جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

رفاقت با اتوبوس های شرکت واحد


رفاقت با اتوبوس های شرکت واحد
بازی سنتی دو تیم پرطرفدار تهرانی، استقلال و پرسپولیس، قدیمی ترین و پرحاشیه ترین مسابقه فوتبالی است که در ایران برگزار می شود. در حقیقت هنوز هم پس از یک دهه که تقریبا می توان گفت که در فوتبال ایران به هیچ وجه اقتدار در اختیار این دو تیم نیست و به تناوب تیم هایی همچون پاس، سپاهان و ذوب آهن اصفهان، فولا د اهواز، سایپا و... گوی سبقت را از این تیم ها ربوده اند، قرمز و آبی مظهر تمام فوتبال ایران است و تماشاگران و هواداران فوتبال به دو دسته مزبور تقسیم بندی می شوند.
رویارویی و درگیری طرفداران قرمز و آبی به مرور زمان تبدیل به دعوای نعمتی - حیدری شده است و حالا اگرچه هر دو تیم، تیم های بسیار دیگری را به عنوان رقیب در مقابل خود دارند اما تماشاگران متعصب دو تیم انگار فقط تیم روبه رو را می بینند و در سراسر مسابقات در انتظار روز رویارویی سنتی لحظه شماری می کنند و پیروزی بر رقیب را حتی گاه برتر از قهرمانی در لیگ می شمارند. با چنین تعصبی معلوم است که هر بار که دربی برگزار می شود این تعصب های عجیب و غریب و طرفداری های غیرمنطقی چه حوادثی می آفریند. اظهار لطف هایی که تماشاگران دو تیم به همدیگر، به بازیکنان تیم حریف و در مواقعی به داور می کنند، حکایت از عدم رشد فرهنگی در میان هواداران و تماشاگران فوتبال ایران دارد و البته جذاب ترین بخش ماجرا برای همین هواداران، زمانی است که از ورزشگاه بر می گردند و در سطح شهر تقسیم می شوند.
داستان تخریب اتوبوس های شرکت واحد بالاخص در مسابقاتی که یکی از این دو تیم می بازد و احساسات رقیق طرفداران تحریک می شود، قسمت دیگری از این رفتار ضد فرهنگی است که مثال زدنی است. تخریب اتوبوس ها به مرور در سال های گذشته بیشتر و بیشتر شده تا جایی که چند باری در سال های گذشته مسوولان شرکت واحد از عدم اختصاص اتوبوس به طرفداران تیم ها سخن گفته اند که البته ناگفته پیداست که چنین امری قابل تحقق نبود. آمار تاسف باری که از میزان خسارت به اتوبوس های شرکت واحد در بازی های مختلف این دو تیم و بالا خص پس از دربی داده می شود، نشان می دهد که تعصب کور تماشاگران چقدر عجیب و غیرمنطقی است و چطور یک بهانه این چنینی می تواند به خسارت های میلیاردی به بیت المال منجر شود، آن هم در حالی که اکثریت این تماشاگران از طبقه پائین جامعه هستند (چه دلیلی بهتر از این که آنها با اتوبوس به ورزشگاه می آیند) و این خسارت ها در حقیقت از جیب همین طبقه پرداخت می شود.
یکشنبه گذشته شصت و سومین مسابقه سنتی دو تیم پرسپولیس و استقلا ل برگزار شد و شبیه مسابقات دو سه سال اخیر این دو تیم مسابقه ای کم جان و بی رمق از طرف آنها برگزار شد که به نتیجه مساوی یک بر یک منجر شد. در حقیقت می توان ادعا کرد که مرتفع شدن حساسیت های بین این دو تیم و درک این که دیگر استقلا ل و پیروزی تنها رقیب همدیگر نیستند و فوتبال ایران از حالت دوقطبی خارج شده، در این سال ها در میان عوامل و فوتبالیست های این دو تیم درک شده و در حال انتقال به تماشاگران است!
این گونه است که سال ها مسابقات این دو تیم از نظر بازیکنان چیزی بیشتر از بازی های دیگر نیست و حتی در مواردی انگیزه های آنها برای پیروزی در این مسابقه از بقیه مسابقات به مراتب کمتر است. حال دیگر رفتن یک بازیکن از یکی از این دو تیم به تیم رقیب اتفاق عجیب و غیرقابل تحملی نیست و امری عادی شده است; چیزی که یک دهه قبل تابویی بود که شکستنش سال ها در یادها می ماند و مثال زدنی می شد. شاهرخ بیانی، عابدزاده و حتی هاشمی نسب وقتی پیراهن تیمشان تغییر می کرد تا سال ها موضوع بحث تاکسی ها و جوان ها و نشریات بود اما حالا دیگر مهم نیست که فراز فاطمی، علی انصاریان، علی علیزاده، نیکبخت واحدی و... پیراهن چه رنگی می پوشند و قبلا در کدام تیم بودند. اینجاست که فوتبال حرفه ای کمی تا قسمتی چهره خود را در میان فوتبال ایران به نمایش می گذارد.
فوتبال کم رمق و تماشاگر ناپسندی که یکشنبه گذشته میان این دو تیم گذشت البته برکات بسیاری هم داشت. مهمترین آن اینکه شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، اعلا م کرد که برای اولین بار در تاریخ، پس از این مسابقه سنتی به اتوبوسی آسیب نرسید. انگار کم رمقی و بی انگیزگی از زمین فوتبال به عمق جان و احساسات رقیق تماشاگران متعصب هم رسیده است که باید به شیوه همین تماشاگران گفت: خوشآمدی که خوش آمد مرا ز آمدنت!
اینکه اتوبوسی در این دیدار سنتی آسیب ندید به نظر یک ناظر بیرونی که از تعصب های عوامانه فوتبال به دور است (و لزوما غیرفوتبالی نیست) از بی رمقی دیدار پرسپولیس- استقلا ل مهم تر است و باید آن را به مبارکی گرفت و گفت که هر امری سبب این پیشرفت فرهنگی شده است- ولو پیشرفت موقت!- باید آن را ستود و به تقویت آن همت گماشت. اگر چه این موضوع از موضوعات فرعی و پیرامون فوتبال ماست اما می توان ادعا کرد که فوتبال حرفه ای ما باید از همین جاها شروع شود یعنی درک اینکه فوتبال امری حرفه ای است در شرایط فعلی مملکت ما و وضعیت متولیان آن، باید از همین ها شروع شود.
در طول سالهای گذشته بسیار گفته شده که در مسائل مختلف ما سعی کرده ایم که مدرن شویم اما فرهنگ مدرنیته را پیدا نکرده ایم. فرهنگ حمل و نقل و ترافیک، فرهنگ ارتباطات یعنی نحوه استفاده از تلفن، موبایل، اینترنت و امثالهم را نگاه کنید تا ببینید چقدر میان استفاده صحیح و موثر از این مظاهر مدرنیته تا روش ما فاصله است و ما هر چقدر که تند و با سرعت خود را به این تجهیزات مجهز می کنیم و به تکنولوژی روز مجهز می شویم، در عوض بسیار کند با فرهنگ چگونگی استفاده مثبت و صحیح آنها آشنا می شویم.
ورزش حرفه ای ما هم گرفتار همین معضل است. اگر چه ذات ورزش و بالا خص فوتبال آشوب پروری است و این واقعیت را می توان در حواشی فوتبال در مهد فوتبال، انگلیس به راحتی دید. با این همه فوتبال در هر کجای دنیا بر اساس فرهنگ همان منطقه سازماندهی می شود یا شکل می گیرد. امروز تماشاگران ژاپنی، آلمانی، ایتالیایی، برزیلی و انگلیسی هر کدام به نحوه ای ابراز احساسات می کنند و تنور فوتبال و حواشی آن را گرم می کنند و این طور نیست که الزاما روش پرآشوب فوتبال دوستی در جزیره را همزاد بازی فوتبال بدانیم، همچنان که تخریب اتوبوس هم روشی بوده که فقط در ایران وجود دارد!
دربی شصت و سوم را حال می توان نقطه عطفی در هواداری و فوتبال دوستی دانست. نقطه عطفی که در آن تماشاگران هم فهمیده اند که فوتبال ایران دو قطب آبی و قرمز نیست و می توان بدون آسیب رساندن به سرمایه ملی، هواداری پرتعصب بود.
نویسنده : حسین رهنورد
منبع : روزنامه مردم سالاری