پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

فاسد کردن دمکراسی


فاسد کردن دمکراسی
ویلیام هاگ بر اساس لیست جدید دارایی های نمایندگان ، برای نماینده نبودن ۲۰ برابر حقوق نماینده بودن در آمد دارد، ما نمی دانیم دقیقا برای ۵۴ شغل دیگری که دارد چقدر به او می پردازند، زیرا اعضای مجلس مجبور به افشای مقدار پولی نیستند که بابت خدماتی می گیرند که مستقیما به وظایف نمایندگی شان مربوط نیست . ولی او باید حدود یک میلیون پوند درسال درآمد داشته باشد. با وجود این او نباید ثروتمندترین شخص در مجلس نمایندگان باشد. طبق مقررات پارلمان، شخص موظف است هر سهامی را که بیش از حقوق جاری نمایندگی مجلس باشد ، اعلام کند. دیک ماریون رو، نماینده توری از بروکس بورن، ۱۸ مورد منبع در آمد اعلام کرده است که که نشان می دهد سرمایه تصفیه حساب شده مالیاتی او ۱ میلیون پوند است. آرچی نورمن مدیر عامل سابق حزب محافظه کار ۱۷ سهام قابل اعلام و ۵ مستخدم خارجی دارد. مایکل آنکارم ، مشاور رهبری حزب با " وقار اشرافی" این لیست را گزارش می دهد: " مزارع، خانه ها و املاک متفرقه در مرزهای اسکاتلند". با وجود این هیچ جا در پارلمان، رسانه ها و یا میان عموم ، کسی حساسیت به این نشان نمی دهد که منابع در آمد دوم و سوم و ، در مورد هاگ ۵۵ ام مساله زاست. به شکرانه قوانینی که کمیته استاندارد در مورد شرایط خدمات عمومی مقرر کرده است ، حالا آدم یا باید به طور غریبی هم احمق باشد و هم حریص باشد تا برای مسایل مربوط به نمایندگی پول نقد بگیرد. فرض گرفته شده که تناقض بالقوه بین وظایف وکلای مجلس به عنوان نماینده مردم و وظایف آن ها در برابر کارفرمایان خارجی شان حل شده است. آن ها حق ندارند ,در رابطه با مسایلی که در پارلمان در دستور کار است , پول گرفته و کار کنند. آن ها حق ندارند در مورد هر مساله ای که در آن منافع خصوصی اعلام نشده ای دارند حرف بزنند یا عمل کنند. منابع درآمد آن ها در اینترنت اعلام می شود. سیستم شفاف است. با وجود این به نظرمی آید همه کاری که کمیسیون انجام داده است، عبارت است از مشروعیت بخشیدن به یک سری از تداخل منافع فاجعه بار.
تناقض آشکار وقتی مربوط به سایرین است نمایندگان به خوبی از آن سر در می آورند، مثل نمونه پزشکان مشاور سیستم بیمه بهداشت ملی. اگر به اعضا اجازه داده شود یک کار پهلویی داشته باشند ، و حقوق نمایندگی شان را در هر حال بگیرند، چه در رابطه با آن کارشان را انجام داده یا نداده باشند، آن وقت انگیزه ثابتی به وجود می آید که آن ها در این بخش ، تا آن جا که ممکن است کم کار کنند، و در جاهای دیگری که پول در می آورند هر چه بیشتر وقت بگذارند. بعضی از نمایندگان هستند که انرژی خارق العاده ای دارند. کریس اسمیت، که قبلا وزیر فرهنگ بود، وحالا حقوقش را با خدمت به ۱۷ کارفرمای دیگر تکمیل می کند به من می گوید بین ۷۰ تا ۸۰ ساعت در هفته کار می کند، و حداقل نیمی از این وقت را به کار پارلمانی اش اختصاص می دهد. هوارد فلایت، یک نماینده توری با ۱۱ پست در سطح مدیر، ۱۰۰ ساعت باورنکردنی در هفته کار می کند که می گوید ۸۰ در صد ش برای مردم است. ولی این نمایندگان مطمئنا استثنا هستند. تحقیقات پیتر برادلی عضو حزب کارگر مجلس نشان داده است که نمایندگانی که در خارج مجلس در آمد دارند، به طور متوسط تنها در ۶۵ درصد رای ها گیری های مجلس عوام شرکت می کنند در حالی که نمایندگانی که شغل دیگر ندارند در ۹۱ درصد رای گیری ها شرکت می کنند. یک نماینده که من با او صحبت کردم استدلال می کرد، نقل به معنا، این به خاطر آن است که آن ها کار بهتری نداردند بکنند. مساله این است که او حق دارد، در هر دو مفهمومی که می توان از این حرف اتخاذ کرد.
شاید از همه چیز مهم تر این باشد که هر چه نمایندگان بیشتر پول به دست می آورند، و هر چه با بیشتر مدیرکل ها، وکلا و مشاوران همراه می شوند، شباهت شان به کسانی که انتخاب شان کرده اند کمتر و کمتر می شود. مطمئنا نمایندگی دو جزء دارد: نمایندگی کردن از طرف مردم ، و نمایان گر مردم بودن. به نمایندگان هم اکنون حقوقی پرداخت می شود که آن ها را نسبت به بیشتر کسانی که به آن ها رای داده اند ممتاز می کند. ,۵۷۵۰۰ پوند که دو برابر حقوق متوسط در سطح ملی است, درآمدهای خارجی آن ها را در میان ۱ درصد ثروتمندترین ها بالا می برد. خادمان مردم می توانند مردم را به عنوان خادم خود استخدام کنند., تمام نمایندگانی که از داشتن شغل دوم دفاع می کنند، استدلا ل شان بر این است که کاردیگری که می کنند به آن ها اطلاعات می دهد و کار پارلمانی شان را بهبود می بخشد، چون آن ها را با جهان خارج در تماس قرار می دهد. من بیشتر این حرف را باور می کردم اگر یک کار کناری به عنوان دربان بیمارستان یا کارگران خط مونتاژ داشتند. ولی هیچ نماینده ای کاردوم مزدی نمی گیرد مگر این که کاری دارای تشخص و جذاب باشد. آن ها هیچ تجربه ای از کار طاقت فرسا، در کنار کار نمایندگی شان ندارند. هوارد فلایت استدلال می کند، و معقولانه ، که آن نمایندگانی که اتحادیه ها از آن ها پشتیبانی مالی می کنند از نظرات کارگران با اطلاع می شوند. " بیشتر نمایندگان هدایایی ازانجمن های شکار قرقاول و قرقی را اعلان کرده اند تا حمایت از اتحادیه ها را. اتحادیه ها ی کارگری نسبت به شرکت های بزرگ تجاری کمتر پول دارند، بنابراین کمتر قادرند آدم های وفادار به خود را بخرند. نمایندگان در مقابل این نظر به این استدلال متوسل می شوند که کارنمایندگی شان تمام جهان را دم در آن ها قرار می دهد. یان تیلور، یک نماینده محافظه کار که هفت شغل در سطح مدیریت دارد به من گفت، ,احتیاجی نیست من دربان بیمارستان باشم تا مشکلات دربان های بیمارستان ها را درک کنم . این واقعیت است. و چون درست است ، این استدلال را که به شغل خارجی نیاز است تا امکان درک جهان خارج فراهم آید، مردود می کند. شاید بزرگ ترین مشکل از این برنخیزد که تداخل منافع باعث شود نمایندگان مجلس اشتیاق به کارهایی که منافع شان ایجاب می کند داشته باشند، بلکه از این برخیزد که آن ها اشتیاق به انجام ندادن بعضی کارها پیدا می کنند. ۸۷ نماینده از جمله سه رهبر از احزاب اصلی و هشت عضو دولت حداقل ۵۷۵۰ پوند در سال از اجاره املاک شان در آمد به دست می آورند. در نتیجه امکان این بسیار کم است که ما شاهد هر نوع اقدامی علیه یکی از بزرگترین مشکلات اجتماعی انگلستان باشیم: یعنی تورم در بهای خانه که در نتیجه خرید خانه برای اجاره به وجود آمده است. حتی اگر نمایندگان ما تمایل داشتند به منافع خودشان حمله کنند، خودشان را در معرض این اتهام قرار می دادند که مزورند. بنابراین آن ها سکوت خود را حفظ می کنند، و خود را از هر نوع تنبیه ای مصون می دارند. هیچ کس علاقه به اظهار نظر در مورد چیزی که آدم نمی گوید ندارد و هیچ مصوبه ای هم نماینده را مجبور نمی کند که حتما حرف بزند یا اقدامی کند. تناقض به طور قطع و همیشگی و در سکوت به نفع پول حل شده است. از خودتان بپرسید در این باره چه باید کرد، تا فورا متوجه یک تناقض چهارم شوید که در مقابل تان سبز می شود. مثلا می توانیم پیشنهاد بدهیم که نمایندگان باید از کار کردن برای هرکس دیگر به غیر از موکلین خود ممنوع شوند. یا می توانیم پیشنهاد بدهیم که آ ن ها اجازه دارند به کار شان ادامه دهند یا صاحب املاک و سهام باشند، ولی پول آن یا باید به خیریه داده شود یا به خزانه داری. مشکل این است آن کسانی که قرار است برای چنین تدابیری رای بدهند کسانی هستند که خودشان از این پیشنهادات ضرر می بینند. پیتر برادلی مجبور شد پیشنهادش مبنی بر این که به کسانی که وظایف شان را انجام نمی دهند حقوق پرداخت نشود را پس بگیرد، چون توری ها صحبت در باره آن را به بعد موکول کردند. تمام این ها نشان می دهد شفافیت کافی نیست. ما می توانیم فهرست منافع نمایندگان را بخوانیم و فورا بفهمیم چه کسی دارد کار پهلویی می کند و برای که . ما می توانیم در هانسارد بگردیم و کشف کنیم آیا آن ها دارند از موقعیت پارلمانی شان برای منافع اقتصادی شان استفاده می کنند یا نه . ولی این اطلاعات فورا بی قدرتی ما را در مقابل مان قرار می دهد. فساد شفاف بدون تردید بهتر از فساد پوشیده است، ولی فقط باعث می شود مردم انگیزه شان را برای مبارزه با فساد از دست بدهند. اگر تنها یک شغل وجود داشته باشد که وفاداری محض شخص را می طلبد، مطمئنا آن شغل نماینده ما بودن است.
منبع : خبرگزاری آفتاب