ص ۲۵۹.
۴۶. نورٌ علی نور, ج ۲, ص ۱۲۳۱, تعلیقه شماره ۲۷۴۵.
۴۷. روض الجنان, ج ۱۲, ص ۳۴۶ و ج ۱۲, ص ۳۵۰ و ۳۵۱.
۴۸. نورٌ علی نور, ج ۲, ص ۸۸۵, تعلیقه شماره ۲۰۵۷ و ص ۸۸۶, ذیل آیه ۳۲ سوره كهف, تعلیقه شماره ۲۰۶۰.
۴۹. روض الجنان, ج ۱۲, ص ۳۴۷.
۵۰. نورٌ علی نور, ج ۲, ص ۸۸۵, تعلیقه شماره ۲۰۵۸.
۵۱. روض الجنان, ج ۱۰, ص ۹۷.
۵۲. نورٌ علی نور, ج ۱, ص ۶۷۰, تعلیقه شماره ۱۵۹۵.
۵۳. روض الجنان, ج ۱۹, ص ۳۳۹و۳۴۰.
۵۴. نورٌ علی نور, ج ۲, ص ۱۲۷۷, تعلیقه شماره ۲۸۲۵.
۵۵. همان, ص ۱۳۴۹, تعلیقه شماره ۲۹۲۴.
۵۶. روض الجنان, ج ۴, ص ۱۵۲; عبارت داخل قلاب در چاپ مشهد در پاورقی آمده است.
۵۷. نورٌ علی نور, ج ۱, ص ۲۵۹, تعلیقه شماره ۵۶۱.
۵۸. روض الجنان, ج ۱۶, ص ۲۷۶ ـ ۲۷۹.
۵۹. نورٌ علی نور, ج ۲, ص ۱۱۳۶, تعلیقه شماره ۲۵۷۱.
۶۰. روض الجنان, ج ۱۲, ص ۱۶ و ۱۷.
۶۱. نورٌ علی نور, ج ۲, ص ۷۹۷, تعلیقه شماره ۱۸۶۲.
۶۲. برگرفته از نور علم, ش ۵۰ و ۵۱, سرمقاله به قلم آقای رضا مختاری.
۶۳. برای آگاهی بیشتر رجوع كنید به تعلیقات شماره ۱۶۹, ۵۶۶, ۷۰۲, ۷۴۱, ۱۰۱۸, ۱۰۳۹و ۱۰۵۶ از كتاب تفسیر نورٌ علی نور: تعلیقات علامه شعرانی بر روض الجنان.
۶۴. روض الجنان, ج ۳, ص ۳۶۲.
۶۵. عرائس المجالس, ص ۲۳۶.
۶۶. نورٌ علی نور, ج ۱, ص ۲۲۱, تعلیقه شماره ۴۶۰.
۶۷. همان, ص ۳۱۴, تعلیقه شماره ۷۰۲.
منبع:نشریه آینه پژوهش، شماره ۹۶
منبع : خبرگزاری فارس