پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

گزیده ای از زندگانی امام رضا(ع)


گزیده ای از زندگانی امام رضا(ع)
هشتمین پیشوای شیعیان امام علی بن موسی الرضا علیه السلام در مدینه دیده به جهان گشود . پدر آن بزرگوار حضرت موسی بن جعفر علیه السلام است و مادر ایشان به نامها و كنیه ها و لقبهایی چون : ام البنین، نجمه، سكن، تكتم، خیزران، طاهره و شقرا خوانده می شود .
درباره روز، ماه و سال ولادت و همچنین شهادت آن حضرت اختلاف است.ولادت آن حضرت را به سالهای (۱۴۸ و ۱۵۱ و ۱۵۳ق) و در روزهای جمعه نوزدهم رمضان، نیمه همین ماه، جمعه دهم رجب و یازدهم ذی القعده گفته اند. روز شهادت آن حضرت را نیز به سالهای (۲۰۲ و ۲۰۳ و ۲۰۶ق) دانسته اند.
اما بیشتر بر آنند كه ولادت آن حضرت در سال (۱۴۸ق) یعنی همان سال وفات امام صادق علیه السلام بوده است، چنان كه مفید، كلینی، كفعمی، شهید، طبرسی، صدوق، ابن زهره، مسعودی، ابوالفداء، ابن اثیر، ابن حجر، ابن جوزی و كسانی دیگر این نظر را برگزیده اند.در باره تاریخ شهادت آن حضرت نیز عقیده اكثر عالمان همان سال(۲۰۳ق) است.
بنابر این روایت، عمر آن حضرت پنجاه و پنج سال می شود كه بیست و پنج سال آن را در كنار پدر خویش سپری كرده و بیست سال نیز امامت شیعیان را بر عهده داشته است.
این بیست سال مصادف است با دوره پایانی خلافت هارون عباسی، پس از آن سه سال دوران خلافت امین، و سپس ادامه جنگ و جدایی میان خراسان و بغداد به مدت حدود دو سال، و سر انجام دوره ای از خلافت مأمون.
●كنیه ها و القاب
کنیه های آن حضرت ابوالحسن و ابوعلی و القاب ایشان رضا، صابر، زكی، ولی، فاضل، وفی، صدیق، رضی، سراج الله، نورالهدی، قرهٔ عین المؤمنین، مكیدهٔ الملحدین، كفوالملك، كافی الخلق، رب السریر، و رئاب التدبیر است .
مشهورترین لقب آن حضرت «رضا» است و در سبب این لقب گفته اند: «او از آن روی رضا خوانده شد كه در آسمان خوشایند و در زمین مورد خشنودی پیامبران خدا و امامان پس از او بود. همچنین گفته شده : از آن روی كه همگان، خواه مخالفان و خواه همراهان به او خشنود بودند. سر انجام، گفته شده است: از آن روی او رضا خوانده اند كه مأمون به او خشنود شد.»
●شخصیت امام
زندگی و شخصیت امامان شیعه، دو جنبه ارزشی متمایز و با این حال مرتبط با هم دارد:
اول : شخصیت عملی و علمی و اخلاقی و اجتماعی آنان كه در طول زندگی ایشان، در منظر همگان شكل گرفته است و فهم و ادراك آن نیاز به پیش زمینه‏ های اعتقادی و مذهبی خاص ندارد، بلكه هر بیننده فهیم و دارای شعور و انصاف می‏تواند، ارزش ها و امتیازهای آنان را دریابد و بشناسد.
دوم : شخصیت معنوی و الهی آنان كه ریشه در عنایت ویژه خداوند نسبت به ایشان دارد. شناخت این بعد از شخصیت اهل بیت نیاز به معرفت های پیشین دارد؛ یعنی نخست باید به رسالت پیامبر(ص) ایمان داشت و براساس رهنمودهای آن حضرت، ولایت عترت را پذیرفت و برای شناخت جایگاه عترت به روایات و راویان معتبر اعتماد كرد و كوتاه سخن این كه بینش های مذهبی مختلف، می‏تواند مانع شناخت این بعد از شخصیت اهل‏ بیت علیهم السلام باشد.
●مقام علمی
امام هشتم‏(ع)، چونان نیاكان وارسته‏اش، از مقام علمی والایی برخوردار بود، تا آن جا كه ویرا«عالم آل محمد(ص)» لقب داده‏اند.
اباصلت از محمدبن اسحاق از پدرش موسی بن جعفر(ع) نقل كرده است که آن حضرت به فرزندان خود می فرمود:
«هذا اخوكم علی بن موسی‏ عالم آل محمد(ص) فاسالوه عن ادیانكم و احفظوا مایقول لكم، فانی‏ سمعت ابی‏ جعفر بن محمد غیر مرهٔ یقول لی‏ ان عالم آل محمد(ص) لفی‏ صلبك و لیتنی‏ ادركته.» (۱)
برادرتان، علی بن موسی، دانای خاندان پیامبر(ص) است. نیازها و پرسش های دینی خود را از وی فرا گیرید و آنچه را به شما تعلیم داد، به خاطر بسپارید، چه این كه بارها پدرم امام صادق‏(ع) به من فرمود: دانای خاندان پیامبر(ص) در نسل توست و ای كاش من او را درك كرده و می‏دیدم.
با توجّه به این كه در میان ائمه، امام باقر(ع) و امام صادق‏(ع) مجال بیشتری برای تشكیل محافل علمی و نشر علوم اهل بیت پیدا كردند، و با این حال امام رضا(ع) كه در این زمینه مجال كمتری یافت عنوان «عالم آل محمد» را دریافت كرده است، می‏توان این گمان را درست دانست كه مناظرات و مباحثات علمی و اعتقادی آن حضرت از چنان اهمیت و امتیازی برخوردار بوده است كه به عنوان عالم خاندان رسالت شناخته شود.
●مناظرات امام‏(ع)
دستگاه خلافت عباسی، با اهدافی خاص، از اندیشمندان مذاهب و فرقه‏های گوناگون، دعوت می‏كرد و آنان را رو در روی امام‏(ع) قرار می‏داد. با مطالعه در شخصیت، روحیات و افكار مامون،آشكار می‏شود كه او از تشكیل چنین جلسات و همایش هایی، اهدافی سیاسی را دنبال می‏كرد، هر چند شخصاً به مباحثات علمی علاقه‏مند بود، ولی مامون به عنوان خلیفه، شخصی نبود كه بخواهد با این‏گونه مباحثات و مناظرات، عظمت و حقانیت خاندان پیامبر(ص) را به نمایش بگذارد و شخصیتی را كه مورد توجّه انقلابیون آل علی‏(ع) بود، در جامعه مطرح كند و علم و شكوه و شایستگی و برتری آنان را به دیگران بنمایاند، بلكه در پس این تلاش ها، اهدافی سیاسی داشت و چه بسا بی میل نبود كه در این نشست ها، برای یك بار هم كه شده، امام از پاسخگویی به پرسش ها عاجز بماند!
به هر حال، علیرغم اهدافی كه مأمون دنبال می كرد، نتایج آن جلسات مایه شكوه و عظمت امام و بهره علمی و اعتقادی شیعه شد.
عبدالسلام هروی كه در بیشتر نشست ها و مناظرات حضور داشته است، می گوید:
هیچ كسی را از حضرت رضا(ع) داناتر ندیدم و هیچ دانشمندی آن حضرت(ص) را ندیده، مگر این كه به علم برتر او گواهی داده است. در محافل و مجالس كه گروهی از دانشوران و فقیهان و دانایان ادیان مختلف حضور داشتند بر تمامی آنان غلبه یافت، تا آن‏جا كه آنان به ضعف علمی خود و برتری امام‏(ص) اذعان و اعتراف داشتند.
ابراهیم بن عباس، گواه دیگری از حاضران و ناظران این گونه جلسات بوده و می گوید:
حضرت رضا(ص) هیچ مساله ای را بدون پاسخ نمی گذاشت. در علم و دانش كسی را داناتر از او سراغ ندارم. آنچه مامون مطرح می‏ساخت پاسخ كامل آن را دریافت می‏كرد و آنچه حضرت‏(ع)می‏فرمود، مستند به قرآن بود.
خود آن گرامی در این زمینه می فرمود:
«كنت اجلس فی الروضهٔ و العلماء بالمدینهٔ متوافرون، فاذا اعیی الواحد منهم عن مسالهٔ اشاروا الی باجمعهم و بعثوا الی المسائل فاجیب عنها ».(۲)
«در روضهٔ حرم پیامبر(ص)، می نشستم و عالمان مدینه هرگاه در مساله ای با مشكل روبرو بودند و از حل آن ناتوان می‏ماندند، به من رو می‏آوردند و پاسخ می‏گرفتند.»
●آگاهی امام(ع) از ادیان و مكاتب
امام(ع) علاوه بر این كه برای پرسش های مختلف عالمان ادیان و مكاتب پاسخی درخور داشت، برمبنای اعتقادی شخص مخاطب نیز سخن می‏گفت و استدلال می‏كرد و این مظهر دیگری از توانمندی علمی امام‏(ع) بود. امام‏(ع) با اهل تورات، به توراتشان، با رهروان انجیل، بر مبنای انجیل و با حاملان زبور، به زبور و... سرانجام با هر فرقه و گروهی با مبانی خود آنان سخن گفته، به روش خودشان استدلال می‏نمود.
محمدبن حسن نوفلی، از اصحاب حضرت رضا(ع) می گوید:
هنگامی كه حضرت رضا(ع) به مرو گام نهاد، مامون به وزیرش، فضل بن سهل دستور داد، تا چهره های سرشناس علمی و رهبران مذاهب و دانشمندان فرقه‏ های مختلف را كه در علم مناظره و جدل از دیگران ممتاز بودند، فراخواند و در روزی معین مناظره‏ای علمی ترتیب دهد.
فضل، از جاثلیق، راس الجالوت، دانشمندان صابئی، هرابذه ، اصحاب زرتشت، رئیس اسقف ها. (لقب دانشمندان یهودی)، - پیروان حضرت یحیی كه برخی از آنان به ستاره پرستی رو آوردند. - بزرگان زرتشتیان (بنابر دیدگاهی، بزرگان و دانشمندان هند كه در آتشكده فارس خدمت می‏كردند)، المنجد ماده هرب. قسطاس رومی و گروهی دیگر از متكلمان از جمله دانشمندان رومی كه در علم پزشكی تبحر دارند دعوت كرد و اجلاس مقدماتی تشكیل شد، خلیفه نیز در آن حضور یافت و ضمن ابراز خرسندی از تجمع عالمان، گفت: «شما مشهورترین و سرشناس‏ترین چهره‏های این زمان هستید. هدف از این اجلاس آن است كه با این میهمان حجازی (امام رضا علیه السلام) وارد بحث و گفت‏ و گو شده، هر كدام به ارائه منطق و برهان خود پردازید.
حاضران در جلسه، آمادگی خود را برای تامین خواسته های خلیفه اعلام داشتند و عهد كردند تا تمام توان علمی خود را به نمایش گذارند.
محمد بن حسن نوفلی، روایت كننده حدیث می گوید:
من، در كنار امام بودم كه «یاسر خادم» وارد شد و جهت شركت در جلسه‏ای كه برای روز بعد مقرر شده بود، دعوت مامون را به امام‏(ص) ابلاغ كرد.
امام(ع) در پاسخ فرمود:
«ابلغه السلام و قل علمت ما اردت و اناصائر الیك بكرهٔ ان شاء الله.» (۳)
سلام مرا به او - مامون - برسان و بگو می دانم مراد تو چیست؟ به خواست خداوند فردا صبح نزد تو خواهم آمد.
بعداز آن كه فرستاده مامون، بیرون رفت، امام فرمود:
نظر تو درباره این همایش اهل شرك و صاحبان اندیشه های گوناگون چیست؟
عرض كردم: هدف خلیفه آزمودن شماست و این طرح مزورانه بنایی سست و بی اساس است.
حضرت فرمود: اجلاس را چگونه پیش بینی می كنی؟
گفتم، این افراد كه به فراخوان دعوت شده اند، با دانشمندان متفاوتند، زیرا عالمان در برابر دلیل و برهان، خاضعند، ولی اینان به اصحاب انكار شهرت دارند و كارشان مغالطه است و زیر بار سخن حق نخواهند رفت؛ بهتر آن است كه از ایشان دوری گزینید.
حضرت (ع)، ضمن تبسمی فرمود: آیا نگران هستی، مبادا دلایل من كافی نباشد؟
عرض كردم، امیدوارم خداوند تو را بر آنها پیروز گرداند.
امام فرمود: دوست داری بدانی كه چه موقع مامون، از كار خود پشیمان خواهد شد؟
گفتم آری. فرمود :
اذا سمع احتجاجی‏ علی‏ اهل التوراهٔ بتوراتهم و علی‏ اهل انجیل بإنجیلهم و علی‏ اهل الزبور بزبورهم و علی الصابئین بعبرانیتهم و علی الهرابذهٔ بفارسیتهم و علی‏ اهل الروم برومیتهم و علی‏ المقالات بلغاتهم. فاذا قطعت كل صنف و دحضت حجته و ترك مقالته و رجع الی‏ قولی‏، علم المامون ان الذی‏ هو بسبیله لیس بمستحق‏ له فعند ذلك تكون الندامهٔ منه.(۴)
آنگاه كه بشنود با اهل تورات به توراتشان، با طرفداران انجیل، به انجیل آنان، با زبوریان، به زبورشان، با صابئان به زبان عبری آنها، با هرابذه و موبدان زرتشتی به پارسی، با رومیان به زبان رومی و با هر یك از صاحبان اندیشه‏ها و مكاتب با زبان خودشان، استدلال كرده و به بحث و گفت‏وگو نشینم. زمانی كه هر گروه را به بن بست رساندم تا آن كه دلایل خود را باطل بیند و لب فرو بسته، تسلیم سخن من شود، مامون خواهد فهمید كه به آنچه پنداشته و در اندیشه داشته است، دست نخواهد یافت.
و همین گونه نیز شد كه آن اجلاس به سرافكندگی دانشمندان شركت كننده و پشیمانی خلیفه انجامید.●حیات اجتماعی امام رضا علیه السلام
دوران حیات امام هشتم اوج گیری گرایش مردم به اهل بیت و دوران گسترش پایگاههای مردمی این خاندان است.
چنان كه می دانیم امام از پایگاه مردمی شایسته ای برخوردار بود و «در همان شهر كه مأمون با زور حكومت می كرد او مورد قبول و مراد همه مردم بود و بر دلها حكم می راند... نشانه ها و شواهد تاریخی ثابت می كند كه (در این دوران) پایگاه مردمی مكتب علی علیه السلام از جهت علمی و اجتماعی تا حدی بسیار رشد كرده و گسترش یافته بود. در آن مرحله بود كه امام علیه السلام مسئولیت رهبری را به عهده گرفت».
گرچه كه در دوران امامت امام رضا علیه السلام دو مرحله فعالیت در سالهای خلافت هارون و سالهای خلافت مامون را می توان از یكدیگر جدا كرد و برای هر یك از این دو مرحله ویژگیهای متمایز از دیگری یافت، اما اگر به ویژگی عمومی این دوران بنگریم، خواهیم دید «هنگامی كه نوبت به امام هشتم علیه السلام می رسد... دوران، دوران گسترش و رواج و وضع خوب ائمه است و شیعه در همه جا گسترده اند و امكانات بسیار زیاد است كه منتهی می شود به مسئله ولایتعهدی. البته در دوران هارون، امام هشتم در نهایت تقیّه زندگی می كردند. یعنی كوشش و تلاش را داشتند، حركت را داشتند، تماس را داشتند، منتهی با پوشش كامل ... مثلاً دعبل خزاعی كه در باره امام هشتم در دوران ولایتعهدی آن طور حرف می زند دفعتاً از زیر سنگ بیرون نیامده. جامه ای كه دعبل خزاعی می پرورد یا ابراهیم بن عباس را كه جزو مداحان علی بن موسی الرضاست، یا دیگران و دیگران این جامعه بایستی در فرهنگ ارادت به خاندان پیغمبر سابقه ای نداشته باشد. آنچه در دوران علی بن موسی الرضا علیه السلام یعنی ولایتعهدی پیش آمد نشان دهنده این است وضع علاقه مردم و جوشش محبّتهای آنان نسبت به اهل بیت در دوران امام رضا علیه السلام خیلی بالا بوده است. به هر حال همه اینها موجب شد كه علی بن موسی الرضا علیه السلام بتوانند كار وسیعی بكنند كه اوج آن به مساله ولایتعهدی منتهی شد».
حقیقت آن است كه در این دوران، بدی اوضاع میان امین و مأمون به امام كمك كرد تا بار سنگین رسالت خویش را بر دوش كشد، بر تلاشهای خود بیفزاید، و فعالیتهای خود را دوچندان كند، چه در این زمان زمینه آن فراهم گشت كه شیعیان با او تماس گیرند و از رهنمودهای او بهره جویند، و همین امر در كنار برخوردار بودن امام از ویژگیهای منحصر به فرد و رفتار آرمانی كه در پیش گرفته بود سرانجام به تحكیم پایگاه و گسترش نفوذ امام در سرزمینهای مختلف حكومت اسلامی انجامید. او خود یك بار زمانی كه درباره ولایتعهدی سخن می گوید، به مامون چنین اظهار می دارد: «این مساله كه بدان وارد شده ام هیچ چیز بر آن نعمتی كه داشته ام نیفزوده است. من پیش از این در مدینه بودم و از همان جا نامه ها و فرمانهایم در شرق و غرب اجرا می شد و گاه نیز بر الاغ خود می نشستم و از كوچه های مدینه می گذشتم، در حالی كه در این شهر عزیزتر از من كسی نبود». در این جا بسنده است سخن ابن مونس - دشمن امام - را بیاوریم كه به مأمون می گوید: ای امیر مؤمنان، این كه اكنون در كنار توست بتی است كه به جای خدا پرستش می شود.
در چنین شرایطی و پس از آن كه حضرت رضا علیه السلام بعد از پدر مسئولیت رهبری و امامت را به عهده گرفت در جهان اسلام به سیر و گشت پرداخت و نخستین مسافرت را از مدینه به بصره آغاز فرمود، تا بتواند به طور مستقیم با پایگاه های مردمی خود دیدار كند و درباره همه كارها به گفتگو بپردازد. عادت او چنین بود كه پیش از آن كه به منطقه ای حركت كند، نماینده ای به دیار گسیل می داشت تا مردم را از ورود خویش آگاه كند تا وقتی وارد شهر می شود مردم آماده استقبال و دیدار با او باشند. سپس با گروههای بسیار بزرگ مردم اجتماع بر پا می كرد و در باره امامت و رهبری خود با آنان گفتگو می فرمود. آنگاه از آنان می خواست تا از او پرسش كنند تا پاسخ آنان را در زمینه های گوناگون معارف اسلامی بدهد. سپس می خواست كه با دانشمندان علم كلام و اهل بحث و سخنگویان، همچنین با دانشمندان غیر مسلمان ملاقات كند تا در همه باب مناقشه به عمل آورند و با او به بحث و مناظره بپردازند.
پدران حضرت رضا علیه السلام به همه این فعالیتهای آشكار مبادرت نمی كردند. آنان شخصاً به مسافرت نمی رفتند تا بتوانند مستقیم و آشكار با پایگاه های مردمی خود تماس حاصل كنند. اما در دوران امام رضا علیه السلام این مسئله امری طبیعی بود، چرا كه پایگاههای مردمی بسیار شده و نفوذ مكتب امام علی علیه السلام از نظر روحی و فكری و اجتماعی در دل مسلمانان كه با امام آگاهانه همیاری می كردند افزایش یافته بود.
پس از آنكه امام مسئولیت امامت را به عهده گرفت همه توانایی خود را در آن دوره، در توسعه دادن پایگاههای مردمی خود صرف كرد اما رشد و گسترش آن پایگاهها و همدلی آنان با كار امام به این معنی نبود كه او زمام كارها را به دست گرفته باشد. با وجود همه آن پیشرفتها و افزایش پایگاه های مردمی، امام بخوبی می دانست و اوضاع و احوال اجتماعی نشان می داد كه جنبش امام علیه السلام در حدی نیست كه حكومت را در دست گیرد، زیرا با پایگاههای گسترده ای كه حضرت داشت، گرچه از او حمایت و پشتیبانی می كردند، اما نظیر این پایگاهها به این درد نمی خورد كه پایه حكومت امام علیه السلام گردد. چه، پیوند آن با امام پیوند فكری پیچیده و عمومی بود و از قهرمانی عاطفی نشانی داشت. این همان احساسهای آتشین بود كه روزگاری پایه و اساسی بود كه بنی عباس بر آن تكیه كردند و برای رسیدن به حكومت بر امواج آن عواطف سوار شدند. اما طبیعت آن پایگاه ها و مانند های آن به درد آن نمی خورد كه راه را برای حكومت او و در دست گرفتن قدرت سیاسیش هموار سازد.
امام رضا علیه السلام در این مرحله خود را آماده آن می كرد تا مهار حكومت را به دست گیرد، اما با شكلی كه خود مطرح كرده بود و می خواست نه در شكلی كه مأمون اراده می كرد و در آن شكل ولایتعهدی را به او عرضه داشت و او آنرا رد كرد و نخواست.
این تصویری است از دوران امام كه می تواند در تفسیر دو رخداد مهم یعنی مسئله ولایتعهدی و نیز مسئله پیشنهاد خلافت به امام از سوی مأمون ما را راهگشا باشد. به تعبیری دیگر، می توان گفت تنشهای موجود در آن زمان هنوز باقیمانده هایی از طوفانی بود كه از چند دهه قبل علیه حكومت اموی و از سوی دو خاندان مهم علوی و عباسی بر پا شده بود. در میان چنین طوفانی بود كه قدرت طلبان خاندان عباسی بر اسبهای لجام گسیخته خود می نشستند و هر گونه كه می خواستند به سوی هدف خود - و با این دیدگاه كه هدف وسیله را توجیه می كند - می رانند و گاه هم در این هیاهو و در غیاب دیده های مردم خنجری هم از پشت به خاندان علوی می زدند و پس از آن میوه ای را كه در دست مجروح این خاندان بود، به زور و به چنگال نیزه نیرنگ در می ربودند.
خاندان عباسی از سویی از نام «آل محمد» سوء استفاده می كرد، چندان كه گاه به خاطر نزدیكی طرز كار یا تبلیغاتشان با آل علی، در مناطق دور از حجاز این گونه وانمود می كردند كه همان خط آل علی هستند. حتی لباس سیاه بر تن كردند و می گفتند: این پوشش سیاه لباس ماتم شهیدان كربلا و زید و یحیی است، و عده ای حتی از سرانشان، خیال می كردند كه دارند برای آل علی كار می كنند.
از سویی دیگر نیز همین خلفای خاندان عباسی از همان روزهای نخست سلطه خود كاملاً میزان نفوذ علویان را می دانستند و از آن بیم داشتند. سختگیریهایی كه از همان دوران آغازین حكومت عباسی علیه بذ الحسن به عمل آمد، گواهی بر این ترس و وحشت عباسیان از اهل بیت و علاقه مردم به آنان است. گواهی دیگر آن كه آورده اند: منصور هنگامی كه به جنگ با محمد بن عبدالله و برادرش ابراهیم - از علویان - مشغول بود شبها را نمی خوابید، حتی در همین زمان دو كنیز برای او آوردند كه آنها را رد كرد و گفت: «امروز روز زنان نیست و مرا با آنان كاری نه، تا آن زمان كه بدانم سر ابراهیم از آن من و یا سر من از آن ابراهیم می شود. او در همین جنگها پنجاه روز جامه از تن نكند و از فزونی اندوه نمی توانست درست سخن خود را پی گیرد.»
●علل تحمیل ولایتعهدی به امام رضا (ع)
از جمله مسایلی که پیرامون امام رضا علیه السلام مطرح و محل بحث است ولایتعهدی ایشان و علت پذیرش آن توسط ایشان است . در این باره مطالبی را می توان به اختصار به بحث نشست :
الف) پس از قتل امین، برادر مأمون، اوضاع عراق و شام سخت آشفته بود و در میان بنی عباس فرد برجسته ای که مورد قبول و رضایت همگان باشد وجود نداشت. در یمن، کوفه، بصره، بغداد و ایران عامه مردم از زمان منصور به بعد، آن انتظاری را که از خلافت بنی عباس داشتند در نیافتند، زیرا مردم تشنه عدل و داد و اسلام واقعی بودند. از این رو چشمها و دلها نگران و منتظر خاندان علی (ع) بودند و امیدها و آرزوهای خود را به افراد برجسته و متقی این خاندان بسته بودند.
فضل و مأمون با مشاهده اوضاع نابسامان شهرهای مهم و شورش مردم به این نکته پی برده بودند و می خواستند با انتخاب فرد برجسته و ممتازی از خاندان علی به ولیعهدی، رضایت مردم را به خود جلب کنند و پایه های خلافت مأمون را مستحکم سازند. به همین جهت مأمون در سال ۲۰۰ قمری بنا به گفته طبری، رجا بن ابی الضحاک را به مدینه فرستاد تا علی بن موسی بن جعفر (ع) و محمد بن جعفر (عموی حضرت رضا "ع") را به خراسان ببرند.
ب) در روایات شیعه آمده است که مأمون به حضرت رضا (ع) نوشت تا از راه بصره، اهواز و فارس به خراسان بروند، نه از راه کوفه و قم و دلیل این امر را کثرت شیعیان در کوفه و قم ذکر کرده اند زیرا مأمون می ترسید که شیعیان کوفه و قم به دور آن حضرت جمع شوند.
این مطلب مؤید آن است که عامل فراخواندن حضرت رضا (ع) به خراسان عاملی سیاسی بوده است و مأمون می ترسیده کثرت شیعیان در کوفه و قم سبب شود که آن حضرت را به خلافت بردارند و رشته کار بکلی از دست مأمون خارج گردد.
●شرایط پذیرش ولایتعهدی از سوی امام رضا (ع) و مذاکرات بعمل آمده
امام رضا (ع) پس از نیشاپور به طوس و از آنجا به سرخس و سپس به مرو که اقامتگاه مأمون بود رفت. مأمون نخست به آن حضرت پیشنهاد کرد که اصل خلافت را بپذیرد و چون آن حضرت امتناع کرد، سرانجام پس از دو ماه اصرار و امتناع ناچار ولایتعهدی را پذیرفت به این شرط که از امر و نهی و حکم و قضا دور باشد و چیزی را تغییر ندهد. علت مقاومت امام این بود که اوضاع را پیش بینی می کرد و بر او مسلم بود رجال دولت که عادت به لاابالی گری و درازدستی دارند زیر بار حق نخواهند رفت و او قادر به انجام قوانین الهی نخواهد بود.
مأمون پس از آن که حضرت ولایتعهدی را پذیرفت امر کرد تا لباس سیاه که شعار عباسیان بود ترک شود و درباریان، فرماندهان، سپاهیان و بنی هاشم، همه لباس سبز که شعار علویان بود بپوشند. خود نیز جامه سبز پوشید و نام امام را زینت بخش درهم و دینار نمود و مقرر داشت که در همه بلاد اسلام بر منابر خطبه به نام امام خوانده شود و این به روایت طبری روز سه شنبه دوم رمضان سال ۲۰۱ ق. بود.
●عوامل مؤثر در شهادت حضرت رضا (ع)
نارضایتی خاندان بنی عباس در بغداد از انتخاب امام رضا (ع) به ولایتعهدی و دشمنی با فضل بن سهل و مأمون بخاطر این انتخاب، تأثیر شخصیت کلامی امام رضا (ع) در دوران ولایتعهدی و شهرت آن حضرت که باعث حسادت حاکم وقت یعنی مأمون می شد و همچنین حرکت های پیامبر گونه امام رضا (ع) چون نماز عید فطر سال ۲۰۲، از جمله عواملی بود که موجب وحشت مأمون شده، شهادت امام رضا (ع) را در پی داشت .
۱ – بحار الانوار : ۴۹/۱۰۰ .
۲ - بحار الانوار : ۴۹/۱۰۰ .
پایگاه استاد حسین انصاریان
منبع : عرفان