جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

پیام‌داری - YOU'VE GOT MAIL


سال تولید : ۱۹۹۷
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : لارن شولر دانر و نورا افران
کارگردان : نورا افران
فیلمنامه‌نویس : دیلیا افران و نورا افران، بر مبنای نمایش‌نامه‌ای نوشتهٔ میکلوش لاسلو
فیلمبردار : جان لیندلی
آهنگساز(موسیقی متن) : جرج فنتن
هنرپیشگان : تام هنکس، مگ رایان، پارکر پوزی، جین استپلتن، دیو چاپل، استیو زان، دابنی کولمن و گرگ کینیر
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۹ دقیقه


̎جو فاکس̎ (هنکس) و ̎کاتلین کلی̎ (رایان)، در نزدیکی هم در وست ساید نیویورک، زندگی و کار می‌کنند. زندگی آنان عملاً به هم گره خورده است. هر دو از یک جا خرید می‌کنند، به یک کافه رفت و آمد دارند و حتی کتاب‌فروشی‌های رقیب، حدوداً در مجاورت هم در یک خیابان دارند. ضمن آنکه هردوشان نیز دوستان خودشان را دارند. محبوبهٔ ̎جو̎، ̎پاتریشیا ایدن̎ (پوزی)، ویراستاری است پرجنب و جوش، حال آنکه ̎کاتلین̎ با ̎فرانک ناواسکی̎ (کینیر) زندگی می‌کند که مقاله‌نویس روزنامه است. اما ̎جو̎ و ̎کاتلین̎ بدون آنکه همدیگر را دیده باشند، از طریق ̎چت̎ و ̎ای‌میل̎ مراوده دارند. آن دو با آنکه هویت واقعی خود را بر یکدیگر فاش نساخته‌اند، ولی دربارهٔ جزئیات زندگی خصوصی‌شان ـ از جمله احساسات عاطفی‌شان که رفته رفته به علاقهٔ آنان به یکدیگر منتهی می‌شود ـ با هم حرف می‌زنند. هنگامی‌که ̎جو̎ تصمیم می‌گیرد فروشگاهش را گسترش دهد، ̎کاتلین̎ با آن مغازهٔ گوشهٔ خیابان، کار خود را تمام شده تلقی می‌کند. قطعاً کسب و کار او پس از افتتاح فروشگاه عظیم ̎جو̎ از دست خواهد رفت. وقتی ̎کاتلین̎ سرانجام کارش را نزد دوست اینترنتی‌اش فاش می‌سازد، ̎جو̎، به ماجرا پی می‌برد. حالا به‌رغم آنکه خودش مسبب چنین مخمصه‌ای است چطور می‌تواند هویت واقعی‌اش را بر ̎کاتلین̎ فاش کند؟...
● در مقابل اثر ارنست لوبیچ، مغازهٔ گوشهٔ خیابان (۱۹۴۰) کوشش خانم افران در به‌روزسازی (نه‌چندان ضروری: اینترنت به‌جای پست، تغییر روائی مهمی ایجاد نمی‌کند) فیلم‌نامهٔ محشر سامسن رافلسن، حتی با عنایت به تبحر ایشان در فیلم‌نامه‌نویسی، خیلی چیزها کم دارد و یکی از اصلی‌ترین‌هایش، راهی است برای قبولاندن معصومیت کودکانه و حجب رمانتیک مفرطی که این نیویورکی‌های آخر قرن را به مکاتبات اینترنتی ظاهراً بی‌ضرر سوق می‌دهد. راه‌حل ماجرا البته مشخصاً با در نظر گرفتن ضمانت صددرصد، انتخاب شده است: هنک و رایان یعنی معصوم‌نماترین زوج قابل تصور در هالیوود کنونی که پیشتر در کنار افران، فیلم شیرین بی‌خواب در سیاتل (۱۹۹۳) را پدید آورده بودند. تماشاگر در برابر آنان تسلیم است و فیلم ثابت می‌کند که هنکس و رایان می‌توانند به هر جمله‌ای، لحن بازی‌گوشانهٔ لازم را ببخشند و هر ژست یا حرکتی را با راحتی عبطه‌انگیزی اجرا کنند. اما مشکل از فیلم‌نامه است که هنکس را واداشته تا به‌رغم طینتش، تاجری بی‌ملاحظه باشد و بی‌ریائی رایان را به مرز بلاهت نخ‌نما رسانده است. در حالی‌که بدخلقی و ناسازگاری جیمز استوارت و مارگارت سولاون در فیلم لوبیچ ناشی از تن دادن به سوداهای موهوم و ارزیابی‌های ناقص از اشخاص بود، اینجا افران با یک ساده‌سازی زیان‌بار، انگیزهٔ برجسته‌تر رقابت تجاری را وارد کار ساخته است. در واقع قضیه چندان رقابت نیست: یکی سرمایه‌داری موفق است و دیگری مغازه‌داری قانع و عاری از جاه‌طلبی. در نتیجه یک مایهٔ اضافی فروشگاه بزرگ در مقابل مغازهٔ سنتی وجود دارد که ظرافت اصیل برخوردهای روزمره (گوهر فیلم لوبیچ) را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد (و جزئیاتی را با خود می‌آورد که به‌کار روایت نمی‌آیند). سرانجام فیلم مجبور است در مغازهٔ دوست‌داشتنی رایان را تخته کند و هنکس را به زور از ادامهٔ کسب و کار پر رونقش دل‌زده کند تا صحنه‌های قایم‌باشک عاشقانه آغاز شوند و این صحنه‌ها هم مؤخره‌ای را که منتظرش هستیم، کش می‌دهند. پیام‌داری در مکان‌های واقعی نیویورک، با اشاره به نشانه‌ها و کلام روز و شوخی‌های روشن‌فکرانه‌اش روابطی زیاده از حد فانتزی، جعلی و خوش‌باورانه دارد در حالی‌که فیلم لوبیچ در دکورهائی که به‌جای بوداپست نشسته بودند و با قصه‌ای از بازی‌های نهان قضا و تصادف، حسی‌گیرا از ناکامی‌ها و حسرت‌های زندگی واقعی داشت. صحنهٔ کافه مثل نسخهٔ قبلی، یک اوج دل‌چسب است و نشان می‌دهد که این موقعیت چقدر هوشمندانه نوشته شده است. فیلم با شخصیت‌های فرعی‌اش خوب کار نمی‌کند. نمی‌تواند بگوید که رابطه‌های زوج‌های هنکس/پوزی و رایان/کینیر چرا برقرار شده‌اند یا تداوم یافته‌اند. همکاران رایان در ̎مغازه‌ای گوشهٔ خیابان̎ با ̎خانوادهٔ آمریکائی̎ هنکس چیزی بیش از طرح‌های سرسری و چرک‌نویس از آدم‌ها نیستند. در عوض استفاده از ترانه‌ها مؤثر است و علاوه بر خط‌کشی زیر لحظات پراحساس، شروع یک‌روز کاری با آنها واقعاً می‌چسبد.