پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


نام و نشان و زاداه مزدک و فیلسوف چینی مراد وی


نام و نشان و زاداه مزدک و فیلسوف چینی مراد وی
نامهای بندوس (بون- دا- اوک= مخلوق دانای منسوب به بن و زهدان)، مزدک (دانای، دانای خُرد) و زرتشت خورگان (زرتشت خُرد) که نام مؤسسین آیین مزدکی به شمار رفته جملگی نام مشترک دو فرد در مقام مراد و مرید بوده اند که در مقام استاد و شاگرد این مکتب عدالتخواه معرفی شده اند. می توان تصور نمود که مزدک ایرانی خود را به نام استادش بدین القاب ملقب ساخته بوده است. اما با توجه به همین مفاهیم نام اصلی وی باید شروین بوده باشد چه خرمدینان مزدک را تحت نام کودک دانا (مزد-ک) و شروین (پرهوش) تقدیس می نموده اند. لذا مسلم می نماید نام اصلی مزدک ایرانی شروین بوده است که اشتباهاً این نام را متعلق به قاتل وی یعنی نوشیروان دانسته اند. به ظاهر چنین می نماید که افسانه سفر بندوس به روم شرقی و آشنایی نزدیک با نظریات افلاطون در باب مدینه فاضله درتوجیه پیدایی عقاید مساوات طلبانه معروف مزدک پدید آمده است. اما شواهد متقن از جمله پیروی مزدک ایرانی ازتعلیمات مانی بر آمده از سمت چین -که در واقع باید همان منسیوس باشد- وی باید مرید این سیاستمدار مردمی چین باستان بوده باشد که در ایران تحت نامهای بندوس (مخلوق دانا از بن و زهدان مادر) و مانی (دانا، جاودانی) و منوسئوس (دانای عالیمقام) معروف شده بوده است. لذا تعالیم مزدک ایرانی با توجه به زادگاه شرقی وی میتواند منبعث از منسیوس (به چینی یعنی فرزند بزرگ نیکو) وزیر چینی مردم دوست و اصلاح طلب حدود سال ۳۳۰میلادی باشد که خاقان چین را تشویق به گشودن انبارهای غلات برای جلوگیری از مرگ ومیر قحطی زدگان نموده بود. می دانیم که مزدکیان خود را به پیروی از معنی لفظی نام منسیوس درست دینان می نامیده اند. و آیین زرتشتی را با محک منطق فلسفه اجتماعی منسیوسی می پالوده اند که موفق نشدند. در عوض چینیان به فیلسوفان بزرگ خود کنفسیوس، منسیوس، مودزو، لائوتزه و مئوتسو اکتفا نکرده و در طی قرون و اعصار از ایرانیان و هندوان تعلیمات انسانگرانیانه و انقلابی گائوماته زرتشت/گوتمه بودا و از اروپائیان تعلیمات انقلابی و هومانیستی مارکس را اخذ کردند. نیاکان ما نه تنها از گائوماته زرتشت، مانی و مزدک مان پشتیبانی کامل نکردند هر سه قهرمان فرهنگی خود را به وضع فجیعی به قتل رساندند و بعد از مرگشان هم خوانین و مغان درباری برای خاموشی آتش این مردم دوستان شروع به افترا و شخصیت کشی ایشان نمودند. در باب این وزیر اصلاح طلب و مردم دوست و معاصرش مودزو چنین گفته شده است: "((مودزو)) آرزو می کند که اصل ((مهر به همه )) معیار جهانی کردار باشد. او می گوید ای کاش:
((...گوش های شنوا و چشم های بینا به یاری هم پاسخ می دادند؛ اندام ها نیرومند می شدند تا برای هم کارکنند..))....... این جامعه آرمانی انسان مودزو تنها با تمرین ((مهر به همه )) پدید می آید. اصل ((بی آزاری )) از اصل ((مهر به همه)) ناشی می شود. آن که دیگران را دوست می دارد، باید هواخواه بی آزاری باشد.
تعالیم ((منسیوس )) و ((مودزو)) (معاصر منسیوس). هر دو مکتب با جوهره کنفوسیوس خود بر ((انسانیت )) و حکومت انسانی تکیه دارند آنجا که ((منسیوس )) به پیروی از کنفوسیوس ((حکومت نیک )) را حکومت انسانی می داند، ((مودزو)) فرضیه جامعه آرمانی انسانی را مبتنی بر دو اصل ((بی آزاری )) و ((مهر به همه )) مطرح می سازد.
منسیوس می گفت
مودزو هواخواه آموزش مهر به همه بود و او به میل خود تن خود را سر تا پا در این راه انسانیت می فرسود. به گفته لیانگ. جی . چاس : مغز این سخن ، کل آموزش مودزو را در خود دارد. اصل بی آزاری مودزو از آموزش مهر به همه او شکفته می شود."
در میان نواحیی که به عنوان خاستگاه مزدک ذکر شده اند نام نسا (لفظاً یعنی جای آرامش کاروانها) که ابوریحان بیرونی قید نموده درست تر از بقیه اقوال می نماید. بدین دلایل که منظور از این نسا باید همان نیسای میانی یعنی میمنه (میمند، یهودیه) در شمال غربی افغانستان باشد؛ چه عنوان بامدادان مزدک به وضوح گواه این معنی است. از سوی دیگر نام مدریا (آمو دریا= رود همانند دریای نیرومند) که نام مسکن وی به شمار آمده در تأیید و تکمیل درستی این نظر است. لابد در عهد تسلط اعراب به سهو این رود را با رود بزرگ دجله در عراق و همچنین استخر فارس یکی گرفته و زادگاه مزدک را در سمت آن نواحی جستجو نموده اند. قید نام شهر فسا (پس، پشتی) را نیز در این باب می توان به دوردست بودن میهن شرقی خاستگاهی مزدک از مراکز دولت ساسانی به شمار آورد.
● مزدک و آموزه های او(از وبلاگ تاریخ ایران، کورش محسنی)
مزدک پور بامداد از اهالی پارس بود که جنبش مزدکیان را آغاز کرد و تا اندازه ای در کار خویش پیروز بود. شمار زیادی از توده ی مردم را پی رو خود کرد و برای زمانی کوتاه فرمانروایی ایران را نیز در دست گرفت. برخی زادگاه او ر ا استخر پارس و برخی ساحل چپ رود دجله و جایگاه کنونی کوت العماره که آن را مدریا مینامیدند و ابوریحان بیرونی او را نسایی میداند. جنبش مزدک از سال ۴۹۴ زادروز(میلادی) آغاز و در ۳۰ سال یعنی ۵۲۴ زادروز(میلادی)دنبال شد. در این میان جنش مزدک را که گستره ی بزرگی از ایران را در بر میگرفت, مردمان بی چیز شهری و کشاروزان و دهگانان خاور در زمان سده های میانی(قرون وسطا) همراهی میکردند. مزدک را بیشتر میتوان یک بهینه ساز(مصلح) اجتماعی در آن زمان دانست تا یک پیامر با آیین و کیش ویژه. در هر رو مزدک برخی آموزه ها و باورهای دینی(زرتشت) را نیز درخور بهبود و میدانست. نگره ایست که مزدک در راه بازسازی و توانمند سازی آیین مزدیستا بود که در اثر قوانین بیدادگرانه ی زرتشتیان و ساسانیان رو به نابودی گذاشته بود. مزدک فردی خردمند و دانا و باهوش و و در تزار اجتماعی در جایگاه بالایی بود. در بیشتر منابع میتوان به رخنه ی او در دربار قباد پادشاه ساسانی پی برد. همچنین او در آن زمان جزو چند موبد زرتشتی تراز اول کشور بشمار میرفت. بنیان آموزه های مزدک بسان زرتشتیان , زروانیان , مانویان و پیروان "گنوسی" رایج در ایران . آسیای غربی و روم بر دو اصل استوار است:
۱) اصل روشنایی
۲) اصل تـاریکـی
این دو اصل بگونه ی تصادفی به هم می پیوندند وباز بصورت اتفاقی از هم جدا می شوند. آیین مزدک که در واقع تلفیقی از باورهای زررتشتی و مانوی و برخی آداب و رسوم جوامع روستایی است , به خدایی که چون پادشاهان بر تخت نشسته و در عرش قرار دارد باورمند است .کارهای خوب را از آن " مدبر الخیر " و کارهای بد را ناشی از عمل " مدبر الشر " می دانند. باورهای مزدک پس از سرکوبی و حتی در دوران اسلامی نیز هوادارانی داشته است .صلح خواهی , آشتی جویی و دادگری و از بین بردن تبعیضات و دوگانگی های اجتماعی از ویژگیها ی مزدکیان بوده است . مزدک ریشه ی این تبعیضات را در عملکرد " دیوان " خدمه ی شر می داند. کلمان هوار پژوهشگر ارزشمند اروپایی در نسک(کتاب) خودش " ایرانی و تمدن ایرانی " در صص ۱۴۳و۱۴۴ اصول اعتقادی " مزدک " را اینگونه ارزیابی می کند : "تعالیم مزدک که بر اساس اعتقاد به دو مبدا نور و ظلمت شکل گرفته از عقاید مانی گرفته شده است . از دید مزدک , آب و آتش و خاک عناصر اصلی سازنده ی این جهانندوحتی ریشه ی خیر و شر نیز از این ۳ عنصر است . پاکی های این ۳ عنصر خیر و اجزای تیره آن شر را بوجود می آورد . مزدک عالم روحانی را بسان عالم زمینی دانسته و به خدای کرسی نشین در آسمان که ۴ نیروی تمیز ,عقل , حافظه و سرور در خدمتش و ۷ وزیر بنامهای سالار , پیشکار , پلوان ؟؟ کاردان , دستور و کودک اجرا کننده ی اوامرش بودند اعتقاد داشت . دکتر باقری که از پژوهشگران پرآوازه ی ایران در خصوص ادیان پیش از اسلام می باشد , در اثر پیشین صص ۱۴۳و۱۴۴ عقاید مزدک را بیشتر موشکافی می کند : "مزدک انسانهارا برابر می دانست و آنها را به برابری و درستی و برادری بین خود دعوت و نوع دوستی و مساعدت و تعاون و مهمانوازی و دوری جستن از تعلقات مادی و امور دنیوی را به هواداران خود سفارش می کرد ." در آموزه های مزدک حتی رعایت حال جانوران نیز تا کید شده بودو مروت بر حیوانات عاملی برای افزوده شدن بر خیر درونی بشر تلقی می گردید. به دید مزدک خداوند روزی را برای هر کس برابر آفریده تا انسانها به گونه ی برابر از آن بهره مند شوند. و در دراز مدت زیاده خواهی شماری باعث شده که غنی و تهی دست بوجود آید. مزدک مخالف وجود حرمسراها بود و به این باور داشت که حتی زنان اضافی را باید از ثروتمندان گرفت و به گونه ی برابر در میان توده ی مردم و فقرا داد تا در جهان برابری پدید آید. در پایان مزدک در سال ۵۲۸ یا ۵۲۹ زادروز(میلادی) بدست انوشیروان کشته شد. در این میان بر پایه ی منابع حدود ۱۲ هزار تن اعدام شدند. اما گویی مزدک و آیین او در میان توده ی مردم ریشه دوانده بود تا زمان درازی پیروان او به حیات خود ادامه و در زمانها و مکانهای مختلف با عناوینی چون :خرمیّه- سپید جامگان- سرخ جامگان ( محمره)-به قیام خود ادامه دادند. نام آورترین این قیامها قیام " بابک خرم دین " در کوههای کلیبر در آذربایجان ایران است که مدت ۲۳ سال عرصه را بر حاکمان عباسی تنگ کرد و سر انجام طی خدعه ای اسیر و در زمان " المتعصم " به شکل فجیعی کشته شد . در شاهنامه ی فردوسی بزرگ نیز نام مزدک و کارهای او بارها آمده است:
دانایی و خیر خواهی مزدک:
بـــیامد یــــکی مــــــرد مـــــزدک بـنام / سخـنـگوی با دانش و رای و کـــــــــام
گرانــــــــــمایه مردی و دانـش فـــروش / قــــــــباد دلاور بـــــــــــــدو داد گــــوش
بـه نزد جـهاندار دسـتــــــور گشـــــــت / نگـهـبان آن گنـج و گنــــجور گــــــشت
زخشکی خورش تنگ شد در جـهان / میان کــــــــــهان و میــــــان مـــــــهان
ز روی هــــــوا ابــــــــــر شـــــد ناپـدیـد / بـه ایران کـسی برف و بــــاران ندیــــد.
علی مفرد